دلنوشته علی قاضی نظام

Mahsaw2000

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/06/30
ارسالی ها
1,089
امتیاز واکنش
31,957
امتیاز
816
محل سکونت
ب ت چ:/
در انتظار توام؛
در چنان هوایی بیا،
که گریز از تو ممکن نباشد...
تو،
تمام تنهایی‌هایم را
از من گرفته‌ای،
خیابان‌ها
بی حضور تو،
راه‌های آشکار
جهنم‌اند...
 
  • پیشنهادات
  • Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    می خواهم کدبانویم باشی
    روزم را دل انگیز کنی با یک صبحانه ی مختصر
    یک فنجان داغ، لب بیاوری برایم
    یک لقمه ی دلخواه از هر کجای آغـ*ـوش ...
    عسل بریزم هر کجای خامه ی تنت
    یا برای رژیم م، ‌دمنوش گذاری
    به روی نفس ...
    دمش از تو
    نوشش با من ...

    یا برای چاشت
    نان و پنیر را به غمزه بپیچی
    در کنار سبزی خاطرت
    و سلامتم را تضمین کنی ...

    یا چرتم را بگیری بعد از نهار
    با دسری از بـ..وسـ..ـه های ژله ای
    به طعم توت فرنگی
    که رسته در بیشه های یواشکی تنت/م ...

    می خواهم بنشینی کنار شومینه
    حالا که برای عصرانه آمده ای ...
    کمی بیشتر بمان
    آنقدر که سرخی آتش به گونه ات
    سرایت کند
    گرمی اش به گریبانت ...
    تا باز کنی
    آن دکمه های شکلاتی پیراهنت را...
    تا خمـارِ قهوه/ای چشمانت دم کشد
    من میوه های فصل تنت را می چینم...
    شام هم نمی خواهم بانو
    سیرم از هر چه اشتهای مرا
    از چشیدن دست پخت تو
    در وقت خواب، بگیرد ...
    می خواهم کدبانویم باشی
    تجربه کنم
    بی وزنی را در آغوشت.
     

    Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    آنقدر از حادثه پُرم
    که وقتی به خانه می رسم
    تلویزیون ، لم می دهد روی کاناپه
    تا مرا تماشا کند ...
    خستگی ام می پَرد روی رخت آویز
    عینک ام با روزنامه ی عصر پاک می شود
    و چشم هایم می روند بخوابند
    اما دست هایم
    هنوز در دست های تو
    در قدم زدنی پاییزی
    در خیابانی
    جا مانده اند
     

    Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    ماجراهای احساسی
    خطرناک تر ازجنگ هستند...!
    در نبرد
    آدم يك بار بیش تر کشته نمی شود
    ولى در عشق
    چندين بار...
     

    Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    من این حال غریب را
    به تمام احوال جهان ترجیح می دهم
    همین که تو ایستاده باشی پشت به باد
    و من هر ثانیه
    با هر وزش
    با وسوسه ی پریدن یا نپریدن توی آغوشت
    بجنگم

    وقتی تمام مردان شهر
    بی وسوسه و
    بی هیچ حال خوبی
    آغوششان را نخ نما کرده اند
    و تو اما با غرور کمرنگی بر بالای بلندت و
    لبخندی بی تفاوت اما آگاه، بر لب هات
    خودت را به کوچه ی علی چپ زده ای
    چقدر دیوانه ات شدن
    ساده تر می شود
     

    Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    يک روز

    يک روز سرانجام با تو
    وداعي آبي مي‌کنم
    مي‌دانم
    روزي از من خواهي پرسيد
    مگر وداع هم رنگ دارد
    آن هم به رنگ آبي
    من در جواب تو
    فقط چشمانم را مي‌بندم
    سالي که بر من و تو گذشت
    فقط 365 روز نبود
    جمعه‌ها را بايد دو روز حساب کرد
    بايد تقويم‌ها را در آفتاب نهاد
    تا رنگ ببازد
    آسمان آويخته به من و تو است
    باد مي‌آمد
    تو بطري‌ها را
    از آب پر کرده بودي
    ما تا غروب خيال مي‌کرديم
    درون بطري‌ها نوشید*نی است
    سفره را پهن کردي
    من دلواپس باران بودم که نبارد
    باران نباريد
    تو زود به خواب رفتي
    هنگام خواب تو
    باران باريد
    صفحات پاييز را از تقويم کندم
    به جوي آب انداختم
    در ازدحام برگ‌هاي پاييز
    گُم شد
    تو از خواب بيدار شدي
    صبحانه آماده بود
     

    Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    خورشید را می دزدم

    فقط برای تو!

    می گذارم توی جیبم

    فردا به تو می گویم چقدر دوستت دارم!

    فردا تو می فهمی

    فردا تو هم مرا دوست خواهی داشت. می دانم!

    آخ ... فردا!

    راستی چرا فردا نمی شود؟

    این شب چقدر طول کشیده...

    چرا آفتاب نمی شود؟

    یکی نیست بگوید خورشید کدام گوری رفته؟
     

    Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    .
    کسی چه مي داند
    كه هر شب
    چند نفر
    در بسترهاي جدا
    يكديگر را در آغـ*ـوش گرفته
    و به خواب رفته اند...
     

    Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    اولین بار
    که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است!
    تـب می‌کنم، عـرق می‌کـنم، می‌لَرزم جان می‌دهـم.
    هزار بار،
    می‌میرم و زنده می‌شوم پیش چشمهای تو
    تا بگـویم دوسـتت دارم.
    اولین بار
    که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است!
    امّا
    آخرین بار آن از همیشه سخت‌تر است
    و امروز می‌خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
    و بـعد راهم را بگیرم و بروم
    چون تازه فهمیدم،
    تو هــرگز دوستم نداشتی!
     

    Mahsaw2000

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    1,089
    امتیاز واکنش
    31,957
    امتیاز
    816
    محل سکونت
    ب ت چ:/
    از زبان یک خانم:
    ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ ﭘﯿﺶ، ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮﯼ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺷﯿﮑﯽ، ﺳﺲ ﺳﺎﻻﺩ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻧﺘﻮﯾﻢ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﺑﺎﻻ ﮔﻔﺘﻢ:
    " ﺍﯼ ﺑﺎﺑﺎ و خنديدم "!
    ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻢ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﺍﺧﻼﻗﺖ،ﻧﻤﯽﺗﻮﻧﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺷﻮﻫﺮ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﻨﯽ!!!
    ﻭﺍﮐﻨﺶ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻏﺶ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺧﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩ.ﻭ ﺑﻌﺪ ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﻓﮑﺮ!
    ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺟﻤﻠﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﻤﺴﯽ ﺧﺎﻧﻢ، ﺗﻮﯼ ﺩﻭﺭﻩﯼِ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻋﺎﯼِ ﻣﻬﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﺖ،ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﻣﯽﺩﻫﺪ، ﻧﺸﻨﯿﺪﻡ!
    ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻧﯽ ﺍﻣﺮﻭﺯﯼ،ﻓﻮﻕﻟﯿﺴﺎﻧﺲ،ﮐﺎﺭﻣﻨﺪ ﻭ ﺑﻮﺗﺎﮐﺲ ﮐﺮﺩﻩ ﺷﻨﯿﺪﻡ!
    ﺯﻧﯽ ﮐﻪ "ﺟﺪﺍﯾﯽ ﻧﺎﺩﺭ ﺍﺯ ﺳﯿﻤﯿﻦ" ﻣﯽ ﺑﯿﻨﺪ، ﻭ ﺑﻪ ﺳﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﺯﻧﺪﻩﯼِ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﺴﻠﻂ ﺍﺳﺖ!!!
    ﺍﻣﺎ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺗﺘﻮﯼِ ﻫﺎﺷﻮﺭﯼ ﺍﺑﺮﻭﯾﺶ ﺧﺮﺍﺏ ﺷﻮﺩ، ﺷﻮﻫﺮﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺧﯿﺎﻧﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ!
    ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﻢ، ﻫﻤﺴﺮ "ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﯽ" ﻧﯿﺴﺖ،
    ﻋﺎﺑﺮﺑﺎﻧﮏ ﻧﯿﺴﺖ،
    ﺩﺭﺁﻭﺭﻧﺪﻩ ﯼ ﭼﺸﻢ ﺑﻘﯿﻪ ﻧﯿﺴﺖ،
    ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﺩﻥ ﺭﮊ ﻗﺮﻣﺰ ﻧﯿﺴﺖ،
    ﺭﺍﻩ ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ " ﺳﺎﻋﺖ ۸ ﺧﻮﻧﻪ ﺑﺎﺵ ِ " ﻣﺎﻣﺎﻥ ﻧﯿﺴﺖ!!!
    ﺷﻮﻫﺮ ﺩﻭﺳﺘﯽﺳﺖ ﮐﻪ ﺣﺴﯽ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﺩﻡ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻮﺟﻮﺩ ﻣﯽﺁﻭﺭﺩ!
    ﭘﺲ ﺑﺤﺚ ﻧﮑﺮﺩﻡ!
    ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﻃﺮﺯ ﺗﻔﮑﺮﺵ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ!
    ﻓﻘﻂ ﮔﻔﺘﻢ:
    ﻣﻦ ﻫﻤﯿﻨﻢ...
    ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻧﻢ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ!
    ﺩﻭﺳﺘﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﻣﻦ "ﻫﻤﯿﻦ ﺑﻮﺩﻧﻢ" ﺭﺍ ﺗﺎ ﻣﺮﺣﻠﻪﯼِ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﮐﻔﺶ ﻭ ﺧﺎﺭﺍﻧﺪﻥ ﮐﻒِ ﭘﺎ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩﻡ!
    ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺍﮐﺜﺮ ﺟﻤﻊﻫﺎﯼ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﺳﺖ،
    ﻣﺘﺎﻫﻞﻫﺎ ﯾﺎ ﭘﺰ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ ﯾﺎ ﻣﯽﻧﺎﻟﻨﺪ، ﻣﺠﺮﺩﻫﺎ ﯾﺎ ﺍﺳﺘﺮﺱ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﯾﺎ ﺑﻐﺾ ﮐﺎﺕ ﮐﺮﺩﻥ!
    ﻣﻦ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﻨﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﻻﯾﻞ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﻃﻼﻕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺁﺩﻡﻫﺎﯼ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺷﺎﯾﺪ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺳﺖ.
    ﻫﻤﯿﻦ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﯾﺶِ
    "ﻣﻦ ﭼﻘﺪ ﺑﺎﮐﻼﺳﻢ" ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ!
    ﺩﺭﻭﻥ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺗﺮﺳﯽ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ "ﺧﻮﺩ ﻭﺍﻗﻌﯽ".
    ﺗﺮﺳﯽ ﮐﻪ ﭘﺸﺖ ﮔِـﻦ،
    ﮐﻔﺶ ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺑﻠﻨﺪ،
    ﺍﺳﭙﺮﯼ ﭘﺮﭘﺸﺖ ﮐﻨﻨﺪﻩﯼِ ﻣﻮ،
    ﺭﮊﯾﻢﻫﺎﯼ ﻓﻼﻧﯽ ﻭ ...
    ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻣﯽﺷﻮﺩ.
    ﻣﺎ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺩﻭﺳﺘﯽ،
    ﻧﺎﻣﺰﺩﯼ،
    ﺧﻮﺍﺳﺘﮕﺎﺭﯼ،
    ﺩِﻣـﻮﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺷﯿﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻫﺴﺘﯿﻢ،
    ﻣﺎ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ﻓﻼﻥ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﺮﺍﯾﻤﺎﻥ ﮔﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ،
    ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ﺍﺯ ﮐﺎﺭﻣﺎﻥ ﺭﺍﺿﯽ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ،
    ﻧﻤﯽﮔﻮﯾﯿﻢ ﻭ ﻫﻤﻪﯼِ ﺍﯾﻨﻬﺎ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯿﺸﻮﺩ،
    ﻣﺎ ﻧﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻭﯾﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﻨﯿﻢ!!!
    ﻣﺎ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺷﯿﮏ ﺑﺎﺷﯿﻢ،
    ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﭘﺰ ﻫﻤﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺑﺪﻫﯿﻢ، ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﭼﺸﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﻢ ﺑﺎﺑﺖ ﺗﻤﺎﻡ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥﻫﺎﯾﻤﺎﻥ،
    ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺗﻨﻬﺎ ﻧﻤﺎﻧﯿﻢ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ!
    ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯿﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ، ﯾﮏ ﭘﻮﻝ ﺳﯿﺎﻩ ﻫﻢ ﻧﻤﯽﺍﺭﺯﺩ....!!!!
    /یه نفر میگفت که چرا زنان ایرانی به خودشون نمیرسند
    ايا انها راه را به اشتباه نرفته اند ؟ ايا مفهوم واقعى زيبايى رو درست درك كرده اند؟
    شايد بايد به انها متذكر شد كه به خود رسيدن به معنى هر ماه عوض كردن رنگ مو و كاشتن مژه و ناخن و اكستنشن نيست. به معنى تزريق ژل و بوتاكس و تاتو و كاشت گونه نيست.اينها نه تنها موجب زيبايى نميشوند چه بسا مصداق بارز نازيبايى هستند.
    به خود رسيدن يعنى ورزش كردن ، نوشيدن اب ، تغذيه صحيح .يعنى بعد از چهل سالگى و بعد از زايمان مراقب هيكلت باشى و لباس شيك و مد روز بپوشى. يعنى كتاب بخوانى ،موزيك گوش كنى ،فيلم ببينى و مسافرت برى .يعنى با بچه هات كارتون ببينى و سربه سرشون بذارى ،يعنى با شوهرت زير باران قدم بزنى حرف بزنى و از ته دل بخندى.مراقب سلامت پوست ، مو و دندانت باشى و هميشه اراسته و شكيل به نظر برسى.
    به خود رسيدن يعنى ارزش دادن به خود يعنى وقت صرف كردن براى خود .يعنى بالا بردن اطلاعات يعنى بالا بردن اعتماد به نفس.
    چرا اينقدر مفهوم زيبايى در ايران تغيير كرده ؟
    ماهرانه زندگی کن...
    قدرتمند و پر انرژی...
    خودت را برای تغییر و تبدیل به هرآنچه بهترین تو میباشد آماده کن.
     
    بالا