تاریخ و فرهنگ یهود

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 358
  • پاسخ ها 5
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
کتب مقدس تَنَخ



من ايمان كامل دارم كه كتاب تـورا آسماني است.
(از اصول سيزده گانه ايمان يهود)

مجموعه كتب مقدس يهود كه به اختصار« تَنَخ» ناميده مي شود، دربردارنده كتابهايي است كه از طريق مُشِه رَبِنو (حضرت موسي) و ديگر پيامبران الهي به ما رسيده و ريشه هايي بس عميق در روح و روان ملت ما دارند، به حدي كه شالوده و اساس معتقدات اخلاقي، رسوم اجتماعي و ايمان يهوديت را تشكيل مي دهند و بدون آنها زندگي و حيات ديني مفهومي ندارد. همه مطالب اين كتابها و حتي نحوه جمله بندي، گزينش واژه ها، حروف و غيره را خداوند متعال به انبيا الهام فرموده است. يهوديان سراسر دنيا اين كتب را مقدس و آسماني شمرده و به تعاليم آنها كه اصول بنيادين يهوديت است، اعتقاد راسخ دارند. در واقع، هيچ يهودي نمي تواند نسبت به اين مهم، بي تفاوت باشد.
تَنَخ يا كتب مقدس يهود، مجموعه اي 24 جلدي و داراي بخشهاي زير است:
تورا، نِويئيم (انبيا) و كِتوبيم (مكتوبات) .

الف) تـورا :

تـورا به معناي «شريعت» يا «قانون» و مهمترين قسمت تنخ است كه از جانب خداوند توسط مشه ربنو به ما ابلاغ شده و متشكل از 5 سِفِر (جلد) است. آنها عبارتند از :
1- بِرِشيت (پيدايش)
2- شِمُوت (خروج)
3- وَييقرا (لاويان)
4- بَميدبار (اعداد)
5- دِواريم (تَثْنيه)
تـورا با آفرينش جهان آغاز مي شود و با مرگ مُشِه (حضرت موسي) پايان مي يابد. اين كتاب گاه با بيان تاريخچه، داستان و نحوه زندگي پيامبران و گاهي هم با بيان صريح اوامر و نواهي، راه زندگي صحيح را به ما مي آموزد. نيز همه دستورها و فرمانهايي كه يك يهودي موظف به اجراي آنهاست (613 فرمان)، از آن نشأت گرفته اند.
تـورا راهنماي يهوديان در تمام امور زندگي (در زندگي خصوصي، حيات اجتماعي و اجراي مراسم مذهبي) است. قوانين آن، زندگي زناشويي را مقدس و مُنزه نگه مي دارد، به والدين مي آموزد كه چگونه فرزندانشان را تربيت كنند و به فرزندان ياد مي دهد كه در برابر والدينشان چگونه رفتار نمايند. افزون بر دستورهاي مذهبي، اخلاقي و اصول خانواده، قوانين قضايي و حقوقي؛ مانند قانونهاي مربوط به مالكيت، وراثت، پرداخت غرامت و خسارت، بدهكاري و غيره نيز در تـورا است. اين كتاب آسماني به انسان مي فهماند كه همنوعان خود را دوست بدارد و با آنها در صلح و آرامش زندگي كند. همچنين داراي فرمانهايي است كه به ما مي آموزد چگونه با خواندن نمازها، دستگيري از مستمندان و توبه كردن از اعمال ناپسند به خداوند احترام بگذاريم. اعياد ذكر شده در آن ما را به تاريخ گذشته خود پيوند مي دهد و به خداوند نزديكتر مي گرداند. از تـورا مي آموزيم كه چگونه از دنيا لـ*ـذت مشروع بـرده و هدف عالي آفرينش را دنبال كنيم، جلال خداوند را در همه جا احساس كرده و وجود او را پيوسته شاهد و ناظر بر اعمال خويش بدانيم.
انسان همواره از كلمات تـورا الهام گرفته و قوت قلب يافته است. هنگامي كه شادمان است، با سپاسگزاري و دلخوشي به تـورا روي مي آورد.
در وقتي كه افسرده و ناراحت است، براي يافتن اميد و آسايش به سوي تـورا مي رود. زماني كه آشفته و مضطرب است، براي كسب آرامش به تـورا مراجعه مي كند. چنانكه حضرت داويد مي فرمايد: «شريعت (تـوراي) خداوندْ كامل و بدون عيب و نقص است، آرامش دهنده روح (آدمي) است».
تـورا را مشه به بني اسرائيل طي 40 سال (2488-2448 عبري) اقامت در بيابان آموزش داد كه داراي 5845 پاسوق (آيه) و 54 پاراشا (بخش) است. نيز هر هفته در روز شبات و به طور معمول، يك پاراشا از روي تورايي كه بر پوست حيوان حلال گوشت و با دست نوشته شده قرائت مي شود كه ما بدين وسيله در طول يك سال، يك بار تـورا را به طور كامل مي خوانيم تا تعاليم آن را فراگرفته و اجرا نماييم .

ب) نويئيم (انبيا)

دومين قسمت از تنخ و شامل 8 جلد است. نويئيم به معناي «انبيا» و متشكل از نبوت پيامبراني است كه پس از درگذشت مشه ربنو تا اوايل آبادي بت هميقداش دوم، در مدتي نزديك به هزار سال، به هدايت و ارشاد مردم پرداخته اند. انبياي يهود 55 تن بوده كه 48 نفر آنها مرد و 7 نفر زن هستند. كتب نويئيم عبارتنداز:
1- يِهُوشوعَ : با نبوت يهوشوع و ورود بني اسرائيل به سرزمين مقدس شروع مي شود و تاريخچه ملت يهود را پس از آن بيان مي كند.
2- شُوفْطيم (داوران): از رخدادهاي زمان داوراني چون «دِوُورا»، «گيدْعُون» و «شيمشون» كه پس از يهوشوع رهبري مردم را به عهده گرفتند، سخن مي گويد. «دوورا» از پيامبران زن يهود است كه با ايجاد اتحاد ميان بني اسرائيل عليه ظالمان وقت قيام كرد و آنها را شكست داد.
3- شِموئل: اين كتاب، دوران پس از شوفطيم را در بردارد. آغاز آن با رهبري 40 ساله «عِه لي كهن گادول» بر بني اسرائيل است كه پس از وي شموئل اين وظيفه را بر عهده مي گيرد. در شروع كتاب، چگونگي تولد شموئل بيان مي شود. «حَنّا» مادر او زني نازا بود كه از لطف الهي نااميد نشده، به استغاثه به درگاه خداوند پرداخت و با دعايي كه عه ليكهن گادول در حق وي نمود، مورد اجابت واقع شده، شموئل نبي زاده شد. همچنين در اين كتاب از گزينش شائول به نام اولين پادشاه بني اسرائيل و سلطنت داويد (حضرت داوود) سخن مي رود.
4- مِلاخيم (پادشاهان): با شرح دوران پادشاهان بني اسرائيل پس از داويد كه از سلطنت شِلُـمُو (حضرت سليمان) است، آغاز مي شود و تا خرابي بت هميقداش اول به دست «نِبوكَدْ نِصَر» (پادشاه بابل) ادامه دارد.
شلومو پادشاهي عاقل، دادگستر و عادل است كه بت هميقداش اول، معبد مقدس يا خانه خدا را كه پدرش داويد طراحي كرده بود، بنا مي كند. اين بت هميقداش پس از 410 سال ويران شده و پس از شلومو سلطنت به دو قسمت تفكيك مي شود: يك قسمت، متشكل از افراد اَسباط يهودا و بنيامين بوده كه تحت تسلط خاندان داويد بود و قسمت ديگر، ده سبط باقي مانده بني اسرائيل است كه حكومت جداگانه اي را تشكيل مي دادند.
5- يِشَعيا : از پيامبران بني اسرائيل است كه با زباني فصيح به نصيحت، توبيخ و ارشاد بني اسرائيل مي پردازد. بخشي از نبوتهاي يشعيا مربوط به پيش بيني زمان ماشيح (منجي موعود) است: «كه در آن روز چنانكه دريا پر از آب است، جهان از معرفت الهي پر خواهد شد» و «او بين امتها داوري خواهد نمود و قومهاي بسياري را توبيخ خواهد كرد و ايشان شمشيرهاي خود را براي (تبديلِ به) گاوآهن و نيزه هاي خود را براي تبديل به ارّه ها خواهند شكست».
6- يرميا: همزمان با دوران خرابي بت هميقداش اول مي زيست. او به ارشاد بني اسرائيل پرداخته، آنها را به توبه از راههاي اشتباه خود و برگشت به خداوند فرا مي خواند. وي خرابـي بت هميقداش اول را پيش بيني كرده و در مورد آن مرثيه سرود.
7- يِحِزْقِل (حزقيال) 9 : اين نبي را نبوكد نصر به اسارت بابل درآورد. او در آنجا از يك سو، به تبليغ و ارشاد در راه خداوند و توبيخ مردم به سبب اعمال ناپسندشان همت مي كرد و از سوي ديگر، به تجديد روحيه و قوت قلب دادن به افرادي كه بر اثر شكست و اسارت، روحيه و اميد خود را از دست داده بودند، مي پرداخت.
8- (كتب دوازده گانه): داراي نبوت 12 تن از پيامبران بني اسرائيل است كه به علت كم حجمي آنها در يك جلد گردآوري شده و شامل نبوتهـــاي هُوشِعَ، يُوئِل، عامُوس، عوُوَدْيا، يُونا (يونس)، ميخا، ناحوم، حَبَقوق، صِفَنْيا، حَگَي، زِخَرْيا(زكريا)و مَلآخي است.
بسياري از ايشان در زمان پادشاهان ناصالحي مي زيسته اند كه در دوران زندگي خود به مبارزه با آنان و ارشاد مردم پرداخته اند. نبوت حضرت يونس درباره شهر پرجمعيت نينوا، سبب روي آوردن حاكم و مردم آن شهر به سوي خدا شد. همچنين معجزه بلعيده شدن اين حضرت توسط ماهي و نجات او بسيار مشهور است.
حبقوق نبي: در حدود 2500 سال قبل مي زيسته و از پيامبران بني اسرائيل است كه آرامگاه او در ايران و شهر تويسركان از توابع همدان جاي دارد.
ملآخي: آخرين پيامبر بني اسرائيل است كه در حدود 2300 سال پيش در اوايل آبادي بت هميقداش دوم مي زيسته است. او در نبوتهاي خود به انجام دادن صحيح فرمانهاي الهي و به ياد داشتن و آموزش تـورا تأكيد دارد.
در ميان كتب انبيا «يشعيا» با 66 فصل، از بزرگترين و «عُوَوديا» تنها با يك فصل، از كوچكترين آنها به شمار مي آيد. هر هفته در روز شبات، همانند تورا قسمتي از نويئيم كه موضوع آن مربوط به پاراشاي هفته است، با عنوان «هفطارا» پس از تـورا قرائت مي شود .

هفطارا

در دوران بت هميقداش دوم (معبد مقدس يهوديان) و پس از خرابي آن، در دوراني كه حاكمان بت پرست بر سرزمين مقدس چيره بودند، براي جلوگيري از هرگونه انتشار فرهنگ توحيدي، قرائت و آموزش تورا به هر شكلي منع شد، به طوري كه فريضه قرائت تورا براي شبات در كنيساها ممنوع شده، متخلفان را جريمه هاي سنگيني مي كردند. در اين راه، افراد بسياري كه همواره براي اشاعه تعاليم الهي تلاش مي كردند و از جمله، ده تن از بزرگترين دانشمندان يهود مانند ربي عقيوا جان خود را ازدست دادند.
علماي يهود در آن زمان براي جلوگيري از فراموشي فرمانها و تعاليم تورا، از حكام وقت درخواست كردند كه يهوديان اجازه داشته باشند تا حتي قسمتي از كتب انبيا (نويئيم) را هر هفته به منظور يادآوري تاريخ يهود قرائت كنند، كه با اين درخواست موافقت شد. از آن پس بخشي از كتب نويئيم، دست كم و به طور معمول تا 21 پاسوق كه با پاراشاي آن هفته تورا مناسبت داشت، انتخاب شد تا به جاي تورا در روز شبات در كنيسا قرائت شده، بر آن براخا گفته شود كه «هَفطارا» نام گرفت.
همان گونه كه ذكر شد، هفطاراي هر هفته چنان انتخاب مي شد كه يادآور پاراشاي توراي آن هفته براي مردم باشد. مثلاً در هفته پاراشاي نوح، بخشي از كتاب يشعياي نبي را برمي گزيدند كه در آن متن، خداوند خطاب به يشعيا و جامعه يهود، پيمان خود را درباره عدم تكرار طوفان نوح يادآور مي شود و بدين گونه پاراشاي نوح از تورا كه موضوع اصلي آن «طوفان نوح» بود، در ذهن مردم زنده مي شد.
در مناسبتهاي ويژه مانند موعديم، روش حودش (اول ماه) و شباتهاي مخصوص، هفطاراي متناسب با موضوع آن برگزيده و قرائت مي شد. بعدها با شكست بت پرستان، اين حكم باطل شد و يهوديان دوباره به خواندن پاراشاهاي تورا پرداختند؛ اما رسم قرائت هفطارا تقريباً به همان شكل، پس از قرائت تورا در شبات و موعديم ادامه يافت.

ج) كتوبيم (مكتوبات )

به سومين بخش تنخ گفته مي شود كه شامل 11 كتاب است:

1- تهيليم (مزامير داوود): داراي 150 فصل و بيشتر آنها از نبوتهاي داويد (حضرت داوود) است. وي در اين كتاب، دلبستگي خود را به خداي يكتا نشان مي دهد. مضامين «تهيليم» بهترين وسيله ايجاد ارتباط معنوي بين انسان و خداست. به همين سبب در تفيلاهاي ما فصولي از مزامير داويد يا تهيليم گنجانده شده كه در ميان كتابهاي تنخ پس از تـورا، بيشتر از كتب ديگر مورد مطالعه و علاقه مردم است.
« خدا را هميشه در مقابل خود قرار مي دهم»، اين يكي از گفتارهاي داويد است كه به نخستين اصل ايماني يهوديت مبني بر حضور و نظارت خداوند متعال در هر زمان و مكان اشاره دارد. تهيليم تفاوت بارزي با ديگر كتب نَبَوي يهوديان دارد. در نوشتار انبيا، اين خداوند است كه به وساطت پيامبرانش با انسانها سخن مي گويد؛ ولي در مزامير، اين انسانها هستند كه به صورت فردي يا جمعي با خدا سخن مي گويند، گاه با نماز و استغاثه و گاهي با شكرانه و ستايش. يكي از انديشمندان مي گويد: «مزامير، آينه هايي هستند كه حتي كوچكترين تأثيرات وارد آمده بر نفس را همچون نگراني، شادماني، ترس، شك، اميد، يأس، رنج و سرگرداني منعكس مي سازند».
مزاميرحضرت داويد از چنان تنوع بياني و موضوعي برخوردار است كه هر نياز و خواسته اي را برآورده مي سازد.
شايد به سبب همين ويژگي است كه در ايام قديم، « لِوي»ها كه از نسل «لِوي» يكي از فرزندان حضرت يعقوب بودند و خداوند مسوؤليت تشريفات معبد مقدس را به آنان محول نموده بود، بسياري از مزامير را همراه مراسم قرباني در خانه خدا با آهنگ و نواهاي متنوع موسيقي مي سراييدند. نحوه سرودها تعيين كننده نوع سازهاي موسيقي و آهنگ مناسب آن سرود ويژه مي بود، زيرا يك شعر نيايشي، با سرود تسبيحي يا شعر مرثيه اي متفاوت است. البته با وجود پژوهشهاي بسيار، ماهيت ابزار موسيقي يا آهنگهايي كه در آغاز مزامير آمده اند، به گونه اي درست، روشن نشده است.
هارامبام در شرح مراتب نبوت به درجه اي اشاره مي كند كه انسان در بيداري احساس مي كند حالتي در او پديد آمده و نيرويي وي را به گفتن وامي دارد تا سخنان لطيف، حكمت آميز، ستايشگرانه، نصايح مفيد و حتي مطالب اجتماعي يا الهيات و عرفاني بر زبان راند. او اين فيض عقلاني را كه خداوند نازل كرده است، «رووَحْ هَقوُدِش»ناميده و مي گويد كه «تهيليم» حضرت داود از جمله كتابهايي است كه ا درجه «روح هقودش» نوشته شده اند و به همين دليل، اين كتاب جزو «كتوبيم»؛ يعني، «مكتوبات با الهام نوشته شده» و در مجموعه سه گانه تَنَخ جاي گرفته است. درباره همين نوع الهام است كه حضرت داويد مي فرمايد: «كلام او بر زبانم جاري است».
در نگارش، زبان و ادبيات انبياي يهود، بويژه درباره صفات و آثار باري تعالي، اصطلاحي در تلمود وجود دارد كه مي گويد «تورا با زبان انسانها سخن گفته است»؛ يعني، در ظاهر چنان نوشته شده كه همه مردم بتوانند با ساده انديشي خود، دركي از خداوند بيابند. در غير اين صورت، چگونه مي توان شكوه و عظمت الهي را به آنان تعليم داد. از اين رو برخي از صفات و افعال مادي براي معرفي و اعلام وجود الهي به عاريه گرفته شده است، زيرا يك نوآموز در ابتداي نگرش، وجود را در محسوسات يا چيزهايي حس شدني و لمس شدني مي بيند. همچنين براي بيان عدم نقص، بي نيازي و كامل بودن خداوند از بعضي كمالات كه براي انسانها به كار مي رود، استفاده شده است. پس صفات و افعال مادي كه در كتب انبيا هستند؛ مانند حركت، نزول، صعود، رفتن، ايستادن، نشستن، سكون، خروج و عبور هرگز به مفهوم مادي شان به خداوند واحد، ازلي و ابدي نسبت داده نمي شوند، بلكه براي بيان حضور، نظارت، توانايي، لطف و داوري باري تعالي و به گونه تمثيلي مورد استفاده قرار مي گيرند.
مزامير حضرت داويد، همچون هر اثر نبوي كه سرچشمه از درياي بي كران وحي دارد به يك زمان، مكان و موضوع خاصي محدود نمي شود، بلكه براي همه زمانها و نسلهاست. هر ميزموري مي تواند همراه با پيام آموزنده، ابعاد گوناگون و رموزي نهفته در خود داشته و به موضوعهاي مختلف در زمانهاي متفاوت اشاره كند. چنانكه حضرت داويد، مزاميري به نام « هَلِلِ بزرگ»5 را در وصف و ستايش خداوند و به سبب معجزات زمان خروج بني اسراييل از مصر در زمان قديم و مددهاي الهي به موحدان، در دوران خود مي سرايد. بعدها «حزقيا» يكي از پادشاهان يهودا به دليل عظمت شكست سپاهيان « سَنْخِريوْ» (آشور) و رهايي قومش، همين مزامير نَبَوي را با نگاه و برداشتي ديگر درباره شگفتيهاي زمان خودش سروده و بازگو مي كند.
روايتي به نقل از تلمود مي گويد: «افزون بر داويد، تهيليم را ده تن از بزرگان از جمله حضرت آدم، حضرت موسي و فرزندان قورح سراييدند».
2-3-4- سه كتاب ميشلِه (امثال سليمان)، قُوهِلِت (جامعه) و شيرهَشيريم (سرود سرودها) : از نبوتهاي شلومو (حضرت سليمان) هستند كه وي در دو كتاب اول، بيشتر به نكات اخلاقي و عبرت آموز مي پردازد و در كتاب سوم (شيرهشيريم)، بحثي عرفاني بين بني اسرائيل و خداوند بيان مي شود.
5- كتاب ايوب: برخي آن را نوشته حضرت مشه مي دانند كه از زندگي ايوب، آزمايشها و بحثهاي او و دوستانش درباره علت عذابهايي كه انسان در طول حياتش متحمل مي شود، سخن مي گويد. در كتاب ايوب، فلسفه پيچيده اي وجود دارد كه فهم آن، تعمق ويژه اي را مي طلبد.
6- كتاب روت: گرايش يك زن بت پرست (روت) به راه خداوند و پايداري او را در اين مسير توضيح مي دهد. اين زن با ايماني راسخ مشكلات را تحمل مي كند و سرانجام از روت، خاندان داويد پديد مي آيد.
7- اِخا (مراثيِ يرميا): پيش بيني و مراثي «يرمياي» نبي در مورد خرابي بت هميقداش اول است كه در شب و روز نهم ماه عبري آو خوانده مي شود. يرميا نعمات و مشكلات را اتفاقي نمي شمارد، بلكه آنها را بازتابي از اعمال ما مي داند كه تحت نظارت خداوند به خود ما برمي گردد.
يرميا ما را به توبه و بازگشت در راه پروردگار فرا مي خواند و تأكيد دارد با اعتقاد به احسانهاي خدا كه ابدي و جاودان هستند، حتي با وجود خطاهايگذشته، جايي براي يأس و نوميدي وجود ندارد. بنابراين با چنين اعتقادي چرا بادرنگ و تأخير در انجام دادن فرمانهاي الهي، سبب گرفتاري و بدبختي خود شويم؟
8- كتاب اِسْتِر(مگيلت استر ): از زندگي يهوديان در ايران و زمان پادشاهي اَحَشْوِرُُش (حدود 2400 سال پيش) همراه با توطئه هامان – نخست وزير وقت عليه يهوديان سخن مي گويد. هامان كه فردي بت پرست بود، مي خواست همه ايشان را به علت اعتقاد به خداي يگانه و عدم پرستش بت او در روز 13 ادار قتل عام سازد، ولي اين توطئه به خواست خداوند و ياري و همراهي «استر» و «مُرْدِخاي» به شكست انجاميد. اين كتاب با عنوان «مگيلاي استر»، طي مراسمي در شب و روز چهاردهم ادار (جشن پوريم) خوانده مي شود.
آرامگاه استر و مردخاي در ايران و در شهر همدان جاي دارد.
9- كتاب دانيئِل (دانيال نبي): از پيش بيني هاي دانيال، نبوتهاي او به هنگام اسارت يهوديان در بابل و شكست حكومت بابل به دست داريوش (پادشاه ايران) تشكيل شده است. وي به سبب پايداري در راه خدا و پرستش خداي يگانه با توطئه مخالفانش به چاه شيران انداخته مي شود و شيرهاي وحشي همچون حيواناتي رام و دست آموز در كنار او زانو مي زنند، ولي هنگامي كه دشمنان دانيال به درون چاه انداخته مي شوند، هنوز به انتهاي آن نرسيده اند كه شيران آنها را پاره پاره مي كنند. آرامگاه دانيال نبي در شهر شوشِ استان خوزستان ايران قرار دارد.
10- كتاب عِزْرا - نِحِمْيا: به ذكر اعمال اين دو پيامبر در ارشاد مردم و بازگشت يهوديان به ياري «كورش» به سرزمين مقدس و ساخت بت هميقداش دوم به مدد كورش و داريوش دوم كه هر دو از پادشاهان ايران بودند، مي پردازد. عِزرا در ترويج فرهنگ تورايي كوشش بسيار نمود و خدمت عظيمي در احيا و تقويت ايمان يهوديان نسبت به تـورا انجام داد. او تحصيل تـورا را بين مردم رواج داده، شالوده اي محكم براي مقدس نگه داشتن آن پايه ريزي كرد.
عزرا با عشقي عظيم، تـورا را با تفاسيري كه مشه ربنو آموزش داده بود، به مردم آموخت تا آنكه ايشان نه تنها آن را بپذيرند، بلكه آموخته و با آن زندگي كنند. حضرت موسي تـورا را براي نسلي آورد كه تازه از مصر خارج شده بودند و عزرا دانش تـورا را به نسلي بازگرداند كه تازه از اسارت بابل آزاد شده بودند.
11- كتاب ديوْرِه هَياميم(تواريخ ايام ) : شجره نامه بني اسرائيل را از «حضرت آدم تا اوايل آبادي بت هميقداش دوم» دربردارد و برخي از وقايع زمان پادشاهان را نيز شرح داده است.
لازم به ذكر است كه كتابهاي شموئل، پادشاهان، تواريخ ايام و عزرا - نحميا در اصل هر كدام يك كتاب محسوب مي شوند، ولي به صورت 2 جلدي (جلد1 و جلد 2) و كتاب «عزرا - نحميا» به صورت جداگانه؛ يعني، كتاب عزرا و كتاب نحميا نيز چاپ شده اند.
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    « شرعیات یهود »



    1) از ابتداي ماه الول تا آخر روز كيپور ايام توبه است و علماي دين يهود با استناد به گفته هاي انبيا نوشتهاند كه در اين چهل روز خد.اوند لطف و مرحمت بيشتري براي بخشيدن گناهان دارد. البته بايد دانست توبة كساني كه با نيت پاك به سوي خد.ا رو ميآورند در هر لحظهاي پذيرفته ميگردد. چون حضرت موسي (ع) در اول ماه الول براي دريافت ده فرمان تورات به كوه سيناي (طور) صعود نمود و مدت چهل روز (تا دهم تيشري) در آنجا باقي بماند، اين چهل روز براي توبه انتخاب شد.


    2) طي اين چهل روز ، اشخاص مؤمن به تفيلينها و مزوزاهاي موجود در منزل خود رسيدگي نموده و اگر نقصي در آنها ديده شد مرتفع مينمايند.

    rosh-hashana6.jpg


    3) در دو شب روش هشانا، هنگام گفتن دعاي مخصوص شام (هموصي) نان را در عسل ميزنيم و براخا ميگوييم.


    4) يكي ديگر از مراسم آن شب خوردن گوشت كلة گوسفند است. اين كار را به يادبود قوچي كه به جاي فرزند حضرت ابراهيم قرباني شد انجام ميدهيم.


    5) لوبيايي كه در آن دو شب ميخوريم براي آن است كه به خاطر داشته باشيم به كارهاي نيك و خير بپردازيم.


    6) يكي ديگر از خوراكهاي آن شبها ماهي است.


    7) نام انواع خوردنيهايي كه در آن شب ميخوريم در كتاب روز روش هشانا ذكر شده است.


    8) مراسم دو شب و دو روز روش هشانا كاملا مشابه است. از اين جهت در صورتي كه كسي در شب و روز اول براخاي قيدوش و شوفار نشنيده باشد با براخاي شهحيانو را نگفته باشد ميتواند در شب و روز دوم جبران نمايد.


    9) شب دوم روش هشانا هم ميوة نوبر را روي سفره ميگذاريم تا براخاي شهحيانو را بگوييم. به عبارت ديگر گفتن براخاي شهحيانو در شب دوم روش هشانا بيمورد نيست.


    10) هنگامي كه شب اول روش هشانا شمعها را روشن ميكنيم بايد همراه براخاي شمع، براخاي شهحيانو را هم بگوييم.


    11) اگر روز اول روش هشانا شنبه باشد براخاي شوفار گفته نميشود. از اين جهت روز دوم براخاي شوفار را همراه براخاي شهحيانو ميگوييم.

    kipur6.jpg


    12) ده روز توبه (ياميم نورائيم) چنانكه گفته شد اين ده روز به توبه اختصاص دارد. هر فرد يهودي موظف است در اين مدت از صميم قلب توبه كند و به سوي خد.ا بازگشت نمايد. در كتاب تورات در سفر لاويان (وييقرا) آمده است «به حضور خد.ا پاك شويد» در كتاب يشعياي نبي آمده است «موقعي از خد.ا تقاضايي بكنيد كه به شما نزديك است» علماي ديني يهود گفتهاند كه يشعيا در اين آيه به ده روز اول ماه تيشري اشاره كرده است. از اين جهت هر فرد يهودي بايد در اين مدت به تمام كارهايي كه در سال گذشته انجام داده است مرور كند و با خود عهد نمايد كه گرد گـ ـناه و كارهاي بد نگردد. ضمنا بايد پس از روز توبه كاملا مراقبت نماييم كه سهلانگاري نكنيم و لغزش نداشته باشيم.


    13) بهتر است در اين روزها وقت خودمان را كمتر به كار و كسب اختصاص دهيم و بيشتر به مطالعة تورات و دستورات ديني بپردازيم. در اين مدت بايد به فكر دادن صدقه و اعانه و برآوردن نيازهاي مستمندان باشيم و بيچارگان را ياري كنيم. اشخاص مؤمن در اين مدت كوشش ميكنند كه اختلافات موجود بين افراد را رفع نموده و آنها را با همديگر آشتي دهند. زيرا فقط در صورتي كه بين افراد صلح و صفا وجود داشته باشد ميتوانيم از دادار جهان تقاضاي بخشش كنيم.


    14) روز سوم ماه تيشري را روزه ميگيريم. (روزة گدليا) اين روزه واجب است و نبايد آن را فراموش كنيم. زيرا اين خود به ما كمك ميكند كه با نيت پاك توبه نماييم.


    15) گناهان ما انسانها بر دو نوع است.
    الف- گناهاني كه در برابر خد.اي خود مرتكب شدهايم ؛
    ب- گناهاني كه در برابر همنوع خود مرتكب گشتهايم ؛

    روز كيپور فقط براي بخشايش گناهاني است كه نسبت به خد.ا كردهايم زيرا خد.اوند بخشنده و مهربان است و همين كه دست نياز و دعا به سوي او دراز كنيم ما را خواهد بخشيد. ولي روزة كيپور موجب بخشيده شدن گناهاني كه نسبت به مردم كردهايم نميشود. مگر اينكه قبل از فرارسيدن اين روز از تمام كساني كه فكر ميكنيم نسبت به آنها مرتكب خطا شده و يا به آنها بدي كردهايم پوزش بخواهيم و تمام كدورتها و كينهها را از خود دور سازيم.
    گاهي پيش ميآيد كه كسي به ما بدي و يا ستم كرده است و ما از او بيزار شدهام و اگر بتوانيم از او انتقم خواهيم گرفت. چون انسان به شكل شريف ا.لهي خلق شده است و يكي از صفات ذات پروردگار بخشش گناهان است، ما هم بايد گذشت نشان داده و او را عفو نماييم و اگر كسي به سوي ما آمده و تقاضاي بخشش نموده است، او را ببخشيم.


    16) آخرين غذايي كه قبل از روزة كيپور ميخوريم بايد پيش از غروب خورشيد خورده شود.


    17) اگر بخواهيم چيزي بنوشيم بايد پيش از خواندن دعاي آخر سفره بنوشيم.


    18) بنابر آنچه گفته شد روزة كيپور نيمساعت قبل از غروب آفتاب شروع و روز بعد نيم ساعت بعد از غروب تمام ميشود.


    19) شب كيپور تورات بزرگ را از محل مخصوصش بيرون آورده و ميبوسيم. ضمنا اگر فكر ميكنيم در مواردي در اجراي بعضي از فرمانها كوتاهي كردهايم ، بايد خود تعهد كنيم، كه بيش از پيش احكام ا.لهي را در نظر گرفته و به آنها عمل نماييم. در آن شب موقع بغـ*ـل كردن تورات براخاي شهحيانو ميگوييم.


    20) در نماز «كل نيدرِه» از خد.اوند تقاضا ميكنيم كه اگر فراموش كردهايم به نذرهايي كه نمودهايم عمل نماييم، آنها را باطل تلقي نموده و بر ما ببخشايد.


    21) در تمام نمازهاي شب و روز كيپور آية «باروخ شِم كِوود مَلخوتو لِولام واعد» به صداي بلند گفته ميشود.


    22) در روز كيپور خوردن و نوشيدن و استحمام و استفاده از مواد آرايشي ممنوع است، در اين روز بايد لباسها ساده باشد زيرا لازم است كه در پيشگاه خد.ا همه يكسان باشيم و فرقها و تمايزات را از ميان برداريم.


    23) كودكان كمتر از 9 سال نبايد در روز كيپور روزه بگيرند. ولي پس از 9 سالگي بايد آنها را به مراسم كيپور آشنا نماييم و به آنها ياد بدهيم كه فرامين مربوط به آن روز را انجام دهند.


    24) نبايد بعد از غروب روز كيپور روزه را ادامه دهيم.


    25) بلافاصله بعد از روز كيپور بايد مقدمات ساختن سوكا را شروع كنيم و در ثواب اين عمل شركت نماييم. حتي تزئين سوكا (سايبان) عمل ثوابي است.


    26) سقف سوكا را با شاخهها و برگهاي درختان، مخصوصا درخت بيد ميپوشانيم. بايد ساية زير سوكا كافي باشد و آفتاب كمتر به آن بتابد. ضمنا بايد بتوانيم از زير سقف سوكا ستارهها را در شب ببينيم.


    27) نميتوانيم سوكا را در زير داربست مو و يا درختان بنا كنيم. بايد ابتدا براي آن چوب بست بسازيم و سقفش را با شاخه و برگ درختان بپوشانيم.


    28) در هفت روز عيد سايبانها (سوكا) بايد در زير آن زندگي كنيم و در همانجا خوراك بخوريم. اگر هوا خوب باشد بهتر است شبها هم در زير سوكا بخوابيم.


    29) اولين باري كه وارد سوكا ميشويم براخاي سوكا را ميگوييم و بعد از آن براخاي شهحيانو را.


    30) اگر در سوكا خوراك بخوريم هر بار كه شروع به خوردن غذا ميكنيم براخاي سوكا را ميخوانيم.


    31) ما سوكا را به اين علت ميسازيم كه اجدادمان هنگام خروج از مصر مجبور شدند در بيابان براي خود سايبانهايي بسازند. ولي بنياسرائيل در اوائل بهار از مصر بيرون رفتند و ما عيد سوكا را در پاييز جشن ميگيريم. علت اين امر آن است كه اگر پاييز در سوكا زندگي كنيم متوجه خواهيم شد كه مستمندان و بينواياني كه سرپناهي ندارند در چه وضعي به سر ميبرند و در تنيجه به فكر آنها خواهيم بود.


    32) بايد از بردن اشياء ناپاك به داخل سوكا خودداري نماييم زيرا سوكا محل مقدسي است.


    33) در روزهاي عيد سوكا چهار نوع از محصولات گياهي را آماده نموده و با ترتيب خاصي ميبنديم و با آن براخا ميگوييم. اين چهار نوع عبارتند از: سه شاخه مورد- يك شاخه درخت خرما- دو شاخه از درخت بيد- يك ترنج (اين مجموعه را به زبان عبري اتروگ و لولاب ميگويند)
    شاخههاي مورد بايد سبز بوده و در هر نقطه از شاخه سه برگ داشته باشد. از شاخههايي كه برگهايش ريخته و يا شته زده باشد استفاده نميكنيم. همچنين برگهاي بيد بايد بيعيب و لطيف باشد. شاخة درخت خرما هم بايد سالم و بيعيب باشد.


    34) ترنج را بايد طوري انتخاب كنيم كه معيوب نباشد و نقصي نداشته باشد زيرا اگر نقصي داشته باشد نميتوان با آن براخا گفت.


    35) اين چهار نوع بايد قبل از عيد از درخت چيده شود و اگر در روز عيد چيده شود براخا ندارد.


    36) روز هفتم عيد سوكوت «هوشعناربا» نام دارد. شب هفتم از ساعت 9 بعد از ظهر تا ساعت 5 صبح را احياء ميگيريم. معمولا در اين شب خانوادههاي هم كه فردي از آنها وفات يافته است احياء گرفته و يا در آن شركت ميكنند. در اين روز كار كردن حرام نيست.


    37) تمام كارهايي كه انجام آنها در روز شبات ممنوع شده در روز عيد هم ممنوع است. تنها تفاوت شبات و عيد در آن است كه در روز شبات تهية خوراك براي آن روز ممنوع است ولي در روز عيد منعي ندارد. در اين باره در تورات در سفر خروج فصل 12 آيهاي به اين مضمون وجود دارد: «فقط آنچه را كه هر فردي ميخورد، تهيه نماييد»


    38) در دين ما شبات مقدسترين روزها است و حتي در بارة عيدها و ايام روزه به اين اندازه تأكيد نشده است. هر فرد يهودي با احترام گذاشتن به روز شبات گواهي ميكند كه جهان در شش روز خلق شده و علاوه بر اين ، دستور تورات را اطاعت مينمايد. علماي دين يهود گفتهاند كه رعايت فرامين شبات به منزلة اجراي تمام فرامين ا.لهي است. به عبارت ديگر اگر كسي مقررات شبات را زير پا بگذارد مثل اين است كه تمام دستورات تورات را رد كرده است. حضرت عزرا در كتاب نحميا ميگويد: «خد.اوندا بر كوه سيناي تورات و فرامينت را به ملت ييسرائل عطا فرمودي و اعلام نمودي كه روز شبات مقدس است»

    هر فرد يهودي بايد خود شخصاً بعضي از كارهاي روز شبات را در روز جمعه انجام دهد (حتي اگر داراي چند مستخدم باشد) تا بدين وسيله اعتقاد و ايمان خود را به آفريدگار جهان ثابت كند. در تلمود آمده است كه بسياري از راهبها و حاخامها براي اثبات ايمان راسخ خود، به كارهاي خانه كمك ميكردند. آنها حتي از مرتب كردن خانه و هيزم شكستن خودداري نمينمودند. آنان بدين طريق به دانشجويان و طلبههاي خود سرمشق ميدادند.

    در كتاب خروج آمده است «روز شبات را به خاطر داشته باش و آنرا مقدس بدار» اين آيه را مفسرين چنين تفسير كردهاند:
    بر هر فرد يهودي واجب است در تمام روزهاي هفته متوجه تقدس شبات باشد، بدين معني كه بهترين خوراك و لباس را به اين روز اختصاص دهد. نبايد در روز جمعه كارهايي مانند لباسشويي و غيره را كه موجب اتلاف وقت است، انجام دهيم. اگر يك فرد يهودي بيچيز باشد بايد در طول هفته صرفهجويي كند تا بتواند روز شبات خوراك خوب تهيه نمايد.
    ما يهوديان معتقديم كه روزيِ هر كسي در روز روشهشانا تعيين ميشود ولي روزيِ روز شبات جداگانه معين ميگردد و بنا بر اين بايد روز شبات را محترم بداريم تا روزيِ ما بيشتر شود.


    39) هر فرد يهودي بايد در روز جمعه به نظافت بدن خود برسد و با آب گرم استحمام كند و اگر وسيلة اين كار فراهم نباشد لااقل دست و صورت خود را با آب گرم بشويد.


    40) پوشيدن لباس تميز و پاك در روز شبات، دليل رعايت احترام شبات است.


    41) روز جمعه عصر نيم ساعت قبل از طلوع ستارهها وارد شبات ميشويم.


    42) روشن كردن شمعهاي شبات به عهدة زنان است. ولي اگر در خانهاي زن نباشد، مرد اين وظيفه را انجام خواهد داد.

    علت اين امر اين است كه حوا آدم را وادار كرد از ميوة ممنوع بخورد و او را واداشت تا از امر خد.ا سرپيچي نمايد. گفته شده است كه زن با اين گـ ـناه چراغ زندگي بشر را خاموش كرد. جان انسانها چون چراغي است و گـ ـناه كردن موجب تاريك شدن آن ميشود. از اين رو زن با روشن كردن چراغ شبات تا حدودي اين خطا را جبران مينمايد. زيرا اجراي دستورات شبات و روشن كردن شمعها ايمان را روشن ميسازد و بدين وسيله گـ ـناه زن تخفيف پيدا ميكند. البته زن زائو و يا بيمار از روشنكردن شمع شبات معاف است و بايد شوهرش به جاي او اين كار را انجام دهد. زنها در دوران ناپاكي ماهانه نبايد از روشن كردن شمع شبات خودداري نمايند.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    « هدف آفرینش از دیدگاه تورا »

    torah.jpg




    زندگي انسانها در جهان مادي:



    در طول تاريخ، همواره پرسشهايي براي انسان مطرح بوده است :

    اين جهان چگونه ايجاد شده است؟ آيا آفريننده اي دارد؟ او كيست و چرا اين جهان را آفريده است؟

    تورا با اولين پاسوق (آيه) خود، پاسخ به دو پرسش نخست را آغاز مي كند: «خداوند در ابتدا آسمانها و زمين را آفريد». به اين ترتيب، تورا صريحاً اعلام مي دارد كه جهان، آفريده خدا است و مراحل آفرينش اوليه آن را كه همه با اراده خدا و كلام او انجام شده اند، در همان پاسوقهاي نخست توضيح مي دهد. به نمونه اي از اين مراحل توجه كنيد: «خداوند فرمود نور باشد، نور به وجود آمد». «خداوند فرمود زمين، گياه و سبزه بروياند...، چنين شد». «خداوند فرمود زمين موجود جاندار ايجاد كند...، چنين شد». درباره ماهيت «ذات خداوند»، تورا از يك سو اعلام مي دارد كه انسان قدرت فهم و آگاهي كامل آن را ندارد و از سوي ديگر با ذكر وقايع تاريخي، معجزات الهي و گفتار خداوند، گوشه هايي از صفات او را به انسان مي نماياند. اكنون مهمترين پرسش درباره سرنوشت انسان، هدف و عاقبت آفرينش اوست. درمورد وظيفه انسان، خداوند در آغاز خلقت وي چنين مي فرمايد:
    «خداوند، آنها (آدم و حوا) را بركت نمود و به ايشان فرمود: بارور و زياد شويد و زمين را پر كرده و آن را تسخير كنيد و بر ماهيهاي دريا و پرندگان آسمان و بر تمام جانداراني كه بر سطح زمين مي جنبند، فرمانروايي كنيد». برابر اين پاسوق، خدا انسان را آفريده است تا وي با استفاده از استعدادها و تلاشهايش بتواند بر تمام مخلوقات تسلط يافته و از نعمات اين جهان، به طور مشروع استفاده كند.

    البته، اين تنها يك جنبه زندگي انسان و آن هم از ديد مادي است. هدف روحاني او كه بخش مهمتري را تشكيل مي دهد، شناخت خدا، پيروي از كلام و دستورهاي او و در نهايت، تكامل معنوي است. همان گونه كه خداوند مي فرمايد: «از خداي خالقتان پيروي كنيد و از او خوف (همراه با احترام) داشته باشيد و فرمانهايش را مراعات كنيد و كلامش را بشنويد، وي را عبادت كنيد و به او بپيونديد». بنابراين ملاحظه مي شود كه خداوند در تورا وظيفه روحاني انسان را در اين جهان مشخص كرده و هدف از آفرينش او را «پيوند و الحاق به خالق» عنوان فرموده است. روشن است كه «الحاق به خالق»، مربوط به روح انسان و جهان آخرت است؛ زيرا جسم انسان پس از مرگ متلاشي شده و از بين مي رود. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه اگر هدف روحاني، پيوند و الحاق به خالق متبارك است، چرا پروردگار اين جهان را خلق كرد تا روح انسان در آن به كمال برسد و پس از مرگ جسماني در جوار ذات الهي قرار گيرد؟ اگر خدا داراي چنان قدرتي است كه توانسته اين جهان عظيم را خلق كند، پس چرا (روح) انسان را از همان ابتدا - و بدون واسطه چنين جهاني - در كنار وجود مقدس خود قرار نمي دهد؟ چرا انسان بايد پس از پيمودن مسير دشوار زندگي، نزد خالق خود بازگردد؟

    عرفاي يهود، اين مسأله را با اتكا به تعاليم «قَبالا» در «كتاب زُوهَر» چنين توضيح مي دهند: در نظر بگيريد كه براي مدتي در خانه يكي از دوستان صميميخود ميهمان هستيد. او با گشاده رويي و مهرباني بسيار، همه نيازهاي شما را از نظر خوراك، پوشاك، محل خواب، تفريح و... فراهم مي كند، بي آنكه هيچ گونه چشمداشت مادي يا توقع و انتظار جبران اين ميهمان نوازي را از سوي شما داشته باشد. شما نيز بدون هيچ مشكل و نگراني در نهايت آسايش و رفاه، نزد او زندگي مي كنيد؛ اما يك موضوع رنجتان مي دهد و آن، ابراز قدرشناسي و سپاس به حضور اين دوست مهربان است. شما هربار كه سر سفره آن دوست مي نشينيد، با آنكه او داوطلبانه شما را به خانه خود دعوت كرده و از لحاظ مادي نيز بسيار ثروتمند است، كمي شرم و خجالت در خود احساس مي كنيد، زيرا هيچ سهمي در اين ميان نداشته يا حتي هديه اي با خود به آن خانه نبرده ايد.

    به طور قطع، شما قادر نخواهيد بود كه خوبيهاي وي را به طور كامل جبران كنيد؛ اما براي نشان دادن محبت متقابل خودتان به او مايل هستيد كه دست كم در انجام دادن بعضي از امور منزل به دوست خود ياري رسانيد. مثلاً براي ناهار سفره را شما پهن كرده، پس از صرف غذا ظروف را جمع كنيد، نان يك وعده از غذا را شما خريداري كنيد يا... . هدف خداوند از آفرينش روح يا نِشاما آن بود كه آفريده هايش را از خوبيهاي خود بهره مند سازد؛ اما اگر روح انسان بدون هيچ تلاش و زحمتي از ابتدا به طور مستقيم در معرض فيض و خوبيهاي بي پايان پروردگار قرار مي گرفت، همانند آن ميهمان مورد بحث در مثال ذكر شده، به علت شرم، خجلت و مِنَتّي كه در خود احساس مي كرد، نمي توانست به طور كامل از نور و رحمت الهي لـ*ـذت ببرد. لذا مي بايست كه آن روح (نشاما) در لباس ماديِ جسم و تن آدمي به اين جهان وارد شود و مدت زماني را در آزمايشهاي گوناگون و گاه سخت و دشوار بگذراند تا با كوشش و زحمت، وفاداري خود را به خداوند و آفريدگار خود نشان دهد و پس از آن با فرا رسيدن مرگ جسماني و در صورت موفقيت در آزمونهاي متفاوت زندگي، بتواند با افتخار بر سر سفره فيض الهي بنشيند و با لـ*ـذت كامل و بدون خجلت، از آن بهره مند شود.

    به عبارت ديگر، مي توان اين جهان مادي را همانند جلسه امتحاني تصور كرد كه روح انسان براي رسيدن به والاترين درجه حيات در جهان آخرت بايد از اين آزمون، سربلند بيرون آيد. پس هدف از آفرينش اين جهان، آزمودن روح (نشاما) در قالب جسم مادي است كه غرايز جسمي از درون، و وقايع زندگي از بيرون، وي را در فشار قرار مي دهند و او موظف است با مهار كردن و هدايت نفس و آرزوهاي خود و نشان دادن واكنشهاي مناسب در برابر خوشيها و سختيهاي زندگي، بيشترين امتياز معنوي را براي زندگي آينده خود (در جهان آخرت) كسب كند.

    رنج صادقان و رفاه شريران

    در بخش قبل، دنياي مادي به يك جلسه امتحان تشبيه شد. شركتكنندگان آن، همان نشاماهاي (ارواح) انسانها در كالبد جسماني هستند و برگزار كننده آزمون، خداوند است. زمان امتحان تقريباً از سن تكليف شرعي آغاز مي شود و در لحظه مرگ پايان مي يابد كه هدفش كسب بيشترين امتياز از راه پشت سر گذاردن موانع، مشكلات دروني و بيروني جسم، شناخت خداوند و برآورده ساختن رضايت اوست. راهنما و دستور برگزاري صحيح آزمون و موفقيت در آن نيز تعاليم و احكام ديني است. هر چند كه پاداش اين امتيازها، كسب بالاترين درجه حيات در جهان آخرت و در جوار ذات اقدس الهي است، خداوند در تورا پاداش اوليه رعايت احكام ديني و مهار غرايز شيطاني را به صورت سلامت، رفاه و سعادت دنيوي اعلام مي دارد و دوري، تمرّد و نافرماني از كلام پروردگار را سزاوار بيماري، قحطي و ديگر مصايب زندگي عنوان مي كند. در حقيقت، رفاه و سلامت مادي تسهيلاتي هستند كه به برگزاري بهتر اين آزمون كمك مي كنند و بيماري و عذابهاي اين دنيا، شرايط آن را سخت تر مي سازند.

    ولي با وجود اين وعده تورا، گاه خلاف آن در زندگي افراد ديده مي شود. به اين صورت كه برخي از افراد درستكار، صادق و مؤمن به شريعت خداوند، زندگي خود را در سختي و رنج مي گذرانند و از رفاه و آسايش يا حتي سلامتي بهره اي ندارند و در مقابل، گروهي از شريران يا ظالمان همچنان به شرارت خود ادامه مي دهند؛ اما از ثروت، سلامتي و بهترين نعمتها برخوردارند و در ظاهر، هيچ مانعي در برابر آنها قرار نمي گيرد. در توجيه اين موضوع، نكات زير را مي توان برشمرد:

    1- عدم آگاهي كامل انسان از حكمت و هدف خداوند : خدا در تورا با زبان ساده انساني سخن مي گويد، ولي به معناي آن نيست كه رفتار و حكمت پروردگار مانند انسان است. چه بسا كه در پشت تمام اين صحنه هاي به ظاهر ناعادلانه يا باور نكردني، هدف و نيتي غير قابل تصور براي عقل ناقص انساني نهفته باشد. توجه كنيد كه انسان در مدتي كمتر از صد سال در اين دنيا حضور مي يابد، در حالي كه عمر جهان، صدها برابر عمر انسان است و خداوند، كل جهان را از ابتداي آفرينش تا انتهاي عمر آن يكباره مي نگرد و درباره آن تصميم مي گيرد.

    2- مفهوم واقعي صديق و شرير در نظر خداوند انسانها قادر هستند كه اعمال ظاهري همنوعان خود و تنها بخشي از آن را مشاهده و بررسي كنند و از درك افكار و نيتهاي دروني يا اعمال پنهاني و شخصي ديگران ناتوان هستند. پس داوري انساني درباره صادق يا شرير بودن نيز نمي تواند كامل باشد و فقط خداوند است كه مي تواند تشخيص دهد كدام يك از انسانها واقعاً صادق و عادل و كدام يك واقعاً شرير و گناهكار هستند.

    3- آزمايش انسانها يكي ديگر از دلايل رنج برخي از صادقان و رفاه گروهي از ظالمان، آزمايش خود آنها و ديگر انسانهاي جهان است. همان گونه كه ذكر شد، هدف آفرينش، آزمودن انسان است و اين رنج و رفاه نيز بخشي از آن آزمايش است. اگر تمام انسانهاي شريف و نيكوكار، بي درنگ، سلامتي و ثروت پيدا مي كردند و هر انسان گناهكار و ظالمي، بلافاصله پس از ارتكاب جرم و خطا دچار بيماري يا فقر مي شد؛ اين امتحان، ديگر معناي واقعي خود را از دست مي داد و همه انسانها بي هيچ شك و ترديدي، به نيكي و خوبي روي مي آوردند؛ مانند دانش آموزاني كه به پاسخ پرسشهاي امتحاني دست يافته باشند! - و ديگر تَمرُّد يا ترديد در ايمان الهي و سرپيچي از فرمانهاي او معنا نداشت. نيز در پي آن، امتيازات كسب شده در اين جهان بي ارزش مي شدند، مانند نمره هاي بيستِ دانش آموزاني كه از پيش، جواب سؤالهاي آزمون را در دست داشته اند!

    4- ويژگي روحي و ذاتي هر فرد و مصلحت آينده او خداوند، انسانها را با ويژگيهاي متفاوت روحي و استعدادهاي ذاتي گوناگون مي آفريند. گاه ممكن است كه ثروت و رفاه فرد نيكوكار موجب انحراف يا آلودگي اش به گـ ـناه شود يا به طور عكس، فقر يا مشكلات احتمالي براي فرد متمرد و شرير، موجب شدت يافتن ظلم و گناهان او شود. شايد مصلحت آن باشد كه نيكوكار، از رفاه و آسايش كمتري برخوردار باشد و شرير نيز داراي كمي ثروت و رفاه باشد تا كمتر به ظلم و ستم بپردازد.

    5- خطاها يا صوابهاي جزئي هيچ انساني در دنيا بدون خطا نيست و هر فرد - حتي ظالمترين انسانها- در عمر خود، صوابها و اعمال كوچك نيكي انجام داده است. چه بسا كه فرد نيكوكار كيفر خطاهاي جزئي زندگي خود را به صورت سختيها و مصايب دنيوي متحمل شود، يا آن فرد شرير، پاداش صوابهايش را به گونه رفاه و ثروت زودگذر در اين جهان مادي دريافت دارد.

    6- اعمال نسلهاي گذشته به طور كلي هر انسان، مسوؤل رفتار و اعمال شخصي خويش است و تنها به سبب آنها در برابر خداوند پاسخگو خواهد بود. اما نيكيها و اعمال خير او مي توانند همانند ميراث و سرمايه معنوي ارزشمندي براي نسل هاي بعدي وي برجاي بمانند و خودش نيز ممكن است كه از اعتبار و پس اندازهاي معنوي گذشتگان خود بهره گيرد. براي نمونه، يهوديان هر روز سه مرتبه در آغاز تفيلا (نماز)، نام اجداد اوليه خود - ابراهيم، اسحق و يعقوب- را ياد مي كنند و از خداوند به اعتبار و آبروي آنها ياري مي طلبند، به عبارت ديگر، اين سه بزرگوار چنان سرمايه عظيمي را با اعمال خود فراهم كرده اند كه هنوز پس از گذشت چند هزار سال، نسلهاي بعدي را از فيض خويش بهره مند مي سازند.

    بنابراين، انساني كه نسلهاي پيشين او افرادي مؤمن و صادق بودهاند، گاه با وجود خطاهاي جزئي، همچنان از اعتبار گذشتگان خود بهره مند مي شود. نيز انساني كه نسل يا نسلهاي گذشته وي افرادي ظالم و تمكار بوده اند، گرچه به تنهايي مي تواند با تلاش خود امتيازاتي عالي را در نظر خداوند كسب كند، از سرمايه و پشتوانه گذشتگان خويش بهره اي ندارند. از سوي ديگر، عرفاي يهود معتقد به «تَناسُخ»يا بازگشت روح انسان پس از مرگ به جسم انساني ديگر در تولدي دوباره هستند. بنابر اين عقيده، انساني كه نتوانسته از عهده امتحان زندگي خود به طور كامل برآيد، ممكن است در آزموني دوباره، روحش در جسم جديدي دميده شود و او با اوضاع جديد زندگي كه از هر لحاظ با زندگي پيشين وي تفاوت اساسي دارد، رو به رو شود. در اين حالت، وي آزمون خود را در حالت فقر و بيماري يا ثروت و سلامتي برگزار مي كند.

    7- تلاش و لياقت انسان با توجه به اختيار وي در كنار دلايل ذكر شده كه تا حدودي نشانه جبر الهي در اداره جهان است، بايد به اختيار انسان كه موهبتي الهي است، توجه نمود. خداوند به او نيروي كار، فكر، تعقل و ابتكار عمل داده است. هيچ انساني قرار نيست كه تنها با دعا يا مطالعه كتب ديني و بدون تغذيه مناسب يا كار و تلاش حلال، به رفاه و سلامتي دست يابد. هر انسان مؤمن و متعهد به اصول ديني، به موجب فرمان پروردگار موظف به تلاش براي كسب در آمد مشروع، كوشش براي حفظ سلامت جسماني و به طوركلي، استفادة حلال از تمام نعمتهاي اين جهان است.

    چه بسا افرادي كه در رعايت احكام ديني كوتاهي مي كنند، اما از استعدادها و نيروهاي خود به خوبي استفاده كرده، زندگي مناسبي را فراهم مي كنند. در برابر آنها انسانهايي هم هستند كه كاملاً مؤمن و معتقد به فرايض بوده، ولي در زندگي خود سستي و كاهلي نشان مي دهند و در نتيجه با شكستهايي مواجه مي شوند. روشن است كه اين وضعيت را نمي توان به نقص عدل خدا نسبت داد و خود انسان، مسوؤل بهبود زندگي دنيوي خويش خواهد بود.


    ***
    نكات ذكر شده، تنها دلايل معدودي براي توجيه تضادها و تناقض هايي است كه در زندگي اين جهان مشاهده مي كنيم. شما با تفكر و مطالعه بيشتر مي توانيد دلايل ديگري نيز بيابيد. نظريات خود را درباره نكات فوق با آموزگار ديني در ميان بگذاريد.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    « تقویم عبری »


    نخستين دستور خداوند به قوم بني اسرائيل، تعيين حلول ماه عبري نيسان براي مبداء شمارش ماههاي سال است .



    تعيين شماره روزها، آغاز ماهها و شمارش سالها از مهمترين موضوعهاي مورد توجه علماي يهود بوده و برگزاري مراسم مذهبي، وابسته به تعيين دقيق حلول ماه قمري مي بود. شمارش سالها از جهت پرداخت درصدهاي سالانه محصولات كشاورزي، وجوه خيريه و نيز تعيين سال «شِميطا» و «يُووِل» (سالهايي كه در آنها كشاورزي تعطيل مي شد و گروهي از محكومانِ جرايم مالي آزاد مي شدند) بسيار با اهميت بوده است. به همين دليل، يكي از مهمترين كارهاي علما و دانشمندان يهود، تنظيم و تثبيت تقويم عبري بود كه در حدود سال 4110 عبري، دانشمند بزرگي به نام «هيلل دوم» به شكل امروزي آن تنظيم كرد.
    مبناي آغاز شمارش تقويم عبري، آفرينش حضرت آدم است. طبق گفتار تورا، خداوند در شش مرحله يا شبانه روز جهان را آفريد و در آخرين مرحله، آدم (تكامل يافته) را خلق كرد و به او هستي بخشيد. پس از آن بهطور دقيق، عمر آدم اول را ياد مي كند و تاريخ جٍهان را با ذكر طول عمر نسلهاي بعدي حضرت آدم تا نوح، ابراهيم، حضرت موسي و همچنين انبياي بعدي بني اسرائيل تا حدود اوايل آبادي معبد دوم بت هميقداش شرح مي دهد. مدت زمان برپايي معابد اول و دوم بت هميقداش و وقفه ناشي از ويراني معبد اول براي ما معلوم است و مي دانيم كه ويراني معبد دوم در سال 68 ميلادي (3828 عبري) واقع شده است. با توجه به اين موضوع، تاريخ تقويم عبري به حدود 5761 سال در مهرماه 1379 هجري شمسي، معادل 5761 سال است.
    برابر آنچه گفته شد؛ براساس دين يهود، ماههاي عبري، قمري هستند و براساس حركت ماه به دور زمين تنظيم شده اند. در همين حال، طبق فرمان تورا سالگرد خروج از مصر (عيد پسح) هميشه بايد اوايل بهار، و عيد سوكوت در اوايل پاييز واقع شود. اگر سال عبري هم قمري مي بود، اين ترتيب به هم مي خورد؛ زيرا سال قمري 354 روز است كه حدود 11 روز از سال شمسي كوتاهتر است. بنابراين، اگر عيد پسح امسال در اول بهار باشد، براساس سال قمري، پس از گذشت 9 سال، در آخر پاييز واقع شده؛ يعني، يك فصل جلو مي افتد. براي جلوگيري از اين امر، هر دو يا سه سال يكبار، سال را كبيسه مي گيريم كه سيزده ماهه است. ماه سيزدهم را كه پيش از ماه نيسان واقع مي شود، ادار دوم ناميده اند. به اين ترتيب، حداكثر نوسان سال عبري نسبت به سال شمسي كمتر از يك ماه است. در يك دوره 19 ساله، هفت سال؛ يعني، سالهاي 3، 6، 8، 11، 14، 17و 19 كبيسه هستند.
    براي پي بردن به اينكه سالي كبيسه است يا نه؛ آن سال را بر عدد 19 تقسيم مي كنيم. مثلاً اگر سال 5790 را در نظر بگيريم،5790 را بر عدد 19 تقسيم مي كنيم كه خارج قسمت 304 بوده و نشانه آن است كه سال 5790 پس از سيصد و چهارمين دوره 19 ساله تقويم عبري است (دوره 305) و باقيمانده 14 خواهد بود كه چون عدد 14 جزء سالهاي كبيسه ذكر شده در بالاست، پس سال 5790 عبري كبيسه است.
    سال عبري كه با فصول سال شمسي نيز تطبيق دارد، از اول تيشري (روش هشانا) و در اواخر تابستان يا اوايل پاييز شروع مي شود. يعني در روش هشانا، تقويم عبري يك سال به جلو مي رود. ولي در ترتيب شمارش ماههاي سال، طبق دستور تورا، ماه نيسان مصادف با خروج بني اسرائيل از مصر، اولين ماه شمرده مي شود. پس ماههاي سال را به اين ترتيب مي شماريم:



    فصل بهار: نيسان، ايار، سيوان

    فصل تابستان: تموز، آو، الول
    فصل پاييز: تيشري، حشوان، كيسلو
    فصل زمستان: طِوِت، شِواط، ادار


    پس در تورا منظور از ماه سوم، ماه سيوان است و ماه هفتم، ماه تيشري و... است.
    تقويم هاي شمسي، قمري و ميلادي براساس حركت انتقالي زمين به دور خورشيد يا حركت ماه به دور زمين تنظيم شده اند، ولي تقويم عبري بر مبناي هر دو حركت تنظيم شده است. علماي دين كوشش كرده اند تقويم را طوري تنظيم كنند كه اعياد، روزها و مراسم مذهبي تغيير فصل ندهند.
    آنها براي رسيدن به اين مقصود، مقررات زير را وضع كرده اند:



    1- سال تقويم عبري با سال شمسي تطبيق داده شده و ماهها به صورت قمري است و تاريخ اعياد بر طبق دستور تورا به موقع در تقويم پياده مي شود.
    2- سعي شده است كه تا حد امكان، تعطيلات و اعياد به روز جمعه يا يكشنبه نيفتد؛ زيرا دو يا سه روز تعطيل متوالي در تقويم با توجه به مقررات ممنوعيت كاركردن در روزهاي فوق باعث مشكلاتي خواهد شد، لذا از آن جلوگيري شده است.



    براي نمونه، برابر اين مقررات، روزه كيپور هرگز در روزهاي يكشنبه، سه شنبه يا جمعه واقع نمي شود.
    لازم به تذكر است كه همه تاريخهاي مذهبي، از جمله بَرميصوا و بَت ميصوا يا روز بلوغ شرعي پسر و دختر و سالگرد فوت، برپايه تقويم عبري سنجيده مي شود. براي تبديل تقريبي سال ميلادي به عبري، بايد به سال ميلادي 3760 سال افزود.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    « ازدواج »


    بنابراين مرد، پدر و مادر خود را ترك كرده و به همسرش مي پيوندد تا يك وجود باشند.



    JewishWedCer.gif
    انسان موجودي اجتماعي است و براساس غرايزي كه در وجود او نهاده شده، مايل به برقراري ارتباط با ديگر همنوعان خود و در مقياسي كوچكتر خواستار برقراري پيوندي بسيار نزديكتر با فردي به نام همسر و داشتن روابط زناشويي است. تورا نيز مانند بسياري ديگر از دستورهاي خود، اين خواسته را جهت بخشيده و سعي دارد تا با برنامه ريزي اصول و قواعدي، اين ميل و خواسته را از حالت غريزي و معمولي خارج كرده، به آن تقدس بخشد؛ تا به اين وسيله انسان بتواند خواسته ها و غرايز خود را ارضـ*ـا كند و هم به سبب اجراي فرمان خداوند، سزاوار و در خور پاداش باشد.
    مراسم مذهبي عقد در زبان عبري، «قيدوشين» گفته مي شود كه از ريشه «قيدوش» به معناي «تقدس بخشيدن» و «مقدس كردن» است. اين واژه، مفهوم ازدواج و هدف از تشكيل خانواده را از ديدگاه تورا نشان مي دهد.
    در واقع از نظر تورا، ازدواج عملي است كه با آن، زن ومرد براي يكديگر تقديس مي شوند تا مقدسترين هدفهاي زندگي را به كمك يكديگر دنبال نمايند. بنابراين، دختر و پسر يهودي كه در آستانه ازدواج و تشكيل خانواده قرار مي گيرند، بايد بدانند كه با رد و بدل كردن حلقه هاي ازدواج چه مسوؤليت سنگيني را مي پذيرند. قوانين الهي براي خوشبختي و سعادت انسانها تدوين شده اند تا آنها را به مقامي عالي تر و بالاتر از پليديها و زشتيهاي حيواني برسانند و احساس كنند كه زندگي زيباست و ارزش زيستن دارد. در راه چنين هدفي، زندگي و محيط خانواده بايد با پاكي قرين باشد، تا مرد و زن بتوانند وظيفه مهم خود؛ يعني، توليد مثل و تربيت فرزندان را در راه خداوند و در راه خدمت به همنوعان به خوبي به انجام برسانند، چون سعادت كودكان هر خانواده، به پاكي و نيكي افكار و اعمال پدر و مادر بستگي دارد .

    زن در خانواده

    hoopa.jpg


    وظایف مذهبي زن يهودي با تكاليف مرد يهودي يكسان نيست. گرچه اين تكاليف، در ظاهر كمتر به چشم مي خورند، نتايج آنها بسيار مهم و قابل توجه است. اگر قوانين تورا براي زن در مراسم عمومي مذهبي، نقش كمتري قائل شده، در عوض، او را مسوؤل رسالت طبيعياش نموده است و اين قوانين مي توانند به طور تحسين آميزي، خواص ذاتي زن را پرورش دهند. دين يهود مي خواهد كه زن يهودي، خوشبخت و مادري نمونه بوده، در خور محبت احترام آميز فرزندان خود باشد و افزون بر اين، شوهرش به او عشق بورزد. بدين گونه؛ زن يهودي همانند ملكه اي در خانه خود و اجتماع تجلي مي نمايد و با انجام دادن رسالتي كه خداوند بر دوش او گذاشته است، نقش بسيار مهمي بر عهده گرفته و به مقام و منزلتي فراتر از آنچه طرفداران حقوق و آزادي زن در دوران اخير براي او مطالبه مي كنند، دست مي يابد.

    زن يهودي در زندگي، خود را وقف وظايفي بسيار ارجمند مي كند كه خداوند به دست او سپرده است. اين وظايف عبارتند از:
    1- تشكيل خانواده.
    2- همراهي و كمك به همسر در حفظ خانواده و برقراري نظم و ترتيب در آن.
    3- رعايت پاكي و طهارت كانون خانواده.
    4- پرورش و تربيت فرزندان براي انجام دادن وظايف مذهبي و اجتماعي.
    هر كدام از اين وظايف، نقش شايسته اي در راه هدف و رسالت مهم و عالي زن دارند.
    هنگامي كه خداوند مي خواست در پاي كوه سينا فرمانهاي تورا را به بني اسرائيل ابلاغ نمايد، به حضرت موسي فرمود: « اين دستورها را به خاندان يعقوو بگو و به بني اسرائيل اطلاع بده». علماي يهود فرموده اند كه منظور از خاندان يعقوو، زنان هستند. خداوند فرمانهاي خود را در ابتدا به زنان مي سپارد و بعد به مردان اطلاع مي دهد، چرا؟ زيرا اين مادران هستند كه نقش مهمتري در پرورش و تربيت كودكان بر عهده دارند. آنها با رعايت قوانين طهارت خانوادگي، كشروت و ديگر فرمانهاي الهي، محيط مناسبي را براي پرورش جسم و روح فرزند خود، در پيش و پس از تولد او مهيا مي سازند. مادران، بيشتر مراقب هستند كه فرزندانشان به مطالعه تورا و علوم مذهبي مشغول شده، از راه راست منحرف نشوند و آنان را از هرگونه گـ ـناه و انحرافي به دور مي دارند. حتي هنگامي كه مرد خانواده، خسته و پريشان از كار روزانه خود باز مي گردد، همسر اوست كه به وي يادآوري مي كند تا وي نيايش، نماز و آموزش تورا را فراموش نكند.
    مراسم مذهبي ازدواج (قيدوشين)
    ازدواج در دين يهود، عملي موافق رضايت پروردگار است. خداوند در ابتداي آفرينش به آدم و حوا فرمود: «بارور شويد و زياد گرديد، زمين را پر نموده و بر آن تسلط يابيد» اين دعايي است كه خداوند، بدرقه راه دختر و پسري كه ازدواج مي نمايند، كرده است.
    هنگام عقد ازدواج، مردي روحاني كه پيوند مقدس زناشويي را بين زن و مرد برقرار مي نمايد، وظايف ديني آنان را متذكر مي شود. براي اينكه عمل ازدواج جنبه قانوني پيدا كند، مرد حلقه اي را در برابر دو شاهد مورد اعتماد به همسر خود مي دهد و پيش از دادن حلقه مي گويد:
    « اينك تو برابر قانون مشه و دين يهود براي من تقديس مي شوي»
    به اينترتيب، زن تعهد مي كند كه براي هميشه به شوهر خود تعلق داشته باشد و قوانين طهارت خانواده و ديگر موازين شرع را رعايت كند. شوهر هم تعهد مي نمايد تا نسبت به همسر خود وفادار بوده، افزون بر داشتن رفتاري مناسب، در برآورده ساختن نيازهاي همسر خود از نظر پوشاك، غذا، روابط زناشويي، درمان و... كوتاهي نكند.
    به طور معمول، انگشتر را در انگشت سبابه مي كنند، زيرا با اين انگشت است كه انسان چيزي را به سوي خود مي كشد و آن را به دست مي آورد. پس از آن، «كِتوبا» (قرارداد ازدواج) خوانده مي شود. در كتوبا تعهدات شوهر نسبت به همسر در زمان حيات و وضيعت زن در صورت طلاق يا فوت شوهر تعيين شده است.
    پس از خواندن كتوبا، در حضور «مي نيان» (دست كم، ده مرد بالاتر از سيزده سال)، دعايي به نام «هفت براخا» خوانده مي شود. در اين براخاها ضمن تقدير از خداوند ه نام «تنها آفريدگار و هستي بخش جهان به سبب خلق انسان، در والاترين شكل ممكن از درگاه خداوند، سعادت و خوشبختي عروس و داماد طلب مي شود. هنگام انجام دادن مراسم، يك طاقه صيصيت را بالاي سر عروس و داماد گرفته و به اين طريق، نمونه كوچكي از اتاق آنها را مي سازيم. اين اتاق، مُزيّن به هيچ گونه عوامل مادي نيست، بلكه لبريز از شادي و شعف ناشي از اين پيوند مقدس است.
    پس از برگزاري اين مراسم، داماد يك ليوان شيشه اي را بر زمين زده و مي شكند تا در شادترين لحظات زندگي خود نيز خرابي بت هميقداش را از ياد نبرده، خاطره آن از ذهنش دور نشود.
    گفته شده كه روز ازدواج، روز بخشايش و آمرزش براي عروس و داماد است و در آن، گناهان ايشان مورد عفو قرار مي گيرد و اين تنها در صورتي است كه ايشان از تقصيرات خود توبه كامل نموده باشند. به همين علت، در روز ازدواج يا يك روز پيش از آن، عروس و داماد روزه گرفته، به گناهان خود اعتراف نموده و از درگاه خداوند بخشش مي طلبند. همچنين از پدر و مادر، ديگر بزرگان و دوستان خود پوزش خواسته، به مستمندان كمك كرده و در آن روز صدقه بيشتري مي دهند، تا زندگي جديد خود را با پاكي و دور از هرگونه آلودگي آغاز نمايند. عروس نيز پس از شمردن هفت روز پاكي، در روز ازدواج در «ميقْوِه» غسل مي نمايد تا از ابتداي زندگي جديد، پايبندي خود را به اصول طهارت خانواده كه بر دوش اوست، نشان دهد.
    در روزهاي شنبه، تعنيت، اعياد و ايام بين هفدهم ماه تموز (بخصوص از اول ماه آو) تا نهم آو و همچنين در ايام عُومِر (از موعد پسح تا سي و چهارم عومر) مجالس عقد و عروسي بر پا نمي شود.
    روابط بين زن و شوهر
    در راه رسيدن به مهمترين هدف ازدواج كه همانا تربيت فرزندان صالح است، بايد بين زن و شوهر رابـ ـطه اي نزديك برقرار شود تا بتوانند در تصميم گيريها و اجراي آنها با يكديگر هماهنگ باشند و اين مهم، ميسر نمي گردد، مگر اينكه بين ايشان احترام متقابل برقرار باشد.
    تلمود مرد را موظف مي كند تا براي همسر خود، بيش از آنچه براي خويش توقع دارد، احترام قائل باشد. زن نيز بايد نسبت به همسر خود كه سرپرست خانواده است با كمال احترام برخورد نمايد.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    « توحید در اصول ایمان یهود »


    در ميان مجموعه دستورها و فرمانهاي ديني يهود، موارد خاصي به چشم ميخورد كه نقش اساسيتري در ايمان و اعتقاد مذهبي داشته، و ناديدهگرفتن آنها موجب تزلزل كل ساختار ايمان يهودي ميشود. بسياري از علماي يهود در بررسي دقيق تورا، تلمود و فرمانهاي ديني سعي بر آن داشتهاند كه پايه هاي اساسي «ايمان» را يافته و دسته بندي كنند. هارامبام (موسي بن ميمون) اين اصول را در سيزدهبند، دستهبندي و تفكيك كرده است كه تا به امروز هم مورد پذيرش جامعه يهودي است. اين سيزده اصول در عين حال كه جزء ميصوُوت - فرمان هاي ديني- قرار دارند، داراي وجه تفاوتي با آنها هستند. مجموعه فرمان هاي ديني را ميتوان به يك ساختمان مسكوني همانند كرد كه داراي اجزاي بسياري همچون ديوار، ستون، در و پنجره، سقف، پي و ... است.
    گاه برداشتن يك يا چند جزء از ساختمان مانند برخي از ديوارها يا پنجره ها هر چند كه بخشي از ساختمان را به طور موقت، غيرقابل استفاده يا دچار نقص ميسازد، به پايداري آن لطمه اي نميزند. اما برداشتن يكي از ستونهاي بنا يا حفاري غير اصولي در پي و شالودة ساختمان، به طور كامل ايستايي و استحكام آن را از بين بـرده و كل بنا فرو خواهد ريخت.
    بخشي از احكام ديني نيز چنانچه ناديده گرفته شده يا صحيح انجام نشوند، نشانة خلل و نقص در معنويت و تكامل روحي فرد خواهد بود؛ اما شماري از آنها همچون اعتقاد به وجود خد.اوند يا يكتا دانستن او اگر نفي شده و در نطر گرفته نشوند؛ مانند از بين رفتن ستونهاي يك ساختمان هستند كه به كلي ايمان مذهبي فرد را فرو ميريزند و اجراي ديگر فرمانها بدون ايمان به اصول اوليه (13 اصول ايمان) بيمعنا خواهد بود.
    سيزده اصول ايمان يهود براساس طبقه بندي هارامبام :
    1- خد.اوندِ متبارك، موجود (حاضر) و ناظر است.
    2- او واحد و يكتاست.
    3- او جسم ندارد و شباهتي هم به جسم ندارد.
    4- او مُقدم بر هر موجود قديمي در جهان است.
    5- عبادت موجودي به غير از او جايز نيست.
    6- او از نيت و افكار انسانها آگاه است.
    7- نبوّت حضرت موسي سرور ما حقيقت دارد.
    8- حضرت موسي به لحاظ نبوت از ديگر انبياي بني اسرائيل برتر است.
    9- توراي مقدس از آسمان ( ازجانب خد.اوند) وحي شده است.
    10- تورا در هيچ زماني تغيير نيافته و نخواهد يافت.
    11- خد.اوند، شريران را مجازات خواهد كرد و پاداش و اجر نيكوكاران را خواهد پرداخت.
    12- ماشيَحِ پادشاه (منجي جهان) خواهد آمد.
    13- مردگان در آينده زنده خواهند شد.

    در ادامه به شرح كوتاهي از 6 اصل كه ويژة توحيد و ايمان به خد.اوند است، خواهيم پرداخت.
    1- وجود و نظارت خد.اوند
    وجود خد.اوند به نام آفريننده جهان، اولين نقطة ايمان است. نخستين بند دهفرمان به همين موضوع اختصاص يافته است: «من خد.اي خالق تو هستم». همچنين اولين كلام تورا با اين پاسوق (آيه) آغاز شده است: «در ابتدا، خد.اوند آسمان و زمين را آفريد». نيز هرگونه تحقيق و بررسي در مباحث مذهبي و احكام آن بدون در نظر گرفتن اين موضوع، بي نتيجه خواهد بود.
    موردي كه بيدرنگ پس از ايمان به وجود خد.اوند مطرح ميشود، اعتقاد به نظارت دايمي و هدايت مداوم اوست. اينكه فردي اعتقاد داشته باشد كه خد.اوند جهان را آفريده است؛ اما پس از آن، وجود و ادامة حيات جهانيان را مستقل از اراده پروردگار و به طور خودبهخود و اتفاقي بداند كه همه چيز در طول زمان پيش ميرود، خلاف اصل اول ايمان يهود است. خد.اوند در نخستين بند ده فرمان بلافاصله پس از معرفي خود، موضوع خروج بنياسرائيل از مصر را مطرح ميكند:
    «من خد.اي خالق تو هستم كه تو را از سرزمين مصر، از خانه بندگي بيرون آوردم».
    پروردگار به طور صريح اعلام ميدارد كه نهتنها آفريننده اوليه جهان است؛ بلكه هر واقعه و اتفاقي پس از آفرينش اوليه (مانند واقعه خروج از مصر) بااراده و خواست مستقيم وي صورت ميگيرد. در تلمود نيز گفته شده است:
    «برگي از درخت نميافتد؛ مگر آنكه از جانب خد.اوند اينچنين اراده شده باشد».
    مفهوم جمله فوق، اين است كه ادامة بقا و حيات موجودات و حتي جمادات به تجديد لحظه به لحظة واقعة آفرينش از سوي خد.اوند وابسته است وچنانچه او لحظهاي جريان فيض خود را از جهان قطع نمايد، همه چيز به نيستي و نابودي اولية پيش از آفرينش جهان باز خواهد گشت.
    2- يكتايي خد.اوند
    يكي از معروفترين پاسوقهاي تورا كه روزي چند بار بر زبان هر يهودي جاري ميشود، چنين است:
    « بشنو اي اسرائيل، خد.اي خالق ما، خد.اي يكتاست».
    اصل دوم، ايمان داشتن به يكي بودن وجود خد.اوند است؛ نه دو و نه بيشتر از يك، بلكه يكِ محض و واقعي.
    نه مانند يكِ نوعي، (مانند يك نوع صندلي) كه تعداد زيادي از آن يك نوع وجود دارد.
    نه مانند يكِ شمارشي (يكِ رياضي) كه در واقعيت وجود ندارد، بلكه تنها تصوري ذهني است.
    نه مانند يكِ مادي (مانند يك جسم) كه قابل تقسيم به بخشها و ذرات ريزتر از خود است.
    بنابراين، يكتايي خد.اوند غير قابل قياس و شباهت با «يك»هاي شناخته شده در جهان است و تنها يكِ واقعي، وجود خد.اوند است و بس. حتي نيروهاي منفي كه با نامهاي شيطان، اهريمن، غريزة بد و... مطرح ميشوند، در برابر او قرار نداشته يا به صورت نيروي دومِ حاكم بر جهان تلقي نميشوند؛ بلكه آنها نيز جزئي از آفريدههاي خود خد.اوند هستند كه بنابر حكمت وي و براي سنجش و پرورش انسانها پديدار ميشوند.
    3- نفي جسمانيت از ذات خد.اوند
    خد.اوند وجودي است نامحدود، به اين معنا كه براي قدرت و نيروي او حد و نهايتي قابل تصور نيست. هر نوع جسمي (در اينجا منظور از جسمانيت، ماده يا انرژي است) داراي ابعاد قابل سنجش و اندازهگيري است و اين به معناي محدود بودن آن است. براي نمونه، ماده در هر حالتي داراي سه بُعد فضاييِ طول، عرض و ارتفاع است تا از لحاظ مقدارْ قابل بيان باشد. نرژي يز از هر نوعي كه باش؛ مانند نور، گرما، الكتريسيته و... داراي واحدهاي قابل اندازهگيري و محدود به مختصات مكان است. خد.اوند اگر داراي خصوصيات جسماني (ماده يا انرژي) يا همانند آن بود، ميبايست در مرزهاي زمان و مكان محصور شود و محدوديتي براي قدرت و ارادهاش به وجود ميآمد كه اين به معناي نقص و وابستگي خد.اوند به چيز ديگري است و ناقض كمال اوست.
    در تورا چنين آمده است: « خد.اوند، آن پروردگاري است كه از بالا در آسمانها و از پايين در زمين قرار دارد».
    اين پاسوق به گونهاي صريح و مستقيم به نفي جسمانيت خد.اوند ميپردازد. زيرا هيچ ماده يا نيرويي را نميتوان يافت كه در يك لحظه، در دو مكان، در كل گسترة آسمان و زمين قرار داشته باشد؛ با توجه به اصل دوم كه خد.اوند، «يكِ» حقيقي است و نميتوان او را مانند هوا و جّو كه از ذرّات بسياري تشكيل شده وكل زمين را هم پوشانده است، تصور كرد.
    نيز ميتوان نتيجه گرفت كه چون خد.اوند فاقد هرگونه جسمانيت است، پس او از هرگونه خصوصيات و تغييرات جسماني مُبَرّاست، مانند: مكان، اندازه، حركت و سكون، راست و چپ. همچنين تشبيه هرگونه احساسات انساني كه ناشي از تغيير حالات جسماني است از ذات وي دور است، همچون: خواب و بيداري، عصبانيت و شادي، رحم و بيرحمي، سكوت و سخنگويي مانند انسان.
    پس چگونه است كه در تورا و ساير متون مذهبي بارها از حالتهاي انساني براي پروردگار سخن به ميان ميآيد، مانند: «ده فرمان با دست خد.اوند نوشته شد»، «دستان خد.ا»، «مرا با نادانيهايشان عصباني كردند»، «خد.اوند به ياد آورد» و بسياري از موارد ديگر؟ در پاسخ بايد گفت كه خد.اوند در تورا و ساير متون مقدس با كلام انساني و در حد فهم او سخن ميگويد؛ اما اين به معناي حقيقيِ برخورداريِ خد.اوند از دست، پا، چشم و... يا احساسات انساني نيست، بلكه آن واژهها وسيلة ارتباط وي با انسان بوده، معناي واقعي و جسماني ندارند و خد.اوند، خود خالق و ناظر به كليه صفات است.
    4- قديمي بودن خد.ا
    خد.اوند پيش از هر موجودي در اين جهان وجود داشته است و براي او ابتدا، انتها و طول عمر مفهوم ندارد، زيرا او خارج از حيطة زمان است. «زمان»، تصوري ذهني است كه با خلق نخستين آفريده هاي خد.اوند مفهوم پيدا كرد و درواقع او بر مفهوم زمان مقدم است و پيش از آفرينش جهان، زماني وجود نداشته است. براي هر آفريده اي، سه بخش زمانيِ گذشته، حال و آينده مطرح است؛ اما خد.ا فراتر از اين ابعاد زماني است و همه چيز براي او حكم «زمانحال» را دارد. در حقيقت، هيچ پديده و واقعه اي از حضور او گذر نميكند، يا هيچ چيز براي او «گذشته» يا «آينده» نيست.
    5- منع عبادت غير خد.اوند
    دومين دستور ده فرمان چنين است: «براي تو معبودان ديگري در برابر من نباشد».
    همچنين يرمياي نبي دربارة پديدههاي عظيم طبيعي كه انسانها به پرستش و عبادت آنها گرايش داشتهاند، چنين ميفرمايد: «از آنها نترسيد و خوف نداشته باشيد، زيرا نه توانايي بدي كردن را دارند و نه قدرت خوبي رساندن».
    نهتنها پرستش يا عبادت مستقيم غير خد.ا منع شده است، پرستش ستارگان و ديگر موجودات جهان نيز با عنوان واسطهاي بين انسان و خد.ا امري كفرآميز به شمار ميآيد. حتي تمجيد و توصيف عبادتْگونة آنها به تصور آنكه خد.اوند به اين وسيله محترم و متبارك خوانده شود، منع شده است.
    در متون مذهبي براي جلوگيري از هرگونه تمايل و انحراف به سوي شرك، روكردن به آنها و مشاهدة نحوه بتپرستي و شرك يا حضور در چنين اماكني منع شرعي دارد.
    6- دانايي خد.اوند نسبت به افكار انسان
    يرمياي نبي ميفرمايد:
    «من خد.ايي هستم كه قلب را جستجو ميكنم».
    اين اصل از ايمان، نشانة آن است كه پروردگار از همه ذهنيات انسان اطلاع كامل دارد. نه فقط آن بخش از تفكراتي كه مورد تاييد عقل و احساس انسان است و به نتيجه و عمل مي انجامد؛ هر گونه تصور زودگذر و موقت و حتي جرقههاي ذهني و باطني كه خود انسان ممكن است پس از گذشت لحظاتي آنها را فراموش كند، در عالم بالا و نزد خد.ا آشكار خواهد بود. تصور اينكه انسان چيزي بداند يا به مسألهاي فكر كند كه خد.اوند نسبت به آن علم ندارد؛ به معناي نقص خد.اوند و مخالف اصل خد.اشناسي و كامل دانستن اوست .

    بنمایه :


    فرهنگ و بينش يهود – سال اول نظام جديد آموزش متوسطه
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا