خودم اولین رمانی ک خوندم پدر سالار بود
کلاس چهارم بودم ده سالم بود
خیلی برام سنگین بود ولی با تخسی تمام خوندمش
و در نهایت یه تصگر عجیب غریبی ازش دارم
کل رمان دختره هی غش می کرد
اولین رمانی که خوندم جین ایر بود کلاس چهارم ابتداییم :// یادمه هیچیی ازش نفهمیدم
ولی اولین رمانی که فهمیدم و اینا رمان باران از فهیمه رحیمی بود که از خالم گرفته بودم :) یادنه اون رمان رو ده بار شایدم بیشتر خوندم کلاس پنجم ششم ابتدایی بودم :)
بعد دادم دخترخالم بخونه گمش کرد خاطراتمو :///
اولین رمانی که خوندم
* در جستجوی بهار * بود اون موقع ها فکر کنم نه یا ده سالم بود ... رمان خوبیه تا الان شاید بیشتر از بیست بار خوندمش .
بعد از خوندن اون رمان همش حس میکردم ما هم یه فامیل گمشده داریم که قراره یه روزی پیداش بشه و من عاشقش بشم
من رمان راز گردن بند اولین رمانی بودکه خوندم وفک کنم کلاس هفتم هشتم بودم خوندمش.ژانرش معمایی پلیسی بود که به نظرم رمان خیلی خوبی بود.منتها عادت بدی که دارم اینه که هیچ رمانی روبیشترازیه بار نمی خونم واین رمانم همین طور بود.وتصوری که ازش دارم اینه که اگه توی یه شرکت خوب مشغول به کاربشی ورییسش یه پسرجوون باشه زودمی تونی مخشو بزنی!(فقط تصورمه ها)
من اولین رمانم در همسایگی گودزیلا بود.
فکر میکنم حدود 10 یا 11 سال داشتم.
من بعد خوندنش با خودم فکر کردم آیا وقتی بزرگ بشم، باید با پسرا کلکل کنم؟ لجبازی کنم؟ باهاشون یا...؟ اما منطق من جواب میداد نه به خاطر همین گاهی کلکل میکردم با داداشم اما الآن در حد معمول اونم فقط با داداشم یا گاهی شوهر خواهرم!
ازدواج اجباری
حدود11 سالم بود
چون یه دختر 15 ساله به زور ازدواج کرده بود و شوهرش کتکش میزد بعدم به زور باهاش رابـ ـطه برقرار کرده و زودم حامله شد خیلی بد بود فکر می کردم هرکسی توی این سن ازدواج کن زندگیش به همین تلخی میشه
اولین رمانی ک خوندم دالان بهشت بود 14سالم بود.
خیلی تحت تاثیرش بودم تا مدت ها
این رمان هایی هم ک من میخوندم نمیدونم چرا ی فاصله 10الی 20ساله بین دختر و پسر می افتاد ک از فشار حرص شب خواب رمانو میدیم و خودم دس دختر و تو دس پسر میذاشتم.