- عضویت
- 2016/01/09
- ارسالی ها
- 30,107
- امتیاز واکنش
- 64,738
- امتیاز
- 1,304
ضد حال برای یه مادر اینه که : ۹ماه دوران بارداری رو تحمل کنه،
بچه که به دنیا اومد شبیه عمه ش بشه
*****
یه بارتوفامیل داشتن ازم تعریف میکردن منم اومدم مثلافروتنی کنم گفتم:نه بابا اغراق میفرمایید منم یه خری مث شمام!!!
*****
به حرف هیچکدوم از دانشمندا معتقد نباشم
به اون حرف دکتر حسابی که گفته
۱ساعت بعد از غذا خوردن درس نخونین اعتقد قلبی دارم!
تا ۲۴ساعت درس نمیخونم
*****
آقای شهردار پشت دراین سرویس بهداشتی های عمومی یه دکمه ی لایک بزار تا ما این پست ها رو که ملت میزارن لایـــــکــــــ کنیم.
*****
داشتم تو کلاس از اول تا آخر با دوستم حرف میزدم ، استاد آخرای کلاس دیگه از دستم خسته شده بود گفت:پنج دیقه مونده دیگه حرفاتو جمع بندی کن
*****
یکی ازفانتزیام اینه که توعروسی اقوام یهووووووودادبزنم: دومادچقدرانتره عروس ازون بدتره!
*****
ﺷﺮﻛﺖ ﺟﯽﺍﻝ ﺍﯾﮑﺲ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻛﻪ ﮔﻮشی ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺩﺭﻣﻴﺎﺩ
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﮐُــﺮﺩﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺒﻠﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﺗﻮش
ﺍﺧﯿﺮﺍ ﻟﭗ ﺗﺎﭘﻢ ﺗﻮﺵ ﺗﺴﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ
*****
ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﻰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻡ
ﻧﺎﺧﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺟﺰﺀ ﻧﺎﺧﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ
*****
ما زیاران چشم یاری داشتیم
یاران هم متقابلا از ما چشم یاری داشتن
ما منتظر اونا ، اونا منتظر ما
بچه که به دنیا اومد شبیه عمه ش بشه
*****
یه بارتوفامیل داشتن ازم تعریف میکردن منم اومدم مثلافروتنی کنم گفتم:نه بابا اغراق میفرمایید منم یه خری مث شمام!!!
*****
به حرف هیچکدوم از دانشمندا معتقد نباشم
به اون حرف دکتر حسابی که گفته
۱ساعت بعد از غذا خوردن درس نخونین اعتقد قلبی دارم!
تا ۲۴ساعت درس نمیخونم
*****
آقای شهردار پشت دراین سرویس بهداشتی های عمومی یه دکمه ی لایک بزار تا ما این پست ها رو که ملت میزارن لایـــــکــــــ کنیم.
*****
داشتم تو کلاس از اول تا آخر با دوستم حرف میزدم ، استاد آخرای کلاس دیگه از دستم خسته شده بود گفت:پنج دیقه مونده دیگه حرفاتو جمع بندی کن
*****
یکی ازفانتزیام اینه که توعروسی اقوام یهووووووودادبزنم: دومادچقدرانتره عروس ازون بدتره!
*****
ﺷﺮﻛﺖ ﺟﯽﺍﻝ ﺍﯾﮑﺲ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻛﻪ ﮔﻮشی ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺭﺍﺣﺖ ﺍﺯ ﺟﯿﺐ ﺩﺭﻣﻴﺎﺩ
ﻧﻤﯿﺪﻭﻧﻪ ﻣﺎ ﯾﻪ ﺷﻠﻮﺍﺭ ﮐُــﺮﺩﯼ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﺗﺒﻠﺖ ﻣﯿﺬﺍﺭﯾﻢ ﺗﻮش
ﺍﺧﯿﺮﺍ ﻟﭗ ﺗﺎﭘﻢ ﺗﻮﺵ ﺗﺴﺖ ﻛﺮﺩﻳﻢ ﺑﺎﺯﻡ ﻣﺜﻞ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ
*****
ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﻰ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺧﻮﺩﻡ ﻳﺎﺩ ﺑﮕﻴﺮﻡ
ﻧﺎﺧﻦ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﻮﺩ
ﭼﻮﻥ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻨﺪ ﺍﻭﻝ ﺍﻧﮕﺸﺘﻢ ﺟﺰﺀ ﻧﺎﺧﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﻣﻰ ﻛﺮﺩ
*****
ما زیاران چشم یاری داشتیم
یاران هم متقابلا از ما چشم یاری داشتن
ما منتظر اونا ، اونا منتظر ما