مصاحبه و گفتگو گفتوگو با پیام دهکردی کارگردان نمایش «هیچکس نبود بیدارمان کند»

  • شروع کننده موضوع *فریال*
  • بازدیدها 199
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

*فریال*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
7,020
امتیاز واکنش
7,770
امتیاز
465
محل سکونت
لارستان
پیام دهکردی بدون تردید جزو 5 بازیگر برجسته و ارزنده تئاتر است که نقشهای ماندگاری در نمایشهایی مثل خانه، عشق لرزه و دهها نمایش دیگر خلق کرده است. دهکردی چند سال قبل نمایش جوانانه و بسیار موفق «متولد 1361» را روی صحنه بـرده است و در کنارش با حضور در قاب تصویر به درخشش ادامه داد. دهکردی در دومین تجربه کارگردانیاش به سراغ موضوعی انسانی و جهان شمول میرود. با دهکردی درباره اجرایش گفتوگویی انجام دادهایم.

نمایش اول شما یک کار اجتماعی درباره زندگی جوانهای دهه شصت بود و بعد از یک وقفه پنج شش ساله کاری متفاوتی را روی صحنه آوردهاید. دلیل این تفاوت چیست؟

کارگردانی برای من در حکم شعر است و تا وقتی که در ذهن و روحم جاری نشود به سراغش نمیروم و نمیخواهم به هر قیمتی یک یا دو نمایش را هر سال روی صحنه ببرم. البته میخواستم زودتر از اینها نمایشی را روی صحنه ببرم که شرایطش مهیا نشد.

560188_449.jpg


آیا نوشتن متن را به محمد یار احمدی سفارش دادید ؟


درباره نگارش این نمایشنامه در حقیقت من تصویری و ایدهای در ذهن داشتم و میخواستم با نویسنده این ایده را برای نوشتن به اشتراک بگذارم. با توجه به شناختم از محمد یاراحمدی بهترین گزینه بود تا بتوانیم حرفمان را در قالب نمایش مطرح کنیم. یکی از مشکلاتی که در جامعه امروز با آن روبهرو هستیم بیتوجهی به پیشینه و گذشتهمان است و طبیعی است موقع که با نگاه درست سراغ تاریخ نمیرویم زود آن واقعه را فراموش میکنیم.

با توجه به فضایی که وجود دارد و همه میدانیم که حافظه تاریخی فعالی نداریم، احساس کردم بسیاری از ما فرزند زمانه بودن را فراموش کردیم. اگر بخواهیم فرزند زمانه باشیم، باید پیشینه خودمان را بشناسیم. موقعی که به تاریخ رجوع نکنیم اشتباهاتمان را تکرار میکنیم و این اشتباهات میتواند در حوزههای اجتماعی، سیـاس*ـی و یا فرهنگی باشد. تفاوتی ندارد که اگر عبرت پذیر نباشیم و نواقص از جلوی چشممان دور میشود.

به نظرم باید به تاریخ درست وبا دقت نگاه کنیم و تاریخ را با انصاف و بدون جناح بندی و قضاوت و تنگ نظری مرور کنیم و اکنون را خوب زندگی کنیم و آینده زیبایی را برای خودمان رقم بزنیم. اگر این کار را نکنیم به سرانجامی هم نخواهیم رسید بهواسطه اینکه من و آقای یاراحمدی معتقدیم دردهای بشری همیشگی است و زمان تفاوتی در آن ایجاد نمیکند و تنفر، حسادت، عشق و... مقولههای بشری است که در تمام آثار بزرگ دنیا مورد توجه درام نویسان و نویسندگان بودهاند.

آیا این کاستیها بر اساس رنگ باختن هویت بومی و ایرانی به وجود آمده است؟

در این نمایش کوشش کردهام که بر اساس یک کار پژوهشی در حدود یک سال به همراه نویسنده در باره مشکلات صحبت کردیم و اینکه هویت معماری ما به کجا رفته است و چگونه این معماری، لهجه ها، آواها، فرهنگ و بوم اقوام مختلف ایرانی را حفظ کنیم. با این رویه درام را براساس این مضامین مهندسی و طراحی کردیم. تا مخاطب بعد از دیدن نمایش به این فکر بیفتد که چرا چنین اتفاقاتی رخ داده است و نقش و اثرش در این میان برای بهبود شرایط چیست.

آیا در مضمون نمایش به تقابل سنت و مدرنیته هم نظر داشتید؟

در قاموس زبان نمایش اشاراتی به این تقابل انجام شده است اما به سراغ مستقیمگویی نرفتهایم و در ساختمان نمایش شاهد رویارویی تفکرات و احوالات بشر امروز هستیم و در این فرایند همنشینی این احوالات گاهی به شکل افراد سنتی وگاهی به شکل نوگراتر دیده میشود.

آیا اعتقاد دارید بشر امروز به یاس و استیصال رسیده است؟

به هر حال فضایی که در حال حاضر به شکل کلان در احوال عمومی زمین وجود دارد باعث شده حال و احوال زمین خوش نباشد. این ربطی به ایران ندارد و یک فراگیری در کل دنیا است اما باور دارم که مکلفیم امیدوار باشیم. چرا که بشر بدون امید بشر مرده است. با این وضعیت، حال بشر امروز خوش و رو بهراه نیست.

با توجه به اینکه نمایش شما در یک تماشاخانه خصوصی روی صحنه میرود. عدم فروش این نمایش چقدر در ادامه روند کاریتان میتواند اثر گذار باشد؟

ابتدا برای اجرای این نمایش ایرانشهر را مدنظر داشتیم که به توافق نرسیدیم. تئاتر شهر هم که در حال بازسازی و مرمت و درگیر بود. از سوی تماشاخانه باران پیشنهادی ارائه شد، هرچند که سالن را ندیده بودم. پس از بازدید از سالن فهمیدم مکان خوبی است و با اینکه قرارداد مالی چندان مقرو ن بهصرفه نیست تصمیم به اجرا در این سالن گرفتم. به هر حال به روی صحنه بردن در یک سالن خصوصی با چالشهای زیادی روبهرو است.

چندی پیش دوستی از من پرسید که با توجه به بیگپرداکشن بدون نمایشتان اسپانسرتان کیست؟ من جواب دادم اسپانسر اولمان خدا است. اسپانسر دوم عشق و بچههای گروه و اسپانسر سوم مهروزی خانوادهها و همراهیشان با این نمایش است. اگر در گیشه نتوانیم پاسخگوی هزینههای تولید باشیم. به طور حتم با مشکلاتی روبهرو خواهیم شد. همه دوستانی که در این نمایش حضور دارند با خلوص نیت آمدند و نگاه مادی نداشتند و هیچ پیش شرط مالی نگذاشتند.

این مسائل دلگرم کننده است. اما مباحث اقتصادی بر دوش این کار سنگینی میکند و امیدوارم اجرای موفقی داشته باشیم تا بتوانیم نمایش را در سالن و شهرهای دیگری هم روی صحنه ببریم. نکته مهم دیگری که میخواهم به آن بپردازم در باره سال 94 است که سال تئاتر نامیده شده است و امیدو ارم حمایتهای عمل گرایانهای از تئاتر انجام شود.

من برای اجرای نمایشم به سراغ متن خارجی و اقتباسی نرفتم. برای اجرای نمایشم به سراغ متن چند بار اجرا شده نرفتم یا نمایشی که دو بازیگر داشته باشد که یکیش خودم باشم. به یار احمدی گفتم بیایم این گونه قدم برداریم که اگر نتوانستیم این کار را اجرا کنیم حداقل یک نمایشنامه خوب را به تاریخ ادبیات مملکت اضافه کنیم.

باور ما این بوده که در سالی که به عنوان سال تئاتر نامیده شده حمایت انجام خواهد شد. حمایت لفظی و لسانی قدم اول ماجرا است اما حمایت زمانی معنی پیدا میکند که عملی بشود و نگاه توام با انصاف و عدالت محور به وجود بیاید.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا