فواید خواندن رمان چیست؟

>YEGANEH<

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/13
ارسالی ها
10,634
امتیاز واکنش
74,019
امتیاز
1,171
محل سکونت
Clime of love
آیا می‌دانید وقتی ماجراهای تن‌تن یا داستانی از شرلوک هلمز را می‌خوانید چه اتفاقی در مغز شما می‌افتد؟ خواندن یک داستان بسیار شیرین است. شیرین‌تر از آن این است که بدانید خواندن چنین کتابی چه تاثیری بر مغز دارد. بیایید چند مطالعه را بررسی کنیم.

کارشناس‌ها کشف کرده‌اند که خواندن داستان می‌تواند روی افزایش کارکرد مغز در سطوح گوناگون تاثیر داشته باشد. برنز (Gregory Berns)، متخصص مغز و اعصاب، در یک مطالعه که تازگی در مجله‌ی مغز چاپ شده است، می‌گوید: «پیش از این می‌دانستیم که در یک داستان خوب، می‌توانیم خودمان را بصورت ذهنی جای یک شخصیت داستان بگذاریم، اکنون می‌دانیم که در این میان یک اتفاق بیولوژیک نیز می‌افتد.»

پژوهشگران کشف کرده‌اند که جذب یک داستان شدن قدرت ارتباطی مغز را افزایش می‌دهد و کارکرد مغز را بالا می‌برد. جالب است بدانید، خواندن یک داستان، تواناییِ ما را در درک دیگران و خود را جای دیگری گذاشتن افزایش می‌دهد و تخیل را قوی می‌کند. این روند شبیه همان روندی است که عضله‌های یک ورزش‌کار بعد از انجام یک حرکت، دارای یک حافظه می‌شوند که در انجام همان حرکت برای بار بعد به آ‌ن‌ها کمک می‌کند.
عادت‌های خواندن در عصر دیجیتال در حال تکامل هستند. آمارها نشان می‌دهند که داستان‌های تخیلی بیشتر خریدار دارند. در سال ۲۰۱۲ تنها چهار کتاب در میان بیست کتاب پرفروش تخیلی نبودند، یعنی علاقه به خواندن داستان‌های تخیلی بیشتر است.

در یک مطالعه، یکی از کسانی که داستان خواندن را دوست دارد این‌طور گفته ‌است: «دوست دارم با آغـ*ـوش باز به سمت افکار جدید بروم و بتوانم زمان‌ها و مکان‌ها و اتفاق‌های زیادی را تجربه کنم.» آن‌ها از انگیزه بخشیدنِ داستان خواندن می‌گویند و این که می‌توانی خودت را جای یک شخصیت داستانی بگذاری و یک زندگی ذهنی را تجربه ‌کنی، چیزی که بسیار لـ*ـذت‌بخش است.

مطالعه‌ی دیگری می‌گوید، کتاب خواندن یک سبک زندگی است که برخی انتخاب می‌کنند و این افراد از جریان اطلاعات تصویری مانند تلویزیون قطع می‌شوند. آن‌ها فکر می‌کنند که تصور کردن چیزها در ذهن‌شان بهتر است تا این که آن‌ها را در تلویزیون ببینند.
یکی از مشکلات تلویزیون دیدن این است که نظریه‌ی ذهن (theory of mind) را کاهش می‌دهد.

نظریه‌ی ذهن که مخفف آن (TOM) است؛ توانایی نسبت دادن شرایط، باورها، اهداف، آرزوها، وانمودها و وضعیت‌های ذهنی است به یک نفر و دیگران و درک این که دیگران باورها، آرزوها و اهدافی دارند که با مال دیگری متفاوت است. کتاب خواندن و خود را جای دیگران خیالی گذاشتن این توانایی را افزایش می‌دهد.
در پژوهشی که روی بیست و یک جوان پیش دانشگاهی انجام شد. با اسکن کردن مغز کسانی که استراحت می‌کردند و کسانی که رمان جنایی رابرت هریس را نه شب متوالی می‌خواندند به نتایج جالبی دست یافتند.
نتیجه‌ی پژوهش: خواندن، شناخت مجسم و نظریه‌ی ذهن را بالا می‌برد
در مورد نظریه‌ی ذهن توضیح دادم؛ این توانایی که درک کنیم باورها و آرزوهای متفاوتی در آدم‌های متفاوت وجود دارد.
شناخت مجسم (embodied cognition) را با یک مثال می‌توان روشن کرد. شناخت مجسم شبیه تصور کردن در ورزش است، وقتی که به بسکتبال فکر کنید، نرون‌های مربوط به فعالیت فیزیکی بسکتبال، فعال می‌شوند.
خواندن باعث می‌شود درک خوبی از افکار گوناگون دیگران داشته باشیم و قدرت تخیل ما بالا برود.

تواناییِ خود را جای دیگری گذاشتن از طریق شناخت مجسم کلیدی است برای رشد دادن نظریه‌ی ذهن و نیز توانایی هم‌دردی کردن با دیگران. گر چه این پژوهش به شکل مستقیم اشاره نمی‌کند ولی به نظر می‌رسد که اگر کودکان را به کتاب خواندن تشویق کنیم _ و البته کمتر تلویزیون دیدن_ نظریه‌ی ذهن و هم‌دردی کردن با دیگران در آن‌ها رشد می‌کند.

خواندن یک رمـــــان خوب به تخیل اجازه‌ی پرواز می‌دهد
رمان‌ها می‌گذارند مشکلات زندگیِ روزمره را فراموش کنیم و خود را در دنیای خیالی که به چشمِ ذهن ما واقعی است، قرار دهیم. فیلمی که از رمان می‌سازند به سختی به خوبی اصل رمان است. حتی پیشرفته‌ترین جلوه‌های ویژه به پای قدرت تصویری تخیلِ خود ما نمی‌رسند.
برنز (Gregory Berns) نتیجه می‌گیرد: «حداقل می‌توانیم بگوییم خواندن داستان _ بویژه داستان‌هایی با روایت‌های قوی_ برای چند روزی مغز را فعال می‌کند.» این نشان می‌دهد که چطور داستان‌ها با ما می‌مانند.

البته پیدا کردن یک رمـــــــــان خوب کار سختی است. لیست‌هایی وجود دارد که کتاب‌های تاثیر‌گذار و خواندنی در آن‌ها معرفی شده‌اند. یکی از این لیست‌ها را که در آن کتاب‌های جذاب و خواندنی با صفحات کم معرفی شده است، در پست بعدی معرفی خواهم کرد.
در مورد خواندن و تاثیرات آن بر مغز مطالعات زیادی انجام شده است. این یادداشت تنها به چند مطالعه پرداخته است. اگر به این موضوع علاقه دارید می‌توانید مقاله‌های جالبی در مجله‌های مطالعات مغز و اعصاب پیدا کنید.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    خواندن رمــــان و تاثیرش روی مغز :
    عمل خواندن کلمات، شگفت‌انگیز است. باور کنید اما نتایجی که پزشکان به آن دست‌یافته‌اند از خواندن هم شگفت‌انگیزتر است.

    میلیون‌ها سال است اجداد و نیاکانمان، چنان تکامل یافته‌اند که ما امروز با چشمانمان می‌خوانیم و مغز یاری‌مان می‌کند. ما اما 5 هزار سال است چنان پیچیدگی‌هایی یافته‌ایم که مطالعه کنیم. مهارت مطالعه هنوز در حال تکامل و تحول است.
    دانشمندان علوم طبیعی توانسته‌اند با استفاده از برخی از پیچیده‌ترین ابزارها نکات جالبی را در رابـ ـطه با کارکرد داخل مغز انسان را در حین مطالعه استخراج کنند:
    - خواندن یک عمل بسیار پیچیده‌است که چند نقطه مختلف از مغز را با خود درگیر می‌کند.
    - شگفت‌آور این است که مغز از مدارهای عصبی مشابهی برای خواندن در گذر عمر استفاده نمی‌کند و این مدارها با گذر زمان و عمر جابجا می‌شوند و تغییر می‌کنند.
    - این طور که به نظر می‌آید خواندن می‌تواند موجب بهبودی اتصال‌های بین مدارهای مختلف مغزی شود و از این راه درک کلمه نوشته‌شده را بهتر کند.
    - شواهد اخیر نشان داده‌اند که خواندن نگـاه دانلـود ساده می‌تواند باعث باقی ماندن اتصال‌های مفید حتا چند روز بعد از تمام شدن کتاب باشد.
    دانشمندان علوم اعصاب در دانشگاه اموری، می‌گویند به این موضوع دست پیدا کرده‌اند که فقط خواندن نگـاه دانلـود هم می‌تواند تغییراتی را در نوع ارتباط‌های مغزی ایجاد کند که پاداشی بیشتر از مطالعه نگـاه دانلـود به حساب می‌آید و اثری درازمدت خواهد داشت.
    - مطالعه و خواندن تنها یکی از حس‌ها مانند دیدن یا شنیدن یا استعدادی ذاتی نیست. این یک «اختراع فرهنگی» است که اخیرا یکی از محققان آن را مورد برررسی قرار داده و به این نتیجه رسیده که اولین بار چند هزار سال پیش بود که برخی از انسان‌های خلاق نمادهایی را روی دیواره‌های غار حک کردند و پیدایش مطالعه را رقم زدند. اما زمان زیادی طول کشید تا توانست از این خلاقیت به شکل کنونی خواندن و نوشتن برسد. مدت‌ها تلاش صورت گرفته تا از ابزاری قدیمی مثل دیدن، توانایی «خواندن» بیرون بیاید.
    دانشمندان علوم اعصاب در دانشگاه اموری، می‌گویند به این موضوع دست پیدا کرده‌اند که فقط خواندن نگـاه دانلـود هم می‌تواند تغییراتی را در نوع ارتباط‌های مغزی ایجاد کند که پاداشی بیشتر از مطالعه نگـاه دانلـود به حساب می‌آید و اثری درازمدت خواهد داشت.
    این نتایج با استفاده از یک آزمایش بر روی 12 زن و 9 مرد استخراج شده است که هر کدام از آن‌ها به مدت 19 روز و هر روز 30 دقیقه، مورد مطالعه مغزی قرر گرفته‌اند.
    رمانی که به آنان داده شد تا بخوانند رمان «پومپی» نوشته «رابرت هریس» بود.
    مغز این افراد از 5 روز قبل از مطالعه تا 5 روز پس از آن مورد بررسی و اسکن قرار گرفت و هر 9 روز یک فصل از کناب را قبل از اسکن شبانه مغز مطالعه می‌کردند.اسکنرهای مغزی، در این آزمایش نشان دادند که پس از اولین فصل خوانده شده، افزایش شدیدی در شبکه‌های عصبی مغز رخ داده است که تا 5 روز بعد از تمام شدن کتاب هم باقی مانده‌اند.
    این رمان سال 2003 در انگلیس منتشر شده و 352 صفحه دارد.
     
    آخرین ویرایش:

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    فواید خواندن رمان چیست
    شاید از دیدن کسی که در حال خواندن رمان است تعجب کنید و اینکار را بیهوده بنگارید اما حقیقت این است که رمان خواندن فوایدی هم دارد.

    به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ ممکن است در مسیر درک زندگی اطرافیان و توجه به آن، آن تجربیات را وارد شخصیت خود کنیم؛ و درنتیحه، «خود» تازه‌ای داشته‌باشیم که شکلی نو یافته‌است.

    اگر در تلاشید تا انسان مهربان‌تر و نوع‌دوست‌تری باشید که به روحیات اطرافیان حساس‌تر است و نسبت به احساساتشان آگاهی دارد، بیشتر رمان بخوانید. واقعاً!

    وقتی جذب دنیای «نورهایی که نمی‌بینیم» از آنتونی دوئر یا آثار ادبی مشهور دیگر شوید، احتمالاً خود را انسان متفاوتی خواهید یافت: انسانی با توانایی همدلی بیشتر. محققانی که درباره تأثیر ادبیات روی ما مطالعه می‌کنند، دریافته‌اند که مثل هر چیزی دیگری تمرین روی یک موضوع توانایی ما را در آن موضوع بهبود می‌بخشد؛ به این ترتیب، هر چه داستان‌های بیشتری بخوانیم، بیشتر می‌فهمیم، اطرافیان‌مان چه فکری می‌کنند و چطور اینگونه فکر می‌کنند.

    ممکن است در مسیر درک زندگی اطرافیان و توجه به آن، آن تجربیات را وارد شخصیت خود کنیم؛ و درنتیحه، «خود» تازه‌ای داشته‌باشیم که شکلی نو یافته‌است. خواننده‌ها اغلب احساساتی مشابه احساسات شخصیت‌های داستانی را تجربه می‌کنند که باعث می‌شود حس همدلی ما با آنها افزایش یابد؛ با این کار «ادبیات ممکن است به ما کمک کند، مسیر رشد شخصی خود را طی کنیم؛ از این طریق که از میان خودِ فعلی ما عبور کند و همزمان تعدّدی از خودهای بالقوه آینده را در دسترس ما قرار دهد.» بنابراین هرچه بیشتر بخوانیم، بیشتر خود را در معرض دیگر شیوه‌های بودن و دیگر هویت‌های بالقوه قرار می‌دهیم.

    خواننده‌ها اغلب احساساتی مشابه احساسات شخصیت‌های داستانی را تجربه می‌کنند که باعث می‌شود حس همدلی ما با آنها افزایش یابد. هر چه داستان‌های بیشتری بخوانیم، بیشتر می‌فهمیم، اطرافیان‌مان چه فکری می‌کنند و چطور اینگونه فکر می‌کنند.
    اگر دارید با خود فکر می‌کنید که آیا تلویزیون و فیلم نیز همین تأثیر را دارند، پاسخ سؤال‌تان نامشخص است، چون تحقیقات بیشتری لازم است؛ اما تلویزیون و فیلم اطلاعاتی سمعی بصری ارائه می‌کنند که رمان ارائه نمی‌کند. بنابراین احتمالاً ادبیات تلاش فکری بیشتری نیاز دارد؛ مگر اینکه برنامه تلویزیونی یا فیلم، پیچیده و کلنجارآور باشد (بسیاری از محصولات رسانه‌ای معاصر چنین هستند) و به این ترتیب فرصت‌های بیشتر و جدی‌تری برای تمرین مهارت‌های هوش هیجانی، در اختیار ما قرار دهد. مهارتهایی از قبیل همدلی و آگاهی و نظارت بر احساساتمان.

    اینکه چه می‌خوانیم هم مهم است: به نظر می‌رسد، رمان‌های عاشقانه یا معمایی حساسیت درونی بیشتری را تربیت کنند تا رمان‌های علمی تخیلی.

    پس، دفعه دیگر که در صف مغازه‌ای ایستاده‌اید، به جای اینکه گوشی را بیرون بکشید و بدون تمرکز شروع به پیام‌دادن کنید یا در یک بازی غرق شوید (البته اگر معمولا چنین می‌کنید) می‌توانید نگـاه دانلـود بخوانید [با همان گوشی هم می‌توانید رمان بخوانید]. اگر به چنین کاری عادت کنید احتمالاً فرد حساس‌تر و فکورتری خواهیدشد.
     

    >YEGANEH<

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/13
    ارسالی ها
    10,634
    امتیاز واکنش
    74,019
    امتیاز
    1,171
    محل سکونت
    Clime of love
    لیزنا، دکتر یزدان منصوریان، دانشیار دانشگاه خوارزمی:تجربهء خواندن رمان برای هر یک از ما یگانه و منحصر به فرد است. زیرا با انگیزه‌های متفاوتی رمان می‌خوانیم. گاهی رمان را برای سرگرمی می‌خوانیم، گاهی کنجکاویم روایت‌های عاشقانه، پلیسی یا تاریخی را دنبال کنیم و در مواردی هم به مباحث روانشناختی یا فلسفی رمان‌ها علاقه‌مندیم. بنابراین، بسته به اینکه چه کسی، با چه هدفی، و در چه شرایطی، رمان می‌خواند تجربه‌‌ای متفاوت شکل می‌گیرد. اما این تجربه‌ها در یک ویژگی مشترک‌اند و آن «لـ*ـذت رمان‌خوانی» است. لذتی ناب که باعث می‌شود در دنیایی خیال‌انگیز غرق شویم و مشتاقانه آثار مفصل را بخوانیم. لذتی که وجوهی مختلف دارد و در این یادداشت به چند شکل آن اشاره می‌کنم. البته نمی‌توان گفت همهء کسانی که رمان می‌خوانند از تمام این‌ها بهره‌مند خواهند شد. زیرا هم آدم‌ها با هم متفاوتند، هم رمان‌ها و هم موقعیتی که در آن مطالعه می‌کنیم. اساساً خواندن «رخدادی» است که برای ما اتفاق می‌افتد و چگونگی آن چندان در اختیارمان نیست. اما هر یک از ما تجربه‌های مشابهی در این زمینه داریم که فصل مشترک رمان‌‌خوانی محسوب می‌شود. پیش از پرداختن به این وجوه لازم است با اشاره‌ای به تعریف رمان ببینیم چه چیز آن را از سایر آثار ادبی متمایز می‌سازد.



    در تعریف رمان معمولاً بر چند ویژگی تاکید می‌شود. نخست آنکه رمان همیشه به نثر و معمولاً مفصل است. غلام (۳۹: ۱۳۸۱) به نقل از گری (۱۴۱ :۱۹۸۴) می‌نویسد: «رمان، داستان طولانی منثوری است که تقریباً همیشه بر شخصیت و حادثه متمرکز می‌شود و معمولاً دارای طرح است». رمان «در جستجوی زمان از دست رفته» اثر مارسل پروست و سپس «کلیدر» به قلم محمود دولت‌آبادی، طولانی‌ترین رمان‌های جهانند. البته همهء رمان‌ها اینقدر مفصل نیستند. مثلاً «بوف کور» اثر صادق هدایت، «سووشون» به روایت سیمین دانشور و «چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم» نوشتهء زویا پیرزاد نسبتاً مختصرند. بنابراین، حجم رمان وجه مشخصهء اصلی آن نیست. بنابراین، نمی‌توان با خلاصه کردن رمان، به داستان کوتاه رسید و با بسط داستان کوتاه رمان نوشت. این دو سرشت و ساختاری متفاوت دارند. تاکید رمان بر شخصیت‌ها و ویژگی‌های ذهنی و روحی آنان است. غلام (۳۹: ۱۳۸۱) به نقل از میرصادقی (۲۴ :۱۳۷۶) می‌نویسد: «هر رمان شرح و نقلی‌ست از زندگی و متضمن «کشمکش»، «شخصیت‌ها»، «عمل»، «صحنه‌ها»، «پیرنگ» و «درون‌مایه». بنابراین، آنچه رمان را از داستان به معنای عام آن متمایز می‌سازد تاکیدی است که بر توصیف و تحلیل شخصیت‌ها و رخدادها دارد. رمان راوی راستین زندگیست. عمق روزمرگی زندگی آدم‌های معمولی را می‌کاود و پرده از پیچیدگی‌ها و کژتابی‌های رفتار آدمی بر می‌گیرد. رسالت رمان پرسش و کاوش دربارهء چیستی و چگونگی زندگی است. بنابراین، انسان در هسته و کانون رمان قرار دارد. انسان با همهء نیکبختی و شوربختی‌اش، با شادی‌ها و اندوهش، با بیم‌ها و امیدهایش، با تمام ترس‌ها و تردیدهایش، و با همهء تنهایی و انزاویی که در جهان تجربه می‌کند. این کندوکاو برای خوانندهء رمان لـ*ـذت‌هایی به ارمغان می آورد که در ادامه به تعدادی از آن‌ها اشاره می‌کنم:



    ۱. لـ*ـذت آزادی و رهایی: رمان ذهن خواننده را از بسیاری بندها می‌رهاند و به او حس دلپذیری از آزادی و رهایی می‌بخشد. ری برادبری می‌گوید: «یک علت نویسنده شدنم آن بود که از نومیدی و تلخی و اندوه دنیای واقعی به درون امیدی بگریزم که با تخیل‌ام می‌توانستم بیافرینم» (برادبری، ۱۳۸۹). این گریز نه فقط برای نویسنده که برای خواننده هم می‌تواند انگیزه‌ء خواندن باشد. ما رمان می‌خوانیم تا برای لحظاتی از دنیای واقعی یکنواخت، سرد و خشن پیرامون خود بگریزیم و به جهان دیگری قدم بگذاریم. جهانی که حال و هوایی متفاوت با دنیای پیرامون ما دارد و حوادث در آن به شکل دیگری رقم می‌خورد. جایی بیرون از زمان و مکانی که در آن قرار داریم. رمان راهی برای رهایی از اینجا و اکنون است و این گریز بی‌دردسر می‌تواند بسیار دلپذیر باشد.



    ۲. فرار از ملال: ملال همیشه در کمین ماست. اگر مراقب نباشیم، همچون باتلاقی ما را می‌بلعد و لحظه‌های گرانقدر عمر را به باد می‌دهد. خواندن رمان یکی از راه‌های فرار از ملال است. با گشودن رمان چرخهء روزمرگی می‌شکند و انسان خود را در قلمروی تازه‌ای می‌یابد. گویی با خواندن رمان به سفر می‌رویم، با آدم‌های تازه آشنا می‌شویم، با آنان گفتگو می‌کنیم و روایت زندگی پر فرار و نشیب آنان را می‌شنویم. به این ترتیب، نگـاه دانلـود خوب می‌تواند نسیمی همراه با تازگی و طراوت در زندگی ما بدمد و دست کم برای مدتی ما را از ملال و روزمرگی برهاند.
    ۳. همذات‌پنداری: ما با شخصیت‌های رمان‌ها «همذات‌پنداری» یا «همزاد‌پنداری» می‌کنیم. خودمان را در موقعیت آنان قرار می‌دهیم. در غم و شادی آنان همدلانه شریک می‌شویم. از خود می‌پرسیم اگر جای آنان بودیم در مواجهه با آنچه سرنوشت سر راهشان قرار داده چه واکنشی نشان می‌دادیم. در نتیجه رمان ما در موقعیتی تازه قرار می‌دهد تا از دریچه‌ای نو به دنیای اطرافمان بنگریم. ما در هر رمان شاهد تغییر و تحول شخصیت‌ها هستیم و حس همذات‌پنداری ما نیز در اثر همین تغییرات متحول می‌شود. بنابراین، معیارهای ما برای قضاوت به تدریج دگرگون می‌شود و همهء این دستاوردها می‌تواند در خدمت تعالی اندیشه قرار گیرد.



    ۴. التذاذ زیبایی‌شناختی: درک ویژگی‌های زیبایی‌شناختی یک اثر هنری همیشه لـ*ـذت‌بخش است. کشف روابط میان مفاهیم و رسیدن به نوعی کشف و شهود تجربه‌ای دلپذیر است. زمانی که ما دربارهء نگـاه دانلـود و رخدادهای آن می‌اندیشیم و می‌کوشیم آن را تحلیل کنیم و به درک تازه‌ای برسیم، التذاذ زیبایی‌شناختی را تجربه خواهیم کرد. کتاب «گشودن رمان» به قلم دکتر حسین پاینده منبع مناسبی برای آموختن چگونگی نقد و ارزیابی رمان است و می‌تواند در این زمینه مفید باشد.



    ۵. تمرین خودکاوی و خودشناسی: خواندن رمان فرصتی برای ارزیابی خود است. ما در آیینهء شخصیت‌های رمان خودمان را می‌بینیم. اساساً ما در آیینه دیگری خود را بهتر می‌بینیم و به نقاط قوت و ضعف خود بیشتر پی می‌بریم. مثلاً رمان «بی‌نام» اثر جاشوا فریس تصویری در برابر دیدگان خواننده قرار می‌دهد که حال و روز خود را در اسارت زندگی ماشینی ببیند. به آن امید که شاید بتواند راهی به رهایی بجوید. در یادداشتی با عنوان « نافرمان: نامی برای بی‌نام» در این زمینه بیشتر نوشته‌ام. (منصوریان، ۱۳۹۳).



    ۶. شناخت و یادگیری: ما با خواندن رمان معلومات عمومی فراوانی می‌آموزیم. قدرت توصیفمان بهبود می‌یابد. واژگان تازه، اسامی شهرها، روستاها و مناطق مختلف، آداب و رسوم اقوام و ملل، ضرب‌المثل‌ها، ترکیب‌های تازه‌ای از کلمات و بسیاری اطلاعات دیگر در رمان‌ها یافت می‌شوند. مثلاً رمان «مردِ صد ساله‌ای که از پنجره فرار کرد و ناپدید شد» که قبلاً در یادداشتی به معرفی آن پرداخته‌ام، هم اثری سرگرم‌کننده و طنزآلود است، هم تاریخ سیـاس*ـی قرن بیستم را مرور می‌کند. (منصوریان، ۱۳۹۴). در مثالی دیگر رمان «کافکا در کرانه» اثر هاروکی موراکامی سرشار از اطلاعات متنوع دربارهء جامعه و فرهنگ ژاپن است که خواننده در کنار روایت رمان می‌آموزد.
    ۷. شکستن کلیشه‌ها: کلیشه‌های ذهنی یکی از موانع آگاهی‌ رهایی‌بخش هستند. کلیشه‌ها ذهن آدم را منجمد و امکان شناخت را از او سلب می‌کنند. کلیشه‌ها منشاء تعصب و جزم‌اندیشی هستند. اما به کمک رمان‌ها می‌توانیم کلیشه‌ها را بشکنیم و در هوایی تازه تنفس کنیم. زمانی که نویسنده ذهن و ضمیر شخصیت‌ها را می‌کاود و آنچه در دل پنهان کرده‌اند هویدا می سازد، آدم در درستی کلیشه‌ها تردید می‌کند. چیماماندا آدیچی - نویسنده جوان نیجریه‌ای – هفت سال پیش در سخنرانی خود در سایت تد با عنوان «خطر داستان تک روایتی[۱]» به خوبی نشان می‌دهد که ما چگونه گرفتار کلیشه‌ها هستیم. مثلاً فکر می‌کنیم ساکنان آفریقا همگی در قحطی و گرسنگی به سر می‌برند. اما این فقط تصویری کلیشه‌ای است که رسانه‌ها برای ما ترسیم کرده‌اند. رمان‌ها ابزاری برای شکستن این کلیشه‌ها هستند. شاید به همین دلیل آنهایی که رمان می‌خوانند در داوری دیگران بیشتر تأمل و احتیاط می‌کنند و به سادگی آدم‌ها را به دو گروه خوب‌ها و بدها تقسیم نمی‌کنند.



    ۸. فرصتی برای مرور تاریخ: هر چند «رمان تاریخی» یکی از انواع رمان است؛ اما به اعتبار اینکه رمان‌ها روای روایتی در گذشته‌اند، همگی تاریخی محسوب می‌شوند. اساساً روایت هر چه باشد، چه در رمان و چه در سایر اشکال ادبیات داستانی ناظر به گذشته است. شباهت دو کلمهء Story و History که اولی به معنای داستان و دومی به معنای تاریخ است، نیز گواهی بر این واقعیت از منظر زبان شناختی است. حتی کتابهایی مثل «دنیای قشنگ نو» اثر «آلدوس هاکسلی» که خبر از آینده‌ای نامعلوم می‌دهند، نویسنده آن را در گذشته نوشته و به نوعی بیانگر نگرشی متعلق به گذشته است. به تعبیر مترجم این کتاب: «شاید بتوان گفت که هاکسلی «امروز» را هجو می‌کند نه آینده را. ناکجاآباد فردای او همین خراب‌آباد امروز ماست». (حمیدیان، ۱۳۷۸).



    ۹. فرصتی برای فلسفه‌ورزی: در هر رمان درجاتی از فلسفه‌ورزی یافت می‌شود. البته سهم فلسفی برخی از آنها بیشتر است. اما پیگیری کشمکش‌های شخصیت‌های داستان و چگونگی معنابخشی آنان به پدیده‌ها و رخدادهای زندگی فرصتی برای فلسفه‌ورزی است. البته برخی از رمان‌ها مبنای خود را بر فلسفه قرار می‌دهند. مثلاً آثار «اروین یالوم» نظیر «وقتی نیچه گریست»، «مسئلهء اسپینوزا»، و «درمان شوپنهاور» رمان‌هایی فلسفی‌اند که با هدف روان‌درمانی نوشته شده‌اند. ابتکار یالوم در نگارش این آثار بسیار ستودنی است. او موفق شده آموزه‌های روان درمانی خود را که به عنوان «درمان وجودی» یا «روان‌درمانی اگزیستانسیال»[۲]شناخته می‌شوند، در قالب رمان عرضه کند. تا امروز آثار او در جهان با استقبال بسیار مواجه شده است. یالوم با نوشتن این آثار نشان داد که چگونه ادبیات می‌تواند درمان‌گر دردهای انسان باشد و چگونه می‌توان از طریق رمان به درمان بیمارانی که از اضطراب و افسردگی رنج می‌برند کمک کرد.



    ۱۰. لـ*ـذت تخیل و رویاپردازی: آلبرت انیشتن می‌گوید «تخیل مهمتر از دانش است» و با این تاکید می‌خواهد اهمیت تخیل را نشان دهد. همهء دستاوردهای فناوری امروز بشر محصول تخیل آدمهایی است که رویاهای خود را جدی گرفته‌اند. رمان از یک سو محصول تخیل نویسنده است و از سوی دیگر مولد تخیل در ذهن خواننده. بنابراین، خیال در رمان هم فرایند است و هم فراورده. خواندن رمان قدرت تخیل ما را بهبود می‌بخشد. زیرا باید همهء آنچه را می‌خوانیم تصور می‌کنیم. گوستاو فلوبر در نامه‌ای به یکی از دوستانش می‌نویسد: «نوشتن واقعاً کار لـ*ـذت‌بخشی است. همین که انسان خودش نباشد ولی در تمام ماجرایی که از آن صحبت می‌شود جریان داشته باشد از آن لـ*ـذت‌بخش‌تر است. مثلاً همین امروز من مرد و زنی عاشق و معشوق را سوار بر اسب در جنگل به گردش بردم. بعد از ظهر یک روز پاییزی بود. برگ زرد درختان را باد به هر سو می‌برد. من در این میان هم اسب بودم، هم سوار، هم برگ بودم، هم باد، هم خورشید و هم کلماتی که آن دو به زبان می‌آوردند.» (مقدمهء «مادام بورای» ترجمهء محمد قاضی)
    ۱۱. امیدآفرینی و الهام‌بخشی: رمان‌ها اغلب شورانگیز و الهام‌بخش‌اند. زمانی که خواننده به دورنمای زندگی شخصیت‌ها می‌نگرد، به روشنی می‌بیند که روزگار به یک مدار نمی‌چرخد. رخدادهایی در راهند که مسیر زندگی را تغییر می‌دهند. ایستادگی و مبارزه شخصیت‌ها نیز بخشی از این امیدآفرینی است. قبلاً در مقاله‌ای با عنوان «بازتابی از بیم و امید در رمان جای خالی سلوچ» به این موضوع پرداخته‌ام. اساساً خواندن رمان یکی از روش‌های «کتاب‌درمانی» است. زیرا رمان میتواند بسیار تسلی‌بخش باشد و برای خواننده آرامشی پایدار و دلپذیر به ارمغان آورد.





    سخن پایانی

    خواندن رمان موهبتی است که آدم باید خوش‌اقبال باشد تا نصیبش شود. رمان‌های ناب به ما می‌آموزند که چگونه می‌توان به زندگی عادی و روزمره رنگی از شکوه و شگفتی بخشید. رمان‌ها بیانگر این واقعیت‌اند که آدم‌ها به همان میزان که به هم شبیه‌اند، با هم متفاوتند. در نتیجه، ما را از کلیشه‌ها می‌رهانند و به ما قدرت تخیل و خلاقیت می‌بخشند. شما هم اگر تجربه‌ای موفق در خواندن رمان دارید، لطفاً در بخش نظرخواهی بنویسید.
     

    A..M..A

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2020/09/04
    ارسالی ها
    93
    امتیاز واکنش
    153
    امتیاز
    96
    محل سکونت
    هرجا دلم بخواد
    بهتر شدن قلم
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا