شعر اشعار علی صالحی

  • شروع کننده موضوع SHinee
  • بازدیدها 1,617
  • پاسخ ها 67
  • تاریخ شروع

SHinee

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
1970/01/01
ارسالی ها
5,736
امتیاز واکنش
2,564
امتیاز
745
محل سکونت
شیراز
کاری به کارِ شما ندارم

تکلیف این شبِ اصلا از ستاره خسته
که روشن است.


من با خودم
به همین شکل ساده از چیزی که زندگیست
سخن میگویم.


شما هم میشناسیدشان:
همین بعضیهایِ بیحوصله
بعضیهای نابَلَد ...!
بیخود و بیجهت
خیال میکنند
درگاهِ این خانه تا اَبَد
رویِ همین لنگهی در به در میچرخد.
آیا خاموشی باد
واقعا از ترسِ وزیدن است؟


دردا ... در این دیار
شکایتِ کدام درنده
به درندهی دیگری باید؟


سید علی صالحی
 
  • پیشنهادات
  • SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    روزِ اولی که شب هنوز
    هوای اين همه ترس و تاريکی نداشت
    خيلیها میگفتند
    ديگر کارِ چراغ و ستاره تمام است،
    اما ديدی آرام
    ... آرام آرام دلمان به بیکسی
    صدايمان به سکوت وُ
    چشمهايمان به تاريکی عادت کردند!

    حالا هنوز هم میشود
    در تاريکی راه افتاد وُ
    از همهمهی هوا فهميد
    که رودی بزرگ
    نزديکِ همين تشنگیهای ما میگذرد.

    سید علی صالحی
     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    وقتی غبار قند از طراز تکلمت ،
    پیراهن من است ،
    دیگر چه حاجت به کندوی اردیبهشت عسل ..
    هر دیگرانی که هست
    بگذار
    قصه بگویند برای هر دیگرانی که هست ،
    به جانخریدهی خوابهای تو
    منام ..

    تو آن ماه نامکشوفی
    که تنها من
    نشانیات را از آسمان گرفتهام ..
    نترس !
    ستارههای سفر کرده
    مزامیر مرا
    به فانوسهای شکسته لو نخواهند داد ..
    من سپردهام
    دریاها
    به نام تو آرام بگیرند ..
    تا رسیدن به شرطهی شب
    راهی نیست ..

    تو فقط رد برف را
    تا بلوغ کامل گلسرخ بگیر و بیا ،
    من با روشنایی واژههای تو
    وضو گرفتهام ..
    من کوچههای بینوشته بسیاری را
    رد به رد از عطر پای تو بوسیدهام ..
    من همینجا میمانم
    تا سنگ از اذان اسم تو بگذرد ،
    من برای همین آمدهام
    تا نور
    سرمست امکان وزیدن شود ..
    من آمدهام
    تا عین از حروف الفبا بگریزد
    به عشق تو ..
    تا شین از تولد نوشتن بگریزد
    به عشق تو ..
    تا قاف از قوس آسمان بگریزد
    به عشق تو ..
    اگر عشق
    آخرین عبادت ما نیست
    پس آمدهایم اینجا
    برای کدام درد بیشفا
    شعر بخوانیم و باز به خانه برگردیم ؟!

    گاهی همینطوری از خانه بزن بیرون
    بیخیال هرچه که هست
    وهم هوا از حیرت نمور علف لبریز است
    خنکاست
    خدایی کن
    عشق همین است دیگر
    تو باید از گردنههای بارانگیر بسیاری بگذری
    این را پایت نوشتهاند ..

    دست بردار دختر ..
    گاهی باید تنها برای یکی پاره نور
    شنیدن یک تکه یک ترانه حتی
    همتای صبوحکشان سحری
    از هزار و یک شب این آسمان خوابآلوده بگذری
    خیال کردی تو
    عشق فقط لابهلای کلمات سادهی من است ؟
    هوو ... راهها مانده تا خیلی از غروب ..



    { سید علی صالحی }

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    سَحر در فصل گل
    بوی تو آمد ،
    خيال بال و پر سوی تو آمد .
    در اين جمع مبارکْ جانِ مدهوش
    به رقـ*ـص
    در آب خواب
    روی تو آمد ..
    مَه نو بسته گيسو ، سوی دريا
    هزاران موج شب
    موی تو آمد ..


    { سیدعلی صالحی }

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    تو
    نخستین زن از سلسله آب ها بودی
    که از موزاران شعله و شِکر
    به دیدنم آمدی :

    گرم
    شیرین
    ماه ..


