نقد برسی "شازده کوچولو" - آنتوان دوسنت اگزوپري

~*~havva~*~

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/04/06
ارسالی ها
2,276
امتیاز واکنش
23,187
امتیاز
916
تیرانی: هر کدام از آدم‌های روی زمین می‌توانند برداشت متفاوتی از «شازده کوچولو» داشته باشند/ روایت عشق و جستجو برای درک حقیقت


زهرا تیرانی، مترجم کتاب «شازده کوچولو» عنوان کرد: به گمانم از کتاب «شازده کوچولو» به تعداد هر کدام از انسان‌های روی زمین می‌توان برداشت‌ متفاوت داشت. به نظر می‌رسد آن‌چه شازده کوچولو را در این داستان وادار به سفر می‌کند، عشق به گُلش و همچنین کنجکاوی برای درک حقیقت است.


pixel.gif
n00216567-b.jpg



تیرانی در نشست بررسی کتاب «شازده کوچولو» که صبح امروز پنجم بهمن با حضور یوسف علیخانی، نویسنده و مدیر نشر آموت و فریده برنگی، نویسنده در سرای اهل قلم برگزار شد گفت: پاسخ به این پرسش که چرا شازده کوچولو سیاره خودش را ترک می‌کند عشق به گلش است و همچنین درک حقیقت که او را مجبور می‌کند به هفت سیاره سفر کند. جذاب‌ترین بخش کتاب برای من بخش ارتباط شازده کوچولو با روباره و مار است. مار در این کتاب نمادی از مرگ است و با نیشی که می‌زند می‌تواند شازده کوچولو را به سیاره خود و در حقیقت به اصل خود بازگرداند.

وی افزود: در این کتاب شازده کوچولو درباره بی‌تفاوتی آدم‌ها صحبت می‌کند که در مسیری مقدر و مشخص شده و گویی از پیش تعیین شده حرکت می‌کنند و هر روزشان تکرار روزهای دیگر است. در واقع برای اگزوپری زمان و عمری که آدم برای عشقش می‌گذارد اهمیت دارد و جهانی را که آدم بزرگ‌ها در آن حضور دارند می‌خواهد به تصویر کشد. نویسنده از زبان شازده کوچولو می‌خواهد بگوید انسان‌ها نمی‌دانند چرا به اینجا آمده‌اند و دلیل رفتنشان نیز برایشان اهمیتی ندارد.

مترجم کتاب «شازده کوچولو» اثر آنتوان دوسنت اگزوپری اضافه کرد: در سیاره اول که شازده کوچولو به آن سفر می‌کند سیاره متعلق به پادشاهی است که اریکه چندانی هم ندارد.به نظرم در اینجا نویسنده به ضرورت محاکمه و قضاوت از خود که از سخت‌ترین کارهاست اشاره می‌کند. سیاره دوم نیز سیاره آدم خودپسندی است که فکر می‌کند مدام باید مورد توجه دیگران باشد.

وی ادامه داد: سیاره سوم نیز سیاره انسان نوشید*نی‌خواری است که برای فرار از سختی‌های زندگی به نوشید*نی روی می‌آورد. سیاره چهارم نیز سیاره مرد بازرگانی است که خود را مالک ستاره‌ها می‌داند. در واقع اینجای کتاب نویسنده به موضوع عشق اشاره دارد که باید دو طرفه باشد و این عشق ثروت واقعی برای انسان‌هاست. سیاره پنجم نیز سیاره مرد چراغ‌بانی است که تنها چیزی که می‌خواهد این است که بتواند راحت و آسوده بخوابد. سیاره ششم نیز سیاره جغرافی‌دانی است که فقط می‌خواهد کار دیگران را به اصطلاح ثبت کند و خلاقیتی از خود نشان نمی‌دهد. گویا او در این بخش به عده‌ای از آدم‌ها اشاره دارد که مانند ماشین رفتار می‌کنند.

تیرانی یادآور شد: وقتی شازده کوچولو به زمین می‌رسد می‌فهمد که در این سیاره هفت میلیون و 500 هزار نوشید*نی‌خوار و 900 هزار مرد بازرگان وجود دارد و این نشان از فاجعه‌ای دارد که روی کره ماست. در واقع کتاب شازده کوچولو می‌خواهد به شما بچه‌ها یاد دهد که کودک درون خودتان را حفظ کنید و به ما بزرگترها هم می‌خواهد در این مورد تلنگری بزند.

زندگی و آثار اگزوپری
تیرانی در فرازی دیگر از سخنانش گفت: اغلب شما کتاب شازده کوچولو را خوب خوانده‌اید و فهمیده‌اید. اگزوپری نویسنده‌ای است که در طول عمر کوتاه خود بیش از 10 عنوان کتاب نوشت. او شازده کوچولو را در سن 42 سالگی نوشت و این کتاب برای نخستین بار در آمریکا به چاپ رسید. در واقع شازده کوچولو مجموع تجربه‌های 42 سال زندگی این نویسنده فرانسوی است. وقتی زندگی خالق شازده کوچولو را بررسی می‌کنیم درخواهیم یافت که این کتاب بخش‌ها، برداشت‌ها و برش‌هایی از زندگی اوست. کتاب شازده کوچولو همان‌طور که گفتم ابتدا در آمریکا به زبان انگلیسی و فرانسوی چاپ شد و یکسال پس از مرگ نویسنده تازه در فرانسه به چاپ ‌رسید.

