من هر پایانی رو می پسندم غیر چند مدل:
اول اون پایان خوشی که نویسنده پونزده صفحه یه آخر داره تند تند دخترای داستانو شوهر میده و نقش اصلی یهو حامله میشه،در آخر پنج سال میره جلو...دختره داد میزنه"آبتین،آرشام؟"بعد توضیح میده اینا بچه هاشن!
دوم پایان بازی که نویسنده به دلیل اینکه یا حوصله نداشته یا نمی دونسته با این همه گره ای که تو داستان ایجاد کرده چه کنه!می نویسه پایان!
بنظرم پایان باز یعنی تمام گره ها باز شده و دوتاش مثلا مونده که اونم به عهده یه خواننده باشه می تونه حدس بزنه!
پایان تلخم که اسمش روشه،بنظرم ایده یه جالبیه.
اما به شخصه پایان باز رو می پسندم.
قبلا بدون تردید رمان های طنز و پایان خوش می خوندم ولی الان دیگه از اکثر رمان های طنزه متنفر شدم چون متاسفانه اکثرش کلیشه است. رمان تراژدی رو جدیدا خیلی دوست دارم
با سلام به نظرم هر دو عالی هستند اما بیشتر خودم پایان های خوش را می پسندم و رمان هایی با پایان خوش می نویسم اما لازمه گاهی از غم حرف بزنیم تا معنای شادی را بهتر متوجه شویم ...گاهی باید از غم بگوییم تا بیشتر حواسمان را به اطرافیانمان بدهیم که اگر فردا نبودند چه....گاهی باید از غم بگوییم تا یادمان نرود دست خودمان است پایانمان غم باشد یا شادی همیشه تضاد ها مسبب تکاملند ،هر دو باید باشند تا ما رشد کنیم من شادی های بی غم را بیشتر میپسندم اما بیشتر داستان هایی میخوانم که غم هایی هستند با اتمام خوش
پایان هرقصه ای متناسب به موضوعش بایدبه واقعیت نزدیک باشه گاهی اوقات یه پایان تلخ قصه روقشنگ تروماندگارترمیکنه مثل رمان گندم که ازاول تاآخرش خنده س ولی پایان غم انگیزش خیلی جالب بودیاقصه هایی که پایان خوش داره نبایدخیلی رویایی وسرسری باشه درکل چه تلخ چه شیرین به واقعیت نزدیک باشه
همهی آدمای روی کرهی زمین خوشی رو بیشتر از ناخوشی دوست دارن، اما این سوال بستگی به نویسندهی اون کتاب و ژانر کتاب هم داره؛ مثلا ژانر تراژدی اسمش با خودشه و بهتر که پایانی غمگین داشته باشه و البته که نویسنده باید بتونه هر پایانی رو به طوری جمع بندی کنه که منطقی و دلنشین باشه، نه این که به قولی همه چیز رو به خوبی و خوشی تموم کنه که فقط رمانش تموم بشه.
پایان باید جوری باشه که نظر هر خواننده با هم متفاوت باشه.
کسی که با کارکتر ها انس گرفته نرسیدن اونها به هم براش پایان تلخه؛ اما کسی که از دید منطقی خونده به نظرش پایان خوشه