متفرقه تطابق موسیقی کلاسیک با شعر امروز

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
تطابق موسیقی کلاسیک با شعر امروز

موسیقی ایرانی ،در دستگاه هایش، نمي تواند از شعر امروز استفاده کند ، این دو نمی توانند با هم جور شوند، ترکیب شوند، کنار بیا یند، با هم باشند .
تلاشهایی گاه مضحک و گاه بی ثمر شده است . می توانید به آن چه به عنوان یک تصنیف با صدای " حسین قوامی و شعر " نیما یوشیج" (تو را من چشم در راهم) گوش کنید ، یا همین شعر را با صداهای دیگر . اصلا دل ای دل تار ، یا سه تار با شعر امروز نمی تواند جور در بیاید. اصلا نمی شود "شعر امروز " را _ به اخص در تکاملش _ در دستگاه های موسیقی ایران خواند . مگر که چه بشود ، تا این دو ، تا اندازه ای با هم ، اثری را قابل تحمل و شنیدن کنند . " این که مگر چه بشود"، یکی از راه هایش استفاده از ارکستری است که درش سازهای غربی هم باشند .
به نظر می آید در تلاشهای گاه مضحک و گاه بی ثمر ، یکی دو اثر موفق بوده اند . از جمله "داروگ"ساخته محمد رضا لطفی ، با صدای محمد رضا شجریان و با تنظیم فرهاد فخرالدینی ، که خود فخرالديني هم رهبر ارکستر بوده است. "داروگ" شعری از نیما یوشیج ، شعری است اجتماعی- سیـاس*ـی ، با شگرد های نیما ، که "شعر" را از " شاعر " دور می کند .
از چند شاعر امروز ، که شعرشان مورد مهر و بی مهری موسیقی ایرانی بوده است، می توان از نیما ،اخوان ثالث ،شاملو ، فروغ و شفیعی کدکنی نام برد. "اخوان ثالث"به دلیل پای بندی اش به وزن نیمایی ، طبعا بیشتر مورد پسند آهنگسازان بوده است . هر چه قدر کار درویشی روی شعر " زمستان " ، اخوان دلپذیر است ، خواندن شعر "خوانه ام آتش گرفته" با صدای شجریان، خراب کردن شعر اخوان بوده است،
از این "مگر چه بشود ها" تلاش فوق العاده موفق ،متین موقر و قابل قبولی است ، در اثری با نام "پر کن پیاله را " ساخته "فریدون شهبازیان" با صدای "محمد رضا شجریان " که این روزها با نام روز پسند ! "جام تهی "به بازار عرضه شده است.
به راستی چگونه می توان با شعری متوسط از "فریدون مشیری" اثری جاودانه ساخت ؟
این کاری است کارستان که فریدون شهبازیان کرده است . "پر کن پیاله را " باصدای محمد رضا شجریان از این رو که از دهه پنجاه تا امروز تازگی خود را از دست نداده است جاودانه میشود . هنوز این اثر ، دلت را می لرزاند . هنوز به هنگام شنیدن، وقتی شجریان می خواند: "این جام ها که در پی هم می شوند تهی"، تکیه کلامش روی کلمه"تهی"، اشکت را سرازیر میکند .
هنوز ، وقتی در اجرای ارکستر، مضراب های سنتور ، به جا و به اندازه بر روی سیم های سنتور ، می خورد (می آید و می رود ) از هماهنگی سازها به شوق می آیی . پر کن پیاله را" یادگار دهه پنجاه است، سال هاییکه موسیقی ایرانی به همت هوشنگ ابتهاج (ه ا .سایه) در برنامه "گلچین هفته" به شکوفایی می رسد . "گلچین هفته"، با کمترین وقت از وقت های رادیو ،در هر جمعه ، در آن سال ها که رادیو مروج ابتذال در موسیقی ایران بود، برای اهل موسیقی تنفسگاهی بود.
پر کن پیاله را" گر چه به ظاهر " شعر" امروز است ، اما از تمام قرار دادهای شعر سنتی برای ادای مقصود کمک می گیرد . به کار بردن " کاین" به جای "که این"، "ره "، به جای "راه" و استفاده از ضمایر شخصی پیوسته به صورت "ملکی" و "مفعولی" چون : "حال خرابم=حال خراب من"، "آبم نمی برد =آب مرا نمی برد"،"بستر خوابم =بستر خواب من "،"آن جا ببر که شرابم نمی برد=آن جا ببر که نوشید*نی مرا نمی برد" ،"به سرابم نمی برد=به سراب مرا نمی برد" و نیز به کار بردن فعل در جای جای جمله (عدم رعایت ترتیب اجزای جمله" به جای :"پر کن پیاله را"به جای "پیاله را پر کن"،"دریای آتش است که ریزم به کام خویش"به جای "دریای آتش است که به کام خویش ریزم" و ... شعر را بیشتر به شعر سنتی نزدیک می کند تا شعر امروز ، به اخص که مشيري اصرار دارد آن را در وزن نيمايي (تقطيع وزن عروضي)بسرايد .
اما حرف وحديث"پر کن پياله را" از اندوهي جانکاه و هميشگي حکايت مي کند، از دوراني که شاعرمي داند: که کاين آب آتشين هم ديري است ره به حال خرابش نمي برد ، از دوراني که مي دانيم کان و کاين آب آتشين ره به حال خرابمان نمي برد. "پرکن پياله را" صميميت و صفا و سادگي فريدون مشيري را دارد، اما در شعر امروز شعر متوسطي است که هرگز به گرد پاي "تو را من چشم در راهم" و "داروگ " نيما يوشيج نمي رسد و موضوع بحث ما را درباره ي جور نبودن موسيقي ايراني و شعر امروز ، منتفي مي کند. از سوي ديگر، با همه ي شرح و تفصيلي که از شعر دادم ،"پر کن پياله را" شعر سنتي هم نيست. شايد اين موقعيت در موفقيت شهبازيان بي تاثير نباشد. ارکستر اثري را به شور انگيزترين وجه با درآميختگي ساز ها مي نوازد. شجريان در دستگاه ماهور شش سطر (دوبند) از شعر را همراه با ارکستر مي خواند. استفاده ي به جا از صداي گوينده (آذر پژوهش) کمک مي کند که اثر قطعه ، قطعه شود و آن گاه صداي جادويي و سحر انگيز ويلن حبيب الله بديعي است که همه ي بار اثر را به دوش مي کشد . شجريان دوباره از آغاز شعر ، شعر را تکرار مي کند : پر کن پياله را / کاين آب آتشين / ديري است ره به حال خرابم نمي برد...قطعه اي جدا، اما به طرز ماهرانه اي پيوسته با قطعه ارکستري اول .
اوج و فرودها و تحريرهاي زيباو به اندازه ي شجريان و نيز تلفظ درست کلمه ها، تو را وا ميدارد که يک شعر متوسط فريدون مشيري را همراه با خواننده زمزمه کني، شعري با تصاوير و ايماژ هاي کليشه اي(عقاب عشق،سمند سرکش و جادويي نوشید*نی، و يک مورد استثنايي: ترکيب وصفي بديع وزيباي "انديشه هاي گرم ").
شجريان همراه با صداي جادويي ويلن بديعي تا آخرين سطر شعر مشيري را مي خواند و باز ارکستر به همان طرز ماهرانه دو قطعه را به هم وصل مي کند. قطعات ارکستري در آغاز و پايان چون حلقه هاي زنجير، قطعه ي مشکل آوازي وسط را محکم نگه مي دارند تا در زنجيره ي اثر ، کل اثر را به يکي از درخشان ترين ساخته هاي موسيقي ايراني بدل کند.
بنابر آن چه درباره ي شعر مشيري گفته شد، شايد آوردن دو قطعه ي بي کلام "راپسودي براي سنتور و ارکستر "و"راپسودي براي تار وارکستر "(و هر دو در ماهور) و افزودن ساخته ي ديگر شهبازيان بر اساس آهنگي از محمدرضا لطفي، با غزلي از هوشنگ ابتهاج به نام "در کوچه سار شب" براي ارايه کاست و سي دي "جام تهي " بي مناسبت نباشد.
در کوچه سار شب " از معدود غزل هاي خوب اجتماعي- سياسي هوشنگ ابتهاج است که در اشاره ها و کنايه هاي بديع شرايط خفقان رژيم گذشته را به روايت مي کشاند. غزلي که اذن دخول گرفته است تا در کتاب فارسي دوم دبيرستان هم بيايد.
در اجراي شجريان، جايي شجريان سه کلمه ي "عزيز"،"عزيز "و"عزيزان" را به غزل سايه افزوده است، چنان که چنگ در جگرت بيفکند، بس که غم انگيز مي خواند.
انتشار "جام تهي" قدم مبارکي است براي ادامه ي اين کار پسنديده تا آثار به جا مانده و کمتر يا اصلا پخش نشده از راديو و تلويزيون ، دوباره با کيفيت خوب در دسترس نسل جواني باشد که با موسيقي ايراني و شعر امروز (نيمايي و سنتي )يا بيگانه است يا احساس غربت مي کند .

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
 

برخی موضوعات مشابه

بالا