رویداد رویداد جشن دیگان

  • شروع کننده موضوع ZaH'ra
  • بازدیدها 2,256
  • پاسخ ها 36
  • تاریخ شروع
وضعیت
موضوع بسته شده است.

ZaH'ra

ZrYan
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/11/02
ارسالی ها
1,354
امتیاز واکنش
49,362
امتیاز
1,036
gedc_35d29c2f661514a3072782289acab8bb.jpg


عرض سلام و احترام خدمت همگی کاربران عزیز نگاه دانلود

جشن دیگان در روزهای اول، هشتم، و پانزدهم و بیست‌وسوم ماه دی در تقویم رسمی كشور، از جشن‌هایی است كه به مناسبت همنام‌شدن روز و ماه برگزار می‌شود.
هریک از این چهارروز معرف آغاز هفته‌ای تازه در ماه است. روز آغازین دی به خرم‌روز معروف است. در سه‌روز دیگر، برای آنكه دی‌ها با هم اشتباه نشوند، هریک از آن‌ها را با نام روز بعد همراه می‌كنند؛ بدین‌گونه، روز هشتم را دی به آذر روز، روز پانزدهم را دی به مهر روز و روز بیست‌و‌سوم را دی به دین روز می‌گویند.

1ein_negar_18122018_184737.png


b380_116.gif


به مناسبت این جشن چهارگانه، رویدادی ترتیب داده شده است.

توضیحات رویداد:
در این رویداد شما باید با محوریت شروع زمستان و یکی از چهاربخش جشن دیگان (به دل‌خواه)، دل‌نوشته بنویسید. دل‌نوشته‌ی موردنظر باید حداقل 20 خط در موبایل و 10 خط در سیستم باشد.
فرم در چهار مرحله و هم‌زمان با هریک از بخش‌های جشن، باز خواهد شد.
در پایان، علاوه بر اهدای نشانِ جشن دیگان «
64_1545123005l.jpg
» به تمامی شرکت‌کنندگان، دل‌نوشته‌ها بررسی خواهند شد و برترینشان، توسط تیم گویا صوتی می‌شود.

دقت کنید حتماً دل‌نوشته‌ها را هم در گوگل‌فرم و هم در این تاپیک ارسال کنید.
در صورت عدم‌رعایت هریک از موارد ذکرشده، نشان تعلق نخواهد گرفت.


مهلت ارسال فرم:

* بخش اول جشن دیگان (خرم‌روز) تا 1 دی، ساعت 23:59
* بخش دوم جشن دیگان (دی به آذرروز) تا 8 دی، ساعت 23:59
* بخش سوم جشن دیگان (دی به مهر روز) تا 15 دی، ساعت 23:59
* بخش چهارم جشن دیگان (دی به دین روز) تا 23 دی، ساعت 23:59

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


قوانین رویداد:
1- موارد خلاف قوانین انجمن ممنوع است.
2- تنها یک‌بار می‌توانید فرم را پر کنید.



موفق باشید
کادر مدیریت انجمن نگاه دانلود
 
  • پیشنهادات
  • آیـ...دا

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/09/29
    ارسالی ها
    338
    امتیاز واکنش
    7,398
    امتیاز
    574
    محل سکونت
    rmz
    خرم روز :
    همه یلدا را تبریک گفتند و هیچکس مراقب پاییز نیود
    پاییزی که دل ها را عاشق کرد...پاییزی که خاطرات مرده را دوباره به آغـ*ـوش کشید و بیدار کرد
    پاییز چمدانش را بست/با لبخندی تلخ/راهی سال آینده شد....بدون حتی خدانگهداری کوتاه....
    یلدا رسید...همه را شاد کرد . پاییز را فراموش کردند و جایش را به زمستان سرد دادند
    زمستانی که دی آن را آغاز نمود
    رنگ سبزی در کار نبود ولی دی همان زرد و نارنجی های اذر را هم به بیرنگی رسانید
    به بیرنگی ای به رنگِ سفید....و چقدر سخت بود لبخند زدن آذر هنگام رفتن و کشتن دوباره ی تمام خاطراتمان
    دی رسید با خاطرات جدید و آدم برفی هایی با بینیِ هویجی
    خرم روز اولین روزه سفیدیه خاطراتم است
    دفتر خاطراتم را از نو پاک میکنم مث خیابان های برف گرفته ی محلمان
    بدون هیچ دست خطِ بجا مانده ای از کسانی که بودند و حالا ترکم کردند....سفیدِ سفید
    از نو مینویسم با انسان هایی جدید
    با خاطرات شاد و غمگین
    با لبخند های تلخ یا از ته دل
    با منی که دیگر من نیست....بلکه باقی مانده ای از توست
    من دی را نه با خرم روز و نه با یلدا
    بلکه با یادی به جا مانده از تو آغاز میکنم
    این روز چقدر دردناک است
    خاطره ای که از تو در روز اول زمستان به یاد دارم
    در میان اشک هایم گمشده ای
    بازکرد تا زمستان دیگر یک خاطره نباشد
    بلکه یلدا باشد
    یلدایی به شیرینیه یک هندوانه
    و به ماندگاریه یک لبخند : )
     

    .Mahdieh

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/10/18
    ارسالی ها
    1,565
    امتیاز واکنش
    23,200
    امتیاز
    792
    سن
    24
    محل سکونت
    ⇇کره ی خاکی⇉
    *خرم روز*
    یلدا رفت و اولین روز از زمستان آغاز شد...
    فصلی سرد اما زیبا!
    فصلی که باخود برف سپید وباران,این رحمت الهی را به همراه می آورد,فصلی که آسمان شاید درطول بودنش کدر و بی طاقت باشد آن هم برای باریدن...
    به نظرمن که می توانیم نامی دیگر برای زمستان بگذاریم...
    بهترمی شود اگر بگوییم آسمان درطول سه فصل گذشته ناراحتی هایش را تلنبار کرد و با آمدن ماه دی و آغاز فصل زمستان بااین بهانه دلش می خواد تمام دلتنگی ها ودردهایش را ببارد...این گونه می خواهد خودش را تخلیه کند تا بهار را باشور واشتیاق جدیدی آغاز کند.
    خرم روز اول دی ماه...تنها ماه دوحرفی سال !
    خرم باد که برایمان پر است از خیروبرکت ورحمت الهی!
    خرم باد خرم روز!
    دی ماه ته تغاری فصل هاست!
    ته تغاری بودن همیشه حکم فرما بودن را به همراه می آورد!
    دی ماه من...ته تغاری فصول سال دوستت دارم
    دوستت دارم...!
    بیا که خوش آمدی وبا آمدنت رحمت را به ارمغان بیاور...
    بودنت را دوست می دارم
    بیا و تمام دلتنگی ها وغم هایت را ببار تا تخلیه شوی و مارا غرق رحمت الهی کنی
    خرم روزی که آغاز برکات خدای مهربان باشد...!
     

    Firelight̸

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/10/07
    ارسالی ها
    1,273
    امتیاز واکنش
    47,038
    امتیاز
    1,040
    سن
    21
    "خرم روز"
    بالاخره یلدا هم با طولانی بودنش نتوانست در برابر زمستان تاب بیاورد و تسلیم شد و فقط از خود خاطره بر جا گذاشت.
    خرم روز آمد تا خرمی را برای اهل زمین به ارمغان آورد.
    آمد تا همراه با باران زمستانی، بغض ها و ناراحتی ها را با خود بشوید و با برف دل همگان را شاد نماید.
    آمد تا بگوید اولین روز از ماهی که زمین را سپید پوش میکند با خرمی همراه است.
    من میز همراه با این روز و برف زمستانی دلم را سفید و پاک، عاری از هرگونه کینه و ناصافی میکنم. همچون برف، سپید سپید.
    سرفصلی نو برای فصل زمستان آغاز میشود. اکنون نوبت آن است که برف، رخت زرد و قرمز درختان در پاییز را ببرد و جامه ای نو از سپیدی برف بر تنشان کند.
    همایون باد خرم روز.
     

    blackYas

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/01/16
    ارسالی ها
    403
    امتیاز واکنش
    2,821
    امتیاز
    483
    سن
    20
    محل سکونت
    *همين حوالي *
    هميشه محبوبم مظلوم بود. آنگاه كه آغاز مي شود همگان ناله سر مي دهند و ناله كنان به پيشوازش ميروند و آن گاه كه پايان مي يابد جشن بپا مي كنند و آن را يلدا مي نامند.
    آيا كسي هست تا به نواي اين برگريزان دوست داشتنيم گوش فرا دهد؟ چرا كسي نيست تا او را در آغـ*ـوش گرم خود بفشارد و همانگونه كه نوازشكنان بـ..وسـ..ـه بر موهايش ميزند، بگويد: دوستت دارم!
    نمي دانم روز بود يا شب كه يكي از پسران زمستان شيفته ي آذربانوي ته تغاري پاييز شد. تا دي مي خواست دستان بانويش را بگيرد آذر رخت مي بست و به سفر مي رفت و دي سي روز از اندوه از دست دادن دوباره ي حضرت يار اشك مي ريخت.
    سال هاست كه دي در سوگ آذر بانوي محبوبش همه را سيراب از اشك هاي الماس گونش مي كنند وخرم مي كند روز هاي سرد زمستان را؛ چه با احساس است اين پسر و آرزوي ديرين و شيرين آذر بانو!
    ديدار هر ساله ي اين عاشق و معشوق شبي است به بلنداي يلدا كه روشنايي دل هاي ما شب را چنان روز برايشان روشن مي سازد و دي صورت معشوق خود را با تمام وجود كنكاش مي كند و از ته دل زمزمه مي كند : تا ابد دوستت دارم آذربانويم!
    امشب ای ماه به درد دل من تسکینی
    آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی
    کاهش جان تو من دارم و من می دانم
    که تو از دوری خورشید چها می بینی

    (ببخشيد من توي ورد تايپ كردم و 10 خط شد) blackYas
     
    آخرین ویرایش:

    Pari_A

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2017/02/27
    ارسالی ها
    2,766
    امتیاز واکنش
    14,439
    امتیاز
    746
    زمستان گرم‌تر از پاییز است.
    غم نهفته در پاییز، به گونه‌ای پاییز را سرد می‌کند که انگار سردترین فصل سال است.
    زمستان که از راه می‌رسد، گویی غممان سر آمده و شادی در پیش است.
    زمستان فصل خشکی درختان و ادامه‌ی خواب طولانی درختان است.
    همین خوابیدن درختان و طاس شدن باغ‌هاست که دل را به گونه‌ای مچاله می‌کند که انگار غمی عظیم در دل داریم.
    شروع زمستان و پایان پاییز، کم کردن غمی است که در دل داریم.
    شاید زمستان سرد و بی‌رحم باشد؛ ولی بوی خاک نم‌خورده، به گونه‌ای مستت می‌کند که سردی دلت فراموش می‌شود.
    هوای ابری و بوی خاک باران خورده، تنها یک دست قوی و صدای کلفت می‌خواهد، دستانی که دستت را بفشارند و صدای که با طنین دل‌انگیزش، تو را سر ذوق بیاورند.
    زمستان را باید در آغـ*ـوش دستان او گرم کرد.
    آغـ*ـوش گرم و همیشگی او، زمستان سرد و بی‌روح را هچون بهار، زیبا و دل‌انگیز می‌کند.
    ♥️زمستانتان گرم♥️
     

    Nazila SH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/11/28
    ارسالی ها
    4,928
    امتیاز واکنش
    41,199
    امتیاز
    995
    محل سکونت
    جزیره قشم :)
    خرم روز
    چه خوبه روز تولد آدم پر حرف باشه پر از اولين ها
    دختر زمستونم و بعد كلي برگ ريزون رسيدم دقيقا تو همون لحظه اي كه ننه سرما رسيده همون روزي كه خرم روز شد
    ننه سرما نه ما از سال رو خوابيده امروز بيدار شده آخه امروز اولين روزه زمستونه
    ننه سرما ديدي يلدا رو چه بلند بود شنيدي صداي خنده ها رو شعر و سرود خوندنا رو ديدي سرخي انارهارو پاييز هم عاشقونه پر از رنگ پر از دلتنگي با تمام توان به قدر بلندترين شب يه دقيقه بيشتر دل به دل زمستونش داد يه دقيقه بيشتر كنارش موند و رفت ..... رفت و اميد داره سال ديگه بازم يه دقيقه بيشتر دلبري كنه از محبوبش
    ننه سرما خرم روزه ها !! بتكون ابرا رو سرما بده دونه هاي برف رو بريز رو قراره پتو بشن براي شاخه هاي درختها دلت اگه براي پاييز تنگ شد ببار ببار و بشور دلتنگي ها رو
    گرماش اما از ما از دل ما آدمها با مهر و محبت با دوست داشتن خرم روز ميشه خرمي بدي دل ها
    بچه ها ....!! بچه ها ..... !! كي مياد برف بازي ؟! من .... من .... من من ... منم هستم . هوراااااااا بريم
    هيسسس يواشتر درختا دارن ميخوابن از امروز ، خرم روز ميخوان خستگي كلي بار و ثمر رو بدن به دل زمين
    ميشنوي خرم روز اين سروصدا رو تو به پا كردي با اومدنت با رسيدنت
    خرم روز اين تو و اين بوم نقاشي فصل زمستون شروع كن به خلق يكي از چشم نوازترين نقاشي هاي دنيا رنگي نيستي مثل پاييز اما با سفيديت پاك كن سياهي ها رو روشن و دلربا كن درست مثه ديدن زمين سفيد پوش بعد از يه شب برف باريدن كه با ديدنش حس شيطنت قلقلك ميده رد پا بندازي رو اون برف صاف و يكدست برگردي ببيني رد پاها رسيدن به تو نتيجه اش ميشه يه لبخند از ته دل رو صورت و اين
    معجزه توست خرم روز
    معجزه توست زمستون
    معجزه توست خداي مهربونم
    خدايا شكرت
    شروع زمستون ، ١ دي ، خرم روز ، انجمن نگاه دانلود ، رويداد جشن ديگان ، شيوا
    ........
    پ.ن
    من متني به قشنگي متن دوستان نتونستم بنويسم اين هم اثرات اولين روز زمستون روز تولدم با ديدن اين رويداد انجمن بود
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    سرما را به گرمایی که بسوزاند و امیدوار رهایت کند، ترجیح دِه.
    چشم هایت را باز کن و با دیدی واقع گرا به آن بنگر!
    بی انصاف نباش و به آنچه که دیگران می گویند گوش مسپار!
    می دانی زمستان هر چند سرد و بی رحم باشد، اما خودش است.
    با لباس سفیدش عروس فصل هاست. عروسی که پاکی اش زبان زد همگان باشد. مغرور و خود کفاست. وقتی پا به زمین می گذارد همه جا را به رنگ خود می کند. به همه هشدار می دهد:


    "من که می آیم، با یکدیگر مهربان و گرم باشید. عشق را در سـ*ـینه های خود پرورش دهید و اگر آن را ندارید، دعوت نامه دوستی برایش پست کنید تا مهمان خانه قلب هایتان شود.

    دوست بدارید و بگذارید که دوست داشته شوید. "

    تنها فصلی ست که جدی،رُک و راستگو ست. کلک و دروغ در کارش نیست و به آنچه که عهد بندد بی پروا عمل می کند.
    با کسی شوخی ندارد و زمانی که هشدار سرمای درونش را می دهد، انتظار ندارد انسان ها بی توجه به آن از یکدیگر دوری گزینند و در تنهایی های خود گم شوند.
    نگویم برایت، نگویم با کسانی که اعتنایی به هشدارش نداشته و ندارند چه می کند!
    نمی توانی تصور کنی تا چه حد وحشتناک و کشنده است!
    هنگامی که خشمش به قندیل های تیزی تبدیل می شود و در قلب هایی که هرگز بویی از عشق و محبت نبرده اند. فرا می گیرد سرمای بی رحمش، تن های بی احساس را.
    در خود می خشکاند خون هایی را که با جریانشان گرمایی در دل جاری نکردند. در نهایت آنان را به حالِ یخ زده خود رها می کند.
    اما بگویم برایت، بگویم از خوش قولی اش برای آنانی که هشدارش را به خوبی آویزه گوش خود کرده اند!
    جامه ای از خز های گرمای مهربانی بر شانه تن هایی که محبت ورزیدند می اندازد. زیر اندازی پشمین بر زیر پاهایی می انداز که در راه دوستی قدم نهادند.
    جان می بخشد به شعله های سوزان و رقصان آتش شومینه ای که انتظارشان را می کشد. صدای جیلیق، جیلیق سوختن هیزم ها موسیقی آرامش بخشی برای گوش هایی که خود را به شنیدن سخنان ارزشمند عادت داده اند،می شود. دعوت نامه مهمانی اش را برای قلب هایی می فرستد که با هر تپش خود عشق را در قلب های دیگران زنده کردند.
    در نهایت جمعی خرم و دوستانه گرد یکدیگر مقابل شومینه ای، در حالی که زیرشان پشمینی گرم منتظر به میزبانی نشسته است، گرد می آیند.
    چایی آتشین در فنجان تک، تکشان جاری می شود و آنان را به چشیدن گرمای شیرینش دعوت می کند.
    حال آنان را به تماشای خلق منظره ای به یاد ماندنی از هنز آفرینی با ذرات ریز برفی که به درشتی می افزاید و دل ها را می رباید، از پنجره بخار گرفته خانه شان فرا می خواند.

    می بینی که برخورد زمستان با تو به انتخاب خودت است.
    همواره بدان که:

    " هر چه کنی به خود کنی، گر همه نیک و بد کنی!"
     

    BREATH

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/25
    ارسالی ها
    1,125
    امتیاز واکنش
    6,610
    امتیاز
    749
    سن
    27
    محل سکونت
    تاج محل
    پرده را کنار میزنم قلبم فشرده میشود مدت زیادی است که نیست، نیامده کنار پنجره زل بزند به پنجره خانه ما، که اینقد بایستد تا من خسته شوم و خودم را نشان دهم که لبخندی بزند حرفی زمزمه کند و برود که من حرص بخورم از بی استعدای خودم در لب خوانی.
    پنجره را باز میکنم چشمم به درخت سر خیابان میخورد همه ی برگ هایش ریخته دلم میریزد چه گفته بود؟ به مغزم فشار می آورم آن روز ها آنقدر غرق در خودش بودم که وقتی به خانه میامدم حرف هایی که بینمان گفته شده بود را به خاطر نمیاوردم. تقصیر خودش بود هر وقت میخواستم سیراب شوم از حضورش، از خودش وقت رفتنش میرسید. به خودش که میگفتم میخندید از آن خنده هایی که دلم را میلرزاند میگفت تو کم حافظه ای عزیزِ من! دستم را میگرفت از جیب کتش شکلات تلخ را بیرون می آورد میگفت شکلات برای حافظه خوب است و با لبخندی که سعی میکرد باگاز گرفتن لب هایش جلویش را بگیرد میگفت خدا کند بچه هایمان به تو نروند.
    آه میکشم یادم می آید آخرین بار همان درخت را نشان داده بود گفته بود وقتی که همه ی برگ هایش ریخت وقتی که پاییز رو به اتمام بود دقیقا فردای پاییز یعنی اول زمستان با شروع اولین برف خواهم آمد و خرم روز و یلدا را با هم جشن خواهیم گرفت. نگاهم به آسمان کشیده میشود دانه های برف شروع به باریدن میکنند با صدای مادرم به خودم می آیم از من میخواهد انار های دون شده را در ظرف محبوبش بریزم و بر سر سفره ببرم. در دل زمزمه میکنم با امروز چند وقت است که نیستی؟ تقویم را بر میدارم او حق داشت واقعا من کم حافظه هستم و بعد رفتن او کسی نگران حافظه من نبود، کسی نبود برایم شکلات تلخ بیاورد.
    اشک گوشه ی چشمانم را با دستمال میگیرم عکسش را از روی میز بر میدارم لبخندش دلم را آرام میکند عکس را میبوسم قول میدهم حالا که او بی معرفت شده من فردا به بهشت زهرا برای ملاقات و دیدنش بروم. دستی را روی شانه ام حس میکنم مادرم است با چشمان اشکی مرا مینگرد به او قول داده ام زندگی را به کام دیگران زهر نکنم اگر او بی معرفت است اگر او بدقول است من نیستم. لبخندی بر روی لبانم مینشانم دست مادرم را میگیرم و با گفتن خوبم او را بر سر سفره یلدایی که چیده میکشانم میروم یلدا را جشن بگیرم و خرم روز محبوب او را بدون حضورش.

    من بلد نیستم قشنگ بنویسم، دیگه ببخشید اگه به خوشگلی متن بچه ها نشد.
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    من تا جایی که متوجه شدم، درمورد موضوعش نوشتم؛ اما نمی‌دونم دیگه خوب هست یا نه و اصلاً درست فهمیدم یا نه.

    شروع می‌شود فصل سرمای عاشقانه‌هایمان، باران اشک‌هایمان و بغض برف‌هایمان.
    شروع می‌شود دی‌ماه و می‌روند آذر و یلدا. می‌روند تا که سال دیگر دلتنگشان شویم. دلتنگ قدم‌هایمان زیر بارش برگ‌ها.
    البته دیگر مهم نیست! مهم این است که دی آمده و دلم به درد.
    مهم این است که زمستان خاطره‌هایمان را به ارمغان آورده و چه دردآور است که خاطره بغض داشته باشد.
    زمستان آمده است و باز خاطره‌ی برف‌بازی دارند دیگران و من چه؟ من خاطره‌ی روزی که غم آمد را و این است عدالت؟ این است که من روزی را به‌یاد بیاورم که غم در دلم رسوخ کرد و لانه ساخت؟ زمستان آغاز غم است. اصلاً همین اسم زمستان خودش غم دارد چه برسد به روزهایش. از شب‌های طولانی‌اش هیچ نمی‌گویم کههمه می‌دانند چقدر طولانی است و چقدر دلتنگی دارد.
    اصلاً زمستان پیشکش آدم‌ها وقتی که تو زمستان قلبت را تقدیم من کردی.
    اگر، فقط اگر کمی عشق داشتی شاید حالا زمستان دلت برایم تابستانی بود پر از تیرهای عشق و مرادی‌هایی نطلبیده و شهریاری نیک؛ اما تو که هستی که به حرف من کنی؟ که عاشق شوی؟ که گرما دهی؟
    منِ دیوانه چه خیال‌هایی دارم‌ها!
    توهم زده‌ام.
    خیال‌های واهی در سرم می‌پرورانم و امیدی پر از ناامیدی دارم.
    آخر این چه دلی است دیگر؟
    زمستان را هدیه ‌گرفته و انتظار دارد زمستان، خرم باشد و تبدیل به خرم‌روز شود.
    خرمی‌ای که تابستان به زور دارد و پاییز از دست داده و در غم ازدست‌دادن آن حزین است.
    جشن دین‌روز و خرم‌روز و هرچه که هست را برای چه می‌خواهم وقتی دلم شاد نیست؟
    اما واقعاً سخت است اینکه کسی که دوستش داری، دل سرد و یخی‌اش را به تو هدیه بدهد.
    من دیگر نمی‌توانم.
    من دیگر نمی‌توانم از غم دلتنگی و دوری او طاقت بیاورم. به قول معروف طاقتم طاق شده!
    ای زمستان‌دل بیا که زمستان آمده.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    32
    بازدیدها
    1,022
    پاسخ ها
    105
    بازدیدها
    4,119
    پاسخ ها
    53
    بازدیدها
    1,929
    پاسخ ها
    50
    بازدیدها
    1,783
    پاسخ ها
    55
    بازدیدها
    2,124
    پاسخ ها
    83
    بازدیدها
    3,748
    پاسخ ها
    28
    بازدیدها
    1,256
    پاسخ ها
    197
    بازدیدها
    8,862
    پاسخ ها
    97
    بازدیدها
    7,560
    پاسخ ها
    59
    بازدیدها
    2,334
    پاسخ ها
    22
    بازدیدها
    1,496
    پاسخ ها
    7
    بازدیدها
    702
    پاسخ ها
    80
    بازدیدها
    2,528
    پاسخ ها
    62
    بازدیدها
    2,109
    پاسخ ها
    33
    بازدیدها
    1,342
    پاسخ ها
    81
    بازدیدها
    2,688
    پاسخ ها
    104
    بازدیدها
    3,405
    پاسخ ها
    61
    بازدیدها
    2,254
    پاسخ ها
    81
    بازدیدها
    3,917
    پاسخ ها
    34
    بازدیدها
    2,270
    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    942
    پاسخ ها
    51
    بازدیدها
    2,859
    پاسخ ها
    38
    بازدیدها
    2,099
    پاسخ ها
    23
    بازدیدها
    2,297
    پاسخ ها
    38
    بازدیدها
    1,448
    بالا