داستانک کاربران جام شیدایی | داستان مثنوی از همایون ثالثی

  • شروع کننده موضوع همایون
  • بازدیدها 1,911
  • پاسخ ها 58
  • تاریخ شروع

همایون

کاربر انجمن نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/26
ارسالی ها
1,439
امتیاز واکنش
9,639
امتیاز
649
محل سکونت
تهران قیطریه
پدر زن بدش نام مشتی غلام
خلاصه چو کفتار در یک کنام

ز دزدان نامی و اوباش بود
دغل باز و زن باز و فحاش بود

رفیقان دورش همه اهل دود
قمار و فساد آنچه در دست بود

عرق با پیاله چو دلپاک بود
و تریاک و افیون چو غمناک بود

حکایت نمایند از این بشر
که خونین نمودست صدها جگر
 
  • پیشنهادات
  • همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    برادر یکی داشت نامش عوض
    که مُرد از فشار غلام از مرض

    زنی بر برادر چو قرص قمر
    تنش همچو بستان و چون گل کمر

    عوض چونکه رفت از پی کسب و کار
    غلام از پی شهوَت این مرد خوار

    ز دیوار داداش بهر زنش
    تلاشی نمود از برای تنش

    گرفتار کرد او هماندم که خواست
    تمطع نمود و ز پستی نکاست
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    لباسی گروگان گرفت از پری
    که یابد از او بهره ی بدتری

    بدینگونه صد باج خواهی نمود
    به حدی که پا را ز پستی فزود

    ریالی ز یاران پستش به جیب
    تن زن برادر به ایشان نصیب

    چنان گشت اوضاع رسوا که شهر
    گمان برد این زن شده همچو نهر

    ریالی به جیب غلام و سپس
    به زن همره و جفت از پیش و پس
     
    آخرین ویرایش:

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    برادر چو برگشت و دید آبرو
    سرش در گریبان فکرت فرو

    رها کرد خود را ز دامان ننگ
    نفس گیر بود این گریبان تنگ

    طلاق زنک داد و آزاد کرد
    هر آن درد دل داشت غمباد کرد

    زنی را که رخ سوخته چون جزام
    نکاهید از شر مشتی غلام

    چو دیوانگان گشته بود این پسر
    به دردی گرفتار و آسیمه سر

    نه بر کس توان گفت درد درون
    نه آتش سزاید نتابد برون

    همین درد دق داد او را جوان
    بهارش به ناگاه شد چون خزان

    ز پستی این بیشتر کم کنیم
    که انسان نبود این بشر گرچه نیم
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    سعید آندم آمد به نزد غلام
    گشودند لب را به حرف و کلام

    هر آن نقد دارایی اش بود گفت
    جوان بود و گوهر ببایست سفت

    به ملکی که دزد است شاه و وزیر
    جوان تا گلوگاه بنمود گیر

    بنایی گرانتر بدادند و زود
    فروشنده پولش دوچندان ربود

    غلام از دری خورد و دزد از دری
    جدال همه بر کلاه سری
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    زن اما به آزادی خواسته
    رسید و ز ارج زنی کاسته

    زنی بـدکـاره شد بر او یار خوب
    ز یاران به یاران نماید رسوب

    سپس چند بدنام دیگر چنین
    شدند از برش همدم نازنین

    همه این زنان دوستان غلام
    کند مشتری جور پس والسلام
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    چنان شد که شوهر بر او سرد شد
    تحول بر احوال این مرد شد

    همه مال و اموال او صرف شد
    چنان در تنوری که یک برف شد

    به نزد پدر رفت بهر معاش
    که انجا کند بهر روزی تلاش

    چنان زن که با هرچه نا اهل بود
    در احوال این مرد چالش نمود
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    نخست از همان دوستان زنش
    که بودند آلوده شد آن تنش

    به دنبال یک لـ*ـذت خوبتر
    به نزدیک هر کس کشانید سر

    که زورش نگردد تهش التماس
    ز جیب پدر خرج شد اسکناس

    در اینجا غلام آمده تا برد
    به منزل پسر را که گرگش درد

    زنش زن نبود و پدرزن بشر
    که ای عاقل این کار تنهاست شر
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    مخـ ـدر ، زن و خمر و قاچاق بود
    و اموال دزدی و هم پول سود

    پدر زن ازو خواست تنها مکان
    که این جمله در آن بسازد نهان

    ریالی بیافزود بر داشته
    چنین بود مشروح آن کاشته

    فسادش کشاند آنچنان در رکود
    که شیطان رسید آندمش در سجود
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    بزایید دوم و سوم شکم
    زنک زاد و مردش نزد هیچ دم

    فقط گفت شاید که باشد حلال
    که این زن زده هستی ام در زوال

    زنک خسته بودش ز شوهر دگر
    که با دیگران بود همخواب و سر

    و زان بیشتر خسته مردش که زن
    تباه و بد و زشت بود و لجن

    پدر دزد و خود دزد و پست و دنی
    ز زشتی چو الگو شده دیدنی
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    538
    پاسخ ها
    45
    بازدیدها
    2,889
    بالا