مسابقه مسابقه شبانه شعر نویسی(8)

  • شروع کننده موضوع Zhinous_Sh
  • بازدیدها 585
  • پاسخ ها 7
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.
Z

Zhinous_Sh

مهمان
_بســــــــمه تعالــــــی_



سلام؛
هشتمین دوره مسابقات شبانه شعر نویسی رو شروع می‌کنیم.

کلمات انتخابی از طرف @GoDFatheR برای امشب به این صورت می‌باشد.


رقـ*ـص
سیر
نوشابه
شاباش
الوچه
صورتی
بوگندو
گراز
چغندر
شکلات
بادبادک
کشتی
گربه
اشتون (کاترین اشتون نماینده اتحادیه اروپا)
ناودان



موارد مهم:

• می‌تونید کلماتی هم خودتون اضافه کنید؛ ولی حتما کلمات انتخابی ما باید توی شعر بکار رفته باشه.
•• اونایی که شعر گفتن بلد نیستند می‌تونند جمله سازی کنند
قالب شعر الزاما نباید غزل باشد.
•••هر قالبی به جز شعر نو می‌تونه استفاده بشه.هر قالبی‌که قافیه دار باشه.



تایپک تا فردا ساعت هشت شب باز است


برنده مسابقه، کلمات روز بعد رو مشخص می‌کنه و خود شخص دیگه نمی‌تونه توی اون شب در مسابقه شرکت کنه.


همگیتون موفق باشید.
 
  • پیشنهادات
  • کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    دوش دیدم امد به خوابم اشتون
    سرخوش و خنده کنان چون مجنون

    با دیدنش آنچنان بمبی در درون من شکفت
    که توصیفش باشد حرف مفت

    کردم نگاهی به ظاهر مستهجن‌اش
    دیدم پیرهنی صورتی کرده بر تنش

    پیرهنش آب رفته بود ظاهراً
    بسی قرتی و کوتاه گشته بود ظاهراً

    گفتم یا سیستری پارچه مگر کم داشتی؟!
    که لخـت و پتی آمده‌ای آشتی؟!

    روسری بر فرق سرت کو؟ به کجا رفت؟
    آن همه حجب و حیا کو؟ به کجا رفت؟

    گفتم اینجا ایران است ای ماده خر
    برو به بازار پیرهنی بلند بخر

    این پیرهن را باید ز تن بیرون کنی گر عاقلی
    نیست اندر قرتی بازی حاصلی

    گفت تهران لس انجلس دوم است
    این شعارها همه پوچ و بیخود است

    اینک خموش باش و با من بیا
    گفتم کجا؟ گفت به کشتی میان رؤسا

    گفتم خواهرم نیستم ظریف کوتاه بیا
    دادی زد و گفت: تو فقط با من بیا

    پیش بردم دست تا گیرم یدش
    نمی دانستم از عقوبات بدش

    رسیدم به کشتی و بدیدم چه سور و صفایی به راه است
    بساط هر رقـ*ـص و اوازی هم به راه است

    دیدم الوچه و چغندر در دیش
    ترامپ میداد شاباش به رقاصان از پیش

    یک آن دیدم نشست کنارم یک سرباز داعشی
    زشت و بوگندو چون گراز وحشی

    تا سخن بر زبانش جاری گشت
    گفتم ببند هوا الوده گشت

    این همه سیر و پیاز که خوردی!
    هنر کردی، مگر اسکار بردی؟

    حیف که از بچگی به من آموختند
    فحش نباید داد به گوسفند

    ای داعشی، ریش تراشیده‌ای؟
    نفله مگر تو دختر ترشیده‌ای؟

    ریش و سبیلی که به هم آمیختی
    چون زشت شدی تیغ زدی و ریختی؟

    فرصت پند و نصحیت دگر نیست
    چاره‌ای جز فحش و فضیحت دگر نیست

    ناگه دیدم آمد به میان کشتی
    نتانیاهو و همسرش نوبتی

    داشت در دستان خود نوشابه‌ای
    نوشابه‌اش مشکی بود به راستی!

    گفت به همسر دلبرش
    همسر خپل و بانمکش

    هستیم امسال ماه عسل در غزه
    نریز تو برایم غمزه

    محو این دو کفتر بودیم
    غافل از احوال گربه ها بودیم

    لحظه ای امد به کنارم شیخی
    با بادبادکی در دست و شکلات در دیشی

    گفت کنون در خطرگاه جان آمدی
    چو باران سوی ناودان آمدی

    بسی رنج کشیدم در این سال سی
    که تن به خواسته دشمن دهی به راستی؟

    حال که اینجایی مگر شاهکار کردی؟
    بدبخت پیرهن استکبار بر تن کردی!

    دیدم راست می گوید فردوسی
    این پیر و شیخ توسی

    داد زدم و گفتم ای اشتون که کنار اوبامایی
    رقـ*ـص کنان و خوش خوشانی

    این وطن باشد مرا هم اب و خاک
    این خواب را لفت تا یوم الحساب

    خب دوستان و داوران خواهشا نگیرید خورده‌ای
    این خواب را شب پیش بگفتا جاهلی

    شاعر: الکوکی شمس الدین بلخی
    هاهاهاهاهاها :aiwan_ligsdht_blum:
    نمیدونم چرا شعرم از اوج طنز و امر به معروف و نهی از منکر رسید به اوج حماسی بودن!
    فانوسا بخاطر کلماته:aiwan_lightsds_blum:
    لعنتی باز فردوسی اومد به خوابم
    شاعر هم اینقدر فضول :/
    :aiwan_lightsds_blum:
    بسی جالب بید مسابقه خوشمان آمد...
    باشد مرا وقتی دگر
    بسراییم از این شعر های خر
    وااای ننه
    شعر خر
    :aiwan_ligsdht_blum::aiwan_ligsdht_blum:
    ساعت 5:01 صبح چه انتظاری از من پا شکسته دارید؟
     
    آخرین ویرایش:

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    24
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    سلام دوستان♡♡♡
    ¤¤¤
    از رقـ*ـص و شاباش کس ندیده منفعت
    پس برو کار کن مگو چیست کار!

    از چغندر فروشی و شکلات و بادبادک کس ندیده منفعت
    پس برو کار کن مگو چیست کار!

    گر بفروشی سیر و آلوچه نیابی ثروت
    پس برو کار کن مگو چیست کار!

    گر بدهی به اشتون گراز و به گربه نوشابه
    نیابی ثروت تا نکنی کار!

    کِشتی بوگندو را کس توان تحمل نیست
    گر بیاید از ناودان سیل برو کار کن مگو چیست کار!

    با خودکار صورتی نوشتم برایت این شعر را
    گرچه بود بی معنی ولی برو کار کن مگو چیست کار!
    ¤¤¤
    Boredsmiley25r30wi
     

    ~پارسا تاجیک~

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/06/27
    ارسالی ها
    747
    امتیاز واکنش
    45,553
    امتیاز
    781
    برو خدا رو شکر کن که چوپانی
    لازم نیست برقصی در هر میهمانی
    هنر کردی مگه شاباش گرفتی؟
    فریب و از دست اشتون گرفتی!
    نــرو لطفا به این جاهای ناجور
    ز بس رفتی، مثال سگ؛ بوگند گرفتی!
    چغندر رو به همراه سیـر و نوشابه خوردی
    مثال گربه، رو ناودون نشستی و آلوچه خوردی!
    گراز و توی سایه نشوندی
    بر دُمَش بادبادک صورتی بستی
    نشستی روی عرشه ی کشتی
    شکلات و توی دهنت چپوندی!
    :NewNegah (3):
     
    آخرین ویرایش:

    'Foruzan'

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/12
    ارسالی ها
    306
    امتیاز واکنش
    4,008
    امتیاز
    451
    سن
    29
    محل سکونت
    Zamin
    گر چه قعریم ولی دست به تمکین ندهیم
    بی کلاهیم، ولی بهره به تسکین ندهیم

    چون چغندر به زمین بسته شده پا، هیهات
    لیک، بالشت اسارت، به بالین ندهیم

    گرچه درد و غم و اندوه به ما غالب شد
    بهر عذت شکم سیر به مسکین ندهیم

    خسروان رقـ*ـص کنان در طرب و شادی اند
    لیک ما وعده ی فرهاد، به شیرین ندهیم

    کشتی غرق شده بر لب ساحل هستیم
    باز ما دست رفاقت به شیاطین ندهیم

    الغیاث از غم و اندوه، که پوتین آمد
    دل به بیگانه، به اشتون، به سلاطین ندهیم

    غم و اندوه بریختیم، چو شاباش بر سر
    با دو آمپول هوا دست به مرفین ندهیم

    چون مصیبت به کمین است زما همچو گراز
    زین سبب رخت سیاهی، به رنگین ندهیم

    مرز ما بی حد و اندازه، بدون قالب
    گربه اکنون، ولی لاف به صد چین ندهیم

    ناودان دل ما ریخت و مردیم اما
    موت بی عذت و غیرت، به گلچین ندهیم

    یاد باد آن دل شیرین که همچون شکلات
    گرچه دادیم، ولی فال به ننگین ندهیم

    بادبادک وار، بدادیم به هوا شادی را
    ما شرافت به مسرت، به هر کین ندهیم

    صورتی رنگ فرح بود و هوا بوی شمیم
    بوی گند بهر عدالت، به نسرین ندهیم

    دل به ترشی آلوچه، به کف دادیم رفت
    ای جماعت، گرانیست، ولی جیب به زرین ندهیم

    این چنین قصه ی ما، غصه ی هر دم اما
    ما زبان عربی را، به لاتین ندهیم!
     
    آخرین ویرایش:

    lhanil

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/01/14
    ارسالی ها
    476
    امتیاز واکنش
    2,952
    امتیاز
    441
    سن
    23
    محل سکونت
    اردبیل
    با بادبادک صورتی رقـ*ـص کنان میرفتم
    در دنیای کودکی هایم کودکانه می‌دویدم
    بچگی هایم همه از
    رنگ آلوچه پر است
    در همین دنیای من مهربانی ها پر است
    آرزو هایم همه قدر دریایی بی کران
    آن همه آمال من در کنار کشتی ها گم است
    ناگهان در عالم رویای من
    در کنار جنگل و دریای بی همتای من
    آن همه زیبایی و سر زندگی در یک نگاه
    پر کشید و از خیالم محو شد
    چشم دوختم در اتاقم لحظه ای

    آه و ناله از هوای بوگندو تر از سیر
    ناله ها سر داده و اشک ها ریختم
    آه باز هم این دنیای سرد
    من نمی دانم چرا سردم شده
    پنجره باز است و از ناودان
    قطره های باران می چکند آرام
    آه آنجا را نگاه
    گربه ای کوچک کنار پنجره
    پنجه ها در هم فرو بـرده
    شاید او هم چون من از دنیای خویش
    رنج ها بـرده
    کنون در فکر خویش
    در خیال آرامشی ابدی است
    من نمی دانم چرا در هر دنیای آلوچه ای
    رنگ و نقشی از بیگانه ها
    هم چون گراز وحشی ای سر می زند
    تارو پود دنیای رنگارنگ مارا در هم می زند
    من چه می
    دانم اشتون که است
    یا ترامپ و ظالم که است
    من فقط می دانم
    همین که نوشابه سیاه زندگی ام را سفید بنوشم
    با شکلات تلخی های زندگی ام را شیرین کنم
    و چغندر های گرم مادر بزرگم را بخورم

    وبه جای شاباش اندوه دنیا خانم
    شاباش شادی هدیه کنم
    برای تمام زندگی ام کافی است

    میدونم که نمیشه به این نوشته شعر گفت ولی منم سعی کردم مفهوم داشته باش به هر حال امیدوارم خوب از آب در اومده باشه Hanghead

     

    Alone M

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/04/19
    ارسالی ها
    128
    امتیاز واکنش
    1,567
    امتیاز
    389
    محل سکونت
    دنیای بیخیالی
    نشسته بود اشتون در کنار ناودان
    مادرش آمد به پیش با یک گرز گران
    فریادش برامد که ای بی هنر نادان
    بگو برادران بوگندوی گربه صفتت کجان؟
    اشتون لرزان از جای جست
    گفت من ندانست شتابان آنها به کجا برفت
    ناگاه صدایی آمد از غیب
    برو به بندر هستند روی کشتی غرب
    آماده شدند اشتون و مادرش
    نظر کرد مادر به دامنش
    دید کوتاه و صورتی دامنی
    عجیب و پر از گل صدتومنی
    گفت مادر به بدو
    برو بپوش لباس خوب بر رو
    وقتی رسیدند به بندر
    دیدند کشتی پر از بادبادک و چغندر
    محفل بزن و برقص به پا بود
    مجلس رقـ*ـص و شاباش به راه بود
    میزها بود پر از سیر و نوشابه
    پر از شکلات و آلوچه
    دیگر عصبانیت مادر از یاد برفت
    شاد و خوشحال روی گشتی گشت
    ****
    من نمیدونم این اعتماد به نفس رو که میگه شعر خوبی نوشتم رو از کجا آوردم؟ ولی بیشتر از اون این رو نمیدونم که با چه اعتماد به نفسی این شعر فرستادم؟
    :campe545457on2::campe45on2:
     

    *SAmirA

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/09
    ارسالی ها
    30,107
    امتیاز واکنش
    64,738
    امتیاز
    1,304
    با رای داوران عزیز کوکی برنده امشب مسابقه هست

    @کوکیッ لطفا کلمات انتخابیت رو برام ارسال کنید
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    28
    بازدیدها
    2,051
    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    1,042
    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    845
    پاسخ ها
    41
    بازدیدها
    1,659
    پاسخ ها
    63
    بازدیدها
    2,774
    پاسخ ها
    74
    بازدیدها
    4,964
    پاسخ ها
    67
    بازدیدها
    3,387
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    4,431
    پاسخ ها
    45
    بازدیدها
    2,203
    پاسخ ها
    134
    بازدیدها
    6,081
    پاسخ ها
    57
    بازدیدها
    3,182
    پاسخ ها
    94
    بازدیدها
    7,077
    پاسخ ها
    67
    بازدیدها
    2,883
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    7,489
    Z
    • قفل شده
    • نظرسنجی
    پاسخ ها
    86
    بازدیدها
    6,510
    Z
    پاسخ ها
    38
    بازدیدها
    2,340
    پاسخ ها
    46
    بازدیدها
    2,081
    بالا