    { سیدعلی صالحی }

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    همیشه همین طور بوده است،
    کلماتِ ساده ... میآیند،
    زندگی میکنند و میمیرند ،
    تا ترانهی تازهای زاده شود ..
    همیشه همینطور بوده است ،
    قطراتِ تشنه ... میآیند.
    زندگی میکنند و میمیرند ،
    تا اَبرَکِ بنفشهپوشِ اُردیبهشتی شاید ...
    همیشه همینطور بوده است ،
    شاعرانِ بزرگ ... میآیند
    زندگی میکنند و میمیرند ،
    تا رَدِپای گرمِ دیگری ... بر برف !
    و ما همه میآییم، زندگی میکنیم ،
    و گاهی از دور ، دستی برای هم تکان میدهیم و میمیریم ..
    تمام زندگی همین است !
    حالا به نشانیِ شیراز برو ببین از غیبِ این لِسانِ ساده
    چه میوزد از واژههایِ این وَرا !

    { سید علی صالحی }



     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    چه کنم شعرک های عزیزم ؟!
    چه کنم ؟
    او ، فراتر است از کلماتی که من می دانم ..
    بیشتر است ،
    بهتر است از شما ..
    ببخشیدم !


    { سید علی صالحی }

     

    SHinee

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,736
    امتیاز واکنش
    2,564
    امتیاز
    745
    محل سکونت
    شیراز
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!



    دروغ نمیگویم
    باد را بنگرید
    باد هم از وزیدنِ این همه واژه
    به آخرین جملهی غمانگیزِ جهان رسیده است :
    را ... را ... راحتام بگذارید،
    من هم بدبینام
    من هم خستهام
    من هم بیباور ...!



    { سید علی صالحی }

     

    @ T @ R

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/11/11
    ارسالی ها
    788
    امتیاز واکنش
    104
    امتیاز
    0

    en1605.jpg


    شعرهایی زیبا از شاعر معاصر ایران سیدعلی صالحی از کتاب آوازهای کولیان اهوازی

    خاموش

    اگَرَم خدا بخواهد به هوای عشق کويش
    شب و روز آسمان را بزنم گره به مويش


    چو سيه شود شبانه چه هراسی ای مسافر
    که شبق بميرد امشب همه از جلای رويش

    سر و پا شکستهام بين که بهای تربت دل
    همه دل اگر چه دريا، که يکی حباب رويش

    به اميد سايه داری، سر و سجده سايهام شد
    همه پيرهن بشويم، به نَمِ نسيم خويَش

    تو چه خامشی به خانه، خبرت دهم خدا را
    همه در سماع و چرخش زِهیِ هوای هويش

    تو نگر که در دواير، همه هستی و زمانه
    هم از ابتدای زادن، عجبا دَوَد به سويش
    ff14.gif

    شعرهای زیبا
    سَحَر در فصل گل بوی تو آمد،
    خيال بال و پَر سوی تو آمد.

    در اين جمع مبارکْ جانِ مدهوش
    به رقـ*ـص در آب خواب روی تو آمد

    مَه نو بسته گيسو، سوی دريا
    هزاران موج شب موی تو آمد

    در اين بُنبستِ باد و بيمِ ديرين
    جهان هر سو که ديد روی تو آمد

    مگر از آبرو کو مانده نامی
    که آب و روی دل، جوی تو آمد

    همه خوبان نشستند صف در آواز
    به وقتی که گُلِ خوی تو آمد

    دف و تار و سهتارِ صوت اَعلی،
    همه هر سو سَحَر هوی تو آمد
    از اين صد سلسله مجنونِ عاشق
    نه من تنها که رو سوی تو آمد

    دو صد ناگفته از ميدان بازی
    که در چوگانِ گُل گوی تو آمد

    بگو ای سرورِ سادات عاشق
    که بختِ شعر تَر سوی تو آمد
     

    *گیلار

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/02/04
    ارسالی ها
    957
    امتیاز واکنش
    324
    امتیاز
    261
    محل سکونت
    *گیلان
    ري را . . .

    خسته ام ري را !
    مي آيي همسفرم شوي؟
    گفتگوي ميان راه بهتر از تماشاي باران
    است
    توي راه از پوزش پروانه سخن
    مي گوئيم
    توي راه خوابهامان را براي بابونه ها ي
    دره اي دور تعريف مي كنيم
    باران هم كه بيايد
    هي خيس از خنده هاي دور از آدمي،
    مي خنديم،
    بعد هم به راهي مي رويم
    كه سهم ترانه وتبسم است
    مشكلي پيش نمي آيد
    كاري به كارمان ندارند ري را،
    نه كرم شبتاب و نه كژدم زرد.
    وقتي دستمان به آسمان برسد
    وقتي كه بر آن بلندي بنفش بنشينيم
    ديگر دست كسي هم به ما نخواهد
    رسيد
    مي نشينيم براي خودمان قصه مي گوئيم
    تا كبوتران كوهي از دامنه ي روياها به
    لانه برگردند
    غروب است
    با آن كه مي ترسم
    با آن كه سخت مضطربم،
    باز با تو تا آخر دنيا خواهم آمد.






    سيد علي صالحي
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا