@تاریخچــــه زبان فرانسه

وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
5. وام‌واژه‌های فرانسه در زبان


این بخش از 5 قسمت تشکیل شده است که عبارت‌اند از:

ـ واژه‌های فرانسوی که در زبان فارسی معنی خود را حفظ کرده‌اند.

ـ واژه‌هایی که در زبان فرانسه چند معنی دارند، اما یک یا دو معنی آن‌ها وارد زبان فارسی شده‌ است.

ـ واژه‌های فرانسوی که معنی فارسی آن‌ها با معنی و مفهوم اصلی‌شان مغایر است.

ـ واژه‌هایی که با افزایش و کاهش یک هجا یا حذف و اضافۀ یک کلمه، از/به واژه فرانسوی ساخته شده‌اند.

ـ واژه‌های مرکبی که از یک واژۀ فرانسوی و واژه‌ای دیگر ساخته شده‌اند.


5-1. واژه‌های فرانسوی که در زبان فارسی معنی خود را حفظ کرده‌اند


همان ‌طور که پیش‌تر اشاره شد، کلمات بسیاری وجود دارند که از زبان فرانسه به فارسی راه یافته‌اند و نهادینه شده‌اند. یکی از دلایلی که واژه‌های بیگانه در زبانی نهادینه می‌شوند، این است که مدت زیادی از ورود و استفادۀ آن‌ها در زبان مقصد می‌گذرد. «بدیهی است که سرعت ورود مفاهیم جدید در هر زبان باید با سرعت واژه‌سازی و برابریابی هماهنگ باشد» (مشیری، 1371: ده). پس، اگر بین ورود واژۀ بیگانه و واژه‌گزینی وقفه افتد، واژۀ جدید یا معادل ساخته‌وپرداختۀ فرهنگستان به‌راحتی نمی‌تواند جای واژۀ وارداتی را بگیرد؛ به‌طوری‌که در زبان فارسی واژۀ «خودرو» عملاً نتوانسته است جایگزین «ماشین» شود.

«در فارسی تعداد واژه‌های فرانسوی به‌مراتب بیشتر از زبان‌های دیگر اروپایی است» (زمردیان، 1373: 10)؛ در فرهنگستان اول برای بسیاری از این واژه‌ها معادل فارسی انتخاب شد، «مثلاً برای ”فاکولته“ واژۀ ”دانشکده“ و برای ”اونیورسیته“ واژۀ ”دانشگاه“ را در نظر گرفتند» (همان‌جا). اما با پیشرفت علوم و فناوری در ابتدای قرن بیستم، سیل واژه‌های اروپایی در زمینه‌های مختلف علمی و فنی به زبان فارسی سرازیر شد و سرعت واژه‌سازی را دچار اشکال کرد، به‌طوری‌که تعداد زیادی از واژه‌های بیگانه مستقیماً وارد زبان فارسی شدند. بسیاری از واژه‌ها پس از ورود به زبان فارسی، معنی و مفهوم اولیۀ خود را حفظ کردند: مثلاً کلمۀ «آسانسور» واژه‌ای فرانسه است که از ابتدای ورود این وسیله در ایران مورد استفاده قرار گرفته است. هرچند مترادف «آسان‌بر» برای حمل انسان و «بالابر» برای حمل بار، به تصویب فرهنگستان رسیده است، اما به نظر می‌رسد که واژۀ «بالابر» پذیرش بهتری در مقایسه با «آسان‌بر» داشته است. واژۀ «آسانسور» به‌حدی در فارسی جا باز کرده که به‌راحتی قابل‌جایگزینی نیست. این‌طور به نظر می‌رسد که واژۀ «آسانسور» نزد عامه تعبیر خاص خود را نیز دارد: از نظر عده‌ای، «آسانسور» وسیله‌ای است که سرخوردن و پایین آمدن را آسان می‌کند! همچنین، گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان فارسی برای واژۀ «آباژور» کلمۀ «نورتاب» را انتخاب کرده است، اما این کلمه نتوانسته در زبان فارسی جایی باز کند، حال‌آنکه جایگزین کلمۀ «آبونه»، یعنی واژۀ «مشترک»، در سال‌های اخیر به‌خوبی توانسته در زبان فارسی رواج یابد و مشتقات آن نیز مانند واژۀ «آبونمان»، جای خود را به «اشتراک» داده است.

