دلنوشته کاربران یافتم من عشق را |pariafsa کاربر انجمن نگاه دانلود

  • شروع کننده موضوع پ.وانیث
  • بازدیدها 653
  • پاسخ ها 20
  • تاریخ شروع

پ.وانیث

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/07
ارسالی ها
635
امتیاز واکنش
43,771
امتیاز
881
محل سکونت
• سرزمین خیال •

پاییز بود و هوای بارانی شمال…
از پنجره ی کلاس رقـ*ـص برگ های زرد و سرخ و یاقوتی پیدا بود. من دختری را دیدم که درون چشمانم رقـ*ـص در این بیداد و هیاهو را می خواست.
قلم برداشتم و با نفس عمیقی آغازش کردم :



یافتم من عشق را

خیس شده لحظه هایم / نم گرفته گونه هایم/ غبار آلود شده چشمان سیاهم

دستانم اما خالیست/ خالیست از این همراهی/ خالیست پاهایم از پاپوشی

می روم راه روی سنگی/ می دوم من روی آب ها
شاید اما خواب بودم / یا که بازهم شاد بودم

دانم این ژاله و باران، می دمد عشق/ می دمد باز دوباره عشق را/ گِل شده نرم، می کشد جان مرا در خود

اما...اما تنها برگ هایی که گذرگاه قطره ها شده اند دستانم را می گیرند

و در آن غوطه وری در سرما، در آب، در برگ در قطره های باران / می تپد گرمایی، اما باز شده از عشق، خاموش باران

آنجا فهمیدم عشق تنها تپش گرما نیست/ عطش است، عطشی بی پنهان

عطشی یخ زده در سوزی که شده پنهان/ در صدای زو زوی بادها/ زوزوی بادی که مرا از هر سو می نوازد

شاید، خواهد، گوید، عشقت از دورها می آید/ و دوباره آن باد میگیرد مرا در آغـ*ـوش

سرما در برم میگیرد/ برق چشمان من چون کریستالی می رساند این پیام:
یافتم من عشق را سوزی بی پایان!

#پری افسا#
 
  • پیشنهادات
  • پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •
    آخرین رویا

    تقریبا هرشب میدیدمت، در رویاهایم...
    اما دیگر خیلی گذشته...
    دوهفته...
    شایدم یک ماه شده ک دیگر در رویاهایم نیستی...
    و این چقدر خوب است...
    اما تنهاچیزی که هست،در ذهنم تصویر اخرین رویایم است...
    من در جنگل... یک جنگل پاییزی...همراه پدرو مادرم...یک جنگل بسیار روشن و زرد و نارنجی...
    وتو گوشه ایی از این جنگل به من خیره شده بودی، بدون کلامی...غم انگیز و ترحم برنگیز....
    من کلافه نگاهت و سوزچشمانت شدم...
    حاضرم قسم بخورم حالت رادرک میکردم... شاید روحم روحت را...
    قدم به سمتت برداشتم...
    پرخاش کردم...
    بغض کردی...
    نفست درنمی امد...
    روی زمین افتادی...بادستانت...
    گفتی دیگرتحمل نداری...که دیگرنفس کشیدن برایت سخت شده...
    ومن تمام مدت همراه تو نفس هایم بالا نمی آمد...
    اشک میریختی...توشکستی...
    اما وقتی بلند شدی، بی اعتنا به همه از راهی که امدی گذشتی...تورفتی...
    نمیدانستم خوشحال باشم یا نگران حالت...
    بعد ان خواب هنوز نگران ام،نفرینم نکرده باشی؟!


    #پری افسا#
     

    پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •
    یک حرفایی هست که نمیشه زد
    نمیشه خالی شد ...
    نمیشه بیرون ریخت از دل
    حتی خودتم درگیری که چته
    ولی جوابی برای این سوال وجود نداره....
    اون وقت ها وقت های لعنتیه زندگی اند...
    ساعت نمیره،نفس میگیره...

    #پری افسا#
     

    پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •
    ازینکه میچرخم در باد خوش حالم
    میلرزم در طوفان
    میسوزم درافتاب خوش حالم
    باد و طوفان و افتاب زخم روی زخم میزدند
    من زخم های روی زخم را مرهم دیده بودم
    خونابه جاری و من ان را مایه زندگی خواندم...

    #پری افسا#​
     

    پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •

    ~باورش سخت بود~


    هوای سیاه ...اسمان تاریک...یک شب پراز خشم تلمبارشده روی قلب دخترکی که زیردوش اب هق هق گریه اش خاموش بود...
    حمامی بی نور و رنگ به رنگ تاریکیه شب, دهان بازکرد و بی صدافریاد کشید...یکبار ...دوبار...و بار سوم بود که صدای ترک خوردن چیزی باعث شد دست از هق هق بکشدوباتعجب به جایی که قلبش بود نگریست
    باورش سخت بود...
    باور شنیدن صدای شکستن قلبش !

    #پری افسا#​
     

    پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •
    من مانند یک جسد میشوم گاهی ...
    خیره خیره مینگرم دیوار وگاه ...
    گاه سقف اتاقی ...
    جسد شدم...
    شاید ...این خنده های بی دلیل مرا دیوانه کند

    #پری_افسا#
     

    پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •
    هوا پر شد از بارانه تنهایی
    هوا می نالدو ما دوتا تنهاییم
    دلم سرگردان دلم پر درد دلم ناله کند از درد
    دلم ارام گیر ارام
    دمش اهش نگاهش مرهمیس ، باران!

    #پری_افسا#
     

    پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •
    وقتایی که دل یه ادمی میگیره خودشم نمیدونه چی میخاد یا چیکار میکنه فقط سرشوگرم میکنه... همین...
    اخرشم خالی نمیشه, عصبی تر میشه...
    دل تنگ تر میشه...

    ویکدفعه قلبش سنگین ترمیشه...
    نفس گرفته تر میشه...
    بعد هم خودش رو در آغـ*ـوش میگیره...
    یاکه باصورتش هوارو نوازش میکنه تا خالی شه... از عقده نوازش صورت کسی که نداردش!

    #پری_افسا#
     

    پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •
    چقدر دلم پراست و من دائم دلم را در مشت گرفته ام تا فریاد نزند حالش را.....
    من ....
    من حالم خوب است ...
     

    پ.وانیث

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/07
    ارسالی ها
    635
    امتیاز واکنش
    43,771
    امتیاز
    881
    محل سکونت
    • سرزمین خیال •
    حالم بهم میخوره از موقع هایی که گونه هام گل میندازه
    ولی مغزم میجوشه!

    #پری افسا#
     

    برخی موضوعات مشابه

    دلنوشته کاربران من
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    267
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    183
    بالا