خواب دیدم از یک دالان تاریک عبور میکنم که ثدای زبانه کشیدن اتش پیچیده بود. با صدای کسی که اسمم رو صدا می کرد به اتاقی رسیدم که اون دختر رو با موهای اویزون به سقف دیدم که زیر پاش اتش شعله وره. ازم کم می خواست ولی من از ترس ما به فرار گذاشتم.:aiwan_light_shok::aiwan_light_sorry:
من یه شب تو بیمارستان بستری بودم
بعد خواب دیده بودم یه بیمار هست که صورتش معلوم نبود همشم مشکی می پوشید هر شب تو اتاق یه نفر می خوابید فردایش طرف کشته می شد فقطم من می دیدمش بعد از تحت بی مارستان افتادم پایین فقط پرده ی وسط تخت منو تخت اون یکی بیمارو کشیدم مطمعن بشم اون نیست !!
یه بارم خواب دیدم بابامو کشتن جلوی چشم چاقو رو تو گردنش فرو کردنمی بعد اینو با تکونای مامانم بیدار شدم