در جدول زیر چند نمونه از وام‌واژه‌های فرانسه مشاهده می‌شود که فارسی‌زبانان آن‌ها را در معنای اصلی و اولیۀ خود به کار می‌برند:
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    واژۀ فرانسه

    آوانگاری فرانسه

    وام‌واژۀ فارسی

    appartement

    [apartəmᾶ]

    آپارتمان

    banque

    [bᾶk]

    بانک

    cinéma

    [sinema]

    سینما

    crème

    [krɛm]

    کرم

    fantaisie

    [fᾶtezi]

    فانتزی

    lampe

    [lᾶp]

    لامپ

    manteaux

    [mᾶto]

    مانتو

    patio

    [pasjo]

    پاسیو

    radio

    [Radijo]

    رادیو

    soupe



    سوپ

    théâtre

    [teɑtR]

    تئاتر

    vitrine

    [vitRin]

    ویترین

    همان ‌طور که می‌بینیم، این واژه‌ها در همان معنی اولیۀ خود، با اندکی تغییر آوایی، وارد زبان فارسی شده‌اند و واژه‌گزینی برای هر یک از آن‌ها موفقیت‌آمیز نبوده است.

    5-2. واژه‌هایی که در زبان فرانسه چند معنیدارند، اما یک یا دو معنی آن‌ها وارد زبان فارسی شده است

    در هر زبان، اکثر واژه‌ها دارای چند معنی هستند. به هنگام وام‌گیری واژه‌ها، معمولاً یک یا دو معنی آن به زبان مقصد وارد می‌شوند. میه (1982: 254) عقیده دارد که «گروه‌های خاص»3 واژه‌ها را برای کاربرد درون‌گروهی و استفاده در حوزه‌ای خاص، از زبانی دیگر وام می‌گیرند؛ «با دیدن هر کلمه درمی‌یابیم کدام گروه مثلاً نظامیان، بازرگانان یا کشیشان آن را قرض گرفته‌اند». به همین دلیل، در میان وام‌واژه‌های فرانسه کلماتی هستند که از معانی متعدد آن‌ها، تنها یک یا دو مورد توسط «گروه‌های خاص»، بنا به نیازشان، قرض گرفته شده‌اند و فارسی‌زبانان با بقیۀ معانی آن کلمۀ فرانسه بیگانه‌اند. مثال‌های زیر این گفته را روشن می‌نماید:​


    Acide

    اسید: 1. مزۀ ترش؛ 2. اسید (ماده شیمیایی)؛ 3. ناخوشایند، ناراحت‌کننده

    در زبان فارسی، «اسید» واژه‌ای علمی است که در مورد ترکیبات شیمیایی اسیدی به کار می‌رود، مانند اسیدسولفوریک، و در برابر وام‌واژۀ فرانسۀ «باز: base» قرار می‌گیرد. اما در خصوص مزه‌ها، در فارسی واژۀ «ترش» کاربرد گسترده‌ای دارد. معنی سوم اسید یعنی «ناخوشایند» در زبان فارسی مفهومی ندارد. به نظر می‌رسد که واژۀ اسید از طریق شیمی‌دانان و ترجمۀ کتب شیمی به فارسی راه یافته است و در فارسی امروز نیز همواره در علم شیمی کاربرد دارد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    Atelier


    آتلیه: 1. کارگاه هنرمند (نقاش، عکاس، پیکرتراش)؛ 2. کارگاه صنعتگر؛ 3. کار گروهی (کارگاه ترجمه، کارگاه کامپیوتر، کارگاه نقاشی)


    در زبان فارسی، آتلیه معمولاً به استودیوی عکاسی یا به محل کار هنرمندان نقاش و پیکرتراش گفته می‌شود و درواقع، محلی است که هنرمند در آن کار هنری انجام می‌دهد. در این زبان محل کار صنعتگر «کارگاه» نام دارد. همچنین، برای مشخص کردن کار گروهی که در آن، تعامل بین معلم و شاگرد وجود دارد نیز از واژۀ «کارگاه» استفاده می‌کنند؛ یعنی محلی که استاد کاری را به دانشجویان خود می‌آموزد. می‌توان گفت «گروه خاص» که میه از آن نام می‌برد، «گروه هنرمندان» اعم از نقاش و عکاس بوده‌اند که واژۀ «آتلیه» را برای استفادۀ درون‌گروهی خود، از زبان فرانسه وام گرفته‌اند.


