برخلافِ فیلم نخست که وحشیگری و ذائقهی غذایی آدمخوارها به حدی غیرقابلهمذاتپنداری بود و خشونتِ به کار گرفته شده علیه قربالنیانشان به حدی افراطی بود که ایدهی معرفی جوانان به عنوان متجاوزانِ حریم شکارچیان برای گِلآلود کردن رابـ ـطهی مخاطب با جوانان و توجیه کردن بخشی از بلایی که سرشان میآید جواب نمیداد، این بازسازی میخواهد ما و جوانان را در یک مخصمهی اخلاقی پیچیده رها کند؛
میخواهد احساس رضایتمان از غلبه کردن زودهنگامِ جوانان بر مهاجمانِ مرگبارشان را در دهانمان به خاکستر تبدیل کند؛
میخواهد از پیشآگاهیمان از کلیشههای ژانر برای اثباتِ پتانسیلمان در اُفتادن به دامِ پیشداوری در دنیای واقعی استفاده کند؛ درست مثل کاری که شبهنگام میآید (تن دادن به ترس و تردید به توجیهکنندهی جنایت تبدیل میشود) یا مادرِ دارن آرونوفسکی (تجسم فیزیکی طبیعت از بیملاحظگیِ بشریت به ستوه میآید) اخیرا با به چالش کشیدنِ تصورات عادی مخاطبان دربارهی خودشان انجام داده بودند. اما حیف که پیج اشتباه هیچ بویی از ظرافتِ داستانگویی فیلمهای بهترِ همتیروطایفهاش نبرده است. چرا که نه تنها فیلم، دغدغهاش را بلند بلند از زبانِ کاراکترهایش فریاد میزند (به سخنرانی رهبر فرقه پیش از اعدامِ قاتل نگاه کنید)،
بلکه خیلی زود شروع به نقض کردنِ حرفهای خودش میکند.
میخواهد احساس رضایتمان از غلبه کردن زودهنگامِ جوانان بر مهاجمانِ مرگبارشان را در دهانمان به خاکستر تبدیل کند؛
میخواهد از پیشآگاهیمان از کلیشههای ژانر برای اثباتِ پتانسیلمان در اُفتادن به دامِ پیشداوری در دنیای واقعی استفاده کند؛ درست مثل کاری که شبهنگام میآید (تن دادن به ترس و تردید به توجیهکنندهی جنایت تبدیل میشود) یا مادرِ دارن آرونوفسکی (تجسم فیزیکی طبیعت از بیملاحظگیِ بشریت به ستوه میآید) اخیرا با به چالش کشیدنِ تصورات عادی مخاطبان دربارهی خودشان انجام داده بودند. اما حیف که پیج اشتباه هیچ بویی از ظرافتِ داستانگویی فیلمهای بهترِ همتیروطایفهاش نبرده است. چرا که نه تنها فیلم، دغدغهاش را بلند بلند از زبانِ کاراکترهایش فریاد میزند (به سخنرانی رهبر فرقه پیش از اعدامِ قاتل نگاه کنید)،
بلکه خیلی زود شروع به نقض کردنِ حرفهای خودش میکند.