شعر اشعار محمد علی بهمنی

  • شروع کننده موضوع @ T @ R
  • بازدیدها 964
  • پاسخ ها 23
  • تاریخ شروع

@ T @ R

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/11/11
ارسالی ها
788
امتیاز واکنش
104
امتیاز
0
نه احتیاج به سیب و نه گندم است اینجا
هبوط، تجربه ای در تداوم است اینجا

نپرس وسوسه ی آدم است یا حوا؟
چه فرق؟ چهره ی بازیگران گم است اینجا

شدیم ساعت و تقویم
خود نمی فهمیم
چه ساعت است؟
و یا
فصل چندم است اینجا؟

به شوق دیدن آرامش پس از توفان
هنوز حوصله ها در تلاطم است اینجا

کجاست جذبه ی لبخندهایمان؟
وایا!
چقدر حافظه ها بی تبسم است اینجا

خودم به پرسش آخر جواب خواهم داد
مگو شنیدن پاسخ توهم است اینجا

 
  • پیشنهادات
  • @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    من از چه چیز تو ای زندگی کنم پرهیز

    که انعطاف تو، یکسان نشسته در هر چیز

    تفاهمی است میان من و تو و گل سرخ


    رفاقتی است میان من و تو و پاییز


    به فصل فصل تو معتادم ای مخـ ـدر من


    به جوی تشنه ی رگ های من بریز بریز

    نه آب و خاک، که آتش، که باد می داند


    چه صادقانه تو با من نشسته ای-من نیز

    اسیر سحر کلام توام، بگو بنشین


    مطیع برق پیام توام، بگو برخیز

    مرا به وسعت پروازت ای پرنده مخوان


    که وا نمی شود این قفل با کلید گریز
     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    تو از اول سلام ات پاسخ بدرود با خود داشت

    اگرچه سحر صوتت جذبه «داوود» با خود داشت

    بهشتت سبزتر از وعده ی شداد بود اما


    -برایم برگ برگش دوزخ «نمرود» با خود داشت

    ببخشایم اگر بستم دگر پلک تماشا را


    که رقـ*ـص شعله ات در پیچ و تابش دود با خود داشت

    «سیاوش» وار بیرون آمدم از امتحان گرچه


    -دل «سودابه» سانت هرچه آتش بود با خود داشت

    مرا با برکه ام بگذار دریا ارمغان تو


    بگو جوی حقیری آرزوی رود با خود داشت
     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا-تو


    پر می کشم از پنجره ی خواب تو تا تو


    هر شب من و دیدار در این پنجره با تو

    از خستگی روز همین خواب پر از راز


    کافی ست مرا، ای همه ی خواسته ها تو

    دیشب من و تو بسته ی این خاک نبودیم


    من یکسره آتش، همه ذرات هوا تو

    بیدارم اگر دغدغه ی روز نمی کرد


    با آتش مان سوخته بودی همه را تو

    پژواک خودم بودم و خود را نشنیدم


    ای هرچه صدا، هرچه صدا، هرچه صدا-تو

    آزادگی و شیفتگی، مرز ندارد


    حتا شده ای از خودت آزاد و رها تو

    یا مرگ و یا شعبده بازان سیاست؟


    دیگر نه و هرگز نه، که یا مرگ که یا تو

    وقتی همه جا از غزل من سخنی هست


    یعنی همه جا-تو، همه جا-تو، همه جا-تو

    پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟


    تا شرح دهم از همه خلق، چرا تو


    ..........................................................
     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    «گاه باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست»

    با تو از خویش نخواندم- که مجابت نکنم

    خواستم تشنه ی این کهنه شرابت نکنم
    گوش کن از من و بر همچو منی گوش مکن
    تا که ناخواسته مشتاق عذابت نکنم
    دستی از دور به هرم غزلم داشته باش
    که در این کوره ی احساس مذابت نکنم
    گاه باران همه ی دغدغه اش باغچه نیست
    سیل بی گاهم و ناگاه خرابت نکنم
    فصلها حوصله سوزند.-بپرهیز- که تا
    فصل پر گریه ی این بسته کتابت نکنم
    هرکسی خاطره ای داشت- گرفت از من و رفت
    تو بیندیش- که تا بیهده قابت نکنم
    ................................................
     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0
    بهار


    امسال نیز – یکسره سهم شما بهار
    مارا در این زمانه چه کاریست با بهار
    از پشت شیشه های کدر – مات مانده ام
    کاین باغ رنگ ، کار خزان است یا بهار
    حتی تو را ز حافظه ی گل گرفته اند
    ای مثل من غریب در این روز ها – بهار !
    دیشب هوایی تو شدم باز ، این غزل
    صادق ترین گواه دل تنگ ما ، بهار
    گل های بی شمیم به وجدم نمی کشند
    رقصی در این میانه بماناد تا بهار
    ...................................................

     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    مرا یك شَب تحمل كن
    كه تا باور كنی ای دوست
    چگونه با جنونِ خود
    مدارا می كنم هر شب...
    #محمد_علی_بهمنی
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    ⚜⚜⚜⚜⚜⚜


    ﭘﺮ ﻧﻘﺶ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﺵ ﺩِﻟﻢ
    ﺑﺎﻓﺘﻪ ﺍﯼ ﻧﯿﺴﺖ

    ﺍﺯ ﺑَﺲ ﮐﻪ ﮔﺮﻩ ﺯﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﻩ
    ﺣﻮﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ...

    #محمد_علی_بهمنی


    ⚜⚜⚜⚜⚜⚜
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان


    ﭘﮋﻭﺍﮎ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ
    ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺸِﻨﯿﺪم

    ﺍﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺻﺪﺍ
    ﻫﺮﭼﻪ ﺻﺪﺍ
    ﻫﺮﭼﻪ ﺻﺪﺍ ﺗﻮ....

    #محمد_علی_بهمنی

     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا