رمان طنز# اما کلیشه ای! # بحث

وضعیت
موضوع بسته شده است.

BaHaR sHaYgAn

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/30
ارسالی ها
849
امتیاز واکنش
48,449
امتیاز
781
محل سکونت
مشهد
سلام و درود عامون بر شما نگاه دانلودی های عزیز:biggfgrin:
آقا تو تاپیک قبلی، اومدیم راجب رمانای جنایی بحث کردیم!:NewNegah (8):
که چه رمانایی (از نوع جنایی) جدیدا کلیشه ای شدن؟:NewNegah (6):
کودوماشون تکرارین و شدیدا رو مخ؟:aiwan_light_dash2:
کودوماشون باعث می شن بریم تو افق محو شیم؟:aiwan_light_blffffum:
و یه خلاصه از جنایی های کلیشه ای! :aiwan_light_blufgm:

حالا این دفعه، می خوایم از رمانای "طنز" کلیشه ای بگیم:aiwan_light_girl_crazy:
جدیدا هر چی رمان طنز باز می کنم، همشون یه جورن!:aiwan_light_king:

موضوعشون نه ها.... همه چیشون!:aiwan_light_heat:
من می گم همه، شما بشنو همـــــه!:aiwan_light_gamer3:
از شخصیت دختر بگیر تا.... شخصیت پسر!
دخمله کیه؟
مو طلایی:aiwan_light_blum:www
چشم آبی:aiwan_light_blush:
هیکل باربی:campeon2:
قهرمان جهانی ورزش هایی قبیل بسکتبال، والبیال، تکواندو و غیره:aiwan_light_girl_cray2:
پاپا کارخونه دار:aiwan_light_hi:
ننه پورشه سوار:aiwan_light_girl_witch:

(تازه وختی از خواب بیدار می شه شبیه اجنه است:aiwan_light_heat: بابا تو که هولویی، تو خواب میان پوستتو می کنن؟:aiwan_light_mda:)

حالا دختره به کنار... پسره رو بچسبین!:aiwan_light_girl_mad:
پسمله کیه؟:aiwan_light_girl_in_love: آورین درست حدس زدین:aiwan_light_girl_sigh:
سیکس پک:aiwan_light_mosking:
چشم و ابرو مشکی یا آبی:aiwan_light_pardon:
ماشین مازراتی یا پورشه:aiwan_light_mega_shok:
(کمتر ازین نمی شه:aiwan_light_laugh4: اصرار نکنید:aiwan_light_girl_wink:)
یه شرکت داره که بدون کمک کسی، کردتش برترین برند جهانی! (بابا عموی من چهل سالشه هنوز یه شرکت کوچول موچول داره، پسره بعد حد اکثرر سی سالشه رسوندتش اونجا:aiwan_light_paratrooper: بوخودا این استعدادا دارن حروم می شن، حروووم:aiwan_light_hysteric:)

حالا می گیم شخصیتای بیریخت مورد پسند واقع نمی شن! (در مورد اونم حرف می زنیم بعدا)
بقیه موارد چی؟ مثلا شروع رمان!
همشون مثه هم شده... کلیشه! تکرار! کپی!
اسکی!
می گین چی؟ الان واستون مثال می زنم:
مثال یک:

ـ جوجول بیدار شو... جوجول؟ :aiwan_light_girl_mad:
(دوس دارم اسم بسازم. همه ساختن، منم روشون!)
ـ ننه جان جدت بیخیال شو!
ـ مگه تو کلاس نداری بچه؟
دختره یوهو شیش متر می پره بالا! (سعید معروف کجایی:aiwan_light_girl_to_take_umbrage2:)
ـ وای مامی چرا زودتر بیدارم نکردی؟ واااای دیرم شد:aiwan_light_cray:
بقیشو که خودتون می دونید... تصادف و... چارتا پسر خوشمل و جیـ*ـگر با نام های آرسم، آرکم، آرنم، آرشم (آ حرف مقدس:aiwan_light_wizard:) و جر و بحث با استاد و.. کلکل و بلا ملا و عشق و انکار و گوشه گیری و
پـــایان!

یا یه مثال دیگه!
ـ عرررر عررررر
دخیه گوشی سه ملیونیشو شوت می کنه کنج دیوار.

چرا؟
چون زنگ زده و خانومو بیدارش کرده!
بعدم می گـه
گور باباش! پاپا یکی دیگه واسم می خره! می خواس از خواب بیدارم نکنه!
بعدم یه نیگای پر از حسرت می اندازه به تختش . می ره جلوی آینده.یا اکثر امام زاده های جاده چالوس! این منم؟ چرا این شکلیم؟ اگه این منم، پس من کیه؟
بعد از انجام عملیات های مربوطه (همون لولو به هولوی خودمون) سوار ماشین می شه و چون دیرش شده، با سرعت ماشینو می رونه.
بعدشم که خودتون می دونید،
تصـــادف! اونم با چارتا پسمل ژیگر!

یه دیالوگ مشترکم بگم دور هم بخندیم!
"
خانوم دید زدنتون تموم شد؟"

بقیشم که دیگه خودتون می دونید!
آخه درسته؟ نه... درسته؟
خلاقیت کجا رفته؟


می دونید، به نظر شخص شخیص بنده:aiwan_light_sun_bespectacled: این نویسنده هایی که رمانای هم دیگه رو کپی پیست می کنن، یه رمان خوندن، با خودشون گفتن "منم شناگر ماهریم ! فقط تو تشت نگهم می داشتن:aiwan_light_sarcastic_hand:"
بعدم به خودشون می خندن و دوباره مشغول تایپ می شن.
وقتی می خوان رمانو بفرستن واسه ناظر، می گن
"یا خدا! رمان من اسم نداره که!"
بعد چند دقیقه فکر کردن، یه لبخند فیلسوفانه می زنن و در حالی که تو ذهنشون دارن کنار نادر ابراهیمی قدم می زنن تایپ می کنن اسم و.... ارسال!
سوال اینجاست، اون اسمه چیع؟
می گم بهتون... صبر داشته باشین!

عشق به سبک X:aiwan_light_wacko:

عشق به سبک خر بیار و باقالی بار کن، عشق به سبک ظرف جهیزیه ننم، عشق به سبک من و دوستام و....:aiwan_light_training1:

عشق X من:aiwan_light_sorry:
عشق بد احلاق من، عشق چشم آبی من، عشق چشم شهلایی من، عشق گیسو کمند من، عشق بادکنک به دست من و...:aiwan_light_scare:

خب دیگه... به پایان رسید این کتاب حکایت همچنان باقیست:aiwan_light_tender:
(اگه درست گفته باشم25r30wi)

خب... به نظرتون باید چیکار کرد؟
 
  • پیشنهادات
  • Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    چند تا تیکش رو از فرکانس قلم بر نداشتی؟
    ولی موافقم. انگار که امروزه نویسندگی شده اجبار. همه باید بنویسن. خواهرزاده ایکبیری باجناق برادر شوهر عمه همسایه روبرویی نوشته منم باید بنویسم. آقا من طنز نویسی بلد نیستم نمی نویسم. شما هم اگه بلد نیستی ننویس. آبروی نویسندگی و رمان رو زیر رادیکال به فرجه ده نبر.
    به دوستم می گم طنز سراغ داری؟ می که رمان ایکس رو خوندی؟ خیلی باحاله.بعد می رم بخونم دلم می خواد از این همه کپی سرم و بکوبم دیوار.
    اصلا عوامل این کلیشه ها دنبال شدن اونا توسط خواننده هاست. بعد یکی میاد می بینه رمان فلانی هزار تا دنبال کننده داره می گـه چرا منم رمان نذارم مثل این باید مشهور بشم؟ و چون خلاقیت نداره، باعث ایجاد اثری به نام کلیشه می شه.
     
    آخرین ویرایش:

    BaHaR sHaYgAn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/30
    ارسالی ها
    849
    امتیاز واکنش
    48,449
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد

    نه عزیزم، فرکانس قلم نویسندگی یاد می ده.
    من هنوز خودم گیرم که چجوری ادامه رمانمو بنویسم، بعد بیام یاد بدم؟
    فقط به عنوان یه خواننده انتقادمو از رمانایی که خیلی زیاد شدن میگم
    بازم اون تیکه هایی که شبیه مطالب اونجا شده رو بگو، جایگزین بزارم واسشون
     

    Lovelydog

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    1,853
    امتیاز
    346
    سن
    22
    محل سکونت
    کردستان
    واقعا خیلی عالی بود دمت گرم
    این و اضافه کن که شخصیت پسره تو رمانای پلیسی اینجوریه که تو سن بیست و پنج سالگی سرهنگ شده

    جالبیه رمانی طنز اینکه بیشتریاشون تو دانشگاه اتفاق میفته پس به این نتیجه میرسیم که این نویسنده های گرامی قصد دارن تو دانشگاه شوهر پیدا کنن .
    تو دانشگاه پسره خوشکل ،پولدار و تقریبا همه دخترای دانشگاه دوست دخترشن {من نمی دونم این نویسنده ها که دخترم هستن چه علاقه ای به بی ارزش کردن هم نوع خودشون دارن .یعنی دخترا یه ذره غروروم ندارن . نویسنده های گرامی خواهشا یکم تعصب داشته باشید }
    میرسیم سر دختره .دختره چرا این همه به پسرای خوشکل دانشگاه بی توجه ؟مگه احساس نداره .بابا اینا جوری پسر ه رو توصیف میکنن که من آب از لب و لوچه م سرازیر میشه اینا چرا بی توجه ان عاخه
    میرسیم سر چشم ها که من وقتی این جور رمانا رو میخونم به کل از زندگی قطع امید میکنم
    آهای ایها الناس من بد بخت فلک زده چیکار کنم که چشمام قهوه ای .چرا هیچ لا مصبی رمان نمینویسه دختره چشماش قهوه ای باشه .چرا همه چشماشون خاکستری و کهربائیه {مگه داریم اصن }

    من نمی دونم چرا تو خیابونا این همه ماشین گرون قیمت و زیبا نمی بینم .میبینم اما نه این همه دیگه

    یه توصیه به پسرا :
    برین خودتون رو بکشید دخترا عاشق پسرای مازراتی دار میشن .
    حتما یه باشگاه بدن سازی برین و سیکس پک درست کنین وگرنه قید دختر جماعت و باس زد
    هرکاری کردین باید مغرور باشین باید چشماتون رو جوری سرد کنین که سردیشون تا مغز استخون دختره نفوذ کنه {خدایی این خیلی تکراریه }
    باید گیتار زدن بلد باشید تا وقتی میرید شمال به اون ویلای همه چیز تمومتون کنار دریا پیش همه تو چشمای دختره زل بزنید و بخونید .بعد تموم شدن آهنگ دختره با گریه فرار میکنه و شما باس بری دنبالش
    مهارتتون رو تو گرفتن شخص زیاد کنید مبادا دختره پاش لیس بخوره یا از پله ها بیفته و شما نتونی بگیریش دستاتو دور کمرش حلقه کنی و واویلا { همه میدونن ادامه اش و}
    رو غیرتتون کار کنید .مهارت غیرتی شدنتون رو بالا ببرید .مبادا مثل سیب زمینی دختره رو ببینید که داره از حرص شما با یکی دیگه میرقصه یا شماره میگیره

    من یه سوال ذهنم و خیلی وقته درگیره خودش کرده :
    برادره دختره چرا انقدر بی غیرته آخه :
    دختره با پسره دوست میشه .میترسه به داداشش بگه .بعد یه مدت میفهمه برادره میدونسته واسه اینکه ناراحت نشه نگفته .
    تو مهمونیا با پسرا سالسا میرقصه بعد رقصش برادرش میگه {رقـ*ـص خوبی بود خوشکلم}

    اها یه چیز دیگه دقت کردین همیشه برادره داره دنبال دختره می دوه چون دختره آب روش ریخته وقتیم میگیرتش یا قلقلکش میده یا موهاش و میکشه .تو این جور مواقعم دختره به پدر گرامیش پناه میبره پدره هم میگه
    -دختر من و اذیت نکن
    بعد برادره میگه
    -من هی میگم سرراهیم شما بگیدنه

    تو مهمونیا دختره با اینکه ساده مثلا رفته همه نگاه ها رو اونه

    اصن یه وضیه

    یه توصیه به نویسنده ها
    رمانی بنویسید که مشکلات جامعه داخلش باشه نه رویا های خودتون .رمانی بنویسید تا چشم خواننده ها رو باز کنه .رمانی بنویسید که بتونه ذهن خواننده رو درگیر کنه .و صد البته واقعیت باشه تا ما کم حسرت بخوریم رمانی رو بنویسید که وقتی خواننده داره میخونه گریش بگیره و بخاطر زندگیه خوبش از خدا تشکر کنه نه گله

    مخلص شوما
     

    BaHaR sHaYgAn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/30
    ارسالی ها
    849
    امتیاز واکنش
    48,449
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد

    آرههههه بابای دوست من نمیدونم چند سالشه ولی پیره، بنده حدا تازه شده سروان!
    بعد اینا زرپی میان سرهنگ میشن!
    بابا مگه چشم قهوه ای چشه؟
    تازه من همش تو خیابون پراید و پیکان جوانان می بینیم.
    هرکیم مزاحمم میشه شبیه مرغای روستای عمومن!
     

    *میران*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/14
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    27,707
    امتیاز
    726
    سن
    28
    اره مان های طنز معمولا همه تو یه قالب امده که تو دانشگاه یا ازدواج اجباریه ویا چیز های دیگه نویسنده های عزیز باید موضوع های جدید رو برا رمانشون انتخاب کنند ما الان کلی اتفاق های جدید داریم از اجتماعی ، خانوادگی ،عاشقانه و ... پس باید تلاش کنند چیز های جدید رو در نظر بگیرن تا موفق بشند و خواننده رو کنجکاو برای ادامه داستان کنند
     

    BaHaR sHaYgAn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/30
    ارسالی ها
    849
    امتیاز واکنش
    48,449
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد

    Lovelydog

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/06/30
    ارسالی ها
    218
    امتیاز واکنش
    1,853
    امتیاز
    346
    سن
    22
    محل سکونت
    کردستان
    خخخخخ

    دقت کردی وقتی یکی مزاحم دختره میشه نمی دونم پسره از کجا میفهمه زرت میاد وسط و مشتش و میکوبه تو دهن پسره
    بعد به دختره با پوزخند اعصاب خوردکنش میگه
    -خوش میگذره
    دختره هم که اعصابش از پوزخند پسره خورد میشه با لجبازی میگه
    بله جای شما خالی
     

    *میران*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/14
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    27,707
    امتیاز
    726
    سن
    28

    BaHaR sHaYgAn

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/30
    ارسالی ها
    849
    امتیاز واکنش
    48,449
    امتیاز
    781
    محل سکونت
    مشهد
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    تاپیک قبلی
    بالا