    Dépôt


    دپو: 1. چیزی را در محل امن گذاشتن، مانند گذاشتن چک به حساب بانکی؛ 2. گارانتی، پوشش؛ 3. انبار؛ 4. ذرات معلق در آب، جرم، رسوب؛ 5. پارکینگ اتوبوس، تراموا؛ 6. بازداشتگاه


    در فرهنگ فارسی سخن، واژۀ «دپو» به معنی انبار اجناس و غلات و مخزن آمده است (انوری، 1385: 993). معنی دیگر «دپو» در فارسی، پارکینگ اتوبوس‌های شرکت واحد اتوبوس‌رانی است. پیش‌تر، «دپوی شرق» و «دپوی غرب» در تهران محل پارک شبانۀ اتوبوس‌های شرکت واحد بودند؛ با انتقال این پارکینگ‌ها به خارج از فضای شهری در سال‌های اخیر، استفاده از این واژه محدود و کم‌کم به دست فراموشی سپرده می‌شود. واژۀ «دپو» در مقطعی خاص، به‌همراه واژه‌های «اتوبوس: autobus»، «مینی‌بـ*ـوس: minibus»، «اتوکار (اتوبوس بین‌شهری): autocar»، «دولوکس: de luxe» و واژه‌های مربوط به صنعت اتوبوس‌سازی و تجارت اتوبوس‌رانی وارد زبان ما شده است.


    Héroïne


    هروئین: 1. زن قهرمان؛ 2. شخصیت اصلی (زن) در کتاب یا نقش اول فیلم؛ 3. هروئین (مادۀ مخـ ـدر)


    در فرهنگ فرانسۀ روبر4 (2012: 1231)، معانی اول و دوم در یک مدخل و معنی سوم در مدخلی جداگانه آمده‌اند. در زبان فارسی، واژۀ هروئین از علم شیمی وام گرفته شده و تنها در خصوص مادۀ مخـ ـدر کاربرد دارد؛ به ‌همین ‌دلیل، این کلمه در فارسی دارای بار معنایی منفی است، دو معنی دیگر با بار معنایی مثبت برای فارسی‌زبانان نامأنوس هستند و درواقع، معنی مثبت «قهرمان» و منفی «مادۀ مخـ ـدر» در این واژه همخوانی ندارد.


    Minéral


    مینرال: 1. مادۀ معدنی؛ 2. عناصری مانند آهن، روی، کلسیم، منیزیم و... که به‌همراه ویتامین‌ها به صورت قرص و کپسول در داروخانه‌ها به فروش می‌رسد.


    در زبان فارسی، معنی دوم واژۀ مینرال پذیرفته شده است، به‌طوری‌که در صنایع دارویی و داروسازی، از اصطلاح «ویتامین و مینرال» استفاده می‌کنند که در سال‌های اخیر، از طریق فارماکولوژی به فارسی راه یافته است. در علم شیمی به‌جای واژۀ مینرال، اصطلاح «معدنی» از قدیم کاربرد داشته است، مانند «مواد معدنی» یا «شیمی معدنی».


    Papillon


    پاپیون: 1. پروانه؛ 2. گره پاپیون (برای یقۀ پیراهن مردانه و روبان)؛ 3. شنای پروانه


    در زبان فارسی، واژۀ «پاپیون» نوار زینتی به شکل پروانه است که مردان به یقۀ پیراهن و زنان برای تزیین لباس یا مو از آن استفاده می‌کنند. از کاربرد این واژه در مد، طراحی و خیاطی، به نظر می‌رسد که واژۀ پاپیون از طریق مجلات تخصصی مد و لباس فرانسوی به زبان فارسی راه یافته باشد. برای نامیدن حشره و رشتۀ شنا، از اسم فارسی «پروانه» استفاده می‌شود.


    Passage


    پاساژ: 1. عبور، گذر (از محلی به محل دیگر یا از مرحله‌ای به مرحلۀ دیگر)؛ 2. راه، محل عبور؛ 3. تغییر؛ 4. گالری؛ 5. عبوری، گذرا، گذر موقت؛ 6. در رنگ نهادن پارچه و پوست؛ 7. قطعه (موسیقی، کتاب مقدس).


    کلمۀ پاساژ در زبان فارسی به محلی گفته می‌شود که لزوماً محل عبور نیست، بلکه بیشتر جنبۀ تجاری دارد، مانند مراکز خرید. ابتدا این کلمه برای نامیدن مراکز خرید (به صورت کوچه یا راهرویی سرپوشیده) بین دو خیابان موازی کاربرد داشت، اما در فارسی واژۀ «پاساژ» رفته‌رفته مترادف «مرکز خرید» شد. در معنی فارسی نیازی نیست که «پاساژ» به صورت گذرگاه بین دو خیابان موازی باشد، بلکه گاهی ممکن است فقط یک ورودی و خروجی داشته باشد و درواقع، بیشتر به جنبۀ تجاری این مکان توجه می‌شود. در فارسی، کلمۀ پاساژ معانی دیگری در نقاشی و موسیقی یافته است: پاساژ در نقاشی، رنگ رابط میان دو رنگ است و در موسیقی، بخشی از یک قطعۀ موسیقی است که دو قسمت مهم قطعه را به هم پیوند می‌دهد. معانی فوق در جمع هنرمندان به کار بـرده می‌شود.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    Punaise


    پونز: 1. ساس (حشره)؛ 2. پونز


    در فارسی معنی دوم، یعنی نوعی میخ کوچک برای زدن اجسام سبک (مانند کاغذ) به دیوار، کاربرد دارد. ساس حشره‌ای است که بدنش ضخامت نداشته و از لحاظ اندازه، شباهت به سر گِرد و مسطح پونز دارد. دلیل دیگر برای این نام‌گذاری این است که ساس برای مکیدن خون، نیش خود را در بدن طعمه فرومی‌برد؛ همان ‌طور که برای آویختن کاغذ، پونز را در دیوار فرومی‌بریم.


    Rôle


    رل: 1. نقش (تئاتر و سینما)؛ 2. سهم، وظیفۀ فرد در جامعه؛ 3. مأموریت


    «رل» در فارسی در معنی «نقش» هنرپیشه در سینما و تئاتر به کار می‌رود. این واژه از طریق واژه‌های تخصصی سینما و تئاتر به فارسی راه یافته است. همچنین، در زبان فارسی، واژۀ هم‌آوای «رل» (رول) را به‌عنوان واحد محصولاتی مانند کاغذ برای دستگاه چاپ، کاغذدیواری یا حولۀ کاغذی که به‌شکل استوانه روانۀ بازار می‌شوند، به کار می‌برند. «رول» به معنی لولۀ کاغذ، از واژۀ انگلیسی «roll» گرفته شده‌ است. در فرهنگ فارسی سخن (انوری، 1385: 1147)، رول در معنی اخیر با معنی فرانسۀ آن، یعنی «نقش»، در یک مدخل جای گرفته و در مدخل «رول»، به واژۀ «رل» ارجاع داده شده است. معادل «roll» در زبان فرانسه «rouleau» است. «رول» در معنی دوم توسط گروه‌های خاصی به فارسی راه یافته که در صنعت چاپ و تولید کاغذ، کاغذدیواری و کف‌پوش فعالیت داشته‌اند.


    Sac


    ساک: 1. کیسه؛ 2. کیسۀ خرید در فروشگاه؛ 3. کیف‌دستی زنانه؛ 4. ساک سفر؛ 5. مدارک مربوط به دادرسی


    در فارسی، کاربرد واژۀ ساک محدود به ساک مسافرتی یا کیفی بزرگ می‌شود که جنس آن معمولاً از چرم یا برزنت است. معنی دیگر ساک در زبان فارسی کیسه است، مانند کیسه‌خواب (sac de couchage)، کیسه‌بوکس (sac de sable) و کیسۀ زباله (sac poubelle). در فارسی، برای نامیدن کیسۀ خرید در فروشگاه‌ها، یعنی معادل فرانسۀ «sac plastique»، از کلماتی مانند «نایلکس»، «مشمع» یا «پلاستیک» که اشاره به جنس کیسه دارد، استفاده می‌شود و برای «sac à main» از واژۀ کیف یا کیف‌دستی استفاده می‌کنند.


    Virage


    ویراژ: 1. خط عوض کردن ناگهانی اتومبیل؛ 2. پیچ جاده؛ 3. {معنی مجازی} تغییر کلی مواضع سیـاس*ـی فرد، تغییر رفتار، تغییر خلق‌وخو؛ 4. در شیمی به معنی تغییر رنگ است (تغییر رنگ کاغذ تورنسل)


    در زبان فارسی فقط معنی اول «ویراژ»، یعنی تغییر ناگهانی مسیر اتومبیل و حرکات مارپیچ به چپ و راست، کاربرد دارد و به صورت فعل «ویراژ دادن» مورد استفاده قرار می‌گیرد.


    Visite


    ویزیت: 1. ملاقات؛ 2. بازدید؛ 3. بازرسی؛ 4. معاینۀ پزشکی

    در زبان فارسی، واژۀ ویزیت برای «معاینۀ پزشکی» به کار می‌رود و از حوزۀ پزشکی به زبان ما وارد شده است. واژۀ مرکب «حق ویزیت» به هزینۀ معاینۀ پزشکی گفته می‌شود که ساخته‌وپرداختۀ فارسی‌زبانان است و فرانسویان برای آن، اصطلاح «honoraires» را به کار می‌برند. در گذشته، «کارت ویزیت» نیز کاربرد داشت، اما امروزه مورد استفاده و نام آن تغییر کرده و جای خود را به «کارت» داده است. سابق بر این، برای دیدن نمایشگاه یا موزه هم از واژۀ «ویزیت» استفاده می‌شد که امروزه واژه‌های «بازدید» یا «دیدار» جایگزین آن شده‌است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    5-3واژه‌های فرانسوی که معنی فارسی آن‌ها با معنی و مفهوم اصلی‌شان مغایر است

    گاه پس از وام‌گیری، واژه در زبان مقصد تحول معنایی می‌یابد؛ یعنی معنی اصلی کلمه دستخوش تغییر می‌شود. به‌این‌ترتیب، بعضی واژه‌های فرانسوی در فارسی کاربردی غیر از معنی اصلی خود دارند. این واژه‌ها در زبان ما معنی اولیۀ خود را کم‌وبیش از دست داده‌اند و مفهوم دیگری یافته‌اند. در این زمینه، میه (1982: 255) در کتاب خود، زبان‌شناسی تاریخی و زبان‌شناسی عمومی، می‌نویسد:


    «اگر زبان عامه برای نامیدن یک مفهوم خاص، واژه‌ای را از زبان ”گروهی خاص“ قرض کند، معنی آن واژه در زبان عامۀ مردم و زبان آن گروه یکسان خواهد بود. اما اگر واژه‌ای از زبان ”گروهی خاص“ به زبان عامۀ مردم رخنه کند و به‌طور متداول از آن استفاده نمایند، قطعاً تغییرات معنایی به دنبال خواهند داشت».


    میه (همان) ادامه می‌دهد: «یک واژه در بین افراد یک ”گروه خاص“ معنایی مشخص و دقیق دارد اما اگر واژه از این گروه خارج شود، بلافاصله معنی و مفهوم صحیح خود را از دست می‌دهد و در آن ابهام پدید می‌آید». مثال‌های زیر منظور میه را مشخص می‌کنند:


    boutique


    معنی فرانسه: 1. مغازه، دکان؛ 2. محل کار؛ 3. جعبه‌ای دارای سوراخ که ماهیگیران ماهی‌های زنده را در آن می‌گذارند و در آب می‌اندازند.


    در زبان فارسی، «بوتیک»، مغازه‌ای نه‌چندان بزرگ است که در آن کفش و لباس‌های خارجی شیک، تک و معمولاً گران فروخته می‌شود. «بوتیک»‌ ایرانی در محله‌هایی خاص قرار دارد و معمولاً جایی است که مشتریان مخصوص به خود را دارد. به نظر می‌رسد که برای بسیاری از مردم، «بوتیک» در مقایسه با «فروشگاه» و «بازار»، مکانی شیک‌تر و گران‌تر را تداعی می‌کند که خریدار آن، قدرت خرید بیشتری دارد، درحالی‌که در زبان فرانسه هر مغازه‌ای بوتیک است: مثلاً، نانوایی، قصابی و خواروبارفروشی همه در اصل بوتیک هستند.


    écharpe


    معنی فرانسه: 1 شال‌گردن؛ 2. نوار پهنی که شهرداران و نمایندگان فرانسه از شانۀ راست به سمت چپ کمر گره می‌زنند؛ 3. نواری که با آن دست گچ‌گرفته به گردن آویزان می‌شود.


    در فارسی، کلمۀ «اشارپ» به پوششی زنانه و سه‌گوش گفته می‌شود که در فصل سرما نوع پشمی آن و در مجالس نوع ابریشمین آن را روی دوش می‌اندازند. امروزه این واژه کمتر استفاده می‌شود و جای خود را به شال یا شال سه‌گوش داده است.


    impasse


    معنی فرانسه: 1. کوچۀ بن‌بست؛ 2. موقعیتی که نتیجۀ مطلوبی ندارد؛ 3. (در امور مالی) ورشکستگی


    در فارسی، کلمۀ «امپاس» به موقعیتی گفته می‌شود که چاره‌ای جز پذیرش آن نداریمی ‌ای. گاه این کلمه به معنی «رودربایستی» مطرح می‌شود؛ به طور کلی، «امپاس» شرایطی است که از آن گریزی نیست و ما را مجبور به انجام کاری می‌کند، هرچند که تمایلی به انجام آن نداشته باشیم. این واژه بسامد وقوع کمتری در میان نسل جوان دارد، هرچند کاربرد آن به‌کلی مطرود نشده است.


    maison


    معنی فرانسه: 1. خانه؛ 2. خانواده؛ 3. شرکت تجاری


    در زبان فارسی، «مزون» محلی است که در آن، طراحی و دوخت لباس‌های شیک و گران صورت می‌گیرد.


    olivier


    معنی فرانسه: 1. درخت زیتون؛ 2. چوب درخت زیتون


    در زبان فارسی، «الیویه» یا سالاد «الویه» غذایی است سرد که از مخلوط تکه‌های سیب‌زمینی، مرغ، خیارشور، نخودفرنگی، روغن‌زیتون و مایونز درست می‌شود. انتخاب این اسم در فارسی احتمالاً به علت استفادۀ فراوان از روغن‌زیتون در سالاد و تزیین آن با زیتون سبز و سیاه است. در فرانسه این غذا «سالاد روس» نام دارد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    plaque


    معنی فرانسه: 1. ورقه، صفحه؛ 2. خوراکی تخت، مانند شکلات یا کره؛ 3. ورقه‌ای سخت برای محافظت، درپوش؛ 4. صفحۀ اجاق ‌برقی؛ 5. الکترودهای باطری اتومبیل؛ 6. تابلوی مطب پزشکان، تابلوی خیابان؛ 7. صفحه‌های زمین که حرکت آن‌ها باعث زمین‌لرزه می‌شود.


    در فارسی، کلمۀ «پلاک» برای شمارۀ خانه و اتومبیل به کار می‌رود. پلاک همچنین نواری پلاستیکی است که در بیمارستان‌ها برای شناسایی نوزاد و بیمار به مچ دست او بسته می‌شود و نیز نوعی دستبند طلا یا نقره که نام صاحبش را روی آن می‌نویسند. در ارتش، پلاک قطعه‌ای فلزی است که مشخصات سرباز روی آن حک شده و برای شناسایی به گردن می‌اندازد. در فارسی برای شکلات از «تخته» (تا چندی پیش تابلت) و برای کره از «قالب» استفاده می‌کنند. برای صفحۀ اجاق برقی در فارسی، با توجه به شکل ظاهری آن، واژۀ «المنت» کاربرد دارد.


    terreur


    معنی فرانسه: 1. ترس، وحشت؛ 2. ترس عمومی در جامعه؛ 3. شخص یا فردی که ایجاد وحشت می‌کند.


    در زبان فارسی، ترور بیشتر به معنی سوءقصد به یک شخص و کشتن اوست که معمولاً به صورت فعل کاربرد دارد، مانند ترور شدن با ترور کردن.


    5-4. واژه‌هایی که با افزایش و کاهش یک هجا یا حذف و اضافۀ یک کلمه از/به واژه فرانسوی ساخته شده‌اند


    در میان واژه‌هایی که از زبان فرانسه به فارسی راه یافته‌اند، با واژه‌هایی روبرو می‌شویم که از لحاظ معنی با واژۀ فرانسه برابرند، اما در فارسی قسمتی از آن واژه تغییر یافته، مثلاً یک هجا به آن اضافه یا از آن کم شده است. علت کوتاه شدن و حذف یک هجا می‌تواند «کم‌کوشی» باشد. زبان‌شناسان کم‌کوشی را «ناشی از قانون کلی صرف کمترین انرژی در گفتار می‌دانند که علت درون زبانی دگرگونی‌های زبان محسوب می‌شود» (باقری، 1375: 20). همچنین، ممکن است یک هجا از واژه‌ای حذف و به‌جای آن، یک واژۀ فارسی جایگزین شده باشد. به مثال‌های زیر توجه کنید:


    adaptateur


    در فارسی آداپتور: آداپتور نوعی ترانس کوچک خانگی است که برای وسایل الکترونیکی مورد استفاده قرار می‌گیرد و جریان برق را برای آن وسیله «آداپته» یا مناسب آن دستگاه می‌کند. در فارسی، این ترانس «آداپتور» نامیده می‌شود، درحالی‌که واژۀ فرانسۀ آن «آداپتاتور» است. البته این احتمال وجود دارد که واژه از معادل انگلیسی «adapter» قرض گرفته شده باشد، اما به‌هرحال از ریشۀ لاتین «adaptare» مشتق شده است. پس، واژۀ انگلیسی هم منشأ لاتین دارد. در اینجا مشاهده می‌شود که در فارسی، یک هجا از کلمۀ فرانسه کم شده است؛ علت آن می‌تواند به‌سادگی تمایل فارسی‌زبانان برای کوتاه و ساده کردن کلمات باشد و چون حذف یک هجا از کلمۀ فرانسه، کلمه را از لحاظ دستوری دچار اشکال نمی‌کند، پس این تغییر به‌راحتی پذیرفته شده است.


    bombardement


    در فارسی بمباران: واژه فرانسۀ «بمباردمان» به معنی ریختن بمب در یک محل است که معمولاً هوایی و با هواپیما صورت می‌گیرد. در زبان فارسی، کلمه «بمباران» همان معنی را دارد. از کلمۀ «بمباردمان» فرانسه، «بمب» به فارسی راه یافته و با واژۀ فارسی «باران» ترکیب شده است. علت آن، شباهت ریزش بمب در بمباران‌های هوایی به بارش باران است. دلیل دیگر این تغییر، سهولت در تلفظ «بمباران» نسبت به «بمباردمان» است که در واقع، انرژی کمتری طلب می‌کند.


    cafétéria


    در فارسی «کافه» یا «تریا»: واژۀ «کافه‌تریا» در اصل اسپانیایی و به معنی محل فروش قهوه است. در زبان فرانسه، به بوفۀ ادارات، دانشگاه‌ها، بیمارستان‌ها و فروشگاه‌ها کافه‌تریا گفته می‌شود که در آن معمولاً نوشیدنی و انواع غذاهای سبک سرد و گرم به صورت سلف‌سرویس ارائه می‌شود. کلمۀ فرانسۀ «کافه» قبل از «کافه‌تریا» وارد زبان فارسی شد؛ برای مثال، می‌توان به «کافه نادری» تهران اشاره کرد که بیش از 90 سال قدمت دارد. امروزه اصطلاح انگلیسی «کافی‌شاپ» جایگزین «کافه» شده است، اما در فارسی، به علت کم‌کوشی، واژۀ «کافه‌تریا» در دهۀ 40 و 50 شمسی به «تریا» تقلیل یافت. «تریا» به محلی برای دور هم جمع شدن جوانان متجدد برای خوردن غذاهای فوری، شنیدن موسیقی و صحبت گفته می‌شد. موارد کاربرد این واژه در فارسی نشان می‌دهد که «تریا» نسبت به «کافه» مکانی جدیدتر بوده و دکوری مدرن‌تر متناسب با دهۀ 60 و 70 میلادی داشته است.

    masseur


    در فارسی ماساژور: کلمۀ فرانسه «ماسور» به معنی «ماساژ دهنده»، از فعل «masser» به معنی ماساژ دادن مشتق شده است. در فارسی، واژۀ «ماساژ» معادل «massage» فرانسه است، اما فارسی‌زبانان با افزودن یک هجا، واژۀ «ماساژور» را برای ماساژدهنده به کار می‌برند که در واقع، تلفظ راحت‌تری برای آن‌هاست و همچنین به واژۀ ماساژ شباهت بیشتری دارد.


    portion


    در فارسی پُرس: کلمۀ «پُرس» در زبان فارسی به مقدار معینی از غذا گفته می‌شود که در یک وعده سرو می‌کنند. این کلمه از «portion» فرانسه گرفته شده که همین معنا را در آن زبان دارد. به نظر می‌رسد کلمۀ «پرس» برای کم‌کوشی و سهولت در تلفظ، جایگزین واژه فرانسوی شده است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    5-5. واژه‌های مرکبی که از یک واژۀ فرانسه و واژه‌ای دیگر ساخته شده‌اند


    این امکان وجود دارد که واژه‌های وام‌گرفته‌شده از زبان فرانسه با واژه‌های فارسی یا وام‌واژه‌هایی از زبان‌های دیگر ترکیب شوند و کلمات مرکبی به وجود آورند. این کلمات مرکب در فرانسه یا زبان دیگر معنایی ندارند و فقط در فارسی معنا و مفهوم مشخص یافته‌اند. با وجود این تغییرات، این نوع کلمات همواره جزء وام‌واژه‌ها دسته‌بندی می‌شوند.


    پست‌خانه


    از اسم فرانسۀ «پست» و اسم فارسی «خانه» ساخته شده و به ادارۀ پست، یعنی به محل انجام عملیات پستی، گفته می‌شود.


    سنجاق ‌کراوات


    این کلمۀ مرکب از کنار هم قرار گرفتن دو اسم ترکی «سنجاق» و فرانسۀ «کراوات» ساخته شده است.


    کرم روز


    از ترکیب اسم فرانسۀ «کرم» و اسم فارسی «روز» ساخته شده است. این کلمۀ مرکب درواقع از معادل فرانسوی آن (crème du jour) گرته‌برداری شده است.


    لامپ مهتابی


    از ترکیب اسم فرانسۀ «لامپ» و صفت فارسی «مهتابی» ساخته شده است. به این نوع چراغ «لامپ فلئورسنت» نیز گفته می‌شود که از ترکیب واژه فرانسۀ «لامپ» و واژۀ انگلیسی «fluorescent» ساخته شده و معادل فرانسۀ آن “phosphorescent”است.


    ماشین تایپ


    این کلمه مرکب از ترکیب دو اسم فرانسۀ «ماشین» و انگلیسی «تایپ» ساخته شده است. این کلمۀ مرکب جایگزین «ماشین تحریر» شده که ترکیبی از واژۀ فرانسۀ «ماشین» و واژۀ عربی «تحریر» است. با کمرنگ شدن مقطعیِ کاربرد واژه‌های عربی در زبان فارسی، واژۀ «تایپ» جای «تحریر» را گرفته است.


    مین‌یاب


    از اسم فرانسۀ «مین: mine» و بن مضارع «یاب» در فارسی ساخته شده و این کلمۀ مرکب درواقع معادل «détecteur de mine» در زبان فرانسه است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مراجع



    انوری، حسن. (1385). فرهنگ فشردۀ سخن. 2 جلد. تهران: انتشارات سخن.


    باقری، مهری. (1375). تاریخ زبان فارسی. تهران، قطره.


    ترابی، محمدعلی. (1356). پژوهشی در واژه‌های فرانسه از زبان فارسی با تحلیلی از دیدگاه جامعه‌شناسی. پایان‌نامۀ کارشناسی‌ارشد. دانشگاه تهران.


    زمردیان، رضا. (1373). فرهنگ واژه‌های دخیل اروپایی در فارسی (همراه با ریشۀ هر واژه). مشهد: موسسۀ چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.


    سلیمی‌راد، محمد. (1391). بومی‌سازی وام‌واژه‌های فرانسه در زبان فارسی بر اساس نظریۀ بهینگی. اصفهان: جهاد دانشگاهی اصفهان.


    سمیعی، احمد. (1375). «یادداشت سردبیر». نامه فرهنگستان. شمارۀ 5. 1ـ3.


    شهیدی، ناهید. (1376). فرهنگ واژه‌های اروپایی در زبان فارسی. تهران: رهنما.


    مشیری، مهشید. (1371). فرهنگ واژه‌های اروپایی در فارسی. تهران: البرز.


    نوابی، داود. (1388). تاریخچۀ ترجمۀ فرانسه به فارسی در ایران از آغاز تاکنون. کرمان: دانشگاه شهید باهنر.


    نیلی‌پور، رضا. (1346). پدیده‌های قرضی از زبان‌های غرب در زبان فارسی بر اساس اصول زبان‌شناسی، پایان‌نامۀ کارشناسی‌ارشد زبان‌شناسی. دانشگاه تهران.


    Deroy, Louis. (1980). L’emprunt linguistique. Paris: Société d’Édition.
    Hagège, Claude. (2006). Combat pour le français, au nom de la diversité des langues et des cultures. Paris: Odile Jacob.
    Khelladi, Sid Ahmed. (2012). "Processus d’intégration de l’emprunt lexical dans la presse algérienne d’expression française". Synergies Chili. n. 8. 71-81.
    Meillet, Antoine. (1982). Linguistique historique et linguistique générale. Genève-Paris: Slatkine- Champion.
    Meillet, Antoine, Marce Cohen. (1924). Les langues du monde. Paris: Librairie ancienne Édouard Champion.
    "Quelle langue parlons-nous donc ?". (2003). EOLE, (Éducation et ouverture aux langues à l’école), Annexe documentaire 18. 1-3.
    Robert, Paul. (2012). Le Petit Robert dictionnaire alphabétique et analogique de la langue française, Texte remanié et amplifié sous la direction de Josette Ray-Debove et Alain Rey, Paris: Le Robert.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا