متفرقه ریتم در موسیقی اصیل ایرانی

Diba

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/04/15
ارسالی ها
86,552
امتیاز واکنش
46,640
امتیاز
1,242
ریتم چیست؟ ریتــــــم واژه ای است یونانی که از کلمه " ریتموس RITMOS " به معنی حرکت قابل محاسبه گرفته شده است . از این رو هر آنچه که دارای حرکت در زمان باشد ، دارای ریتم خواهد بود .تپش قلب، تنفس، طلوع و غروب خورشید، تغییر فصل ها هر کدام در سطوح مختلف، دارای ریتم مخصوص خودند. ریتم موسیقی از تصور حرکت در فرآیند تغییر صداها در زمان به وجود می آید.

ریتم یا ضربآهنگ در فرانسه( Rythem) به معنی توالی ضربههای آهنگ که برای موزون کردن نوای موسیقی به کار میرود به عبارت دیگر تکرار پیدرپی یک حرکت پایدار در زمان مشخص را در موسیقی وزن یا ریتم مینامند.

واژه ریتم یا ضربآهنگ در تئوری هنرهای تجسمی نیز به کار میرود و معنایی تصویری دارد. تکرار متوالی عنصرهای بصری در تابلو یا فضای بصری، ریتم بصری را بهوجود میآورد.

موسیقی یک هنر شنیداری است و عمل شنوایی هم وابستگی زیادی به زمان دارد. شما فقط در حین اجرای زنده و یا پخش غیر زنده میتوانید آهنگی را بشنوید. پس از پایان پخش یا اجرای زنده دیگر چیزی برای شنیدن وجود ندارد. ملاحظه میکنید چقدر زمان در موسیقی مهم است. میتوان گفت ارزش اصلی در هنر موسیقی نظم موجود در آهنگ است و این نظم چیزی نیست مگر قدرت حفظ تقیسمات زمانی. به عبارتی هر قطعه موسیقی قبل از هر چیز احتیاج به یک افسار دارد تا به وسیله آن بتوان نظم آهنگ را حفظ و از پراکندگی نغمات جلوگیری کرد. در اصطلاح موسیقی این افسار و اهرم کنترلی ریتم یا وزن نام دارد. اساس طبیعت نیز، ریتم است. با نگاهی به اطراف خود به آسانی می توان به وجود آن پی برد. گردش سیارات و ستارگان به دور خورشید، شب و روز، فصل ها و غیره وجود ریتم را ثابت می کند. اساس ریتم، الگویی تکرار شونده از حس تنش و آسودگی یا حس انتظار و ارضـ*ـا است.

ریتم فقط مختص موسیقی نیست نباید ریتم را فقط مختص موسیقی بدانیم؛ و با شنیدن این کلمه فقط به یاد ضرب و طبل و دهل بیفتیم. ریتم در همه جا و همه چیز هست. حرکت است؛ خواه تند، خواه کند؛ خواه در زمان، خواه در مکان. از طرفی ریتم عنصر اولیه تمام هنرهاست و زیبایی خطوط، اشکال، رنگ ها، حرکات و ... را بوجود می آورد.

ونسان دندی، موسیقی دان فرانسوی می گوید: ریتم عبارت است از نظم و تناسب در زمان و مکان. افلاطون نیز ریتم را انتظام جنبش و حرکت می داند. از آن جا که آدمی را طبیعت ورق می زند، ریتم را در نهادش قرار داده و هر آن وقت که انسان با جریان ریتمیک مواجه می شود، بی اختیار تسلیم، و ناخواسته با آن هماهنگ می شود.

اصولا ما از کارهایی که با ریتم همراه است بیشتر لـ*ـذت می بریم و کار و فعالیت در قالب یک عمل ریتمیک آسان تر است و انرژی کمتری طلب می کند. برای مثال دویدن سربازها که با ریتم خاصی همراه است (چهار تایی به صورت یک، دو، سه، چهار) به مراتب راحت تر و دلپذیرتر است از دویدن همان سربازها بدون نظم. یا اینکه انسان شعر را به خاطر وزنش بهتر و راحت تر از نثر به خاطر می سپارد. حفظ جدول ضرب نیز با ریتم آسان تر صورت می گیرد. دو دوتا، چهارتا. سه سه تا، نه تا و ...

ریتم در موسیقی نیز به عنوان یک رکن بنیادی محسوب می شود و خیلی از محققان آن را بر ملودی مقدم دانسته اند. در همه رسالات موسیقی قدیم، ریتم یکی از بخش های مهم رساله است که راجع به آن بحث های فراوانی نیز کرده اند. هرچند در تعریف و تبیین ریتم، در بین رسالات اختلاف هایی هم دیده می شود، ولی با بررسی دقیق تا حدودی می توان به نتیجه ثابتی رسید. در قدیم ریتم را ایقاع می گفتند و موسیقی دانان تعریف های نسبتا یکدستی از آن ارایه کرده اند.

منظور از دور، یک سیکل زمانی است که در آن آرایش مشخصی از ضربات قرار می گیرد. به طور کل شاخص ریتم در موسیقی ایران همان سیستم دوری است، که مطابق با عروض در شعر است. ولی متاسفانه امروزه به این مهم توجهی نمی شود و نت نویسان، آثار ایرانی را در قالب میزانبندی، که شاخص ریتم در موسیقی اروپایی است، می نویسند. برای مثال به گوشه کرشمه که در ردیف موسیقی ایرانی، از گوشه های دارای وزن است می پردازیم:

آرایش ریتمیک این دور به شکل زیر است:

تَنَنْ تَنَنْ تَنَنَنْ تَنْ تَنَنْ تَنَنْ تَنَنَنْ تَنْ

مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن

مولانا عارفی شعر پیشه بوده و سعدی و حافظ شاعرانی عرفان پیشه بودهاند و چون عارف با ریتم و سماع سر و کار دارد شعرهای مولانا نیز خالی از این مقوله نیست. در واقع شعرهای مولانا خاصیتی دارد که خودش ریتمش را فریاد میزند. مولانا خود عاشق موسیقی و سماع بوده و این مساله روی اشعارش تاثیر مستقیم داشته است بهگونهای که بیشتر شعرهای او در دیوان شمس این قابلیت را دارند که روی آنها آهنگ گذاشته شود و کمتر غزلی وجود دارد که ریتمش برای ساخت آهنگ مناسب نباشد، چرا که همه تقریبا دارای ریتمی روان و آهنگین هستند.

اشعار مولانا یک حسن بزرگ و متمایز از دیگر شعرا دارد و آن موسیقی و ریتم ذاتی است که در آنها هست.

یکی از خصوصیات برجسته موسیقی ایرانی،آواز و ریتم مخصوص به خود آن است. آواز ایرانی،بر خلاف قطعات متناظر آن در موسیقی کشورهای مجاور مانند«آلاپ»در موسیقی هند،یا«تقسیم»در موسیقی ترک از عوامل فرعی محسوب شده و بیشتر به منظور ایجاد کنتراست به کار گرفته میشوند.)قسمتهای موزون، از قبیل«چهار مضراب»،«کرشمه»،«رنگ»،و«ضر بی»در موسیقی ایران را میتوان گریزی از متن اصلی دانست.

از دیدگاه موسیقی شناسان یونان کهن ،ریتم از سه جنبه قابل ادراک است:
.1از طریق دیدن حرکات یک رقـ*ـص
2.از طریق شنیدن یک نغمه
3 .از طریق لمس کردن نبض و ارتعاشات.


که هر سه آنها جریان حرکت را در نظر گرد زمان به ادراک در می آورند ، پس به تعبیری جریان صوت موسیقی را در زمان " ریتم " می گویند .

کسر میزان: در نت موسیقی از لحاظ ریتمیک، با اعداد کسری مواجهیم که به آنها اعداد کسر میزان گفته می شود؛ مثل2/4،3/4،4/4،6/8،6/16 و 6/32. عدد صورت تعداد ضرب های یک میزان را تعیین میکند. 4/4 یعنی میزانی که دارای چهار ضرب و هر ضرب برابر با یک سیاه است 3/4 و 2/4 نیز به همین ترتیب. در یک قطعه موسیقی، هرچه مخرج کسر بزرگتر باشد، ریتم تندتر خواهد بود(مثل 6/16 و 6/32).

در موسیقی اصیل ایرانی نیز ، ریتم نقش اساسی و بنیادی دارد و سازهای کوبه ای نظیر دف، دایره، تمپو و بخصوص تنبک اجرای آنرا بر عهده دارند.

تمبک گاه به صورت تنبک و دمبک نیز تلفظ می شود که البته تنبک مصطلح تر است. در خصوص ریشه این واژه می گویند که از دو عنصر تم به معنی ضربه بزرگ بر وسط و بک به نشانه ضربه های ضعیف بر کناره های پوست ساز است. در نتیجه ترکیب تم + بک به واژه تمبک منجر شده است.

این ساز علاوه بر موسیقی هنری ایران، در موسیقی های بومی لرستان و کردستان به همراه دف نواخته می شود و همچنین در موسیقی عامه پسند شهری موسوم به مطربی نیز مورد استفاده قرار می گیرد. این ساز از نظر شیوه نوازندگی و تا حدی شکل ظاهری، هیچ مشابهی در دیگر کشورها ندارد و ساز اختصاصی موسیقی ایرانی به حساب می آید. از اساتید بزرگ این ساز می توان به مرحوم حسین تهرانی، امیر ناصر افتتاح و از استادان متاخر می توان به مرحوم ناصر فرهنگ فر، بهمن رجبی، مرتضی عیان، جمشید محبی و ارژنگ کامکار اشاره نمود.

دف یکی دیگر از آلات کوبه ای موسیقی ایرانی است که دارای چنبر چوبی و پوستی نازک است وبا سر انگشتان نواخته میشود. از بررسی تاریخچه ی سازها در می یابیم که طولانی ترین قدمت را می توان برای سازهای کوبه ای قائل شد که سادگی در ساخت و نواخت آن موجب گردیده تا انسان در رهگذرتاریخ خویش زودتر آن را یافته و بدان بپردازد. این ساز با نامها و شخصیتهای مختلف بین اقوام ملل گوناگون کاربرد داشته و دارد که از جمله آنها میتوان به دایره , باتره, دپ, تبراک, تبوراگ, گمبر, صنغاطه ,عرکل, کنار و مزمار اشاره کرد. هنرمندان اسلامی همواره نسبت به دف توجه خاصی داشته اند وهم اکنون نیز دف از ارکان موسیقی مذهبی و عرفانی شناخته میشود و حضور همیشگی نام دف در دیوان های شعرای به نام سده های مختلف گویای اهمیت این ساز در بین عرفا بوده و میباشد.

غزل خوانان دف اندر چنگ دارند
به عشاق جز این آهنگ دارند (ناصر بخارایی)


در برخی روایات آمده است که "پیامبر(ص) در جشن عروسی حضرت فاطمه زهرا(س) و نیز در فتح مکه دستور به نواختن دف دادند. "

دف در مناطق کردنشین جایگاهی رفیع داشته از حرمتی خاص برخوردار است و مردم این نواحی برای آن قداست خاصی قائل بوده و این ساز برای آنها جنبه ی حماسی رزمی عرفانی و حتی طبی دارد که جنبه ی عرفانی آن بر دیگر جنبه ها غالب بوده و در خانقاه ها استفاده ی وافری دارد وبدون تردید از اساسی ترین سازهای عرفانی محسوب میشود.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا