سامان سالور را یک زمانی با مستندهایش میشناختند. فیلمسازی که تحصیلات آکادمیک سینما دارد و نویسندگی و تهیه کنندگی و کارگردانی را تجربه کرده و به پختگی امروز رسید. سالور مستند ساز بوده وهنوز میتوان نگاه مستند را در آثار سینماییش دید. سه کام حبس ماجرای سه کام شیشه است که زندگی زوج جوانی را بالا و پایین میکند چهره ی وحشتناک اعتیاد را بما نشان میدهد.
فیلمساز در ابتدای فیلم با نمایش یک زندگی عادی و حتی عاشقانه و دوست داشتنی ، حس آرامش را منتقل کند تا یک هو حقیقت پشت پرده را به عریام ترین وجه به مغز مخاطبش شلیک کند. مارا با خود به پشت پرده ی اعتیاد همراه میکند و روایتی میسازد از بلایی که آمفتامین برسر انسان می آورد.
خط روایت فیلم صاف و مستقیم است و ریتم خوب و بازی های باور پذیر (که البته از محسن طنابنده و پری ناز ایزدیار جز این هم انتظار نبود) کیفیت جذابیت را بالا بـرده است. هرچه پیشتر میرویم چهره ها کریه تر و ماجراها دهشتناک تر میشوند و تاثیر اعتیاد بر ادمهاو روابط و حتی عقایدشان به آرامی در تهِ ذهنمان رسوب میکند.
سالور از هیچ قشری هم بی نقد نگذشته، پلیسی که برای ندید گرفتن فرار ایزدیار باج میگیرد، پزشکی که بیشتر دلال است تا پزشک، پرستارس که مورفین ها را از بیمارستان کِش میبرد، عروسک سازی که پول کارگرش را نمیدهد و انواع و اقسام مشتری های مواد مخدری که بنظر ظاهری موجه دارند. نقدهایی که احتمال میرود در نمایش عمومی تیغ ممیزی رگشان را بزند.
اوج فیلم شاید آنجا باشد که زن برای سه کام شوهرش در بیمارستان وسایل مهیا میکند و گریه میکند و درواقع لحظه ی تبدیل یک زن خوشبخت از همه جا بی خبر به زن فروشنده، تهیه کننده و حتی یاری دهنده ی مصرف مواد مخـ ـدر میشود. شخصیت زن زیر بار تلاش برای نجات از منجلاب خورد میشود و در جریان فروش به آخرین مشتری جسمش هم.
فیلم حالتان را بد میکند، معضل را مطرح میکند اما راه حل را نشان نمیدهد. بیامعضلی که همه از وجودش بی خبرند بدون ارائه راه حل یا حتی امید به کشف راه حل ، چه دستاوردی به ذهن مخاطب تزریق خواهد کرد؟
این مطلب بعلت تنظیم در ایام جشنواره ممکن است دارای نواقصی باشد. تیتر از سر مقاله روزنامه ی سازندگی برداشته شده است