داستانک کاربران جام شیدایی | داستان مثنوی از همایون ثالثی

  • شروع کننده موضوع همایون
  • بازدیدها 1,911
  • پاسخ ها 58
  • تاریخ شروع

همایون

کاربر انجمن نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/26
ارسالی ها
1,439
امتیاز واکنش
9,639
امتیاز
649
محل سکونت
تهران قیطریه
دل آرا بگفتش " چه آید به من
ز شرحی که گفتی تو از جان و تن"

رسید آخر آن لحظه ی ماندگار
که گوید غمش را به زیبا نگار

به قلبش تپش حلق خشک و عرق
به رخسار و رنگ رخش چون شفق

لبش خیس کرد و چنان بی قرار
به آوای لرزان بگفتا به یار

اگر آرزوی تو باشد به کس
چه گویی چو باشی برایش نفس

گل افتاد بر گونه ی آفرین
به لبخند شیرین بگفتا چنین :

" فراموش کن اینچنین قصه ای
که خونین شود دل به هر غصه ای

تو را چون خوش آید ز کس شرح توست
نه معشوق تو ، گرچه عشقت درست"
 
  • پیشنهادات
  • همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    دل از سـ*ـینه برکنده آبان و گفت
    نشاید دگر راز عشقش نهفت

    وجود زمینی ز کف داده بود
    به او گفت:" قلبم جوابت شنود

    مرا آرزوی تو باشد خیال
    بر گفتنش در پی یک مجال

    هوای تو دارد دل ساده ام
    به سویت شده سوی سجاده ام

    تو را دوست تر دارم از جان خویش
    وجودم فدایت چه آرم به پیش

    سیاه دو چشمت خرابات من
    وصالت تجلای میقات من

    شب و روزِ من در پی بوی تو
    مرا دین شده طاق ابروی تو

    دیارم شده شهر چشم سیاه
    نگیری تو دستم بمیرم تباه
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    از آن روز هم چند فصلی گذشت
    که گردون به کام جوانک نگشت

    رساند از نوشتار منظوم خویش
    به دلبر که مهرش شود بلکه بیش

    دمید از دل شعر افسانه گون
    به دلبر غم عاشق دل چو خون

    زمان روز شیرین به آبان بداد
    در آخر دری با تبسم گشاد

    میان همه سربلند و به کام
    نیابد چنین شور مـسـ*ـتی ز جام

    از او جز تماشا چه خواهد دگر
    برآورده شد آن دعای سحر

    نیازش رسید از پس آن نماز
    نمازش تمنای دل در نیاز
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    از آن شور شیرین که در سـ*ـینه داشت
    دل روشنایی و بی کینه داشت

    کسی همچو آبان به شهر غریب
    نمی یافت هر کینه و هر فریب

    ورودش هر آیینه آشوب بود
    به هر دوزخی اولین چوب بود

    عمل کردن هرچه شد هرچه باد
    به ناگه چو باری به دوشش فتاد

    از آشوب جمعی دگر شعله ها
    به دامان آبان چو دوزخ رها

    هیاهوی حاکم و مردم بر او
    به بد محشر افتاد با آبرو
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    یکی بر نگفتش کلام لطیف
    بجز آفرین ماه پاک و عفیف

    حضورش سکون بود و دل ساخت گرم
    کلامش ترنم به جان بود نرم

    به آبان ز صبر و تحمل بگفت
    که مه آخر آید چو ابرش نهفت

    چنان گرم میکرد آبان نگاه
    چو یک گم شده بر طلوع پگاه

    رخی همچو آن را ندیدست کس
    چو دریا زلال است و بی خار و خس
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    کنون وقت پاسخ به قاضی رسید
    دو دستش به بند و دلش پر امید

    بپرسید قاضی و شرحی بخواست
    بگو داستان فارغ از کم و کاست

    پسر گفت جمعی دگر را بگیر
    که من گرم خود بودم و سر به زیر

    چنین گفت قاضی که گردی اسیر
    چو حجت نداری به حکم امیر

    پسر گفت این است از من بعید
    عمویم برای وطن شد شهید

    بخندید قاضی به بانگ بلند
    بگفتا پسرجان تو هم زین بخند

    شهیدی برایت کنم داستان
    که مانند آن نیست در باستان
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    به روزی چنین در خم روزگار
    به زیر همین چرخ پروردگار

    زنی بود در منزل و سه پسر
    و شوهر سعید و چنان شیر نر

    گذشت اربعینی ز داغ سعید
    جوانی به راهی به زن شد پدید

    به راهی که منزل در آن راه بود
    عذب بود و زن نیز گمراه بود

    جوان را در آنگه نیازی نبود
    به افسون و حیلت و یا چنگ و عود

    خود آندم به چاهی نهادست پای
    که فرجام آن را بخواه از خدای
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    بزاد او چو فرزند ده سال پیش
    نمی دید او برتر از نقش خویش

    چو گویی جهانی نزاییده اند
    خودش گل زده مابقی ریده اند

    به رخ تابناکی نبودش چنان
    ولی بد نبودش میان زنان

    بجز قامتی آنکه کوتاه بود
    کمی کم ز یک متر و پنجاه بود

    قدش حسرتی شد که درمان نداشت
    بجز تخم کین او از این برنداشت
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    سر زایش اولین طفل بود
    که ایرادها را روانه نمود

    در گوش شوهر که بیمار بود
    بسی حرف ناراست میگفت زود

    چرا مادرت ساز بد میزند
    و یا خواهرتو نگه کرده بد

    هزاران دسیسه گشاد آن میان
    گشود عاقبت راهی از بین آن

    به انواع تهمت در او رخنه کرد
    به حرف دروغ عاقبت فتنه کرد

    سعید آنکه آنروز بیمار سخت
    گرفتار درمان و تیمار و تخت

    برفت از دیاری که آن روز داشت
    که این تخم بد را همین زن بکاشت
     

    همایون

    کاربر انجمن نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/26
    ارسالی ها
    1,439
    امتیاز واکنش
    9,639
    امتیاز
    649
    محل سکونت
    تهران قیطریه
    زنک گفت با شوهرش شهر ما
    سراسر امید است و عشق و صفا

    بیا امتحان کن تو این شهر را
    فراموش کن غربت دهر را

    جوان مریضی که طاقت نداشت
    کنون چاره ای جز اطاعت نداشت

    چنین شد به نزد پدر برد شوی
    به جایی که نرخش شدش آبروی
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    538
    پاسخ ها
    45
    بازدیدها
    2,889
    بالا