وی ادامه داد: از علت مرگ اگزوپری هنوز کسی به درستی خبر ندارد. برخی احتمال می‌دهند که آلمان نازی هواپیمای او را زده‌اند و او را کشته شده و برخی دیگر هم می‌گویند او خودکشی کرده است. او در سن کم پدرش را و در 17 سالگی برادرش را از دست داد. اگزوپری در زندگی رنج‌های بسیاری کشید. در زمان او رسم بود که خانواده‌های اشرافی در فرانسه به نیروی دریایی بروند و با اصرار مادرش به آزمون نیروی دریایی می‌رود و به گفته خودش خوشبختانه در آن آزمون قبول نمی‌شود. او که به هوانوردی علاقه‌مند بوده به خدمت نیروی هوایی درمی‌آید و در کسوت خلبان و مکانیک هواپیما کار می‌کند. او خلبان ماهری بود و ارتش فرانسه از اگزوپری می‌خواهد با ارتش فرانسه همکاری کند.

این مترجم توضیح داد: اگزوپری نوشتنش را از 23 سالگی آغاز کرد و نخستین کتابش را با عنوان «پرواز شبانه» با مقدمه آندره ژید به چاپ رساند. سال 1944 وقتی که اگزوپری 44 سال بیشتر ندارد برای انجام ماموریت به جزیره‌ای در جنوب فرانسه می‌رود و دیگر هیچ خبری از او نمی‌شود اما 54 سال بعد از مرگش، دستبندی از او در دریا پیدا می‌کنند که نام همسرش روی آن نوشته شده بود. بدین ترتیب کارشناسان ارتش فرانسه اطراف ساحلی را که دستبند پیدا شده مورد تجسس قرار دادند و قطعاتی از هواپیمای اگزوپری را پیدا کردند و به این نتیجه رسیدند که هواپیمای او به دلیل حمله آلمان‌ها سقوط نکرده، و سقوط او یا به دلیل نقص فنی بوده یا این نویسنده دست به خودکشی زده است. همسر اگزوپری 35 سال بعد از مرگ اگزوپری در سال 1979 از دنیا رفت.

مترجم کتاب «شازده کوچولو» گفت: مهم‌ترین درسی که اگزوپری در این کتاب به خواننده می‌دهد عشق ورزیدن و دوست داشتن و توجه کردن به یکدیگر است. این‌که برای ایجاد دلبستگی چه باید کرد. در واقع زمانی که عشق و محبت میان انسان‌ها کمتر شده اگزوپری با یک گل سرخ مفهوم عشق را به ما نشان می‌دهد. در واقع همسر این نویسنده فرانسوی برایش سمبلی از گل سرخ است و افسوس می‌خورد که در زندگی میانه‌شان شکرآب بوده. در این کتاب شازده کوچولو به این نتیجه می‌رسد که نباید از روی رفتار و گفتار گل سرخش قضاوت می‌کرد بلکه باید بیشتر به زیبایی‌های او اهمیت می‌داد و می‌فهمد چقدر دلش برای گل سرخش تنگ شده و دوست دارد پیش او برگردد.

فریده برنگی، نویسنده نیز در بخشی از این نشست گفت: اگر بخواهم 10 کتاب برتر در حوزه ادبیات جهان را نام ببرم یکی از آنها شازده کوچولو است. اثری که نگاهی معصومانه به جهان پیرامون دارد. معیار شناخت اشخاص و اشیاء نام، عنوان و رنگ و اندازه نیست بلکه ویژگی درونی آن‌هاست. او آدم‌ها را نه با کد و شماره ملی بلکه با طبع و خصوصیاتی که دارند می‌شناسد. شازده کوچولو نماینده‌ای از معصومیت کودکانه همه کودکان ماست که به زندگی معنا می‌بخشد. در واقع باید این معصومیت را بشناسیم و قدر کسانی که این معصومیت را در جهان معرفی می‌کنند بدانیم.

نویسنده کتاب «خدا محبت است» ادامه داد: اگزوپری از زبان شازده کوچولو می‌گوید او به ما می‌آموزد که آدم‌ها را نه با ثروت و نه مقامی که دارند بلکه با محبت و مهری که از آنها به دیگران می‌رسد بشناسیم و قدر کسانی را که به ما محبت می‌کنند فراموش نکنیم. اگزوپری از زبان شازده کوچولو می‌گوید که وقتی عاشق کسی هستیم حتی اگر در دورترین نقاط دنیا و سیاره‌های دیگر هستیم مسئول عشقمانیم . شازده کوچولو برای رسیدن به زمین از سیاره‌های کوچک و بزرگی عبور کرد و در این مسیر با آدم‌های گوناگونی آشنا شد. یکی پادشاهی بود که بر هیچ‌کس حکومت نمی‌کرد ولی خود را پادشاه مقتدری می‌دانست. یکی هم تاجری بود که هیچ چیز را معامله نمی‌کرد ولی خود را تاجر موفق تصور می‌کرد.

این نویسنده یادآور شد: هر یک از آنها چهره‌ای از ویژگی‌های ما آدم‌هاست که از دید شازده کوچولوی معصوم و ساده دل، آنها آدم‌های عجیب و غریبی بودند. واژه‌ها و جملات کتاب به سادگی خلق و خوی شازده کوچولوست و با عمقی از دریای نجابت او. شاید در زندگی هر یک از ما کم و بیش شازده‌ای باشد. فقط باید مراقب باشیم مثل خلبان داستان که به دلیل کم‌توجهی او را از دست ندهیم که بعد از آن حسرتی بر دل بماند.

یوسف علیخانی، داستان‌نویس و مدیر نشر آموت گفت: وقتی کتاب شازده کوچولو را به خانم تیرانی سفارش دادم تردید داشتم اما وقتی که کار پیش رفت شوکه شدم. همسر خانم تیرانی بهنام ناصح نویسنده «ایراندخت» و «پروانه‌ای روی شانه» است. شازده کوچولو به واسطه بهنام ناصح ویرایش شد که البته ویراستار خوبی هم هست. شازده کوچولو در کمتر از دو سال در نشر آموت سه بار چاپ شد و از چاپ اول به بعد ما قطع کتاب را کوچک‌تر گرفتیم تا هزینه این کتاب برای خواننده پایین باشد.
 
  • پیشنهادات
  • ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    تحلیل فلسفی داستان شازده کوچولو


    خلاصه داستان شازده کوچولو(آنتوان دو سنت اگزوپري): هوانوردي که به ناچار هواپيماي خود را در صحراي افريقا فرود آورده، با بسربچه يا همان شازده کوچولو که از سياره اي کوچک به آنجا آمده آشنا مي شود. شازده کوچولو به نقل ماجراهايي که در سفر فضايي خود از سر گذرانده مي پردازد. او طي سفر خود مي خواهد بداند در زندگي چه چيز اهميتي بيش از چيزهاي ديگر دارد.

    الگوهايي براي گفتگوي فلسفي
    اثر جاودان سنت اگزوپري با عنوان شازده کوچولو، داستان عميقي است که کودکان را وارد گفتگو و بحث فلسفي مي سازد. تجربه هاي شخصي نويسنده اين اثر به عنوان خلباني که خود زماني هواپيمايش ناچاراً در آنجا فرود آمده و گرفتار شده، احساس باورپذيري خاصي را به مخاطب اين داستان مي دهد. هرجا که زندگي با امري خيالي آميخته مي گردد، جذابيت و روح خاصي را به همراه دارد و اين موضوع در هيچ کجا مشهودتر از توصيف هاي سنت اگزوپري از خودش و همچنين موقعيت قهرمان داستانش وجود ندارد. شخصيت او در داستان، هم باورپذير است هم در عين حال ما را با موقعيت هايي خيالي و داستاني مواجه مي گرداند. دست و پنجه نرم کردن اين خلبان با محيط خشک اطرافش توأم با ستايش او از زيبايي طبيعي، حکايت از تجربه مستقيمي دارد که اگزوپري آن را به نحو دقيقي ترسيم مي کند. حضور امري فراطبيعي در زندگي واقعي به کودکان زمينه اي مي دهد تا به چيزي بيانديشند که فراتر از امر معمول است.
    هنگامي که ما خود را با سفرها و دشواري هايي که شازده کوچولو از سر گذرانده همراه مي کنيم با بسياري از مفاهيمي همچون "قدرت"، "بي ثباتي"، "عشق" و"تنهايي" نيز مواجه مي شويم. به عنوان مثال اين داستان ما را به تأمل در مورد تلقي هاي متضاد از مفهوم مالکيت وا مي دارد. برخلاف شازده کوچولو که "دارايي" برايش متکي بر تعهد و وفاداري است، از نظر آن مرد تاجر "داشتن" معنايي مال اندوزانه دارد. همچنين شازده کوچولو ضمن مراودات خود با ديگران در زمينه برخي موضوع ها مثل دوستي به برخي مسائل اهميت مي دهد و برخي ويژگي ها را طرد مي کند. هنگامي که ما نيز از ديد معصومانه و همين طور انتقادي شازده کوچولو مي نگريم، ما هم انگيزه مي يابيم به تأمل و پرسش پيرامون پيش فرض ها و عقايد خود بپردازيم.
    يکي از عميق ترين مسائلي که در کتاب شازده کوچولو مطرح مي شود، مواجهه او با تعداد بيشماري گل سرخ روييده بر روي زمين است. او در برخورد با آنها آه مي کشد و در ابتدا خود را بد بخت احساس مي کند، چرا که گلش در سياره او گفته بود که بي همتاست، اما حالا هزاران گل مشابه او را بر روي کره زمين مي بيند. در واقع در اين قسمت داستان، شازده کوچولو و بالطبع مخاطبان او با پرسشي بي اندازه مهم مواجه مي شوند. اين پرسش که گل مورد علاقه او چه تمايزي با اين همه گل هايي دارد که در ظاهر تفاوتي با گل او ندارند؟ و اصلاً چه دليلي هست که گل خود را بيش از آن گل ها دوست بدارد؟ اگرچه پس از اين اتفاق شازده کوچولو به کمک روباه از اين هراس و ترديد نجات مي يابد و پي مي برد که "آنچه اصل است از نظرها پنهان است"، اما اين قسمت داستان مي تواند زمينه گفتگوهاي زيادي را براي مخاطبان به وجود آورد که همگي کنکاشي است بر سر معني دوست داشتن و عشق، به ويژه پرداختن به آن مفهومي که شازده کوچولو از روباه ياد مي گيرد يعني "اهلي کردن".
    پرسش هايي که شازده کوچولو مطرح مي کند باعث مي شود کودکان مخاطب او نيز به احتمال زياد خود را در موقعيتي مشابه موقعيت او قرار دهند. در مقابل، پاسخ هايي که دريافت مي کند جواب هايي است که بزرگسالان يا "آدم بزرگ ها" پيش روي او مي نهند. گرچه ممکن است آن شخصيت ها به نظر غير منطقي برسند، اما پاسخ هايي که شازده کوچولو از آنها دريافت مي کند، بازتاب دهنده روال جهان واقعي است. جمله "آن کاري را که من مي گويم انجام بده چون من پادشاهم" تفاوت چنداني با "چون من پدر، مادر يا معلم تو هستم" ندارد. به علاوه که شازده کوچولو خود گفته " هرگز در زندگي از سؤالي که يک بار پرسيده دست بردار نبوده است". شازده کوچولو براي کودکان نمونه همان شخصيت آنهاست که تا پاسخ پرسشي را نيابند از پرسيدن دست نمي کشند و پس از دريافت پاسخ به بررسي آن مي پردازند. روند ارزيابي ها و منظر انتقادي اين کتاب به ويژه در برابر "آدم بزرگ ها" نه تنها سنگ بنايي براي به دنبال آوردن رشته اي از پرسش ها مي شود، بلکه همچنين تأمل فلسفي را براي بچه ها ممکن مي سازد. اين اثر شگفت انگيز مي تواند به عنوان منبعي غني مورد استفاده افرادي قرار گيرد که درگير پرورش پژوهشگري ها و کنکاش هاي جمعي بر سر کلاس هاي ابتدايي هستند.

    چند پرسش براي بحث فلسفي:
    قسمت ابتدايي: توصيف هاي نويسنده از خود و توصيف او از گرفتار شدن هواپيمايش و آشنايي با شازده کوچولو:
    1- آيا همه آنچه براي قهرمان داستان اتفاق افتاده در واقعيت هم براي نگارنده رخ داده است؟
    2- تفاوت بين چيز خيالي با واقعي چيست؟
    3- آيا مي توانيد فکر کنيد داستاني که خوانديد تماماً واقعي باشد؟
    - خلبان اشاره مي کند که "وقتي براي آنها(آدم بزرگ ها) از يک دوست جديد حرف مي زني آنها هرگز از چيز با اهميتي سؤال نمي کنند". آنها هرگز نمي پرسند: صداي او چه جوريه؟، کدام بازي را خوب بلده؟، آيا پروانه جمع مي کنه يا نه؟. آنها هميشه مي پرسند: او چند سالشه؟، چندتا برادر داره؟، وزنش چقدره؟، پدرش چقدر پول در مياره؟
    4- يک دوست را چگونه توصيف مي کنيد؟
    - خلبان مي گويد آدم بزرگ ها هنگامي باور خواهند کرد که شازده کوچولويي از يک سياره ديگر آمده که به آنها بگويي مثلاً او از سياره 612 B- آمده. "اگر دليلت براي وجود او اين باشه که او شاد بود يا مي خنديد، به دنبال يک گوسفند مي گشت، آنها باور نخواهند کرد".
    5- چه دليلي داريم که بگوييم شازده کوچولو حقيقتاً وجود داشته؟
    - خلبان مي گويد"اگر سعي کنم که اون رو توصيف کنم، ديگه اون رو از ياد نخواهم برد"
    6- آيا توصيف کردن شخصي به شما کمک خواهد کرد که او را هيچ وقت فراموش نکنيد؟
    7- چه راه ديگري براي به خاطر سپردن ديگران وجود دارد؟( مي توان به نقاشي کشيدن آنها اشاره کرد)
    - اگر خلبان هواپيماي خود را تعمير نمي کرد، ممکن بود بميرد. اما شازده کوچولو فکر مي کرد که نزاع بين گوسفندها و گل ها امر جدي تري است.
    8- کدام يک از اين موضوع ها مهمترند؟ چرا؟
    - خلبان وسايل خود را رها کرد و به دلداري دادن به شازده کوچولو پرداخت. او مي انديشيد توجه به دوستش مهمتر از زندگي خودش است.
    9- اگر شما جاي خلبان بوديد به تعمير هواپيماي خود مي پرداختيد يا به دوست خود توجه مي کرديد؟
    10- آيا هميشه توجه به مشکلات دوستان مهمتر از مسائل خود ماست؟
    11- چه مواقعي بايد توجه به مشکل دوست خود را به کار خود ترجيح دهيم؟
    قسمت مياني: شازده کوچولو به توصيف سفر خود مي پردازد:
    12- آيا آن گل سرخ واقعاً شازده کوچولو را دوست داشت؟
    13- چرا شازده کوچولو سياره و گل خود را ترک کرد؟ آيا کار او درست بود؟
    - پادشاهي که در داستان، شازده کوچولو با او رو به رو مي شود بدون داشتن فرمانبري، فرمانروايي مي کرد و خودپسندي که در به در به دنبال کسي بود که او را تحسين کند.
    14- اگر پادشاه درون داستان هيچ فرمانبري نداشته باشد، آيا مي توان او را صاحب قدرت خواند؟
    15- چرا آن مرد مغرور در داستان خواهان ستايش بود؟
    16– آيا او شايسته ستايش بود؟
    17– ستايش کردن به چه معناست؟
    18- آيا با آن مرد تاجر که مي گفت مالک آن ستاره هاست چون آنها را زودتر ديده موافقيد؟
    19- چرا شازده کوچولو از مرد فانوس افروز بدش نمي آمد و در دل خواست که با او دوست شود؟
    قسمت انتهايي: شازده کوچولو به کمک دوستي با روباه براي بسياري از پرسش هايش جواب مي يابد و رفتن مي انديشد.
    20- تفاوت گل شازده کوچولو با آن گل هاي ديگر چيست؟
    21- آيا براي شناختن و فهميدن افراد بايد آنها را دوست داشت؟
     

