پدید آمد آندم به سیماب حق
رخ ساده اش در کران فلق
سراپای او را افق خنده زد
جوانی جسور و رها نیک و بد
جوانی که گویی بماند جوان
که اینسان زند گام بر این جهان
از این رام تر شیر آهو ندید
که با غرشی جان کند ناپدید
دو چشم درشتش چنان دارچین
سیه مو و رنگ رخش گندمین
فزون تر ز شش پا قدش بود و زود
سفیر خداوند او را ربود
نکو داشت او را هماندم خدا
که با عشق سوزان نمود آشنا
رخ ساده اش در کران فلق
سراپای او را افق خنده زد
جوانی جسور و رها نیک و بد
جوانی که گویی بماند جوان
که اینسان زند گام بر این جهان
از این رام تر شیر آهو ندید
که با غرشی جان کند ناپدید
دو چشم درشتش چنان دارچین
سیه مو و رنگ رخش گندمین
فزون تر ز شش پا قدش بود و زود
سفیر خداوند او را ربود
نکو داشت او را هماندم خدا
که با عشق سوزان نمود آشنا
دانلود رمان های عاشقانه