نقد و بررسی فیلم خارجی نقد و برسی فیلم جوکر joker

همـــرآز

ماه دلها
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2019/08/06
ارسالی ها
814
امتیاز واکنش
5,810
امتیاز
685
در هفته و ماه‌های اخیر فیلم Joker با صفات مختلفی توصیف شده است، از دستاورد هنری عالی گرفته تا نفسی تازه در ژانر کامیک بوکی و حتی به عقیده برخی اثری که ممکن است عواقب خطرناکی در پی داشته باشد. شخصیت جوکر ذاتاً جنجال‎ برانگیز است، یکی از محبوب‌ترین ضدقهرمانان تاریخ کامیک که اکنون در دنیای سینما نیز سروصدا به پا کرده و به یک اثر قابل توجه در سال 2019 تبدیل شده است. دلایل مختلفی می‌توان برای موفقیت این فیلم متصور شد که احتمالاً مهم‌ترینِ آن سبک فیلمسازیِ کاملاً متفاوت و هوشمندانه‌‌ای است که تاد فیلیپس در خلق این اثر به کار گرفته است. در ادامه با نقد فیلم همراه ما باشید.

Joker-Movie-2019.jpg

فیلم جوکر ، متفاوت‌ترین اثر کامیک بوکی
در دورانی که برخی مارول را سینما حساب نمی‌کنند، برخی با دیدن فیلم‌های آن استودیو حالت انزجار سراغشان می‌آید و برخی هم پلک‌هایشان سنگین شده و به خواب می‌روند، فیلم جوکر از جنسِ سینمای واقعی از راه می‌رسد. البته ما حرف‌هایی که اسکورسیزی و چند کارگردان دیگر پشت سر مارول زده‌اند، تایید نمی‌کنیم، دنیای سینمایی مارول نیز نوعی از سینمای عامه‌پسند است که کم طرفدار ندارد، اما «جوکر» ساخته شده تا از هر نظر نقطه مخالفِ فیلم‌های ابرقهرمانی و به اصطلاح اقتباس‌شده از کامیک بوک باشد. شاید برخی فکر کنند که این اثر بخاطر نداشتنِ ویژگی‌های رایجِ ژانر کامیک بوکی عامه پسند نباشد، نبودِ جلوه‌های ویژه پرخرج و حتی شخصیت بتمن، می‌توانست این نگرانی را ایجاد کند که فیلم میلیون‌ها دلار سود نسازد و بعدها کسی آن را به خاطر نیاورد. باید گفت که این فیلم در فروپاشی انتظارات موفق بوده، هم آن‌چنان سودی را نصیب سازندگانش کرده که در رویا هم نمی‎دیدند و هم تبدیل به یکی از آن فیلم‌هایی شده که راه خود را به ذهن و قلب مخاطب پیدا می‌کند. مردم درباره آن حرف می‌زنند، و منظور از حرف زدن در جوکر، درباره همان چیزی است که شاید خیلی از ما در زندگی با آن سر و کار داشته باشیم، فقدان محبت، سرکوب ذهنی، و بی‌تفاوت شدن نسبت به اطرافیان. این‌ها مفاهیمی است که شاید ساده از آن بگذریم اما شخصیت آرتور فلک می‌تواند به ما تلنگر بزند.

چگونه می‌توانیم نقش‎‌آفرینی «واکین فینیکس» در نقش آرتور فلک توصیف کنیم؟ تاد فیلیپس از ابتدا تا انتهای فیلم ما را با او همراه می‌کند، او طوری رنج‌هایش را در خنده‌های غیرقابل کنترل نمایش می‌دهد که آدم نمی‌داند با او بخندد یا گریه کند! اسکار را به این مَرد بدهید! این نقش‌آفرینی حرفه‌ای با فیلمبرداری حساب شده و موسیقیِ تحسین‌برانگیزِ هیلدور گودنادوتیر، معجونی است که نمی‌توان طعم آن را به سادگی فراموش کرد. فینیکس نحوه تحول آرتور به جوکر را به کمک همین موسیقیِ عالی به تصویر می‌کشد، در واقع فینیکس و فیلیپس برخی از به‌یادماندتی ترین سکانس‌های فیلم را به کمک همین موسیقی و با تاثیرپذیری از آن خلق کرده‌اند.

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


جوکی که قابل فهم نیست
تاد فیلپیس و اسکات سیلور فیلمنامه جوکر را طوری نوشته‌اند که در طول فیلم بارها انگشت اتهام را به سوی جامعه و مسئولانش نشانه می‌گیرند، آن‌ها شهر گاتهم را مثل غولی بی‌شاخ و دم نشان می‌دهد. شهری که خیابان‌هایش غرق در زباله و کثافت شده، موش‌ها به همه جا هجوم آورده‌اند و افرادی همانند آرتور فلک در گوشه و کنار شهر، به‌تدریج در حال سوق داده شدن به سمت دیوانگی و جنون هستند، در واقع هیچ راهی جز متوسل شدن به آشوب و خشونت باقی نمی‌ماند. فیلیپس همان طرز تفکری را درباره شخصیت اول فیلمش دارد که مارتین اسکورسیزی برای تراویس بکل در فیلم Taxi Driver (راننده تاکسی) داشت، وقتی دنیای پیرامونِ شخصیت، آشفته و دیوانه‌وار است، شخصیت اصلی نیز نوعی واکنشِ طبیعی و دفاعی از خود نشان می‌دهد تا تمام حس تنفر و انزجاری که از جامعه دریافت کرده را به خودش بازگرداند. جوکر در واقع می‌تواند برآمده از زشتی‌های جامعه باشد، چیزی که این فیلم به شدت روی آن تاکید دارد و به شکل استادانه‌ای به تصویر می‌کشد، سیرِ شخصیتی آرتور از فردی بازنده، فرسوده و غمگین، به فردی است که واکنش محکم و کوبنده‌ای به جامعه‌ کثیفی که در آن زندگی می‌کند، نشان می‌دهد.

فیلم در حالی آغاز می‌شود که آرتور سعی دارد خنده‌ای زورکی را روی چهره‌اش نمایش دهد، اما در انتها پس از خنده‌ای که به خون آغشته شده، در میان شورشی‌هایی که ماسک دلقک برچهره زده‌اند، فیلم به زمان نامشخصی در تیمارستان آرکهام کات می‌زند. جایی که آرتور عمیقاً در افکار خودش غرق است، او به یک جوک فکر می‌کند، همانند آدمی دمِ مرگ که تمام زندگی‌اش از پیش چشمانش می‌گذرد و سپس جانش را تسلیم می‌کند. «آرتور فلک» نیز تجربه‌ای مشابه با فردی در آستانه‌ مرگ دارد، به نظر می‌رسد او سرانجام به پوچی مطلق رسیده است، فردی که فکر می‌کرده تمام زندگی اش داستانی مرگبار و تراژیک است، به درک عمیق‌تری از جایگاه و هدفِ خود در دنیا می‌رسد.



خشونت‌گرایی و انتقام؟
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


بحث‌برانگیزترین نکته‌ای که منتقدان و طرفدارانِ فیلم Joker سر آن دعوا دارند، این است که به عقیده برخی، جوکر می‌تواند حاوی پیام‌های نامناسبی باشد مخصوصاً برای آن دسته از افراد که خود را همتای جوکرِ آرتور فلک می‌دانند، یعنی افرادی که فکر می‌کنند جامعه آن را طرد و تحقیر کرده است. باید اعتراف کنم که نمی‌توان از این موضوع به راحتی گذشت، آرتور فلک در مسیرِ پرپیچ و خمِ تبدیل شدن به جوکر، آدم‌هایی را که در حق او بدی کرده‌اند از بین می‌برد و تنها دلیلی که برای آن مطرح می‌کند، «بد بودن» قربانیانش است.

کارگردان فیلم Joker در مصاحبه ‎ای گفته بود که چرا این افراد مخالف به فیلم جان ویک 3 گیر نمی‌دهند؟ خب این شاید مقایسه صحیحی نباشد، آقای فیلیپس باید بداند که کیانور ریوز هیچ وقت در یک شویِ تلویزیونی حاضر نشده و میزبان جلوی چشم بینندگان به قتل نرسانده است. هرکاری که جان ویک انجام می‌دهد و هرآنچه مابین او و شخصیت‌های دیگر می‌گذرد، در دنیای واقعی قابل تفسیر نیست، چراکه همه چیز در دنیایِ خیالیِ قاتلان جریان دارد، ویک برخلاف فلک تبدیل به نماد آشوب و انتقام از پولدارهای جامعه نیست، تا جایی که ما می‌دانیم ویک اصلاً وجود خارجی ندارد. اما آرتور فلک می‌تواند وجود داشته باشد، در همه جا و در هر مکانی. نمی‌خواهیم تقصیر را گردنِ فیلمساز بیندازیم، چراکه معمولاً برخی در هر فیلمی دچار برداشت‌های ناصحیح و غیرعقلانی می‌شوند، شاید «جوکر» از نظر پیام‌ها قابل بحث و انتقاد باشد، اما این موضوع هرگز نباید باعث دستِ کم گرفته شدن جنبه‌های هنری و سینمایی آن شود. حتی اگر پشت روایتِ چنین داستانی، نیت خیر نهفته باشد، بازهم عده‌ای با برداشت‌های نادرست خود از راه می‌رسند. به نظر می‌رسد حتی در فیلم به‌شدت تاریکی همانند «جوکر» هم می‌توان پیام‌های والاتری یافت، اینکه آرتور در نهایت به انتقام روی می‌آرود، بخشِ سطحیِ قضیه است، باید دید که جامعه و اشخاص چه تاثیری در این سرنوشت شوم و سوق دادنِ وی به سمت اعمال شیطانی داشته‌اند.

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


سخن نهایی

نظر شخصی من این است که فیلم Joker نباید دنباله‌ای داشته باشد، تا یکتایی و استقلال خودش را حفظ کند. بی‌شک موفقیت عظیم فیلم در باکس آفیس و تبدیل شدن به سودآورترین فیلم کمیک بوکی تاریخ سینما و پرفروش‌ترین فیلم رده سنی R تاریخ، استودیو سازنده را به‌شدت وسوسه می‌کند تا پیگیر ساخت جوکر 2 باشد، اما این موضوع فقط درحالتی موفقیت‌آمیز خواهد بود که تاد فیلیپس بازهم روایتی مفهومی و تامل‌برانگیز در دست داشته باشد و چیزهای تکراری تحویل مخاطب ندهد. یه عقیده واکین فینیکس، وظیفه فیلم‌ساز دادنِ درسِ اخلاقی به مخاطب نیست، فیلم جوکر هم سعی ندارد اثری پندآمیز باشد، فقط داستان شحصیت خودش را ارائه می‌کند، اینکه چه پیامی از فیلم دریافت کنیم، برعهده خودِ ما مخاطبان است، ما می‌توانیم از همین لحظه فرد بهتری باشیم، با اطرافیانمان که شاید مثل آرتور با مشکلات متعددی سروکار دارند و رنج‌های زیادی در زندگی متحمل شده‌اند، بهتر رفتار کنیم و دلسوزتر باشیم. این پیامِ فوق‌العاده‌ای است که من می‌توانم از فیلم دریافت کنم، شما و دیگران هم می‌توانید تفسیر خودتان را داشته باشند که دعوت می‌کنیم با ما به اشتراک بگذارید. نقد به پایان رسید اما همچنان همراه ما باشید تا چند تئوریِ پایانی درگیرکننده را بررسی کنیم.



بررسی تئوری های پایانی فیلم جوکر
Please, ورود or عضویت to view URLs content!


تاد فیلیپس به شدت علاقه دارد فیلمش را در حالی به پایان برساند که مردم تا مدت‌ها درباره آن سخن بگویند. درباره اینکه آیا هرآنچه دیده‌اند واقعیت بوده یا در تمام این مدت، نظاره‌گر آن چیزی بوده‌اند که در ذهن آرتور می‌گذشت. پایان فیلم Joker بی‌شک سوالات و تئوری های مختلفی را در ذهن مخاطبانش ایجاد کرده که سعی می‌کنیم در ادامه به چندتا از جالب‌ترین تئوری ها اشاره کنیم. شاید جوابی واقعی برای پایان وجود نداشته باشد، اما همان طور که شخصیت جوکر «سرگذشت‌ چندگانه» را ترجیح می‌دهد، اینجا هم قطعاً می‌توان از دیدگاه‌های مختلف موضوع را مورد بررسی قرار داد.



همه حوادث در ذهن آرتور فلک مرور می‌شود

در آغاز فیلم، آرتور را در شوی تلویزیونی مورای فرانکلین می‌بینیم، او مورد تشویق حضار قرار می‌گیرد و مورای که به نوعی بُتِ زندگی و الگوی آرتور است، به او می‌گوید ای کاش پسری همانند تو داشتم. آنچه در همان لحظات ابتدایی فیلم برای مخاطبان مُحرز می‌شود، متوهم بودن آرتور یا عادت به غرق شدن در رویاهایی است که برای خود ساخته است. این تئوری جایی قوت می‌گیرد که می‌فهیم حتی همسایه و عشقِ آرتور یعنی سوفی (با بازی ززی بیتز) هم خیالی بوده، آن‌ها هرگز رابـ ـطه‌ای برقرار نکرده‌اند و اینجاست که آرتور متوجه می‌شود، هیچ کس در دنیا به او عشق نمی‌ورزد، او از فرطِ تنهایی که کنجِ ذهنش پناه بـرده و مجبور شده عشقی خیالی برای خود بسازد. این بخش تقریباً همان ایده‌ای را دارد که در فیلم دیگری از اسکورسیزی دیدیم (Shutter Island یا جزیره شاتر). پس شاید بتوان این تئوری را درنظر گرفت که آرتور در تمام این مدت، در یک اتاق کوچک با در و دیوار سفیدرنگ در تیمارستان آرکهام حضور داشته و به یک «جوک» فکر می‌کرده‌ است، احتمالاً او تمام زندگی‌اش و یا هرآن چیزی که می‌توانست اتفاق بیفتد را مرور کرده و ما در تمام فیلم درون ذهنِ یک بیمار روانی گرفتار بوده‌ایم!



ترکیبی از واقعیت و توهم

Please, ورود or عضویت to view URLs content!


شاید این تئوری مقبولیت بیشتری داشته باشد، چراکه کارگردان صحنه‌های خیالی را به شکلی واضح در گوشه و کنار اثرش قرار داده، به نحوی که مخاطب قادر به تشخیص آن‌ها باشد. معمولاً صحنه‌هایی در فیلم Joker که او لحظات شادی را سپری می‌کند یا مورد تمجید قرار می‌گیرد، غیرواقعی و ساخته ذهنِ آشفته‌ی آرتور فلک هستند، این‌ها رویایی هستند که آرتور دوست داشته درشان زندگی کند. بنابراین می‌توان گفت که حداقل بخش مهمی از فیلم اتفاق افتاده، این فرد واقعاً زندگی پردردسر و تراژیکی داشته، از کمبود محبت و طرد شدن در جامعه رنج می‌بـرده، اما اینکه آیا واقعاً به شاهزاده‌ی جرم و جنایت در شهرِ گاتهام تبدیل شده است یا خیر، سوالی است که ذهن ما را همانند بسیاری دیگر درگیر کرده است. حتی برخی از تئوری‌پردازهای شکاک به این اشاره دارند که شاید صحنه پس از تصادف با ماشین پلیس و جمع‌شدن پیروانِ دلقکی او اتفاق نیفتاده باشد!



توماس وین، خالق جوکر و بتمن

تاد فیلیپس گفته بود که این فیلم داستان‌های کامیکی را دنبال نمی‌کند، اما می‌بینیم که اتفاقات مهمی را از همین کامیک‌ها وام گرفته است. یکی دیگر از تئوری‌های جالب فیلم Joker که تاحدودی با عقل هم جوردرمی‌آید، خلق شخصیت‌های جوکر و بتمن به دست پدرشان است. اگر فرض کنیم که جوکر در شهر گاتهام واقعاً در همان شبی که پدر و مادر بروس کشته شدند، متولد شده، می‌توان به داستانِ تفکربرانگیزی رسید که می‌گوید توماس وین هر دو شخصیت نمادین بتمن و جوکر را خلق کرده است. اما برای درک این تئوری لازم است که باور کنیم، آقای وین در حقیقت یک فرد فاسد و بی‌اخلاق و پدر آرتور فلک بوده، در نتیجه پنی فلک (مادر آرتور) حقیقت را می‌گفته است. شاید از داستانِ این فیلم بتوان برداشت که توماس وین با توجه به نفوذ و قدرتی که داشته، عواقب و تبعاتِ وجودِ آرتور را می‌دانسته، پس پنی فلک را به تیمارستان آرکهام فرستاده و مدارک فرزندخواندگی آرتور را جعل کرده است، که در نهایت این موضوع باعث شده که پنی دچار بیماری روانی شود و زندگی آرتور را هم به جهنم تبدیل کند. آرتور در نهایت تبدیل به جوکر می‌شود، و در همان شب شوالیه تاریکی نیز در یکی از پس‌کوچه‌های خلوت و آلوده‌ی گاتهام چشم به جهان می‌گشاید. آیا آرتور در اختتامیه‌ی فیلم در حالی که سیگاری در دستش دارد و آهنگ That’s Life از فرانک سیناترا (همان آهنگی که موقع اتمام شویِ فرانکلین پخش می‌شود) را زمزمه می‌کند، به همین «جوک» فکر می‌کند؟ اینکه بروس وین نیز همانند او، ادامه عمرش را با فاجعه‌ای که در دوران کودکی برایش رخ داده زندگی خواهد کرد؟

نظر شما درباره فیلم و تئوری‌ های آن چیست؟ به نظرتان اتفاقات فیلم واقعی بود یا همه چیز در ذهن شخصیت اصلی جریان داشت؟
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
5
بازدیدها
113
پاسخ ها
0
بازدیدها
114
پاسخ ها
0
بازدیدها
2,124
پاسخ ها
0
بازدیدها
281
پاسخ ها
0
بازدیدها
280
پاسخ ها
6
بازدیدها
185
پاسخ ها
7
بازدیدها
176
پاسخ ها
7
بازدیدها
171
پاسخ ها
8
بازدیدها
358
پاسخ ها
6
بازدیدها
558
پاسخ ها
4
بازدیدها
109
پاسخ ها
9
بازدیدها
313
پاسخ ها
1
بازدیدها
612
پاسخ ها
0
بازدیدها
649
پاسخ ها
1
بازدیدها
227
پاسخ ها
0
بازدیدها
283
پاسخ ها
1
بازدیدها
244
پاسخ ها
0
بازدیدها
418
پاسخ ها
3
بازدیدها
648
پاسخ ها
0
بازدیدها
404
پاسخ ها
0
بازدیدها
752
پاسخ ها
1
بازدیدها
425
پاسخ ها
1
بازدیدها
228
پاسخ ها
1
بازدیدها
168
پاسخ ها
0
بازدیدها
1,364
پاسخ ها
0
بازدیدها
1,435
پاسخ ها
0
بازدیدها
336
پاسخ ها
0
بازدیدها
953
پاسخ ها
0
بازدیدها
445
پاسخ ها
0
بازدیدها
172
پاسخ ها
0
بازدیدها
505
پاسخ ها
0
بازدیدها
907
پاسخ ها
0
بازدیدها
400
پاسخ ها
6
بازدیدها
862
بالا