نام رمان:ملکه مافیا...
نویسنده:delsa-98
خلاصه: دختری به نام بانو درست در زمانی به دنیا میاد که هیچ کسی انتظارش رو نداره...بانو میشه گل سرسبد خاندان شمس و بلور،خواهر بانو تا جایی که میتونه به همراه برادرش ،بنیامین بانو رو اذیت میکنه...اما این اذیت و آزار ها فقط تا چهار سالگی بانو ادامه داره چون بانو توسط فرهاد، دشمن درجه یک پدربزرگش دزدیده میشه و با همون سن کمش میوفته توی کار خلاف...دیگه شخصی به اسم بانو زندگی نمیکنه...دلسایی در پوشش بانو...
"بسم الله الرحمن الرحیم" سلام به همگی... نام رمان: یاقوت خونین نویسنده:رزمین رولینگ ژانر:درام جنایی و عاطفی خلاصه:یاقوت خونین قصه ی رابـ ـطه هاست...آدمهایی که سر هیچ کشته میشوند!
نفر اول:شون مالینا،یک حواسپرتی...یک اتفاق ساده که سبب میشود جیسا اورا بکشد...
نفر دوم:یاشیرو میساکی،مردی که رازها در سـ*ـینه دارد،سخن نمیگوید و برای همین بعد از مرگش تنها پسرش و قهرمان 15ساله ی قصه ی ما،ناچار میشود صندوق اسرار را تک و تنها بگشاید...
نفر سوم:شون نیتا،پسری که برای تارو مثل برادر است...ولی طناب رابـ ـطه پاره میشود تا شبی بارانی که نیتا کلید صندوق اسرار را به تارو میدهد...اینجاست که بازی مرگ،تارو،عشق،یاکوزا و یاقوت آغاز میشود... لینک رمان:
سایه، یه دختر معمولی تو یه خانواده ی معمولی بود. زندگی خودش رو داشت و به کسی هم ازاری نمی رسوند .
اما گاهی وقتا، احتیاج نیست که حتما "ما" کاری انجام بدیم... نزدیکانمون کار هایی انجام می دن که عواقبش دامن گیر ماست...
شاید برادری که خــ ـیانـت میکنه...
شاید پدری که فرزندش رو رها میکنه...
شاید سایه ای که در تاریکی به انتقام مشغوله...
سرنوشت راه خودش رو در پیش می گیره و توجه نمی کنه که، چه کسی در حال قربانی شدنه...
اما این سایه، ساکت نمی شینه... اون برای ساکت موندن افریده نشده... صداش اون قدر بلنده که به گوش خیلیا می رسه...
اما ایا می تونه زندگیش رو پس بگیره؟ باید بود و... دید!
بخشی هایی از متن داستان:
"_ ریون، نه سایه اسحابیه، نه سام تیرداد... ریون هیچ ربطی به خانواده ی تیرداد، ن، دا، ره! "
"_ به نظرت همچین ادمی هست؟ "
" تست DNA سام تیرداد و سایه تیرداد - جواب، منفی "
"زیر لب زمزمه کرد: من واقعا یه هیولام..."
"نمیتونم بهت اعتماد کنم..."
" هیچ وقت فکر نمیکردم هیولایی بسازم که نشه کنترلش کرد... "
"_ دو هفته بهت مهلت میدم! فقط همین! "
"هیولا ها کنترل شدنی نیستن، کشته شدنی ان..."
"_ سایه مُرد! واسه ختمش دعوتت میکنم! "
"_ اینجا اخر خطته رِیوِن! نگران نباش! من خوب بلدم چه جوری ادمایی مثل تو رو به حرف بیارم! "
" _ من سر زندگیم قمار کردم و سپردمش دست شما ها؛ اون وقت تو شوخیت گرفته؟ "
"_ تو داری درباره 4 نفر صحبت میکنی! یکیشون اون سر دنیا بوده، یکی شون دست نیافتنیه، یکیشون مُرده و یکیشون یه ادم عادیه! "
"_ شما به جرم حمل مواد مخـ ـدر، ریاست گروه ریونز، قتل 5 نفر، جعل اسناد دولتی و فعالیت علیه امنیت ملی بازداشتید! "
رمان من یه رمانی هست با موضوع متفاوت...
فقط باید صبر داشته باشید تا حقایق یک به ییک روشن بشه
مطمئن باشید از خوندنش پشیمون نمیشید
خلاصه:
قصه ، قصه ی یه مردِ...
یه مرد با گذشته و آینده ای مبهم...
گذشته ی تاریک ، حال خاکستری ، آینده ای سیاه و یا شاید سفید...
مرد قصه ما یه فرد عادیه مثل همه ...
و مثل همه مشکلاتی داره ..
باید دید چگونه دربرابر مشکلات قد علم میکند...
آیا زندگی بر وفق مرادش خواهد بود یا مانند همیشه او را رها خواهد کرد در قعر تاریکی؟؟
ژانر:
عاشقانه ، ، اجتماعی ، معمایی و شاید هم جنایی
پ.ن:خیلیا بخاطر شخصیت مردش نمیخونند ولی لطفا یه سری بزنید.
به رمان خوندم
دختره از منافقین بود
ولی خودش نمی خواست باشه
گولش زده بودن
پسره پلیس رمان دانلودی بود
آخرش پسرها برای کمک به دختره میره زندان
نمی دونم بدردت می خوره با نه ولی خلافکاری نیست
: THE grey
ژانر: پلیسی، هیجانی، درام
نویسنده: setayesh-26 کاربر انجمن نگاه دانلود
خلاصه:
داستان در مورد یک انتقامه....THE grey صفت مرد مغرور و خود خواه ماست...مردی که توی کار های خلافش غرق شده ،انسانیتش را فراموش کرده ....به قول امروزی ها "گرگ" شده ...مردی که تمام احساساتش رو برای انتقام فروخت ....گرگی خسته ، درنده ....غافل از آن که عشق مدت ها در کمینش نشسته ؛شاید این بار هم عشق پیروز میدان باشد و گرگی را عاشق کند!..هرچند گرگ های زخمی از عشق می ترسند ....
بهتون قول میدم ازخواندنش پشیمون نمی شید
اینم باید بگم که نه از روی رمانی تقلیدشده نه موضوع تکراریه اینم لینک :