شعر اشعار شهریار ( محمد حسین بهجت تبریزی )

« «N¡lOo£aR» »

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/09
ارسالی ها
2,852
امتیاز واکنش
17,503
امتیاز
746
محل سکونت
گیلان
⚜⚜⚜⚜⚜⚜


گاهی گر از ملال محبت
بِرانمَت

دوری چنان مَکن
که به شیون بخوانمَت...

#شهریار


⚜⚜⚜⚜⚜⚜
 
  • پیشنهادات
  • « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    روزگار اینسان که خواهد
    بی کَس و تنها مرا

    سایه هم تَرسم نیاید
    دیگر از دنبال من...

    #شهریار
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    ⚜⚜⚜⚜⚜⚜


    تو گذشتی و گُذشت
    آنچه تو با ما کردی

    تو بمان و دگران
    وای به حالِ دگران...

    #شهریار


    ⚜⚜⚜⚜⚜
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    ⚜⚜⚜⚜⚜⚜


    سادهِ دل

    مَن

    که قسم های

    تو

    باور کَردم...

    #شهریار


    ⚜⚜⚜⚜⚜⚜
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    شرمم کشد که بی تو نفس میکشم هنوز

    تا زنده ام بس است همین شرمساری ام...

    #شهریار
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    دیشب
    در انتظار تو
    جانم به لب رسید

    امشب بیا
    که نیست به فردا تقبلی...

    #شهریار
     

    « «N¡lOo£aR» »

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/11/09
    ارسالی ها
    2,852
    امتیاز واکنش
    17,503
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    گیلان
    ⚜⚜⚜⚜⚜⚜


    کجا رَواست
    که از دستِ دوست هم بِکشد !

    «دلی» که این همه
    از دستِ روزگار کشید؟

    #شهریار


    ⚜⚜⚜⚜⚜⚜
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    از زندگانیم گله دارد جوانیم...
    شرمنده ی جوانی از این زندگانیم....
    دارم هوای محبت یاران رفته را...
    یاری کن که به یاران رسانیم...
    پروای پنج روز جهان کی کنم که عشق ....
    داده نوید زندگی جاودانیم....
    # شهریار
     

    0_0

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/10
    ارسالی ها
    155
    امتیاز واکنش
    1,230
    امتیاز
    346
    غزل شماره6/داغ لاله

    بیداد رفت لاله بر باد رفته را

    یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

    هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

    نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

    جز در صفای اشک دلم وا نمی شود

    باران به دامن است هوای گرفته را

    وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود

    آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

    برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب

    آورده ام به دیده گهرهای سفته را

    ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین

    بیدار کردی آن گل در خاک خفته را

    گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست

    تب موم سازد آهن و پولاد تفته را

    یارب چها به سـ*ـینه این خاکدان در است

    کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

    راه عدم نرفت کس از رهروان خاک

    چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را

    لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر

    تا باز نشنود ز کس این راز گفته را

    لعلی نسفت کلک در افشان شهریار

    در رشته چون کشم در و لعل نسفته را​
     

    0_0

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/01/10
    ارسالی ها
    155
    امتیاز واکنش
    1,230
    امتیاز
    346
    غزل شماره7/طورتجلی


    شب به هم درشکند زلف چلیپائی را

    صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را

    گر از آن طور تجلی به چراغی برسی

    موسی دل طلب و سـ*ـینه سینائی را

    گر به آئینه سیماب سحر رشک بری

    اشک سیمین طلبی آینه سیمائی را

    رنگ رؤیا زده ام بر افق دیده و دل

    تا تماشا کنم آن شاهد رؤیائی را

    از نسیم سحر آموختم و شعله شمع

    رسم شوریدگی و شیوه شیدائی را

    جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق

    قیمت ارزان نکنی گوهر زیبائی را

    طوطیم گوئی از آن قند لب آموخت سخن

    که به دل آب کند شکر گویائی را

    دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی

    بار پیری شکند پشت شکیبائی را

    شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه وگل

    شمع بزم چمنند انجمن آرائی را

    صبح سرمی کشد از پشت درختان خورشید

    تا تماشا کند این بزم تماشائی را

    جمع کن لشکر توفیق که تسخیر کنی

    شهریارا قرق عزلت و تنهائی را
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا