- عضویت
- 2016/04/06
- ارسالی ها
- 2,276
- امتیاز واکنش
- 23,187
- امتیاز
- 916
درباره کتاب بینوایان (Les Misérables)
بینوایان (Les Misérables) نام رمان معروفی نوشته ویکتور هوگو نویسنده سرشناس فرانسوی است . کتاب بینوایان اولین بار در سال ۱۸۶۲ منتشر شده و یکی از بزرگترین رمانهای قرن ۱۹ است . در دنیایی که مردم آن انگلیسی صحبت میکنند این رمان معمولا با عنوان اصلی فرانسوی خود نام بـرده میشود (عناوین مختلفی مثل The Miserable, The Wretched, The Miserable Ones, The Poor Ones, The Wretched Poor and The Victims, and The Dispossessed نیز دارد) . رمان بینوایان با شروع شورش جون در ۱۸۱۵ و به اوج رسیدن آن در ۱۸۳۲ در پاریس ، از زندگی چند شخصیت و تمرکز بر مبارزات محکوم سابقه داری به نام ژان والژان و به رستگاری رسیدن او شکل گرفت . رمان بینوایان با بررسی ماهیت قانون و بخشش ، تاریخ فرانسه ، معماری و طراحی شهری پاریس ، سیاستها ، فلسفه اخلاق ، ضد اخلاقیات ، قضاوتها ، مذهب ، نوع و ماهیت عشق را شرح میدهد . بینوایان به محبوبیت بزرگی بر روی صحنه نمایش ، تلویزیون و فیلمهایی مثل بینوایان (موزیکال) و بینوایان (فیلم ۲۰۱۲) ، دست پیدا کرد . رمان بینوایان بیش از حد انتظار طرفدار یافت و واکنشهای انتقادی متنوع که اکثرا منفی بودند ، بر رمان وارد شد . از لحاظ تجاری ، این کار یک موفقیت بزرگ در سطح جهان بود . آپتن سینکلر رمان بینوایان را به عنوان " یکی از شش رمان برتر جهان" معرفی میکند .
داستان کتاب بینوایان (Les Misérables)
بینوایان تصویر راستین سیمای مردم فرانسه در قرن نوزدهم است . چهرهٔ چند قهرمان در بینوایان برجستهتر ترسیم شده است از جملهٔ آن ژان والژان . او مرد میانسال خسته روانی است با نیم تنهٔ کهنه و شلواری وصله دار که پس از گذراندن نوزده سال زندان با اعمال شاقه ، پس از تمام شدن ایام محکومیت جایی برای رفتن ندارد و کسی پناهش نمیدهد حتی در لحظهای حاضر میشود به زندان باز گردد ولی راهش نمیدهند ، در اوج درماندگی و سیه روزی به خانهٔ اسقفی پناه میبرد اسقف با خوشرویی و مهربانی از او پذیرایی میکند ولی این مهمان ناخوانده نیمه شب ظروف نقرهٔ اسقف را به سرقت میبرد . اما ساعتی بعد به دست ژاندارم دستگیر میشود . ولی بزرگواری اسقف مسیر زندگی او را تغییر میدهد . ژان والژان در بیست و پنج سالگی اسیر پنجههای ستمگری شده است . او که روستایی پاکدلی بوده به سبب سرقت یک قرص نان برای سیر کردن کودک گرسنهٔ خواهرش این همه زندان تحمل کرده است . در نتیجه مهربانی و عاطفه برایش امر فراموش شده ایست . سرانجام نیک منشی یک مرد روحانی ، درهای نیک بینی و خیر اندیشی را به روی او باز میکند و یکی از بزرگان روزگارش میشود . نویسنده در این رمان اجتماعی که به بی عدالتیهای جامعه حملهور میشود ، در واقع نبرد میان خیر و شر را بازگو میکند . ژان والژان ، زندانی توبه کاری است که در مرحله بعدی در هیات حامی و نیکوکار ظاهر میشود و در پایان به حد کمال میرسد و تا مقام و درجه رهاییبخش فرا میرود . ژان والژان نیکوکار نگهدار و حامی 'کوزت ' است و در همه حال ، در کنار اوست ؛ تا وقتی که کوزت بزرگ میشود و به دنیای جوانی قدم میگذارد و 'ماریوس' دانشجوی ایدهآلیست ؛ به کوزت دل میبندد . از طرفی ، ژان والژان مانع را از سر راه آن دو دلداده بر میدارد و خود به نهایت درجه انسانیت میرسد . این وقایع در حریق انقلاب 1830جریان مییابد و با همه حوادث غم انگیزش به عالیترین شکل در رمان توصیف میگردد .
نقدی بر کتاب بینوایان (Les Misérables)
در فرانسهی قرن نوزدهم میلادی ، بیعدالتیهای اجتماعی ، نابرابریهای طبقاتی ، ظلم زیاده از حد طبقهی حاکم و ثروتمند بر قشر دون پایه ، فقر اکثریت مردم و... زمینهساز رویدادی بزرگ در آن کشور میشود ؛ انقلاب کبیر فرانسه . و همین عوامل زمینهساز یک رخداد بزرگ دیگر نیز میشوند ، تولد یک اثر جاودانه در عرصهی ادبیات یعنی رمان بینظیر بینوایان شاهکار ویکتور هوگو . این رمان که نوشتن آن هفده سال به طول انجامیده در سال ۱۸۶۲ یعنی زمانی که هوگو بدلیل عقاید سوسیالیستی و جانبداری شجاعانهاش از اقشار محروم و تهیدست جامعه در تبعید به سر میبرد ، انتشار یافت و انقلابی در عرصهی ادبیات پدید آورد .
پایان دوران رنسانس و آغاز دوران انقلاب صنعتی ، افول قدرت کلیسا ، رشد و توجه به علم و دانش در طبقات متوسط و پایین جامعه آن روزگار فرانسه ، و باز شدن فضای عمومی لااقل در حوزه ادبیات و روزنامهنگاری که در متن این اثر به آن اشاره شده و نیز انتشار اثری که نویسندهاش در تبعید بسر میبرد نیز دلیلی دیگر بر آن است ، در جامعه و نیز شهرت هوگو ، شرایطی پدید آورد که وی خالق آثاری باشد که گامی نو بود در عرصه ادبیات نقادانه اجتماعی. در رمان بینوایان نوک تیز پیکان نقد صریحا رو به سوی تمامی اقشار جامعه از والا مقامترین آن تا دون پایهترین آن است و نویسنده افکار، رفتار و زندگی آنان را چنان به بوتهی نقد کشید که در آثاری که قبل و یا همزمان او نگاشته شده بود کم نظیر و حتی بی نظیر بود . هوگو در اغلب آثارش بالاخص در رمان بزرگ بینوایان چنان نقایص فرهنگی اجتماعی دینی عصرش را به تصویر کشیده و به بررسی و موشکافی و حتی گاهی به ارایه راه حل برای آنها پرداخته که شخصیت او را فراتر از یک نویسنده که در مقام یک روانشناس ، یک معلم اخلاق ، و حتی یک سیاستمدار صالح نمایان میسازد . این شیوهی نوی نقد اجتماعی فرهنگی سیـاس*ـی او که در زمان خود ابداعی نو بود بیشک از نگاه او به گذشتهی هنر بالاخص ادبیات و لزوم پدید آمدن نگاهی نو منتج شده است . او جایی در مقدمهی رمان دیگرش «کرومول» آورده «قهرمانهای درام جز انسانهای عادی کس دیگر نیست . » ساختار داستانی دوران هوگو یعنی دورانی که از آن به دوران کلاسیک یاد میشود به گونهای بود که شخصیتها و اتفاقات محوری اغلب آثار آن دوران حول اقشار والا مرتبه و طبقات حاکم جامعه بود و چندان توجهی به اقشار طبقهی پایین و حتی متوسط جامعه در آنها دیده نمیشد . او این شیوه را به دور افکنده و مبدع سبک و دورانی میشود که از آن به نام رومانتیسم یاد میشود .
تم اصلی رمان بینوایان بر بیعدالتی و فقر عموم مردم جامعه استوار است و تصویرگر و نقاد اوضاع آن روزگار کشورش . هوگو این رمان را چنان طراحی کرده که علاوه بر یک اثر ادبی تمام عیار از آن میتوان به عنوان یک اثر تحقیقی تحلیلی تاریخی نیز نام برد . از این اثر بعنوان شاخصترین اثر عصر رومانتیسم یاد میشود . در طراحی این اثر ، نویسنده از عواملی استفاده کرده که در آن دوران ابداعی نو بودند . اصولی را دستمایه بیان ایدهایش قرار داده که حتی در آثار شاخصی که قبل از وی پدید آمدهاند یا نیست و یا بسیار ناچیز و خفیفاند . روند روایت ماجراها ، جابجاییهای زمانی وقایع و حوادث ، معرفی و پیش معرفی کاراکترهای مختلف داستان در نقاط مختلف و بازههای زمانی متفاوت در طول داستان همه و همه از مواردی است که میتوان از آنها به عنوان نکاتی یاد کرد که تا آن زمان فقط در آثار هوگو نظیر آنها را میتوان دید . روایت موشکافانهی لحظات ، صحنهها از عواملی است که ناخودآگاه خواننده را کاملا درگیر کرده چنان صحنهها را پیش چشم او به تصویر میکشد که نمونهی آنرا در کمتر اثر ادبی آن دوران و حتی مابعد این اثر میتوان دید . تیزهوشی نویسنده در کاتهای زمانی بموقع در روند روایت ماجراها در بعضی نقاط اوج داستان و موکول کردن غیر مستقیم ذکر مابقی ماجرا به جایی دیگر در داستان هم تعلیقی عمیق ایجاد کرده و هم پوشاننده و مرتفع کنندهی موانع اصلی باور پذیری عقلانی رخدادها در ذهن خواننده است . هوگو با استفاده از یک شخصیت محوری «ژان والژان» و روایت چندین دهه از زندگیاش و نیز شخصیتهای فرعی « اسقف بیونو ، فانتین ، تنادیهها ، ژاور ، ماریوس و... » و پرداختن و پروراندن بی نظیر آنها زیر داستانهایی خلق کرده که هرکدام به تنهایی خود اثری بدیعند و در اجتماعی کنار هم شاهکاری چون بینوایان را خلق کردهاند . گره خوردن سرنوشت کاراکترهای این داستان در نقاط مختلف داستان چنان با ظرافت و استادانه گردآوری شده که نه تنها ملالی ایجاد نمی کند که جذب و جلب کنندهای قوی برای ذهن خواننده هستند .
در شخصیت پردازی این شاهد پرداختی استادانه در پروراندن زندگی و شخصیت چند ده سالهی دهها کاراکتر متفاوت هستیم . در طول خوانش اثر خواننده با کاراکترها همراه شده با کودکان آن رشد کرده و با بزرگسالان آن به کهولت آنان میرسد . هیچکدام از شخصیتهای محوری مشابه یکدیگر نبوده هر کدام در نوع خود واحد و بیهمتایند . فراز و فرودهای درونی و برونی افراد چنان است که گویی انسانهایی واقعی بودهاند با سرگذشتی واقعیتر . هیچ جا رفتاری متناقض با منشی که از کاراکترها بروز داده شده دیده نمیشود ، هیچ شخصیتی رفتاری دوگانه و نامتعارف نداشته و روند تغییر شخصیتها چنان زمینهچینی و پرورانده شده که ذرهای خلل در پذیرش آنها در ذهن خواننده وارد نمیشود . این چنین شخصیتپردازی عمیق و بی نظیر تا آن زمان تنها ار این اثر می توان دید . و نیز نکته نویی که هوگو در پروراندن شخصیتهای داستانیاش از آن بهره گرفت وارد کردن شخصیتهایی خاکستری در داستانهایش بود ، کاراکترهایی که کاملا ملموساند و در هر نقطهای از این جهان میتوانند نمونهای در میان انسانها داشته باشند . شخصیتهایی که نه بد مطلقند و نه خوب مطلق انسانهایی بسیار نزدیک به زندگی انسانی واقعی . و او این ابداع را درحالی ارایه کرد که اکثر آثار ماقبل و همزمان او در عهد آثار کلاسیک حاوی عناصری مطلق و کلیشهای بودند . فضایی که او برای اثرش برگزیده فضایی ملموس و واقعی است . مکانها و زمانها با ذکر دقیق و آدرس و زمان وقوع آورده شده و این خود دنیای داستان را از فضایی انتزاعی به دنیای واقعی وارد کرده گامی محکم و نو در ارایه ایدهها و افکار نویسنده به مخاطبش برداشته است . البته در کلیت داستان ایرادهایی نیز از نقطه نظر خواننده امروزی ممکن است بر این اثر وارد شود از جمله پرداختن بیش از حد به مسایلی که چندان لازم نمینمایند . مثلا ذکری که در این اثر بر نبرد مشهور «واترلو» «ناپلئون بناپارت» رفته یا پرداخت موشکافانهای که از تیپهای شخصیتی مردم آن دوران آورده یا حتی توضیحی که بر ساختمان و و شبکهی فاضلاب شهری آنروز پاریس داشته . این نکته که از یک سو بیانگر دانش جامع و کامل نویسنده این اثر و ذهن آگاه او به تمامی نکات زندگی مدنی شهری و روستایی روزگار او است و از سوی دیگر مطابق ذائقه و سلیقهی ادبی آن دوران ، از دیدگاه سلیقهی امروزی ، در برابر نکات فراوان طلایی و بینظیر این اثر براحتی میتوان از آنها چشم پوشی نمود .



