نظرسنجی ●○●○ مسابقه بزرگ شب چله نگاه دانلودی ها (متن) 2 ●○●○

  • شروع کننده موضوع ❤ASAL_M❤
  • بازدیدها 1,217
  • پاسخ ها 17
  • تاریخ شروع

کدام متن تبریک را می پسندید ؟

  • تبریک 10

    رای: 21 26.9%
  • تبریک 11

    رای: 7 9.0%
  • تبریک 12

    رای: 6 7.7%
  • تبریک 13

    رای: 20 25.6%
  • تبریک 14

    رای: 20 25.6%
  • تبریک 15

    رای: 5 6.4%
  • تبریک 16

    رای: 6 7.7%
  • تبریک 17

    رای: 5 6.4%
  • تبریک 18

    رای: 5 6.4%
  • تبریک 19

    رای: 13 16.7%

  • مجموع رای دهندگان
    78
  • نظرسنجی بسته .
وضعیت
موضوع بسته شده است.

❤ASAL_M❤

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/02
ارسالی ها
5,042
امتیاز واکنش
53,626
امتیاز
1,121
محل سکونت
کهکشان راه شیری ، سیاره ی Exo

105890



بسم الله الرحمن الرحیم

سلام خدمت دوستان نگاه دانلودی
خدمتتون هستم با اولین دور مسابقه شب چله
در این بخش شما با خوندن متن های تبریک شرکت کننده ها رای تون رو به شخصی که لیاقتشو داره
می دین

لطفا قوانین رو تا پایان مسابقه رعایت کنید

1- هیچ شرکت کننده ای حق معرفی کار خودش رو در چت ، همین تاپیک ، امضا ، پروفایل ، خصوصی و ... نداره . اگر ببینم کوچک ترین اشاره ای به کارتون چه عمدا و چه سهوا کردید درجا حذف می کنم .

2- بشنوم کسی تقلب کرده (زدن خصوصی با یه عده و گفتن اینکه بهم رای بدید ، مولتی و...) بدون اینکه برم دلیل ازش بپرسم حذفش می کنم .

3-اگر کسی بین مسابقه متوجه شد متنی از نت یا بعضی جملاتش از نته سریعا بهم خبر بده .

4-توهین ممنوع

5-شرکت کننده هایی که خط هاشون اندازه مقرر نیست اگر برنده بشم متنشون به گوینده ها داده نمیشه

6- به 4 نفر می تونید رای بدید



متن ها :

تبریک 10

بلد نیستم برنجانمت.
بلد نیستم یلدا را تنهایی سپری کنم
شده است یلدا را تنها به روز برسانی؟
شبِ یلدا خفه کننده است.یک خفگی که اثر پرُرنگی ندارد؛هیچ کس نمی بیند.
هیچکس چرا نمی فهمد؛یکی در یلدای هرسال می میرد و تبریکی هم خوشحالش نمی کند؟
یک عمر و اندی صدای نفس های تو کنار گوشم ذق ذق کرد اما حالا...
مثل همان سال ها طبق عادت تو؛انار ها را شکافته ام ولی دانه هایش از پوسته بیرون نزده اند.
تو مرا به بهترین کافه با بهترین مِنو دعوت نکردی ولی چند یلدا را کنارم،به یادگار گذاشتی.
به ولله قسم که این یادگاریت جان سوز است.
یکی در گوشم یک چیز را تکرار می کند؛"واسه من و تو یلدا با روزای دیگه فرق نداره،همیشه پیش همیم!"
لاکردار قشنگ حرف می زد.کمی تُن صدایش زمان تبریک یلدا بَم تر می شد.
یلدا را مبارک می دانم چون؛همان پیراهن خوش دوخت چهارخانه ی قرمز ـ مشکی را تن زده ام.
همانی که سر خریدنش غر زدی؛این مردانه است نه زنانه!
تصدقت شوم؛این یلدا دِرازایش برای من...
خوشی و تبریکش مال تو...
یک عمریست به خواسته هایم نرسیده ام این یلدا هم رویش.
خوب ها همیشه مال تو...
غم نبود تبریک یلدایی مال من می ماند،گوشه ی سـ*ـینه ام سنجاقش می کنم
مانده ام با پایان پاییز، توبا طولانی ترین شب چه می کنی؟
اصلا می دانی چیست؛بی خیالت!
یلدایت طولانی باشد و از همان خنده های جذاب بزن.
هندوانه قاچ کن و در سوز سرمای حیاط نوش جان کن.
ولی قربانت شوم ،چه کسی به من یلدا را تبریک می گوید؟
شما لطف کن و با تبریکی یلدای مان را به صبح برسان.


تبریک 11

چقدر جای این تیتر در روزنامه ها خالی است "مژده.. مژده .. یلدا آمد .. یلدا آمد"
آری یلدا آمد! همان سردِ بلند بالایی که ربان زمستان را قیچی می کند . یلدا همان نا متنهایی مجموعه زرد است . آخرینِ آذر تا بی نهایتِ اولینِ دی.چه کسی می گوید فصل ها عاشق نمی شوند؟ یلدا همان آخرین و بی نهایت ترینِ فصل خزان ، فصل دلدادگان است. یلدا تداعی گر آخرین تلاش عاشقی است ، برای تمام نشدن معشـ*ـوقه اش.طولانی ترین شب سال نام مستعار آخرین نفس های پاییز و اشک های دنباله دار یلداست.آخر چه اندوهی بزرگ تر از تمام شدن تمامت؟
یکی می خندد و یلدا خون گریه می کند در غم فراق پاییزش! یکی دل می برد و یلدا مجبور به دل کندن است! یکی فالِ نیکش را در ذهن تجسم می کند و اما یلدایِ ساده دل، حالِ بد این روزهایش را به ناچار به فال نیک می گیرد! اولین بارش زمستانی یعنی همدردی آسمان با یلدا در واپسین لحظات پاییز! با این همه یلدا زیباترین تنها بازمانده ی پاییز است. زرد کم رنگی که نوید سفید را می دهد.
یلدا همان تصمیم برای لـ*ـذت بردن از تک تک لحظات است. یلدا یعنی "قدرش را بدان". بعد از او آه و ناله و هزاران افسوس و اشک ، بی ثمر است. آنکه رفت . دیگر رفت! یلدا یعنی حواسمان به آن هایی که میان چند وجب خاطره و خروار ها تنهایی محبوس شده اند ، باشد.یلدا یعنی "مهربان باشیم ، چیزی از کسی کم نمی شود" یلدا معجزه همان حرفی است که باید به چوب حراج زد برای عزیزانمان. یلدا یعنی"حرف های قشنگت را از او دریغ نکن" یلدا همان انعکاس لبخند های من و تو در بی نهایت فاصله قانونی است. فاصله را پر کنی و برگردی به جایی که تعلق داری ، من قول می دهم جرم در آغـ*ـوش کشیدنت را بدهم.
یلدا یعنی... وقت نداری! دستش را بگیر و سرمای استخوان سوز خیابان را به جان بخر در این شب بی انتها خودت را بسپر به لبخند هایش. شانه به شانه اش قدم بزن . سخت نگیر یک شب را ! اعتراض نکن، قانون شکنی کن. بیخیال تمام مشغله های زندگی ، از وجودش لـ*ـذت ببر. ده بار در گوشش بگو " دوستت دارم" و هزاران بار فریاد بزن " خدا تو را برای من نگه دارد"
فال می خواهی چه کار؟ فال تو همان شعری است که آرایه واضحش "یار" است.
یلدا این گونه مبارک می شود. نشنیده ای که می گویند: "با هشیاری غصه هر چیز خوردیم ، چون مـسـ*ـت شویم هر چه بادا بادا!" شب یلدا باید مـسـ*ـت شد از نگاهِ کسی که حتی در هوشیاری هم اجازه غصه خوردن را به تو نمی دهد.
در دراز ترین شب سال برای همیشه، الهی مهربانی هایتان طولانی باید و لبخندهایتان بی انتها. عشق هایتان بی نهایت باشد و دوستی هایتان پایدار. خدا کند غم هایتان آخرین باشد و دلتنگی هایتان کم دوام. فاصله هایتان متنهاهی باشد و تنهایی هایتان رو به مرگ. یلداتان خیلی مبارک نگاه دانلودی های گرانقدر!


تبریک 12

ای کهنسال درخت استوار ریشه؛ ایران...
بر تو مبارک باد جشن وصال دوباره ی اولین قطره ی برف و آخرین برگ خزان زده
آنگاه که دست نسیم‌سحرگاهی گره از زلف پریشان پاییز باز میکند و شصت زمرد غلطان، یادگار پیشینیان، آن ابر مردان رستم صفت و آرش طینت را به گرمای لبخند های آریایی هدیه میکند....
آسمان و زمین میبالد به چون تویی که مثالت نیست و نخواهد بود.
کرسی گرم دماوندت سرمای چارقد ننه سرما را از بین میبرد و پیله ی تنهایی از اطرافمان میگشاید
سرخی دانه های انار و قصه های مادربزرگ؛ حلاوت خنده های جمعی است که تو مادرش هستی ایرانم
بر تو مبارک باد این شب و همه شب که شاخه هایت سایه اش را درآن بر سرمان گسترانیده و وزش باد از لا به لای آن بی بار و بنه ها سوز دی ماه بر تنمان نشانده...
بر‌تو مبارک باد ای مادرم، ایران!


تبریک 13

امشب، شب پر خاطره‌ای خواهد شد!
به طور حتم پر از عکس‌هایی با لب خندون و دست‌های پر شده با قارچ‌های هندوانه!
پر از آرامشِ خیالِ در کنار هم بودم؛
پر از خنده‌هایی که قرار از گوش فلک را کر کند.
خبری از روزهای کوتاه نیست که با چشم بر هم زدنی سپری می‌شود.
امشب فرق دارد؛ اما فرقش چیست؟
یک دقیقه!
یک دقیقه به چه درد می‌خورد؟
چه گونه صرف می‌شود؟
یک دقیقه‌ای طولانی!
یک دقیقه‌ای پر از خنده‌های بی‌دریق مادربزرگ.
یک دقیقه‌ای پر از حس خوب از جانب قرآن خواندن پدربزرگ!
پر از شیرینی هندوانه‌هایی که مادرت قارچ می‌کند.
پر از لـ*ـذت نجوای شعر‌ حافظ که از لب‌های پدرت خوانده می‌شود.
حال که می‌بینم، امشب شب هندوانه‌های قرمز است؛
شب شوق‌ برای فال حافظ؛
شب بشکن‌های تخمه؛
شب لبخند‌های پسته‌ای؛
شب لـ*ـذت گاز زدن دانه‌های ترش انار؛
شبی پر از شیطنت‌های من!
آری، امشب شبی‌ست برای یک دقیقه زندگی بیشتر، شب یلدا!
لحظه‌ لحظه‌ی عمرتان یلدایی مردمان ایرانی!
یلدایتان به شیرینی شیرین‌ترین هندوانه‌ی سال!


تبریک 14

یلدای رنگ پریده.
انارها را دون گرفته، کنار شیرینی های نخودی "مآدر جآن" پخت می گذارم. به میز عسلی کوچکِ تکمیل شده که پارچه ی ترمه دوزی روی آن افتاده و از آن بی استفادگیِ دائمی اش، کمی فاصله گرفته، می نگرم. روی آن، پُر است از همه چیز؛ تقلیدی کودکانه و ناشیانه از تو کرده ام، هر کار می کردی انجام داده ام، اما همه چیز، عجیب لنگ می زند. شیرینی، هندوانه های مثلثی قاچ شده ی رنگ پریده، انارهایی که انگار باغبانشان دِکُـلُرِه به خورد درختشان می داده و دیوان حافظ و شمعی که روشن نمی شود و گلدانی بی گل؛ با کدام گُل پُرَش می کردم ؟! باور کن اگر گل تازه هم می خریدم و در آن می گذاشتم، گل رنگ می باخت. یا این جا، اکسیژن کم است یا امید بقا و یا شاید عشق! نمی دانم دقیقاً چه، ولی یک چیزی کم است...
همه چیز در این خانه، بی رنگ و روست؛ حتی لب های من که رژ نمی پذیرند. کآش بودی، می آمدی، با لب های گلگونت بر همه چیز بـ ـوسه می زدی و رنگ و جآن می بخشیدی به جآنِ بی جآنِ من و این خآنهـ!
تیک تاک غریبانه ی ساعت، خبر از شبی می دهد که غمِ نبودنت، عجیب طولانی و نفس گیر خواهد شد. انگار هزار برابر شده، مگر امشب، شبِ قدر است ؟!
چشم می بندم، باز که می کنم، این تویی رو به رویم نشسته. لبخند شیرین زده ای، در تاریکیِ این خآنه، نور می دهی، سکوت خانه را با "چِل سِرو" خواندنت می شکانی، می خندی، می رقصی و گیسوان بافته ات می چرخند در هوا، غُر می زنی به ساکت بودنم، به سلیقه ی گندم در سفره آرایی... تو که می آیی، انگار همه چیز رنگ و رو می گیرد، موسیقیِ سکوت خانه با خنده هایت شکسته می شود، باز دل می بری از منِ بی دل! صدایت می کنم: شهین!... انگار فلج شده ام و نمی توانم بلند شوم. "بیا نزدیک تر" دور می شوی، بی لبخند، می روی آن طور که انگار از اول هم نبوده ای!
شمعِ روشن برایم خــون گریه می کند، انارهای بی رنگ از سرخی برق می زنند، شیرینی های نخودی نگین قرمز دار شده اند و هندوانه ها که انگار در دریای خونین رفته و بیرون آمده اند، لب های بی رنگم را ببین که چقدر خوش رنگ شده اند.خیال می کردم این تو بودی که به این خانه، رنگ بخشیدی اما می بینم این خونِ خودم است که چُنین رنگ می دهد همه چیز را .
جانم می رود و خانه جان می گیرد، همه چیز عوض شده الا عقربه های ثانیه شمار که امشب بدجور کند پیش می روند. یادم باشد برایِ ساعت باطری نو بگیرم. نفس هایم به شماره افتاده اند، انگار سرطانم، امشب بنا گذاشته است به مرا از تنهایی درآوردن، کاش کمی لفتش بدهد، شآید آمدی!
صفحه ای دیوان را، به سختی باز می کنم. با انگشت خونینم، رویش می نویسم "نبودی، یلدات مبارک شهینِ شآدشآد"
چشمانِ تارم به فال گرفته شده می افتد و بعد بسته می شوند به روی دری که چشمم بِدان خشک شد، اما باز نشد...
گفتم زمانِ عشرت، دیدی که چون سرآمد گفتا خموش حافظ، کاین غصه هم سرآید


تبریک 15

به نام یگانه خالق قلم در دستم
سلامی به گرمی طلوع خورشید ۷ابان و به وسعت خرد و دانایی بزرگمهر ایران زمین دوست عزیزم امیدوارم همواره در طی تمام پلکان های زندگی ات با هر قدم طعم موفقیت را باتمام وجود بچشی و رایحه ی خوشبختی بیش از پیش به مشامت برسد امیدوارم همواره در اسمان دلت ستاره خوشی بکاری و خورشید عشق را نورانی تر از هرزمانی حس کنی. شاید پل چوبی عمرمان انقدر طولانی نباشد که به مقصد دیدار یکدیگر برسیم با این حال میخواهم قلمی بدست گرفته و با جوهر دلتنگی نوشته ای را از جنس شور و شادی برایت هدیه کنم دلم میخواهد اولین نفری باشم که فرارسیدن شبی سرشار از نوای ارام بخش عاشقانه های سوزناک و به وجد اورنده حافظ را دراغوش حکایت های پند اموز بزرگتر هارا به تو تبریک میگوید شبی که باهم بودن را فریاد میزند و نجوای عشق می خواند به گونه ای که همه با این نام میشناسیمش«بلند ترین شب سال» امیدوارم این شب برایت پیمودن بلند ترین قله های موفقیت را به دنبال داشته باشد تورا به خداوند منان بی همتا میسپارم اغاز فصل سرد سرما را در اغوش پر حرارت از عشق زمستان به تو تبریک میگویم. یلدایت مبارک


تبریک 16

پَس از بهار و تابستان می آید پاییزِ برگ ریزان
فصل عاشقان و عاشقیِ زیرباران
عاشق ها جوانک میشوند و جوانک ها عاشق
کسی چه میداند شاید لازم باشد تنها یک قایق
پاروبزنی و دور شوی از غم ها
دست در دست دلبر اما تنها
پارو بزنی تک تک روزهای پاییز را
مقصد کجاست؟شاید یلدا
کسی چه میداند شاید عهدی بستند پاییز و زمستان
دخترِ نازدار و مادرِ برف ریزان
که بیا اول و آخرمان رو یکی کنیم
بِکِشیم خود را این شب را کمی طولانی تر کنیم
شبی بسازیم نامش بگذاریم چله
رسم کنیم بخورند انار و پسته
جشن بگیرند هر ساله این شب را مردم ایران
استرالیایی های ایرانی تبار و در تاجیکستان
بزرگان قصه بگویند و پَند بِگیرند خامان
بیا اصلا کاری کنیم جمع شوند دورهم آنان
بَزمی بِیَندازیم به راه
جوانک ها رقـــص کنند و بزرگ‌ترها
به ثمره عمرشان نگاه
بیا یادشان دهیم ارزش باهم بودن را
که عمرکوتاست جشن بگیرید همین چند لحظه را
کاش بدانیم همیشه یلدا نیست
کنار هم بودن همیشه مهیا نیست
بدانیم دل نَشِکانیم و بدست آوریم
که دنیا مَحفِلِ بدان نیست
هر روزتان پُر از یلدا/ یلدایتان سرخ


تبریک 17

یلدا،دختری ست از تبار پاییز‌‌‌ که مادرِ "آذر"،او را آبستن بود...خانه ای در کوچه "آبان"،با پلاک۹۶ شاهد تولدش بود.عجیب خواستنی ست این دختر!گیسوان اش به جنسِ برگ های آتشینِ پاییزی ست ،همان گیسوانی
که در طولانی ترین شب سال،خودش را در آغـ*ـوش باد رها می کند و به سازش می رقصد و صدای خش خش اش،برای پاییز لالایی می خواند!رخ تابان و همچون ماه روشن اش، به جدال تاریکی ها می رود...نفس هایش عطر حرف های عاشقانه دارد! حرف هایی می زند به شیرینی هندوانه!ستاره های درخشان،همچون مرواریدی در آسمان سیاه چشمانش نشسته اند!لب هایی دارد به سرخی انار،که غنچه اش همچون پسته،همیشه با خنده می شکفد.یلدا یک نفس بیشتر می کشد،و قلب پر از "مهر" اش، یک بار بیشتر می کوبد. نفس هایتان به افزونی نفس های یلدا،ضربان قلبتان به افزونی ضربان قلب پر مهر یلدا و لب هایتان، همچون لب های سرخ یلدا خندان!یلدا مبارک...


تبریک 18

هر شب، به ماه می نگریستم. تا شاید ردی از تو در آن پیدا کنم. هر شب، به انتظارت بودم. اما در یلدا، گویی زمان ایستاده بود. انتظارم در شبی به سال ها می انجامید و رخسار سپید ماه، روی زیبا روی چهره ات را برایم تداعی می کرد. آیا تو نیز به یاد من بودی؟ لحظه ای به یاد اشک های عاشق دلداده دیوانه ای در آن سوی خانه قلبت بودی؟ هر چه باشد و نباشد، یلدای شب های زیبایت فرخنده باد!
یاقوت ها سفره ما را می آراستند؛ و لب های پسته ها به خنده ای مزین شده بودند. و من در آرزوی دیدار لبخند های دوست داشتنی تو، هنگام گرفتن فال حافظ، تنها از میان شعر ها، شیرین کامی ات را جستم. که آیا تو نیز امروز همانند دیگر روز های زیبای زندگی ات خوشحال و شادمان هستی؟ شاید باورت نشود اما تنها دعایی که آن شب ورد زبانم بود طولانی بودن عمرت به درازای انتظارم بود. انتظاری که شاید در نظرت به اندازه چند سال کوتاه جلوه کند، اما از برای من به قرن هایی طولانی می مانست. اگر طولانی نبود پس چرا موهای سیاه رنگ همچون شبم به سفیدی گرایید؟ سوء تفاهم پیش نیاید من هرگز تلخی و تنهایی انتظارم را برایت خواستار نبودم. منظورم تنها طولانی بودنش بود.
می دانی؟ آرزو می کنم تمام شب های خوشت یلداوار برایت طولانی باشند. چراکه خنده های تو، در این تنهایی که اطرافم پیله بسته، شاید تنها منفذ جریان اکسیژن به شش های ناتوانم باشند. آرزو می کنم تمام زندگی ات به شیرینی هندوانه سرخ و آبدار سفره مان باشد. و آرزو می کنم که روزگار همانند همان پسته های خندان به رویت بخندند. تا کنون که برای من اخمانشان را در هم کشیده بودند و لام تا کام دهانشان را باز نمی کردند! آرزو می کنم تا یاقوت ها به انتظارت باشند و مَلَک و مَلِک به پای تو سجده کنند. می دانی؟ آرزو می کنم تا یلدایت برایت مبارک باشد. تا یلدایت، برایت نوید بخش یک زندگی شادمانه باشد.


تبریک 19

یلدا که میرسد؛ خاطرات شیطنت هایمان
یا خاطرات دیوانه بازی هایمان، مانند یک فیلم کهن بر روی پرده چشمانم می‌آیند.
خاطراتی که ارزششان از هزاران و هزار سکه طلا برایم ارزش دارد
همان خاطراتی که در خانه قدیمی مادر بزرگ،کناره حوضه کاشی ابی،وقت شستن هندانها و میوها با مشت های زنانه ام رویت اب میریختم و تو...
با مشت های بزرگ و مردانه ات تلافیشان را سرم در میآوردی
همان خاطراتی را که یلدا،بر یلدا گذشت تا از انها خاطره ساخت
فال حافظ شب یلدا را یادت هست جانم؟!
همان فالی که قول درکنار هم بودنمان تا ابد را داد میگویم
همانی که آن شب،قلبمان را بهم گره ای کور زد تا که در هیچ یلدایی ترک هم نکنیم
یلدای سال پیش را چطور؟ان را هم یادت هست دلبرم؟!
موقع شکستن پوستهای نارگیل به شکل کاسه بودی،که با شیطنتهایت دستانت را با اب انار خونین کردی،ان شب دلم را حسابی لرزاندی
ترس بریده شدن دستت،ترس دردکشیدنت در یلدا سوهان روحم شده بود
امسال چه میشود جانم؟!
امسال چه نقشه ای برای ربوییدن باره دگر دلم داری دلبره جان؟!
امسال یلدا کدام خاطره خلوته دو نفره را تقدیمم خواهی کرد؟!
دلبر جان،بخدا که تو با غرور مردانه ات،با چال روی چانه ات،با خط شکسته ابرویت،برای من بهترین یلداهارا رق میزنی،همیشگی ام باش،همیشگیم


منتظر رای هاتون هستم
 
  • پیشنهادات
  • Zahra.ABD

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/08/06
    ارسالی ها
    1
    امتیاز واکنش
    6
    امتیاز
    6
    13 رو پسندیدم، در عین سادگی به همه ی نکات اشاره کرده بود و حوصله ی ادم رو با اطناب های بی مورد سر نمی برد.
    در متن تبریک ایجاز یکی از روش های تاثیر گذار!:)
     

    نیلوفر.ر

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/17
    ارسالی ها
    992
    امتیاز واکنش
    16,031
    امتیاز
    694
    متن هاى سرى ١وسرى ٢زيبا بودند اما با دوباره خوانى،تنها در دوياسه مورد متن تبريك ديدم
    بيشتر توصيف يلدا بود بدون توجه به مسابقه (متن تبريك)
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    1,041
    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    843
    پاسخ ها
    41
    بازدیدها
    1,657
    پاسخ ها
    63
    بازدیدها
    2,772
    پاسخ ها
    74
    بازدیدها
    4,956
    پاسخ ها
    67
    بازدیدها
    3,382
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    4,427
    پاسخ ها
    45
    بازدیدها
    2,200
    پاسخ ها
    134
    بازدیدها
    6,071
    پاسخ ها
    57
    بازدیدها
    3,178
    پاسخ ها
    94
    بازدیدها
    7,074
    پاسخ ها
    67
    بازدیدها
    2,879
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    7,478
    Z
    • قفل شده
    • نظرسنجی
    پاسخ ها
    86
    بازدیدها
    6,498
    Z
    پاسخ ها
    38
    بازدیدها
    2,326
    Z
    پاسخ ها
    7
    بازدیدها
    584
    پاسخ ها
    28
    بازدیدها
    2,047
    پاسخ ها
    46
    بازدیدها
    2,078
    بالا