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    بررسي " شازده کوچولو " اثر آنتوان دوسنت اگزوپري




    CrThumb.aspx
    مجتبي حسيني
    شازده کوچولو اثر بزرگ آنتوان دوسنت اگزوپري که در حوشه ادبيات نوجوان عره شده داراي نثري ساده ، صميمي و تاثير گذار است . او در اين داستان خستگي و دلزدگي اش از دنياي بزرگترها را بيان مي کند و با زباني کودکانه حرف مي زند اما با اين وجود نمي توان شازده کوچولو را کتابي صرفا کودکانه دانست زيرا اگزوپري اصولا نويسنده اي براي کودکان نيست . شخصيت اصلي کتاب او شهريار کوچولوست ، فردي رويايي و تخيلي که آرمانها و آرزوهايي واقعي و قابل لمس دارد . او پسر بچه اي ست با لباسهاي صورتي و موهاي طلايي که از سياره اي ديگر آمده ، سياره اي کوچک که از 3 آتشفشان ( که يکي از آنها خاموش است ) ، يک گل و بوته هاي مزاحم بائوباب تشکيل شده است . شخصيت داستان اگزوپري با وجود نگاه ساده و زندگي ساده اش دنياي بزرگي را در دل حرفهايش نهفته دارد ، او در جايي از داستان از علاقه اش به گل سرخ و اهلي کردن روباه حرف مي زند و اين موضوع را چنان صادقانه بيان مي کند که خواننده ي داستان ناخود آگاه از خود مي پرسد: آيا خود تا به حال اهلي شده؟! يا کسي را اهلي کرده است؟!
    اما از مهمترين نکاتي که از ويژگي هاي بارز داستان شازده کوچولو محسوب مي شود صداقت نويسنده در نوشتن است . هماني که کودکان دارند و آدم بزرگها نه ! او بسيار ساده حرف مي زند ، هر چه را که لازم باشد مي گويد ، غلو نمي کند و دروغ نمي گويد ، درست مثل بچه ها .
    اگزوپري در شازده کوچولو فقط حقايق را بيان مي کند حقايقي که به عقيده ي او فراموش شده اند . او سعي دارد حقايق فراموش شده را ياد آوري کند و معتقد است همه ي انسانها در درون خود شازده کوچولويي دارند که بايد در صدد پيدا کردن آن برآيند ; او در اين کتاب دوست داشتن ، مهرباني و عشق را به ساده ترين و در عين حال تاثير گذارترين حالت ممکن ، به نحوي کنايه آميز از زبان کودکي که از سياره اي ديگر آمده بيان مي کند.
    اگزوپري پادشاهان ، خودپسندها ، افراد بي قيد و بند و در کل آدم بزرگهايي را که صداقت و پاکي را فراموش کرده اند به باد انتقاد مي گيرد و پول ، قدرت و خودپسندي را ريشه ي مشکلات بشر امروز مي داند ، مشکلاتي که او با عنوان " آدم بزرگ " شدن از آنها نام مي برد . اگزوپري به آدم بزرگهاي دور و برش معترض است و رفتارهاي آنها را عجيب و غريب مي داند . رفتاري که آدم بزرگها دارند و انسانها را بر اساس پست ، مقام و زيبايي طبقه بندي مي کنند . او سعي دارد به خوانندگان اثرش ياد آوري کند که واقعا چه چيزهايي ارزشمند است و چه چيزهايي نه .
    او در ناخود آگاه به خواننده ي کتابش مي فهماند که چقدر تغيير کرده و چقدر در جامعه و ارزشهاي گاها پوچي که خاص آدم بزرگهاست غرق شده . او از زبان کودکي مو طلايي کنايه هاي تاثير گذاري را به خواننده ي اثرش تحميل مي کند .
    اما نکته ي مهمي که در داستان به آن پرداخته شده خطر بائوباب هاست! بائوبابها چه هستند؟! شايد اگزوپري بائوباب ها را خطر بزرگ شدن و گذر از دوران پاک کودکي مي داند و به همين دليل است که تا نهال هستند آنها را ريشه کن مي کند و نمي گذارد رشد کنند و بزرگ شوند! شايد بائوبابها کينه ها و نفرتها هستند! کينه ها و نفرتهايي که معصوميتها را از بين مي برند و کودکان را آدم بزرگ مي کنند !
    اما مسئله ي ديگر بحث غروب آفتاب است ، به طوري که شازده کوچولو در سياره ي خودش در يک روز 43 بار آن را تماشا مي کند ( تقريبا برابر است با سن اگزوپري ) و در همه ي سيارات ديگر نيز يکي از سوالات و دغدغه هاي شازده کوچولو تماشاي غروب آفتاب است . در اينجا اين سوال پيش مي آيد که چرا غروب و چرا طلوع نه؟!
    اما اصلي ترين و مهمترين شخصيت داستان همان " گل سرخ " است. گلي که تمام داستان بر اثر اختلاف و مشکلات او با شازده کوچولو شکل مي گيرد . گل نماد خوبي و سرخ بودنش نماد عشق است . شازده کوچولو يک گل دارد گلي که به گفته ي خودش بسيار ضعيف اما مغرور است . اين گل در ذهن اگزوپري کيست؟ اينکه کتاب و هسته ي اصلي داستان از اتفاقات و زندگي واقعي اگزوپري ريشه مي گيرد تا حدودي غير قابل انکار است و همانطور که ايده ي سقوط هواپيما از سقوط هواپيماي او در صحراي ليبي شکل گرفته است بهانه ي خوبي ست براي اينکه گل سرخ را نيز همسر او بدانيم ، همسري که اگزوپري با او به مشکل برخورد و همين مشکلات بود که بين او و همسرش کدورتهايي ايجاد کرد .
    شازده کوچولو با گل سرخ به مشکل بر مي خورد و در حالي که قلبا راضي به ترک اخترکش نيست به حالت قهر آنجا را ترک مي کند و در پايان به اين نتيجه مي رسد که اي کاش بيشتر گل را درک مي کرد و با او مهربانتر بود ، همان نتيجه اي که اگزوپري در روزهاي آخر به آن پي برد و در نامه اي که به همسرش نوشت از رفتارهاي گذشته ي خود ابراز پشيماني کرد ، او به خاطر رفتارهاي گذشته اش ناراحت بود و در کتابش سعي داشت تا مانع تکرار آن از سوي ديگران شود . او در آخر داستان ياد آور مي شود که پوزبندي را که به شازده کوچولو داده بود کامل نکرده و از اينکه هر لحظه ممکن است بره گل را بخورد نگران است ; اگزوپري در واقع به خوانندگان اثرش يا آور مي شود که بايد همواره مواظب چيزهايي که دوستشان دارند باشند چون بره ها در کمين هستند .
    او به ظاهر آدمها اهميت نمي دهد و باطن آنها را ارزشمند مي داند همانطور که در جايي از داستان مي گويد : " آنچه که مي بينيم يک صورت ظاهر بيشتر نيست ، چيزي که مهمتر است را با چشم نمي شود ديد ... "
     

    ~*~havva~*~

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/04/06
    ارسالی ها
    2,276
    امتیاز واکنش
    23,187
    امتیاز
    916
    شازده؛ کوچولو نیست، بزرگ است




    نمی‌خواهی من را اهلی کنی؟ او روزنامه‌اش را خواند/ غذا را سفارش داد

    آن را با نوشابه اش خورد/سپس بلند شد / و بی‌آنکه چیزی بگوید/ رفت.........
    و من هنوز صدای خودم را می‌شنیدم/ آیا نمی‌خواهی من را اهلی کنی؟*شازده کوچولو اثر آنتوان دو سنت اگزوپری از محبوب‌ترین آثار تاریخ ادبیات است و تا به حال نزدیک به 80میلیون نسخه فروش کرده و به اغلب زبان‌های دنیا ترجمه شده است.ساختار پیچیده، رازها و روابط داستان سبب شده است تا این اثر پس از گذشت سال‌ها در جلسات ادبی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.


    نشست علمی بررسی بینامتنی تصویر و کلام در کتاب شازده کوچولو روز یکشنبه 11 آذرماه در دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی واحد تهران مرکز با حضور دکتر بابک معین، دکتر علی عباسی ، دکتر بهمن نامور مطلق و دکتر شهلا حائری برگزار شد.آنچه می‌خوانید فشرده‌ای از دیدگاه شرکت کنندگان در نشست درباره این اثر جهانی است.


    در این نشست که به همت دانشگاه مرکز هنرپژوهی نقش جهان وابسته به فرهنگستان هنر و دانشکده ادبیات و زبان‌های خارجی واحد تهران مرکز صورت گرفته بود، دکتر شهلا حائری با مقاله‌ای با عنوان راز گل سرخ شازده کوچولو، گفت: « این کتاب از نظر زبان ساده است اما از نظر ساختاری بسیار با دقت و ظریف طراحی شده است. داستان در مورد خلبانی است که هواپیمایش خراب می‌شود و روزی در بیابان با موجودی مواجه می‌شود که نام این موجود شازده کوچولو است.از این موجود چیز زیادی نمی‌دانیم.»


    وی ادامه داد:«برخی معتقدند این اثر، قصه است و برخی اعتقاد دارند که اسطوره است. به هرحال شازده کوچولو سیاره اش را ترک کرده، 6 سیاره دیگر را پیموده تا به زمین - سیاره هفتم- رسیده است و اگر بخواهیم وارد بعد عرفانی آن شویم،6 شهر عشق یا 6 مرحله طریقت را می‌پیماید و به زمین (مرحله هفتم) می‌رسد تا حقیقت را دریابد.»


    حائری درباره راز گل سرخ، گفت: « راوی داستان(خلبان) در روز پنجم ملاقات متوجه راز مهمی می‌شود و آن گل سرخ است. نگرانی شازده کوچولو از گل سرخش سبب می‌شود که رازش را بر ملا کند و راوی در می‌یابد که ترک سیاره و سفر به زمین در پس مشکلات او با گل سرخش بوده است.


    اگر کمی در زندگی شخصی اگزوپری کاوش کنیم ، در می‌یابیم که او با همسرش دچار مشکلاتی از این دست بوده است به همین جهت برخی از منتقدین معتقدند که اگزوپری برای نوشتن شازده کوچولو از همسر و زندگی اش الهام گرفته است تا آنجا که حتی آتشفشان سیاره شازده کوچولو از آتشفشان کشور السالوادور(وطن همسرش) گرفته شده است.»


    حائری با مقایسه سرفه‌های گل سرخ و بیماری آسم همسر اگزوپری، افزود: «در واقع حقیقتی که در این کتاب می‌توانیم پیدا کنیم همان گل سرخ است و باقی مضامین در مقایسه با این راز است که معین می‌شوند.»


    وی ادامه داد:« در طول داستان گل سرخ به مرور مهربان‌تر می‌شود تا جایی که شازده کوچولو از اینکه نتوانسته گل سرخش را آن‌طور که باید دوست بدارد احساس پشیمانی می‌کند که همین اتفاق برای اگزوپری نیز رخ می‌دهد. او در اواخر عمر در نامه‌ای برای همسرش می‌نویسد: ممکن است از این عملیات جان سال به در نبرم در این صورت بدانید که افسوس هیچ چیز را نخواهم خورد جز اینکه باعث شوم اشک‌های شما جاری شود.»


    حائری با اشاره به مسائل طرح شده در داستان از قبیل اضطراب و دلهره که مفاهیم ابدی بشری هستند، گفت:« برخی معتقدند که این اثر پیش‌بینی مرگ است و شاید اگزوپری قصد داشته به نوعی ناخودآگاه خودکشی کند.


    او از نگرانی‌های بشری سخن می‌گوید و در نهایت این اضطراب‌ها با پایان داستان از بین نمی‌رود، همان طور که نگرانی به خلبان منتقل می‌شود و او از این پس نگران است که نکند گوسفندی که کشیده گل سرخ را بخورد. این انتظار، تردید و نگرانی، شاید جزئی از زمین خاکی و سرنوشت بشری باشد.»


    انسان شاهد نیست بلکه عامل است
    دکتر بابک معین، دیگر سخنران این نشست درباره موضوع سنت اگزوپری؛ گذار از اومانیسم پراگماتیک به اندیشه‌های فلسفی، گفت: « اساسا اومانیسم اگزوپری را باید اومانیسم پراگماتیک و مبتنی بر تجربه به حساب آورد. این نوع از اومانیسم به نوعی از ویژگی‌های اومانیسم مدرن قرن بیستم محسوب می‌شود. نویسنده با جریان روانشناختی و جریان اومانیستی اخلاقی قرن هفدهم و همچنین با اومانیسم منتقدانه قرن هجدهم نیز آشنا بود، اگرچه جریان اومانیستی قرن نوزدهم را که مبتنی بر فلسفه اثبات گرایی است مورد نقد قرار می‌دهد چرا که اعتقاد داشت در قرن بیستم شاهد شکست فلسفه اثبات گرایی هستیم که به جای به ارمغان آوردن پیشرفت برای انسان او را به انسانی ماشینی و مکانیکی تبدیل کرده است.»


    وی با اشاره به اینکه اگزوپری یکی از مفاهیم بنیادی اخلاق را الزام و تعهد می‌دانست، افزود: «ارزش بنیادین دیگری که اومانیسم او بر آن بنا شده است کار و حرفه است. به همین دلیل حرفه خلبانی از نظر او نه تنها حرفه قهرمانی بلکه حرفه‌‌ای است که سرنوشت انسان‌هایی را که به آن تن می‌دهند، به هم گره می‌زند و حس مشارکت در بطن ریسک و خطر را در وجود آنها زنده می‌کند، سپس اومانیسم او با الزام و تعهد آغاز می‌شود و حرفه و کار این ارزش بنیادی را تجسم بخشیده و ارزش‌های دیگری را بر او آشکار می‌سازد یعنی حس مشارکت، کنار یکدیگر بودن و دیالوگ انسان با دیگری.»


    وی ادامه داد: « خلبان می‌نویسد از اینکه تنها شاهد چیزی باشد متنفر است. پس اساس اومانیسم عملی و تجربی نویسنده در این مسئله نهفته است که انسان شاهد نیست بلکه عامل است و باید دست به عمل بزند. با فاصله گرفتن از جهان و با دادن نظریه و تئوری نمی‌توان به شناخت از دنیا رسید.»


    معین درباره شباهت‌های میان بینش نیچه و بینش اگزوپری درخصوص انسان، گفت: « مسئله گذر از خود و فراتر رفتن از حد انسانی و جهش فراانسانی که با آن انسان نه تنها خود بلکه آفرینش خود را ارتقاء می‌دهد، تشدید ابر مرد نیچه را در ذهن تداعی می‌کند. نیچه بشر را به یک آرمان فرهنگی جدید و عبور از یک فرد عادی و معمولی به یک ابر مرد فرا می‌خواند و بینش اگزوپری که در نهایت به یک فراانسان می‌رسد با نیچه هم راستا است.»


    اهلی کردن و شناخت
    پیرنگ تسلسلی در شازده کوچولو دیگر موضوع مورد بحث در این نشست بود که دکتر علی عباسی در این باره گفت: « شازده کوچولو زمانی در مقابل خلبان ظاهر می‌شود که تقریبا مسافرتش روی زمین پایان یافته و حادثه دیگری برای کس دیگری در شرف اتفاق است.
    شازده کوچولو عامل ایجاد حادثه‌ای برای خلبان می‌شود و پیوستگی از همین جا آغاز می‌شود. او یک حرکت آغازین از ندانستن به دانستن دارد.»


    عباسی با طرح این سؤال که چرا راوی از پیرنگی پیوسته بهره می‌جوید، افزود: « فرضیه در خود متن آشکار است. برای شناخت چیزها تداوم و پیوستگی اصل است. برای شناخت ابتدا باید اهلی کنیم. ویکتور هوگو می‌گویداگر می‌خواهید دیگری را بشناسید باید اول عاشقش شوید، وقتی عاشقش شدی می‌توانی به درونش راه پیدا کنی و آن وقت می‌توانی آن را خوب بشناسی. این حرف را اگزوپری با اهلی کردن بیان می‌کند.


    امروزه برای شناخت، تداوم و پیوستگی اصل است. راوی از یک طرف بین عناصر داستانی و از طرفی بین اندیشه و عناصر داستانی فاصله ایجاد نمی‌کند بلکه ارتباط برقرار می‌کند آنچنان که در قطب‌های روایت مانند مرگ و زندگی شکافی مشاهده نمی‌شود.»عباسی با اشاره به اینکه غیراز داستان خلبان که برای بچه‌ها نقل می‌شود، داستان شازده کوچولو نیز به صورت طرحی پیوسته در طرح اولیه قرار می‌گیرد، ادامه داد: یکی از راه‌های دیگری که به اثر تداوم بخشیده، تکرار اسطوره است.


    همان طور که حضرت آدم از بهشت به زمین آمد و در نهایت ما نیز از زمین به بهشت می‌رویم، شازده کوچولو نیز همین حرکت را انجام داد.همچنین اسطوره مسیح در راستای تقابل مرگ و زندگی نیز در این اثر احساس می‌شود. همان طور که مسیح روزی به زمین باز می‌گردد شازده کوچولو نیز مرگ را قبول ندارد و می‌گوید وقتی به آن دنیا رفتم، نمردم و در یکی از آن ستاره‌ها خواهم خندید و خلبان نیز در داستان می‌گوید همین جاست که شازده کوچولو ظاهر شد و بعد در همین جا هم بود که ناپدید شد.آن قدر به دقت این منظره را نگاه کنید که مطمئن بشوید اگر روزی در آفریقا گذرتان به کویر صحرا افتاد حتما آن را خواهید شناخت. و اگر گذارتان به آن جا افتاد به التماس از شما می‌خواهم که عجله به خرج ندهید و درست زیر ستاره چند لحظه‌ای توقف کنید.


    آن وقت اگر بچه‌ای به طرف‌تان آمد، اگر خندید، اگر موهایش طلایی بود، اگر وقتی ازش سؤالی کردید جوابی نداد، لابد حدس می‌زنید که کیست. در آن صورت لطف کنید و نگذارید من این جور افسرده خاطر بمانم، بی‌درنگ به من بنویسید که او برگشته است.


    شکست عشق
    دکتر بهمن نامور مطلق، دبیر فرهنگستان هنر با اشاره به روابط بینامتنی و نشانه‌ای تصویر و کلام در شازده کوچولو، گفت: « این اثر دارای 2 نظام نشانه‌ای است. یکی نظام نشانه‌ای کلامی و دیگری تصویری.نظام‌های نشانه‌ای تصویری اصولا غیرقراردادی و نشانه‌های کلامی قراردادی هستند.


    از این جهت کتاب شازده کوچولو منحصر به فرد است زیرا از هر 2نظام بهره جسته است و چیزی که آن را تا حدودی کم نظیر می‌کند تعلق این 2نشانه به مولف است.»


    دکتر نامور مطلق با اشاره به نظام نشانه کلامی و پیش متن‌ها، افزود: « برخی از پیش متن‌ها یا پیرامتن‌هایی که استفاده شده از زندگی و خاطرات شخصی اگزوپری نشات گرفته است، مانند سقوط او در صحرای لیبی».


    وی با شرح وضعیت نابسامان فرانسه در دوران اگزوپری ادامه داد: « دوره‌ای که این کتاب خلق می‌شود، فرانسه در اشغال است و به همین علت اگزوپری اثر را به یک دوست که درزندان است و نماد فرانسه دربند به شمار می‌رود، هدیه می‌کند.»


    نامور مطلق در مورد نشانه‌های تصویری، گفت: «کتاب با یک تصویر آغاز می‌شود و با تصویر هم پایان می‌یابد. حضور تصویر را در لابلای داستان مشاهده می‌کنیم آنچنان که بخش اصلی اثر می‌شود.


    همان طور که اولین کلام ارتباطی شازده کوچولو با خلبان این است که بی‌زحمت یک گوسفند برایم بکش و به این شکل شاهزاده کوچک وارد کلام می‌ شود.»


    دکتر نامور با اشاره به اینکه تصویر شازده کوچولو پیش از خلق این اثر در گوشه‌هایی از یادداشت‌ها و نامه‌های اگزوپری وجود داشته، گفت: « وقتی الیزابت رونالد این تصاویر را می‌بیند به او می‌گوید این آدم کوچکی که همیشه در حاشیه نوشته هایت دیده‌ام خیلی جالب است.


    آدم کوچک خوبی است، به‌نظر می‌رسد همیشه به‌دنبال چیزی می‌گردد، بدنیست که فکری به حالش بکنی.» دبیر فرهنگستان هنر از وجود تصاویر معماگونه در اثر نام برد وافزود:« کار بسیار جالب اگزوپری این است که سعی دارد با نشان دادن و طرح معما به حقیقت دست یابد.»


    وی همچنین ادامه داد: « در آثاری که از 2نظام نشانه‌ای تصویر و کلام استفاده می‌شود، یا تصویر آینه‌ای و برای روشنگری کلام است یا اینکه خودش بخشی از متن بزرگی است که به صورت پیوسته درآمده است. روابط آینه‌ای درصورتی اتفاق می‌افتد که تصویر فقط برای روشنگری کلام است و کلام هیچ وقت ارجاع به تصویر نمی‌دهد مانند نگارگری‌هایی که در شاهنامه فردوسی به وجود آمده است.


    اما در کتاب شازده کوچولو کلام به تصویر ارجاع داده می‌شود و مدام رابـ ـطه پیوسته و متقابلی با یکدیگر دارند.»


    *یکی از اشعار سنت اگزوپری
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا