پدر زن بدش نام مشتی غلام
خلاصه چو کفتار در یک کنام
ز دزدان نامی و اوباش بود
دغل باز و زن باز و فحاش بود
رفیقان دورش همه اهل دود
قمار و فساد آنچه در دست بود
عرق با پیاله چو دلپاک بود
و تریاک و افیون چو غمناک بود
حکایت نمایند از این بشر
که خونین نمودست صدها جگر
خلاصه چو کفتار در یک کنام
ز دزدان نامی و اوباش بود
دغل باز و زن باز و فحاش بود
رفیقان دورش همه اهل دود
قمار و فساد آنچه در دست بود
عرق با پیاله چو دلپاک بود
و تریاک و افیون چو غمناک بود
حکایت نمایند از این بشر
که خونین نمودست صدها جگر