نقد و بررسی فیلم ایرانی نقد سریال شهرزاد: فصل سوم

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 2,018
  • پاسخ ها 18
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
bf1acd4e-9c56-489a-a46f-0dd53f8f45f7.jpg

نقد سریال شهرزاد: قسمت اول، فصل سوم


اولین قسمت از فصل سوم سریال عاشقانه شهرزاد، چنان اکشن ظاهر می‌شود که باید آن را در تضاد با فصل اول و تکمیل‌کننده فصل دوم دانست.

سریال شهرزاد در طی دو فصل خود نشان داد که اگر به آثار داخلی بها داده شود، تیم نویسندگی ضمن الگو‌برداری، از استعداد و توانایی‌های خود در جهت ابداع عناصر جدید بهره ببرند، تیمی حرفه‌ای از بازیگران انتخاب شود و موسیقی نه به عنوان المانی که تنها در تیتراژ‌ها شنیده می‌شود، بلکه به عنوان شخصیتی مستقل در بخش‌های مختلف اثر حضور داشته باشد، می‌توانند به چنان درجه‌ای از کیفیت برسند که در تاریخ یگانه شوند. هر‌چه فصل اول سریال شهرزاد صفت معرفی‌کننده این سریال یعنی صفت «عاشقانه» را به بطن خود تزریق کرده بود و در کنار تمام جنبه‌های سیـاس*ـی و اجتماعی‌اش، در اکثر اپیزود‌ها به فعل و انفعالات احساسی بین شخصیت‌ها می‌پرداخت و شخصیت «بزرگ آقا» همواره به عنوان یک عامل بر‌هم‌زننده آن حضور داشت، اما در فصل دوم سریال شهرزاد برای بقا در شبکه نمایش خانگی تصمیم به تغییر درون‌مایه گرفت. نتیجه این امر اضافه شدن تم مافیایی به سریال و پر‌رنگ شدن جنبه‌های سیـاس*ـی و اجتماعی بود. به همین دلیل فرصت کافی برای نمایش شخصیتی که نامش برای سریال انتخاب شده نبود و سکانس‌های شهرزاد به حداقل رسیده و شخصیت‌های تازه معرفی سریال از جمله شاپور بهبودی (با بازی رضا کیانیان) و بلقیس خاتون دیوانسالار (با بازی رویا نونهالی) بیشتر توجه دوربین را در اختیار گرفتند. این توجه باعث شد که بازیگران بتوانند تمام توانایی‌های خود را بروز داده و این شخصیت‌های چند‌لایه به بهترین شکل نمایش داده شوند. در طرف مقابل روند تبدیل شدن قباد به پدر‌خوانده جدید سریال کامل شده و سکانس‌های دو نفره‌اش با شهرزاد به زیبا‌ترین بخش‌های سریال تبدیل می‌شوند. در کنار تمام نقاط قوت فصل دوم سریال شهرزاد، موارد متعددی وجود داشت که به کیفیت کلی اثر صدمه وارد می‌کردند. موارد همچون طنز‌های اضافه و بی‌اثر و سکانس آموزش رانندگی شهرزاد که امیدواریم طبق گفته تهیه‌کننده سریال هدف از آن در فصل سوم مشخص شود. فصل سوم سریال شهرزاد وظیفه سنگینی بر‌عهده دارد؛ از طرفی باید تمام خرده‌داستان‌های بدون پایان فصل دوم را به انتها بر‌ساند و از طرف دیگر به عنوان فصل آخر لازم است بدون اشکال و ایراد عمل کند تا بتوان آن را به عنوان پایان‌بندی در‌خور قبول کرد. آخرین سکانس فصل دوم این امید را به وجود آورد که سریال شهرزاد به ریشه‌هایش بر‌می‌گردد که حداقل در اپیزود ابتدایی تا‌حدودی این امر محقق شده است.

302ec86c-651d-4976-a9c1-551737fa1f0a.jpg


شخصیت اصلی قسمت اول فصل سوم سریال شهرزاد را باید سروان آپرویز دانست
قسمت اول فصل سوم سریال شهرزاد در ادامه همان روندی حرکت می‌کند که با فصل دوم آغاز شد. بررسی این اپیزود را باید با مهم‌ترین شخصیت آن اغاز کرد. این شخصیت نه شهرزاد است، نه قباد و نه بهبودی، بلکه او سروان آپرویز با هنر‌مندی مثال‌زدنی امیر جعفری است. در فصل دوم با ویژگی‌های این شخصیت آشنا شدیم، شخصیتی که قواعد بازی با بزرگان را بلد نیست و به سیستم اربـاب رعیتی اعتقاد ندارد. شخصیتی که در پوشش مامور قانون و با استفاده از هوش و زبان خاصش به بهترین شکل نقش یک عنصر نا‌مطلوب اما لازم را ایفا می‌کند. معرفی سروان آپرویز با انتقام‌جویی شبانگاهی‌اش آن‌هم در برابر کسی که قانون در مقابله با او همچون بازیچه‌ای است و قدرت عمل ندارد، انجام شد. اما پس از مشاهده رفتار‌های او با اکرم متوجه می‌شویم که تنها مقصود او انتقام از خانواده‌هایی همچون دیوان‌سالار است که به دلیل قدرت و ثروتی که در اختیار دارند، افرادی همچون سروان آپرویز و اکرم را به مانند عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی به حرکت در می‌آورند. راه انتقام از این افراد ایجاد فرصت تجربه مشابه و از بین بردن زندگی آن‌ها است. سروان آپرویز به خوبی از این راه آگاه است و با برنامه و بهره‌گیری از فرصت‌ها قصد دارد در این مسیر حرکت کند. به این دلیل که تنها هدف برای او اهمیت دارد، هیچ تفاوتی نمی‌کند که در این راه چه کسانی صدمه ببیند، قربانی شوند یا از بین بروند. هم اکرم و هم صابر تنها مهره‌هایی هستند که سروان آپرویز را یک قدم به انتقام نزدیک می‌کنند.

160cc3aa-3584-48c5-9db7-154c3e008f6d.jpg


سروان آپرویز برای انتقام از اربـاب‌ها از طریق رعیت‌ها وارد می‌شود
با این وجود که سروان آپرویز در متقاعد کردن صابر برای انجام اهدافش کاری از پیش نبرده است، اما با شناخت شرایط اکرم، دست گذاشتن روی نقاط ضعف و بازی روانی که با او آغاز کرده، او را در مسیر هدفش قرار داده است. اکرم تمام انگیزه‌هایی را که برای تبدیل شدن به یک قاتل لازم است، در اختیار دارد و با توجه به تجربه‌ای که در انجام آن دارد، می‌توان انتظار هر عملی را از او داشت. این گفته‌ها بدان معنا نیست که اکرم شخصیت منفی یا تک بعدی است و تنها بر‌اساس ذات خبیثش دست به چنین اعمالی می‌زند. شخصیت‌پردازی اکرم از همان ابتدای معرفی با جزئیات کامل و به صورت دقیق انجام شد. به همین دلیل نمی‌توان اعمال او را قضاوت کرد، زیرا ریشه‌های آن به طور تمام و کمال تعریف شده و زمینه‌چینی‌های آن انجام شده است. اگر از موسیقی دلهره‌آوری که همزمان با اقدام به قتل اکرم در حال پخش است صرف نظر کنیم، این سکانس به عنوان یک کلیف هنگر نمی‌تواند موفق عمل کند، زیرا نه هیجان و انگیزه برای مشاهده قسمت بعد به وجود می‌آورد و نه به‌واسطه اشتباه در تصویر‌برداری و مقدمه‌چینی آن، حس تعلیق ایجاد می‌کند.

dabe9e71-c3ac-4437-913b-1b01bc8e7ec7.jpg


سریال شهرزاد برخلاف بسیاری از سریال‌های ایرانی از حذف شخصیت‌هایش ترس ندارد
اگر‌چه بهبودی و دیوان‌سالار دو طرف اصلی تم مافیایی سریال شهرزاد هستند، اما در فصل دوم با امین آقا شیروانی با بازی امیرکاوه آهنین‌جان آشنا شدیم. شخصیتی که به دلیل فیزیک مناسب و هنر‌نمایی بازیگرش تمام ویژگی‌های لازم برای تبدیل شدن به رقیب دو خانواده ذکر شده را دارد. ورود این شخصیت با دزدیدن شیرین دیوان‌سالار همراه شد، اقدامی که بدون شک بدون مقابله خانواده دیوان‌سالار باقی نخواهد ماند. خانواده شیروانی از آنجایی که قدرت کافی برای بقای مستقل را ندارد، قصد اتحاد با خانواده بهبودی را با این وجود که از همکاری آن با دیوان‌سالار آگاه است، دارد. اگر هر خانواده دیگری مجبور به انتخاب بین دیوان‌سالار و شیروانی بود، مسلما گزینه اول را انتخاب می‌کرد و برای ادامه روند همکاری هر آنچه را که از خانواده دوم می‌دانست به اطلاع دیوان‌سالار می‌رساند. این دقیقا همان عملی است که شاپور بهبودی آن را انجام داد. دیالوگ‌های رد و بدل شده بین شاپور بهبودی و امین آقا شیروانی چه در سکانس‌ تفاهم سوری و چه در آخرین حضور این شخصیت چنان قوی و عالی نوشته و توسط بازیگران ادا می‌شوند که کمتر نمونه آن را در سریال‌های ایرانی مشاهده کرده‌ایم. کنار رفتن شخصیت مذکور از سریال از طرفی خوشحال کننده و از طرفی ناراحت کننده است. از این جهت خوشحال کننده است که سریال یک بار دیگر ثابت کرد که در حذف شخصیت‌هایش هیچ ترس و ابایی ندارد و در صورت لزوم آن‌ها را از بین می‌برد. اما آن را باید ناراحت کننده دانست که شخصیت شیروانی پتانسیل بالایی برای تزریق هیجان به جنگ‌های مافیایی داشت و می‌توانست به عنوان عنصر مخالف تاثیر بسزایی در داستان داشته باشد.

bff7ef43-86f3-4f43-8825-e0c9798b201f.jpg


مسائل مربوط به حقوق زنان همچنان در بطن اثر حضور دارد
دو تم دیگری که در اپیزود اول به آن‌ها پرداخته می‌شوند، درون‌مایه فمنیسم و خــ ـیانـت است. به مانند فصل دوم، فمنیسم را شهرزاد آغاز می‌کند و در گفتگو با فرهاد از برابری‌های اجتماعی بین دو جنس حاضر در جامعه می‌گوید. شهرزاد از ویژگی‌هایی می‌گوید که هم‌اکنون در کشور‌های جهان مشاهده می‌کنیم؛ بانوانی که شغل‌ها و سمت‌های مهمی را به دست گرفته و به خوبی از پس انجام آن‌ها بر‌آمده‌اند. در طرف مقابل فرهاد از این آرزو و امید استقبال نمی‌کند و همان جملاتی را تکرار می‌کند که سال‌ها جوامع مرد‌سالار آن‌ها را در گوش شهروندانشان خوانده‌اند. این جملات فرهاد به همان اندازه برای شهرزاد عجیب و غیر‌منتظره است که مخاطب از شنیدن آن‌ها از زبان فردی که با خواندن کتاب خو گرفته و روشن فکر است، شوکه می‌شود. از طرفی شهرزاد دقیقا همان سوالی را می‌پرسد که در ذهن بیننده نیز تداعی می‌شود؛ چرا شخصی که با آزاد کردن دکتر مصدق قصد دارد روند معمول را تغییر دهد، چندان به تغییر در جامعه خوش‌بین نیست. در اپیزود اول فصل سوم سریال شهرزاد برای اولین بار با زندگی مخفی هوشنگ آشنا می‌شویم. زندگی که با جنبه‌های مختلف آن آشنا نشده‌ایم و ترس از بر‌ملا شدن آن همواره با هوشنگ است. اختلاف‌های او با حمیرا دلیل به وجود آمدن چنین زندگی است. مشکلات مالی هوشنگ باعث می‌شود که او به سمت دست‌بوسی قباد سوق پیدا کرده و با فروش اطلاعات به او سعی کند زندگی دومش را نیز حفظ کند. باید دید این اقدام هوشنگ چه تاثیری بر آینده سریال دارد.

76a07d6f-4a0b-4920-8b4d-e7ce01f184a9.jpg


اپیزود اول سومین فصل از سریال شهرزاد رگه‌های عاشقانه فصل اول را ندارد و شخصیت‌های کلیدی‌اش کمترین تاثیر را در رخداد‌های آن دارند. در عوض در ادامه سبک و سیاق فصل دوم چنان عالی و بدون نقص عمل می‌کند که کمتر ایرادی را می‌توان گرفت. دیالوگ‌هایی که به درستی نوشته و به زبان آورده می‌شوند، استفاده عالی از عنصر غافلگیری، پر‌رنگ‌تر کردن درون‌مایه‌های اجتماعی و سیـاس*ـی و حذف سکانس‌هایی که تاثیری در اتفاقات داستانی ندارند باعث شده‌اند که شروع فصل سوم قدم‌هایش را چنان استوار و با ثبات بر‌دارد که امیدواری‌مان نسبت به بهبود شرایط سریال همچنان ادامه داشته باشد.

منبع زومجی
 
  • پیشنهادات
  • Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    3a0f6449-8095-48b8-a776-35eaaa1d1d20.jpg


    نقد سریال شهرزاد: قسمت دوم، فصل سوم

    قسمت دوم فصل سوم سریال شهرزاد در رفت و آمدی مداوم بین خرده‌داستان‌هایش، همچنان اصلی‌ترین بخش خود را نادیده می‌گیرد. با بررسی این اپیزود همراه باشید.


    فصل سوم سریال شهرزاد همراه با سکانس‌های اکشن، حذف یک شخصیت با پتانسیل بالا، نفوذ به روح و روان از طریق کلام و پرده‌برداری از یک رابـ ـطه مخفی آغاز شد. در قسمت اول این فیلم با زندگی مخفی هوشنگ، داماد خانواده سعادت آشنا شدیم. زندگی که رفتار‌های نه‌چندان مناسب حمیرا با هوشنگ در به وجود آمدن آن چندان بدون تاثیر نیست. از طرفی با پس گرفتن املاک دیوان‌سالار از خانواده‌های سعادت و دماوندی، مشکلات مالی به سراغ آن‌ها آمده است. به همین دلیل هوشنگ که در تامین خانواده دومش هم مشکل دارد، تصمیم به خبر‌چینی برای قباد و دریافت پول می‌کند که باید صبر کرد دید این اقدام چه تاثیری در آینده سریال دارد. اگر از مخفی‌کاری‌ها و خیال‌پردازی‌های هوشنگ بگذریم، به کنار رفتن امین شروانی می‌رسیم که شخصا امیدوار بودم به جنگ‌های خانوادگی رنگ و بویی تازه ببخشد. در بررسی قسمت قبل سریال شهرزاد، از دو جنبه این اتفاق را بررسی کردیم که از طرفی ثابت می‌کند سریال چندان به شخصیت‌هایش وابستگی ندارد و به راحتی آن‌ها را حذف می‌کند و از طرفی پتانسیل بالای او چندان مورد استفاده قرار نگرفت. اما در کنار بخش‌های ذکر شده، مهم‌ترین بخش اپیزود هفته قبل را باید سروان آپرویز و اکرم دانست. به‌واسطه شخصیت‌پردازی مناسب و بدون اشکال در طی فصل دوم، مخاطب با تمام انگیزه‌ها و ویژگی‌های این دو شخصیت آشنا است و زمینه‌چینی لازم برای اعمال و رفتار آن‌ها به خوبی انجام شده است. قسمت اول در حالی به پایان رسید که اکرم تحت تاثیر سروان آپرویز تصمیم به قتل فرزند قباد و شهرزاد می‌گیرد که به دلیل مشکلاتی در تصویر‌برداری به عنوان یک کلیف هنگر یا پایان نفس‌گیر ناموفق عمل می‌کند.

    05d539f0-30a0-4a34-bdc2-35eb4b90c5e8.jpg


    به مانند اکثر اتفاقات سریال شهرزاد کار‌گردان با چید‌مان زمانی حضور شخصیت‌ها اتفاقات داستانی را رقم می‌زند
    قسمت دوم را از آخرین سکانس اپیزود قبل آغاز می‌کنیم. به مانند اکثر اتفاقات سریال شهرزاد همچون حضور به موقع سر‌هنگ تیموری و اعلام حمایت از قباد به عنوان رئیس جدید خانواده دیوان‌سالار، که کار‌گردان با چید‌مان زمانی حضور شخصیت‌ها اتفاقات داستانی را رقم می‌زند، دایه کبیر سر بزنگاه سر رسیده و مانع از عملی شدن نقشه اکرم می‌شود. هر‌چند این اتفاق قابل پیش‌بینی بوده و انتظار آن می‌رفت، اما بهره‌برداری از آن تماما به عهده نویسنده و کارگردان است. این فعل و انفعلات باعث می‌شود که قباد، نصرت و دو تن از خدمتکاران از رابـ ـطه پنهان قباد و اکرم و حاصل آن مطلع شوند. مسلما این اتفاق چندان عاقب خوشی ندارد و به سقوط اکرم از پله‌ها منجر می‌شود. در ادامه نصرت، اکرم را به بیرون از عمارت منتقل می‌کند و قباد مانع از تماس بتول با شهرزاد می‌شود. این سکانس‌ها از جمله تماس با قباد با خانه شهرزاد به این امید که صدای او را بشنود، اما با فرهاد مواجه شده و بدون هیچ کلامی تماس را قطع می‌کند، شاید از نظر داستانی کار‌کرد خاصی نداشته باشند و این حس را به وجود بیاورد که تنها برای افزایش مدت سریال استفاده شده‌اند. اما در واقع در روند رشد شخصیتی قباد تاثیر‌گذار هستند. قباد با قول تامین جهیزیه برای دختران بتول، همان مسیری را در پیش گرفته که پیش از این بزرگ‌آقا توانسته بود زیر‌دستانش را مطیع اوامر خود کند. این مسیر شناخت ضعف‌ها و کمبود‌ها و وارد شدن از طریق آن‌ها است. این رویکرد نشان می‌دهد که علی‌رغم تمام تلاش‌های قباد برای ایجاد تفاوت بین خود و بزرگ‌آقا، همچنان تحت تاثیر آموزه‌ها و شیوه عملکرد او است.

    83490f2a-ea94-41b8-a20e-cf2835c8ff85.jpg


    دیالوگی که پس از قطع تماس شهاب حسینی به زبان می‌آورد هم در عین کوتاه بودن، باز هم مهم و غیر‌قابل نادیده گرفتن است. در فصل اول مشاهده کردیم که چگونه به دلیل قدرت خانواده دیوان‌سالار و به خصوص بزرگ آن و دلایل مختلف دیگر، شهرزاد مجبور شد که تن به ازدواج با قباد دهد. هر‌چند این رابـ ـطه با اجبار و بدون هیچ احساسی آغاز شده بود، اما با شناخت بیشتر شهرزاد به قباد و به دنیا آمدن کبیر، کم کم علاقه‌ای بین این دو شخصیت ایجاد شد. قباد که نه تنها کمبود‌های موجود در زندگی مشترکش با شیرین را با وجود شهرزاد رفع کرده بود، بلکه برای اولین بار عشق را تجربه می‌کرد. حسادت شیرین و بی‌توجهی قباد به همسر اولش باعث می‌شود که بزرگ‌آقا به عنوان آغاز‌کننده رابـ ـطه شهرزاد و قباد، به آن پایان دهد. در وقوع این اتفاقات نه شهرزاد تصمیم‌گیرنده است و نه قباد، بلکه تمام آن‌ها به دست بزرگ آقا رقم خورده‌اند. اما با کنار رفتن این شخصیت و آغاز زندگی مشترک فرهاد و شهرزاد، قباد در بازگرداندن زندگی‌اش شکست می‌خورد. این شکست به پیدا کردن یک مقصر منجر می‌شود. مسلما این مقصر نه بزرگ‌آقا است نه خود قباد، بلکه فرهاد در درجه اول و شهرزاد در درجه دوم موانع بر سر راه زندگی دوباره شهرزاد و قباد هستند. زمانی که عامل وقوع یک اتفاق مشخص می‌شود، محتمل‌ترین امکان حذف آن است. در این شرایط و با توجه به دیالوگ قباد، انتظار می‌رود که بزودی شاهد حذف شخصیت فرهاد و نمایش سکانس به نمایش در آمده در آخرین قسمت از فصل دوم باشیم.

    خیال‌پردازی‌های شخصیت‌ها تاثیر سابق را ندارند
    در جدید‌ترین قسمت از سریال شهرزاد، باید برخی موارد را نادیده بگیریم. یکی از این موارد علاقه کارگردان و نویسنده به خیال‌پردازی و رویا‌پردازی است. این مورد در فصل قبل هم وجود داشت، با این تفاوت که جالب توجه بوده و قابل چشم‌پوشی بودند. اما این دست سکانس‌ها در قسمت دوم پر از اشکال هستند و استفاده مداوم از آن باعث می‌شود خسته‌کننده باشند. سکانس آزادی خیالی صابر از زندان یکی از بدترین شکل‌های استفاده از ویژگی مذکور است. بدون شک در هنگام مشاهده بخش مذکور این سوال پیش می‌آید که چرا همه اقشار مردم از زندان‌بان تا درشکه‌چی به رقـ*ـص و پایکوبی برای آزادی صابر مشغول باشند و او هم با حرکت آهسته به سمت شیرین برود که نهایتا به افتادن و خروج از عالم خیال ختم شود. مشکل این سکانس این است که نه طنز است و نه تاثیری در داستان دارد. اگر شرایط این سکانس به شکل دیگری بود و مانند فصل دوم المان‌های واقع‌گرایی آن حفظ شده بود، می‌توانست کارکرد بهتری داشته باشد.

    6b1479b2-c8a4-41f3-bac3-7a47edf60806.jpg


    سروان آپرویز همچنان ادبیات خاص و ویژگی‌های منحصر‌به‌فردش را به همراه دارد و مهم نیس در حال صحبت با بزرگان خانواده دیوان‌سالار بوده، مشغول باز‌جویی از صابر است یا مافوق از او باز‌خواست می‌کند، در همه حال طنز کلامی و عدم رعایت اصول و آداب را حفظ می‌کند. هر‌چند که دیوان‌سالار عملا در برابر او قدرتی ندارند، اما چرا مافوقش او را تحمل می‌کند؟ دلیل این امر را باید در ویژگی‌های شخصیتی او جستجو کرد. همانند مخاطب، مافوق سروان آپرویز می‌داند تنها کسی که قادر به مقابله کار‌های غیر‌قانونی و مجرمانه خانواده‌های همچون دیوان‌سالار و بهبودی بوده، شخص او است. در واقع همین ویژگی حرکت خلاف جهت سروان آپرویز باعث شده است که با تمام اشکالات رفتاری همچنان یک عنصر مهم در مجریان قانون به حساب بیاید. با این حال تا‌کنون دو نقشه او با شکست مواجه شده‌اند.

    شکل‌گیری رابـ ـطه شیرین و صابر برای علاقه‌مندان به تم عاشقانه امیدوار‌کننده است
    در حالی که رابـ ـطه قباد و شهرزاد به اتمام رسیده و همچنان یک طرفه باقی مانده و رابـ ـطه شهرزاد و فرهاد هم بدون هیچ اتفاق خاصی همچنان در حال پیگیری است، اتفاقی که باعث می‌شود همچنان بتوانیم صفت «عاشقانه» را به سریال شهرزاد نسبت دهیم، شکل‌گیری رابـ ـطه شیرین و صابر است. این رابـ ـطه هر‌چند در مرکز توجه قرار نداشته و از ابتدای سریال پایه‌ریزی نشده است، اما به این دلیل که تقریبا بی‌رقیب بوده و شخصیت‌های دخیل در آن تفاوت‌های بسیاری با دیگر شخصیت‌ها دارند، می‌تواند سکانس‌های تماشایی را پدید بیاورد. صابر با دیالوگ‌های طنز‌آمیـ*ـزش و بازی باور‌پذیر و جالب توجه امیرحسین فتحی و قرار گرفتن آن در کنار پریناز ایزد‌یار که از همان قسمت ابتدایی سریال نشان داد که بهترین گزینه برای ایفای نقش شیرین است، باعث شده است که ورای فعل و انفعالات شخصیتی، از هنر عالی بازیگران هم لـ*ـذت ببریم.

    7b319101-8b65-4407-91f5-5abdb23449b8.jpg


    دومین قسمت از فصل سوم سریال شهرزاد در کنار اشکالاتی که خصوصا در سکانس‌های خیال‌پردازی به چشم می‌آیند، روند منطقی را در پیش گرفته است که فعلا برای قضاوت در مورد آن کمی زود است. اما در دو قسمت اخیر نشان داده است که می‌توان به اینده آن امیدوار بود، زیرا بسیاری از اشکالات فصل دوم را تکرار نکرده است.

    منبع زومجی
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    594e1a81-db71-46fb-b8c7-855fd7942c93.jpg

    نقد سریال شهرزاد: قسمت سوم، فصل سوم

    در قسمت قبل سریال شهرزاد مشاهده کردیم که زندگی شیرین بعد از کش و قوس‌های فروان، فرار‌های متعدد و تهدید‌های مختلف، پس از مدت‌ها رنگ آرامش را به خود دیده و در آسایشگاهی با حضور افراد دلسوز تحت در‌مان است. از طرف دیگر صابر که زیر سخت‌ترین شکنجه‌ها سکوت کرده و اطلاعاتی را بروز نداده است، با تصمیم سروان آپرویز آزاد می‌شود. این آزادی تنها برنامه‌ای برای رسیدن به محل سکونت شیرین و پیشبرد نقشه انتقام سروان آپرویز است. اما به‌واسطه ناشی بودن و کشته شدن ماموری که هاشم و صابر را دنبال می‌کرد، نقشه با شکست مواجه شد. اما عدم موفقیت به معنای امن بودن آسایشگاه نیست و لازمه حفظ جان شیرین خروج از آن است. دومین شکستی که در قسمت دوم فصل سوم سریال شهرزاد مشاهده کردیم، زنده ماندن کبیر، فرزند قباد و شهرزاد به دلیل مداخله دایه او است. این اقدام اکرم به اطلاع نصرت و خدمتکاران از رابـ ـطه پنهانی او با قباد و سقوط از پله‌ها منجر شد.

    b4170d49-adb9-4062-a3f9-28e3ccfa8ffa.jpg


    شخصیت‌های هاشم و صابر همان ویژگی‌های همیشگی‌شان را بدون هیچ تغییری حفظ کرده‌اند
    جدید‌ترین قسمت سریال شهرزاد با پیگیری داستان شیرین آغاز می‌شود. خروج اجباری او به همراه هاشم و صابر از آسایشگاه به سفر جاده‌ای ختم می‌شود. این سفر با عصبانیت‌های همیشگی هاشم و طنز جدایی‌ناپذیر صابر همراه است. یکی به دو‌های این دو شخصیت بار‌ها و بار‌ها به نمایش در آمده و همانند گذشته است. دیالوگ‌های کوچه‌بازاری، سخنان نسنجیده صابر و هاشم که همواره به پیش بینی آینده می‌پردازد، اتفاقات را از صافی خود عبور می‌دهد و بدترین حالت ممکن را در نظر دارد. این ویژگی‌های هاشم هم مثبت هستند و هم منفی. مثبت از این جهت که به دلیل وجود آن‌ها، رفتار‌هایش منطقی‌تر از همه جلوه می‌کند. اما منفی از این جهت که باعث شده‌اند او «علامه دهر» سریال تبدیل شود. شخصیتی که هر نظر مخالفی را قبول نمی‌کند و خود را عاقل‌تر از دیگران می‌داند. این مورد در مکالمه‌های هاشم و فرهاد بیش از پیش به چشم می‌آیند. اگر از طنز صابر و خشم هاشم عبور کنیم، به شیرین می‌رسیم که با به یاد آوردن جمله‌ای از بزرگ آقا، مکان امنی را برای خودش پیدا می‌کند. وکیل سابق خانواده دیوان‌سالار که به دفعات نشان داده با شرایط کنونی این خانواده مخالف است و اطلاعات مهمی از پشت بـرده آن در اختیار دارد، باری دیگر وفاداری‌اش را با پناه دادن به شیرین اثبات می‌کند. تغییر وصیت‌نامه بزرگ‌آقا خرده‌داستان جدیدی نیست و در طی فصل گذشته در بخش‌هایی به آن اشاره شد. با این وجود که چندان به آن پر و بال داده نشد و در کنار دیگر خرده‌داستان‌ها به چشم نمی‌آید، اما با توجه به صحبت‌های وکیل صدق نوری و هاشم، به نظر می‌رسد که در قسمت‌های بعد بیشتر به این موضوع پرداخته خواهد شد.

    44b47bd4-aeba-4139-998f-7a1a3681f389.jpg


    یکی از مهره‌های اصلی سروان آپرویز برای انتقام از خانواده دیوان‌سالار و اثبات اعمال مجرمانه آن‌ها اکرم است که کارکرد آن در تحقق هدف اول او بیش از هدف دوم است. در نقد قسمت اول ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری سروان آپرویز را بررسی کردیم. از اینکه چگونه از افراد با هر شرایط و وضعیت اجتماعی برای رسیدن به اهدافش استفاده می‌کند. اکرم یکی از همین افراد است که علی‌رغم عدم موفقیت در انجام وظیفه محوله، همچنان تحت حمایت سروان آپرویز است. این شخصیت نه تنها از زیر و بم اقدامات خانواده دیوان‌سالار به خصوص تجارت جدید آن‌ها و درمانگاهی که با پول‌های غیر‌قانونی ساخته شده، باخبر است، بلکه از تمامی نقشه‌های احتمالی آن‌ها آگاه است. نجات جان فرزند اکرم یکی از مزیت‌های حضور سروان آپرویز در کنار او است. این اتفاقات باعث شده است که اکرم از یک مهره سوخته، به مهره‌ای که می‌توان برای ادامه بازی با بزرگان از آن استفاده کرد، تبدیل شود. بدون شک اقدامات این شخصیت بدون برنامه نبوده و برنامه‌های خاصی برای خانواده دیوان‌سالار در نظر دارد که مسلما ایفای نقش‌های اصلی آن به عهده اکرم و فرزندش خواهند بود.

    3ee5a53f-1820-40cc-b853-ff907b349557.jpg


    جدید‌ترین قسمت سریال شهرزاد حاوی یکی از بدترین سکانس‌های این سریال است
    در قسمت دوم از تازه‌ترین فصل سریال شهرزاد، با یکی از بدترین سکانس‌های رویا‌بینی سریال مواجه شدیم. سکانسی که صابر در شور و شادی فراوان افراد مختلف از زندان آزاد شده و در حالی که به سمت شیرین می‌رود، به زمین خورده و از عالم رویا خارج می‌شود. اما باید لقب «بدترین» را از این بخش پس بگیریم، زیرا در قسمت سوم بخشی گنجانده شده که به راحتی در جایگاه اول «بدترین‌ها» قرار می‌گیرد. رقـ*ـص صابر با آهنگ فرانک سیناترا که گاهی با چتر و در زیر باران است، به حدی مضحک، بدون کارکرد و اضافه ظاهر می‌شود که به هیچ عنوان نمی‌توان دلیلی برای حضور آن پیدا کرد. حتی دیالوگ‌های شیرین و طنز کلامی صابر باعث نمی‌شوند که چهار دقیقه حضور این دو شخصیت قابل تحمل باشد و مخاطب اقدام به چشم‌پوشی از این بخش‌ها نکند. اما طنز به هر مقدار پس از مدتی خسته‌کننده می‌شود و لازم است که رابـ ـطه صابر و شیرین تنها به چند سکانس کمدی ختم نشده و وارد ابعاد جدیدی شود. این مورد برای شخصیت اصغری نیز صدق می‌کند. مشاهده جر و بحث‌های مرضیه و اصغری با محوریت میترا هم خسته‌کننده‌تر از همیشه هستند و اگر آن‌ را کنار بگذاریم، هیچ لطمه‌ای به سریال وارد نمی‌شود.

    f3f40723-608f-44d8-b053-caf980dba3fa.jpg


    سریال شهرزاد همواره ابعاد تاریخی، اجتماعی و سیـاس*ـی قوی داشته و در بخش‌های مختلف از آن بهره‌برداری کرده است. فرهاد به عنوان پای ثابت این بخش‌های سریال، به روش‌های مختلف اعم از دیالوگ، تاثیر آن‌ها را دو چندان می‌کند. دیالوگ‌هایی که از روحیه آزادی‌خواهی او نشات می‌گیرند یا اقداماتی نظیر چاپ شب‌نامه که نشان از هدف او برای تغییر دارند. حضور او در مدرسه به عنوان معلم، چندان بی‌اشکال نیست و سکانس‌های اضافه‌ای در آن مشاهده می‌شود، اما به این دلایل که به عملکرد نظام آموزشی و شیوه آموزش آن انتقاد می‌کند، ضرورت شعر و موسیقی را یاد‌آور می‌شود و از شاعر‌های بزرگ نام می‌برد، جزء سکانس‌های تاثیر‌گذار سریال محسوب می‌شود. اما اخراج از سمت معلمی با دستور قباد و با حکم سرهنگ تیموری، مانع از تربیت نسلی از دانش‌آموزان که شعر می‌شناسند، با ادبیات آشنا هستند و احتمالا همچون خود علاقه‌مند به بر‌هم زدن قوانین استبدادی هستند، می‌شود. خواندن حکم اخراج توسط فرهاد و مکالمه او با رئیس مدرسه، تقابل دو نوع تفکر را به نمایش می‌گذارد. فرهاد به عنوان عنصری که با تغییرات ناخواسته مخالف است و هر دستوری از بزرگان و خواص را نمی‌پذیرد، از حق قانونی‌اش و انسانی‌اش مطالبه می‌کند. در طرف مقابل رئیس مدرسه از سر‌سپردگی به جریان قدرت و عدم انقلاب در برابر آن‌ها می‌گوید. هر‌چند این بخش‌ها از حد شعار فراتر نمی‌روند و در واقع کارگردان افکار و عقایدش را از زبان فرهاد بیان می‌کند، اما در اپیزودی که بخش اعظم آن را سکانس‌های بدون اثر تشکیل داده‌اند، می‌توان به همین سکانس‌های شعار‌زده قناعت کرد.

    0043643f-e15e-49cf-b5a7-1d2b7d6f6104.jpg


    بازی فوق‌العاده و دیالوگ‌های عالی عواملی هستند که سبب می‌شوند پایان‌بندی این اپیزود تماشایی و بی‌نظیر باشد
    اما مهم‌ترین ویژگی قسمت سوم از سومین فصل سریال شهرزاد، دقایق پایانی آن است. جایی که تنها صدای شهرزاد شنیده نشده و حضور او به چند دیالوگ فمنیسیتی خلاصه نمی‌شود. در این قسمت جنگ بین شهرزاد، قباد و فرهاد جدی‌تر از همیشه دنبال می‌شود. جایی که شهرزاد طی برنامه از پیش تعیین شده قباد و برای پس گرفتن فرزندش به خانه دیوان‌سالار می‌آید و در طرف دیگر فرهاد با تمام خشمی که در طی مدت‌ها فرو خورده است، با اسلحه وارد این عمارت می‌شود. شهرزاد که هدف پشت تلاش‌های قباد برای از بین بردن زندگی‌اش را نمی‌داند، قباد که برای پس گرفتن آرامش و عشق جاری در زندگی مشترکش با شهرزاد، به نابود کردن هر کس و هر چی دست می‌زند و فرهاد که سعی می‌کند در بدترین شرایط نیز سنجیده عمل کند، سکانس چنان بدیع و زیبایی را به وجود آورده که بدون هیچ تردیدی باید آن را در ردیف بهترین‌های سریال شهرزاد قرار دهیم. در واقع دیالوگ‌نویسی قوی و بازی عالی بازیگران اصلی‌ترین دلایل به دست آمدن این دستاورد است. از قسمت دوم و تماس قباد با منزل شهرزاد مقدمه‌چینی کنار رفتن فرهاد از روند سریال انجام شده است. در بررسی اپیزود مذکور از این گفتیم که طبق باور قباد، تنها مانع بر سر راه تشکیل دوباره زندگی سابقش، فرهاد است و مسلما حذف او اولین اقدام برای تکرار گذشته است. حال آخرین دیالوگ‌های قباد در اپیزود جدید این سریال، به وقوع پیوستن نظریه حذف شخصیت فرهاد را بیش از پیش قوت می‌بخشد. اتفاقی که می‌تواند سایه یکنواختی را از سریال کنار زده و هیجان لازم را به آن تزریق کند.

    46457f77-4de7-425c-892d-5de895ce4098.jpg


    اپیزود سوم فصل سوم سریال شهرزاد با اتفاقات مهمی همراه است. از طرفی شیرین به مکان امنی می‌رسد، به بهبودی پیشنهاد تغییر تجارت داده می‌شود و اختلاف بین سه شخصیت اصلی سریال یعنی قباد، شهرزاد و فرهاد به شدید‌ترین حالت ممکن می‌رسد. در حالی که دست به اسلحه شدن فرهاد، خروج شهرزاد از عمارت دیوان‌سالار در حالی که فرزندش گریه می‌کند و تصمیم قباد برای کنار زدن بزرگترین مانع در برابر پس گرفتن زندگی سابقش، مهم‌ترین بخش‌های اپیزود را تشکیل می‌دهند و در ادامه داستان تاثیر بسزایی دارند. اما رویابینی بدون کارکرد شیرین، سکانس‌های طنز‌آمیزی که روند تکراری خود را ادامه داده و خسته‌کننده شده‌اند و ریتم کند سریال مواردی هستند که باعث می‌شوند تماشای اپیزود ذکر شده لـ*ـذت کافی را نداشته باشد.

    منبع زومجی
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    1e6e4f83-efc5-4da5-8220-29d8a8eba427.jpg

    نقد سریال شهرزاد: قسمت چهارم، فصل سوم


    سه اپیزود ابتدایی فصل جدید سریال شهرزاد حاوی بخش‌های مهم و تاثیر‌گذار بودند. این قسمت‌ها به‌واسطه نمایش بخش‌هایی از جمله افشای رابـ ـطه قباد با اکرم و سقوط او از پله‌ها، کشته شدن امین شروانی به دست افراد خانواده دیوان‌سالار، توقف شکنجه صابر و آزاد شدنش از زندان به دست سروان آپرویز، فرار شیرین از آسایشگاه به دنبال لو رفتن محل اقامت، صحبت‌های وکیل صدق نوری با هاشم در رابـ ـطه با وصیت‌نامه بزرگ‌آقا، نمایش زندگی مخفی هوشنگ و شروع خبر‌چینی‌های او و جنگ فرهاد و شهرزاد با قباد، بیشتر از آنکه داستان را به پیش ببرند، حکم مقدمه‌چینی را داشتند. این ویژگی باعث شده است که رخداد‌های سریال به صورت منطقی پیگیری شده و هیچ اتفاقی برای مخاطب مبهم و سوال‌بر‌انگیز نباشد. این جنبه مثبت قضیه بود، اما در طرف مقابل این امر به دلیل پیش‌اگاهی برای اتفاقاتی که در آینده به وقوع خواهند پیوست، عملا موجب می‌شود که حس کنجکاوی و تا اندازه‌ای حس غافلگیری در قسمت‌های آتی از بین برود. همچنین ریتم سریال را از سرعت انداخته و باعث می‌شود که کندتر از همیشه دنبال شود که در نتیجه آن، تنها مخاطب امیدوار به تغییر و طرفدار سرسخت قادر به تماشا خواهد بود. اگر از نکات قوت و ضعف زمینه‌چینی در سه قسمت پیشین فصل سوم سریال شهرزاد بگذریم، به این می‌رسیم که تیم سازنده چگونه از این ویژگی در اپیزود جدید استفاده کرده‌اند. خوش‌بختانه در این اپیزود که می‌توان آن را آغاز‌گر اپیزود‌هایی با کارکرد به عنوان کنش صعودی در نظر گرفت، سازندگان سریال شهرزاد نتیجه و تاثیر برخی از اتفاقات را که به آن‌ها اشاره شد، نمایش داده‌اند و حتی موارد جدیدی را نیز به سریال اضافه کردند. ویژگی‌های مثبت اپیزود چهارم از فصل سوم سریال شهرزاد دقیقا در نقطه مقابل سه قسمت قبل قرار بگیرد و همان تجربه‌ای را رقم بزند که مخاطبین از مدت‌ها قبل انتظار آن را می‌کشیدند.

    7cbcc159-ce9a-476b-b91d-2b9ef6367539.jpg


    پس از نمایش رابـ ـطه عاشقانه و آرمانی شهرزاد و فرهاد، مشاهده اختلاف در آن جلب توجه می‌کند
    هفته گذشته مشاهده کردیم که پس از ممانعت قباد از دیدار شهرزاد با فرزندش که با ورود او به عمارت دیوان‌سالار همراه شد، فرهاد با اسلحه در دست و تمام نفرت و خشم فرو خورده‌اش از راه می‌رسد. این سکانس چندین ویژگی جالب توجه از جمله بازی عالی بازیگران به‌خصوص شهاب حسینی، دارد که باعث می‌شود یک سر و گردن از بسیاری از سکانس‌های به نمایش در آمده سریال شهرزاد بالاتر باشد. دو مورد در این سکانس را نباید نادیده گرفت: ۱) خروج شهرزاد از عمارت در حالی که صدای گریه فرزندش به گوش می‌رسد و ۲) دیالوگ قباد که نشان از تصمیم او برای حذف بزرگترین مانعش یعنی فرهاد دارد. قسمت چهارم فصل سوم سریال شهرزاد از نقطه پایانی اپیزود قبل، آغاز می‌شود. سریال شهرزاد تا‌کنون مخاطب را عادت داده است که زندگی مشترک شهرزاد و فرهاد را در آرمانی‌ترین و عاشقانه‌ترین حالت ممکن به مشاهده بنشیند. این روند تا جایی ادامه پیدا کرد که به راحتی می‌توانستیم سکانس‌های این دو شخصیت را بدون آنکه به سریال لطمه‌ای وارد شود، کنار بگذاریم. اما پس از مشاهده پایان‌بندی اپیزود سوم، انتظار می‌رفت که رابـ ـطه آن‌ها مثل قبل نباشد و دچار تغییر و تحول شود. فرهاد به مانند گذشته به شهرزاد اعتماد کامل ندارد و از روی عصبانیت فرضیه‌ای را بررسی می‌کند که خود او نیز از حقیقت نداشتن آن آگاهی دارد. این فرضیه که مسلما با متهم شدن شهرزاد همراه است، نتیجه چندان خوشایندی ندارد. با توجه به تم و ذات سریال می‌توان انتظار داشت که این اختلاف چندان به طول نخواهد انجامید و به سرعت رفع خواهد شد. این اتفاق در سریال به وقوع می‌پیوندد، با این حال نویسندگان دیالوگ‌های عاشقانه را به مسائل سیـاس*ـی و نقشه‌های مخفیانه فرهاد ربط می‌دهند.

    703581d3-f041-4182-b72c-9edb088ad4f0.jpg


    تفکرات و رویکرد شهرزاد و فرهاد در مسائل سیـاس*ـی و اجتماعی نیز متفاوت است
    در این بخش فرهاد برای اولین بار به شهرزاد از برنامه‌اش برای آزادی دکتر مصدق و ممانعت از تبعید ایشان می‌گوید. اگر از دیالوگ‌های سر‌شار از آزادی‌خواهی فرهاد و بر‌شمردن ویژگی‌های خاص دکتر مصدق بگذریم، به جنبه‌ای دیگر از قوس شخصیتی فرهاد می‌رسیم. شخصیتی که به مانند گذشته تنها در حد قلم و دوات باقی نمی‌ماند و راه نجات را در انتشار شب‌نامه نمی‌داند. بلکه تصمیم گرفته است اهدافش را شخصا عملی کند. شخصیتی که اگر هدفش نجات دکتر مصدق است، برای انجام آن نقشه و برنامه دارد. این امر ویژگی جدیدی نیست و از فصل دوم زمینه‌چینی آن اغاز شده بود. اما آنچه در سکانس توضیح اهداف فرهاد و هم‌فکرانش برای شهرزاد جلب توجه می‌کند، تفکرات متفاوت این دو شخصیت است. فرهاد از نقش مهم رهبر و عنصر پیشتاز در تغییرات می‌گوید. فردی که با آرمان‌های تازه‌ و اهداف نو، مردم را با خود همراه کرده و جامعه را در مسیر متفاوتی قرار می‌دهد. شخصی که اگر حذف شود، به قول فرهاد آزادی‌خواهی نیز از بین خواهد رفت. اما در طرف مقابل شهرزاد به نقش موثر عوام به جای خواص می‌گوید. از اینکه اهدافی همچون آزادی‌خواهی به جای آنکه توسط یک فرد تبلیغ شوند، باید در دل مردم ریشه کنند. جایی که مردم در کنار هم برای رسیدن به آزادی اقدام کنند و تنها به‌واسطه سخنان یک فرد در راه تحقق آن قدم بر‌ندارند. زمانی این امر به حقیقت تبدیل می‌شود که عموم مردم از حقوق‌، خواسته‌ها و اهداف‌شان آگاهی داشته باشند. به اعتقاد شهرزاد لازمه ایجاد تغییر، آگاهی و خود‌آگاهی مردم است که اهمیت آن از عنصر پیشرو بیشتر است. بحث فرهاد و شهرزاد بر سر اهداف و آرمان‌ها، درست در نقطه اوج متوقف می‌شود که این امر به جای تعیین یک پاسخ مناسب، قضاوت و تصمیم‌گیری را بر‌عهده مخاطب می‌گذارد.

    13d3bc84-0b8c-4c5f-aae4-b55297e2c031.jpg


    تمام کارکرد شخصیت هوشنگ در فصل سوم به نمایش خرده‌داستان زندگی مخفیانه‌اش و خبر‌چینی برای قباد خلاصه می‌شود
    هوشنگ که در تامین مخارج زندگی دو‌گانه‌اش دچار مشکل شده، از ابتدای فصل سوم خبر‌چینی را برای قباد آغاز کرده است. سازندگان این خرده‌داستان را در طی سه قسمت اخیر مقدمه‌چینی کردند تا در نهایت به نقطه‌ای برسند که تاثیر بسزایی در رخداد‌های داستانی داشته باشد. این تاثیر در اپیزود چهارم به وقوع می‌پیوندد. جایی که هوشنگ از طرح و نقشه فرهاد برای قباد می‌گوید. بدون شک این خبر برای قباد که اصلی‌ترین هدفش، حذف فرهاد است، حکم طلا را دارد. آنچه که واضح است عدم تلاش سازندگان برای نمایش روایت متفاوتی از تاریخ در دنیایی موازی که فرهاد موفق می‌شود، است و مطمئنا دکتر مصدق به قلعه احمد‌آباد تبعید خواهد شد. با این وجود باید صبر کرد و دید که چگونه از این فرصت بهره‌برداری می‌شود. در قسمت چهارم تعدادی از راز‌هایی که مخاطب از آن‌ها با‌خبر بود، اما شخصیت‌ها از آن‌ها بی‌اطلاع است، برملا می‌شوند. یکی از این راز‌ها زندگی مخفیانه هوشنگ است که متاسفانه سطحی و مبتدی رقم می‌خورد. هوشنگ در حالی با تلفن صحبت می‌کند که به راحتی از پشت پنجره می‌توان صدای او را شنید. این عمل برای فردی که قصد پنهان‌کاری دارد اصلا قابل قبول نیست. این اتفاق به تعقیب هوشنگ توسط پروین و پیدا کردن خانه همسر دوم او منجر می‌شود. پیگیری این رخداد به قسمت آینده موکول می‌شود که به مانند قبل در خلق یک سکانس کلیف هنگر شکست می‌خورد.

    11f009a7-930d-40ff-95b8-9c50aaf6837d.jpg


    اتحاد برای از بین بردن یک دشمن مشترک، همان تصمیمی است که شهرزاد و شیرین گرفته‌اند
    پس از مشخص شدن نقشه فرهاد و رابـ ـطه پنهانی هوشنگ، سومین راز بر‌ملا شده، مرگ بلقیس دیوان‌سالار است. پس از مدت‌ها راز‌داری، نهایتا شیرین نسبت به این اتفاق آگاهی پیدا می‌کند. اما امری که در این بین حکم یک مقدمه‌چینی مهم و اساسی را دارد، اتحاد شیرین و شهرزاد است. در فصل‌های قبل شاهد رابـ ـطه پر فراز و نشیب این دو شخصیت بودیم. حسادت شیرین به زندگی خوش شهرزاد و قباد باعث شد که بزرگ‌آقا زندگی مشترک آن‌ها را پایان دهد. اقدامی که به جای حل مشکلات و اختلاف‌ها، تنها به تشدید آن کمک می‌کند. متحد شدن شخصیت‌های شیرین و شهرزاد از آنجا عجیب جلوه می‌کند که آن‌ها هیچ نقطه مشترکی ندارند و هیچگاه با یکدیگر در صلح نبوده‌اند. اما به جای تمرکز روی خود اتحاد باید روی دلایل پشت آن متمرکز شویم. در طول تاریخ بارها دیده‌ایم که دشمنان دیرینه، برای مقابله با دشمنی مشترک که هر دو طرف را تهدید می‌کند، رابـ ـطه دوستانه برقرار کرده و با متحد کردن نیرو‌ها، بقای خود را رقم زدند. این شرایط برای شهرزاد و شیرین نیز صدق می‌کند. دشمن مشترک این دو شخصیت قباد است. فردی که در دگر‌گونی زندگی هر دوی آن‌ها مهم‌ترین نقش را داشته و دارد و بدون شک خواهد داشت. هدف شهرزاد برای اتحاد با شیرین برگرداندن آرامش به زندگی‌اش و به دست آوردن فرزند است و مقصود شیرین از این امر، پس گرفتن ارثیه دیوان‌سالار و انتقام سال‌ها رنج و عذاب تحمیل شده توسط قباد است. قرار گرفتن شیرین و شهرزاد در یک جبهه در مقابل قباد، اصلی‌ترین دلیل برای ادامه تماشای سریال است.

    5e43eff4-2b05-488f-a828-1d16fea384ff.jpg


    قسمت چهارم فصل سوم سریال شهرزاد به حدی خوب عمل می‌کند که با اطمینان کامل می‌توان آن را در ردیف برترین اپیزود‌های تمام دوران سریال قرار داد. قسمتی که پس از مقدمه‌چینی نسبتا طولانی سریال که در برخی مواقع خسته‌کننده ظاهر می‌شد، توانست سکانس‌هایی را به نمایش بگذارد که هیجان را به سریال بازگردانده و شوق ادامه تماشای سریال را پس از مدت‌ها ایجاد کند. هر‌چند در این بین خرده‌داستان‌هایی همچون زندگی مخفی هوشنگ، ریتم سریال را بر‌هم می‌ریزند و دو شخصیت مهم سریال یعنی سروان آپرویز و بهبودی نادیده گرفته می‌شوند، اما نقاط قوت جدید‌ترین قسمت سریال شهرزاد چنان تجربه لـ*ـذت‌بخشی را رقم می‌زند که می‌توان از اشکالات آن چشم‌پوشی کرد.

    منبع زومجی
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(235, 235, 235)]
    1cd9a727-59bf-4fff-98dd-31ae29268546.jpg
    [/BCOLOR]
    نقد سریال شهرزاد: قسمت پنجم، فصل سوم
    در قسمت پنجم فصل سوم سریال شهرزاد دام‌های مختلفی برای شخصیت‌های سریال پهن شده و سروان آپرویز از بزرگترین راز سریال مطلع می‌شود.
    از هفته گذشته سریال شهرزاد پس از چندین هفته مقدمه‌چینی و زمینه‌سازی برای اتفاقات آتی، نهایتا در قسمت چهارم موتور حوادث را روشن کرد تا رخداد‌های متعددی به وقوع بپیوندد. یکی از موارد زندگی دوم و مخفی هوشنگ است، که اگر تاثیر آن در داستان یعنی خبر‌چینی برای قباد و اطلاع از برنامه فرهاد و هم‌فکرانش برای نجات دکتر مصدق از تبعید را نادیده بگیریم، عملا هیچ کارکردی در داستان نداشته و حتی نتوانسته به درستی تم خــ ـیانـت را به درون‌مایه‌های سریال اضافه کند. اگر این امر را نقطه منفی سریال در نظر بگیریم، فصل سوم سریال شهرزاد تا‌کنون ویژگی‌های مثبت مختلفی را به نمایش گذاشته است. تغییر جزئی در زندگی مشترک فرهاد و شهرزاد (جزئی از این لحاظ که تنها به چند دقیقه خلاصه شده و به سرعت به شرایط همیشگی‌اش باز‌می‌گردد)، نمایش مرحله به مرحله شکل‌گیری رابـ ـطه عاشقانه شیرین و صابر، حذف شخصیت‌های مهم، بهره‌داری از خرده‌داستان وصیت‌نامه بزرگ‌آقا که تقریبا فراموش شده بود، به وجود آوردن یک ائتلاف توسط شیرین و شهرزاد در راستای پس گرفتن حقشان از قباد، بخش‌هایی از داستان هستند که با وجود تمام مشکلات از جمله ریتم پر فراز و نشیب، توجه بیش از اندازه به شخصیت‌های فرعی و فراموش کردن شخصیت‌های اصلی، سکانس‌های تکراری که خسته‌کننده‌تر از همیشه ظاهر می‌شوند و پرداختن به خرده‌داستان‌ها و تم‌های متعدد، باعث می‌شوند سومین فصل سریال شهرزاد همچنان ارزش وقت گذاشتن و تماشا کردن را داشته باشد.
    5ab9eb1e-1ff9-468b-b354-4ffc4994d739.jpg

    قسمت پنجم فصل سوم سریال شهرزاد دقیقا از همان نقطه آغاز می‌شود که اپیزود هفته قبل به اتمام رسید. پس از آنکه پروین به شکل غیرقابل توجیه و ساده متوجه رابـ ـطه پنهانی دامادش می‌شود، او را دنبال کرده و محل سکونت همسر دوم هوشنگ را پیدا می‌کند. همانطور که اشاره شد تنها کار‌کرد این خرده‌داستان پیش بردن داستان در جهت مورد‌انتظار یعنی کنار رفتن فرهاد از سریال است. در واقع سازندگان می‌توانستند این تاثیر داستانی را به شکل دیگری انجام دهند و لازم نبود که یک داستان و درون‌مایه جدید به سریال اضافه شود. در عین پر اشکال بودن این بخش، اما یک نکته مثبت وجود دارد که نباید از آن چشم‌پوشی کرد. پیش از این به دفعات متعدد از این گفتیم که سریال شهرزاد گسترده‌تر از قبل به سمت فمینیسم گرایش پیدا کرده و بار‌ها سکانس‌هایی را به مشاهده نشسته‌ایم که تار و پود آن را آرمان‌های حقوق برابر تشکیل داده است. اکرم، شهرزاد و مهری ستون‌های اصلی این رویکرد سریال هستند که هریک به شکلی آن را به نمایش می‌گذارند. شهرزاد به عنوان زنی که به انقلاب در برابر نا‌ملایمات می‌پردازد، از آینده‌ای می‌گوید که زن‌ها در راس قدرت سیـاس*ـی و اجتماعی قرار دارند. در مقابل اکرم و مهری را مشاهده می‌کنیم که از قوانین جامعه مرد‌سالار پیروی می‌کنند و با شرایط کنار آمده‌اند. ورود پروین به خانه مهری و مواخذه او برای رابـ ـطه با هوشنگ دقیقا بر‌گرفته از هنجار‌های اجتماعی است. اینکه به جای اعتراض به حمیرا برای تبدیل کردن زندگی مشترکش با هوشنگ به خرابه‌ای که تنها بخش کوچکی از آن سرپا باقی مانده و باز‌خواست از هوشنگ برای خــ ـیانـت به همسرش و آغاز زندگی مخفیانه، فردی را مقصر می‌داند که شاید بی‌گـ ـناه نباشد اما کمتر از دیگران در اتفاقات تاثیر دارد.
    a3c15457-fe7c-4276-a050-999a9b1a7960.jpg
    قباد قصد دارد دو مانع بزرگش یعنی فرهاد و هاشم را به صورت موازی حذف کند
    از قسمت سوم زمینه‌چینی برای کنار رفتن شخصیت فرهاد آغاز شد. جایی که قباد در دیالوگی جالبه توجه، نصرت را از صحبت پشت سر یک فرد مرده منع می‌کند. با این سکانس‌ و بخش‌های مشابه در اپیزود‌های قبل تصمیم قباد برای باز‌گرداندن شرایط زندگی‌اش به قبل یا حد‌اقل انتقام گرفتن، به صورت جدی در پیش گرفته می‌شود و مخاطب به این نتیجه می‌رسد که دیر یا زود اتفاقات سریال به سمت و سوی حذف فرهاد حرکت می‌کند. تنها سوالی که پس از کسب اطمینان از این امر باقی می‌ماند، چگونگی انجام آن است. خوشبختانه مدت زیادی برای آن صبر نکردیم و قباد به‌واسطه هوشنگ از نقشه سیـاس*ـی فرهاد مطلع می‌شود. چیدمان زمانی این اتفاقات زمینه را آماده می‌کند که در امیدوار‌کننده‌ترین حالت اپیزود ششم با شکست فرهاد و احتمالا حذف او همراه باشد. اما قباد برنامه‌های دیگری نیز دارد. یکی از دیگر اهداف او از میدان بیرون کردن یکی از بزرگترین مخالف‌ها و اصلی‌ترین پشتیبان فرهاد، یعنی هاشم است. برای تحقق این خواسته، به دو عنصر دیگر یعنی سرهنگ تیموری و شاپور بهبودی نیاز است. مقصود قباد این است که به صورت موازی این دو مانع مهم را از بین ببرد. کار‌های سیـاس*ـی فرهاد، موردی نیست که قباد به راحتی از کنار آن بگذرد و در مقابل با همکاری سرهنگ تیموری و زیر‌دستانش اطلاعات غلط مربوط به زمان و مکان جا‌به‌جایی دکتر مصدق را منتقل می‌کند. در نتیجه نه تنها سازندگان در حقایق تاریخی تغییر ایجاد نمی‌کنند، بلکه از آن در جهت پیشرفت داستان استفاده می‌کنند. همچنین جا‌سازی عمدی مواد مخـ ـدر در ماشین سناریو جدیدی نیست و بار‌ها در فیلم‌ها و سریال‌ها آن را مشاهده کرده‌ایم. انتظار می‌رفت که روش پاپوش درست کردن برای هاشم قدری خلاقانه باشد.
    5601714c-39ae-41a9-aea8-827c13440487.jpg

    از ابتدای آغاز به پخش سریال شهرزاد، به زبان آوردن عقاید و دیدگاه‌های نویسند‌گان و کارگردان از زبان شخصیت‌ها به یکی از ویژگی‌های مهم سریال تبدیل شده است. در فصل دوم این مورد بیش از پیش به چشم می‌آمد. از بین این دست سکانس‌ها می‌توان به انتقاد فرهاد از نظام آموزشی اشاره کرد که در فصل دوم و سوم شاهد آن بودیم. اما تا پیش از قسمت پنجم هیچ‌گاه چنین به صراحت و تندی نسبت به اجتماع و سیاست انتقاد نشده بود. ایجاد ارتباط بین دیالوگ‌های فرهاد با ویژگی‌هایی همچون زیر سوال بردن نحوه مدیریت کلان با شرایط کنونی عملا غیر‌ممکن است و هر مخاطبی می‌تواند متوجه شود که این گفته‌ها تنها به مقطع زمانی سریال خلاصه نمی‌شود و در واقع زمان حال را مورد هدف قرار داده است. درست در زمانی که انتقاد‌ها به اوج خود می‌رسد، سازندگان با هوشمندی اتفاقات داستان را به دیالوگ‌ها تزریق می‌کنند تا سطحی‌ترین برداشت را به روند سریال نسبت دهیم. گفته‌ها ثبات هدف ندارند و مدام در حال تغییر ماهیت هستند. گفته‌های سیـاس*ـی به سرعت به اجتماعی تبدیل شده و نهایتا به همان دیالوگ‌های عاشقانه‌ای بدل می‌شوند که تفاوتی با گذشته ندارند.
    اگر از تغییر قیافه مضحک صابر بگذریم، به رابـ ـطه او با شیرین می‌رسیم که همچنان در حال شکل‌گیری است. صابر چه به صورت کلام و چه در قالب عمل همواره به عشقش نسبت به شیرین اقرار کرده است، اما در مقابل شیرین تنها به رویا‌بینی و پنهان‌ کردن احساس قلبی‌اش بسنده کرده و آن را بروز نداده است. با این حال در اپیزود پنجم این روند متوقف شده و پس از کش و قوس‌های متعدد، شیرین از صابر به عنوان همسر آینده‌اش نام می‌برد. اما این اتفاق چندان بدون هزینه نیست و تنها در صورتی تحقق پیدا می‌کند که قباد کنار برود. مسلما این همه قتل و حذف شخصیت‌ها می‌تواند به تجربه کلی سریال لطمه وارد کند، اما حداقل می‌توان امیدوار بود که به شکل درست و در زمان درست انجام شوند.
    3d8334b9-f66e-456d-96ce-75fad1541930.jpg
    سروان آپرویز تا‌کنون نشان داده که چندان قابل اعتماد نیست
    بزرگ‌ترین راز سریال نه باردار بودن اکرم و وصیت‌نامه بزرگ‌آقا است و نه تلاش فرهاد برای نجات دکتر مصدق، بلکه باید این مورد را کشته شدن بزرگ‌آقا به دست نصرت و قباد دانست. رازی که تا‌کنون پنهان مانده و مسلما در آینده سریال موثر خواهد بود. تنها سه نفر از این راز مطلع هستند که دو نفر از آن‌ها بدون شک علاقه دارند که همچنان سر به مهر باقی بماند، اما فرد مطلع سوم یعنی اکرم در حالی که به اعتقاد خودش در روز‌های پایانی حیات به سر می‌برد، تحت تاثیر ابراز علاقه سروان آپرویز و سخنان دلگرم‌کننده او هر آنچه را که می‌داند به زبان می‌آورد. این اتفاق یک رخداد ساده نیست، بلکه چنان پتانسیل بالایی دارد که می‌تواند روند داستانی سریال را به گونه‌ای متحول کند که سریال شهرزاد به دو بخش پیش و بعد از آن تقسیم شود. مهم‌ترین بخش این امر شخصیت سروان آپرویز است. فردی که با شناختی که نسبت به او در طی اپیزود‌های فصل دوم و سوم پیدا کرده‌ایم، نمی‌توان چندان به احساسش نسبت به اکرم و فرزند او اطمینان کامل داشته و به این شک کنیم که تنها اقدامی در جهت کسب اطلاعات لازم برای از بین بردن خانواده دیوان‌سالار است. هر فرد دیگری به این افشا‌گری‌های اکرم گوش داده بود، نمی‌توانست تا این حد مهم جلوه کند. سروان آپرویز تا‌کنون ثابت کرده که اولویتش انتقام از قدرت‌مندان و سپردن آن‌ها به دست قانون است. پس چنین اطلاعاتی به قدری با‌ارزش هستند که باید به راحتی از کنار آن‌ها عبور نکرده و با برنامه‌ای دقیق به بهترین شکل از آن‌ها بهره ببرد.
    2fd23d4b-367a-45a9-9fe5-a15fd50a00c4.jpg

    پنجمین قسمت از فصل سوم سریال شهرزاد اپیزودی جالب توجه است که اتفاقات مهم و موثری را در خود جای داده است. از بین رفتن اتحاد قباد و نصرت، دریافت نامه از ثریا توسط شاپور، نقشه سروان آپرویز برای ملاقات شیرین و شهرزاد با اکرم، دام‌های پهن شده قباد برای هاشم و فرهاد و به پایان رسیدن زندگی مخفی هوشنگ، اتفاقات مهم این قسمت را تشکیل می‌دهند که برخی از آن‌ها تاثیر بسزایی در ادامه سریال خواهند داشت و تعدادی دیگر حکم پایان‌بندی برای خرده‌داستان‌ها را دارند. با تمام این موارد جدید‌ترین قسمت سریال شهرزاد هم‌سطح با اپیزود قبل نیست، اما به‌واسطه ویژگی‌های مثبت متعددش عملکردی بهتر از سه اپیزود ابتدایی این فصل سریال دارد.
    [BCOLOR=rgb(238, 45, 88)]
    منبع
    [/BCOLOR] زومجی
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(235, 235, 235)]
    42e08231-454f-415b-8b0b-883c56837906.jpg
    [/BCOLOR]
    نقد سریال شهرزاد: قسمت ششم، فصل سوم
    جدید‌ترین قسمت سریال شهرزاد قدمی رو به جلو بر‌می‌دارد که در عین قابل پیش‌بینی بودن، تا اندازه‌ای غیر‌منتظره ظاهر می‌شود.
    اپیزود پنجم فصل سوم سریال شهرزاد در کنار تمام اشکالاتی که داشت، چند قدم مهم را برای پیشبرد داستان سریال برداشت. اگر به پایان رسیدن زندگی دوم و پنهانی هوشنگ و ادامه خرده‌داستان‌های متعدد از جمله سخن گفتن اکرم از قتل بزرگ‌آقا به دست قباد و نصرت با سروان آپرویز و آگاهی شیرین از باردار بودن اکرم و ورود رابـ ـطه او با صابر به مرحله جدید را نادیده بگیریم، به مهم‌ترین بخش آن می‌رسیم که شخصا از مدت‌ها پیش انتظار آن را می‌کشیدم. این اتفاق به پایان رسیدن زمینه‌چینی برای کنار زدن شخصیت فرهاد و برنامه‌ریزی برای آن است. همانطور که قسمت پیشین سریال شهرزاد مشاهده کردیم، قباد برای عملی کردن نقشه‌اش در رابـ ـطه با از بین بردن دو مانع بزرگ یعنی فرهاد و هاشم از سرهنگ تیموری و شاپوری بهبودی کمک می‌گیرد. انتظار برای عملی شدن نقشه‌های قباد تنها یک اپیزود به طول می‌انجامد و خیلی زود نتیجه آن‌ها را مشاهده می‌کنیم. اما موردی که تا حدی مانع از غافلگیر شدن مخاطبین می‌شود، شرح نقشه‌ها در قسمت پنجم است. در این اپیزود متوجه شدیم که قباد با همکاری شاپور بهبودی قصد دارد مواد مخـ ـدر در ماشین هاشم جا‌سازی کرده و همزمان با هماهنگی سرهنگ تیموری، در قالب یک انتقال ساختگی، فرهاد و هم‌فکرانش را که قصد نجات دکتر مصدق را دارند، فریب دهد. ششمین قسمت از فصل جدید سریال شهرزاد تمام تمرکز خود را معطوف به شخصیت‌های فرهاد و هاشم کرده و پس از مقدمه‌ای نسبتا طولانی وارد فاز اصلی می‌شود. اصلی‌ترین کار‌کرد پی‌ریزی ابتدایی در جهت بالا بردن بار درام داستان است که در انجام این امر موفق بوده، اما تا حدی ویژگی منطق را از سریال حذف می‌کند.
    2130fa87-23ba-4fd4-84ed-cf454e4b9a92.jpg

    تازه‌ترین قسمت سریال شهرزاد با زیر نظر گرفتن زندان لشکر ۲ زرهی، محل نگهداری دکتر مصدق آغاز می‌شود. اما این اقدام فرهاد و دوستانش تفاوت بسیار بزرگی با دیگر عملیات‌های مشاهده شده در آثار اکشن است. این تفاوت از این جهت است که آن‌ها نه سربازان آموزش دیده بوده و نه چریک‌های با‌تجربه، بلکه تنها چند فرد عادی و دلسوز هستند که حتی راه و روش انجام نقشه‌های خود را در کتاب‌ها جستجو می‌کنند و از خاطرات یک پارتیزان فرانسوی درس می‌گیرند. این افراد حتی اگر دست به اسلحه هم می‌شوند، ساعت‌ها به تمرین با آن‌ها و شلیک به شیشه‌های خالی نپرداخته و حتی با اصول کار کردن با آن را بلد نیستند. با تمام این بی‌تجربه‌گی‌ها که در حالت عادی عدم موفقیت عملیات را تضمین می‌کنند، کافی است نقشه قباد را نیز اضافه کنید تا حاصل این معادله یک پایان تراژیک باشد. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد نقشه فرهاد که با اطلاعات اشتباه برنامه‌ریزی شده و یک نفوذی نیز در بین اعضای اجرا کننده آن حضور دارد، با شکست مواجه شد، اما پایان آن در تضاد با آنچه که متصور می‌شدیم، است. در خوش‌بینانه‌ترین حالت انتضار می‌رفت که سریال شهرزاد روند حذف شخصیت‌هایش را ادامه داده و فرهاد از اتفاقات داستانی کنار گذاشته شود، اما این امر محقق نشد و فرهاد در حالی که مرگ دوستانش را مشاهده می‌کند، تنها با چند مشت و لگد همراه شود. زندان محتمل‌ترین مکان برای نگهداری از فرهاد و حکم اعدام به جرم خــ ـیانـت محتمل‌ترین سرنوشتی است که می‌توان پیش‌بینی کرد.
    b17777f4-144e-4a49-82b0-fbef6b413268.jpg
    جدید‌ترین اپیزود سریال شهرزاد روی دو خرده‌داستان نجات دکتر مصدق و سفر هاشم و اصغری متمرکز می‌شود
    خرده‌داستان دیگری که در کنار عملیات آزاد‌سازی دکتر مصدق به نمایش در می‌آید، روند جاسازی مواد مخـ ـدر در زیر ماشین هاشم و دستگیری آن‌ها توسط ماموران حاضر در ایست بازرسی است. این دو داستان به صورت موازی روایت می‌شوند و دوربین به صورت مداوم بین آن‌ها در حال جا‌به‌جا شدن است، این تغییر در داستان در حال نمایش و حرکت دوربین در عین ایجاد حس کنجکاوی، باعث بر‌هم ریختن تمرکز مخاطب می‌شود. همچنین سکانس‌های اضافه‌ای را شاهد هستیم که به روند کلی اپیزود ضربه می‌زنند. اما تمرکز روی دو داستان مهم و عدم پرداختن به دیگر خرده‌داستان‌ها ویژگی است که موجب شده تماشای اپیزود ششم به تجربه‌ای قابل قبول بدل شود. اصغری جزء آن دسته از شخصیت‌های سریال شهرزاد است که کارکرد بسیار کوچکی در روند داستانی داشته و پس از انجام وظیفه خود مدتی فراموش می‌شوند. تمام آنچه که از شخصیت اصغری تا‌کنون مشاهده کرده‌ایم به سکانس‌های طنز بدون اثر، تلاش برای جلب نظر میترا و بحث‌هایش با مرضیه خلاصه می‌شود. با این حال در بهترین حالت می‌توان این شخصیت را تفنگدار چخوف (شخصیتی که در ابتدا اهمیت چندانی ندارد، اما نهایتا به یکی از شخصیت‌های مهم تبدیل می‌شود) دانست؛ جایی که علنی کردن علاقه‌اش به میترا، همراه شدن با هاشم و نهایتا حذف از سریال، او را به شخصیتی تاثیر‌گذار نه در رخداد‌های داستانی بلکه در ویژگی سانتی‌مانتالیسم و مکمل احساسی برای هاشم تبدیل می‌کند تا بخش‌های دراماتیک داستان به اوج خود برسند.
    491b0ade-0915-424f-843f-eb3d79967614.jpg

    بهترین بخش اپیزود ششم فصل سوم سریال شهرزاد را سکانس‌های مربوط به آخرین حضور هاشم و رو‌یا‌رویی او با شاپور بهبودی می‌دانم. این اعتقاد از جهت نیست که پایانی در‌خور شخصیت هاشم طراحی شده یا اصغری بالاخره توانست گام مثبتی در جهت بهبود سریال بردارد، بلکه به این دلیل است که با یکی از بر‌ترین سکانس‌های جوکر‌-‌مانند شاپور رو‌به‌رو هستیم. رئیس جدید خانواده بهبودی بار‌ها نشان داده که موافق کشتن نیست و تنها در صورتی دست به آن می‌زند که دلایل منطقی پشت آن باشد. برای مثال زیردستش زخمی‌اش را به این دلیل می‌کشد که راهی برای نجات او نیست. اصغری نیز دقیقا در شرایط مشابه قرار دارد و زنده نگه داشتن او چندان منطقی جلوه نمی‌کند. در فصل دوم شاپور از داستان زندگی‌اش می‌گفت، از اینکه چگونه در تمام مراحل رشد هما‌نند یک عضو نا‌خواسته و عنصر نا‌مطلوب رفتار شده است. در این اپیزود نیز این روند تکرار می‌شود و باری دیگر با روی تاریک زندگی شاپور همراه می‌شویم. فردی که تمام عمر تنفر اطرافیان را تحمل کرده و متقابلا او نیز از همه متنفر است. اما پس از آنکه تنها وابستگی‌اش یعنی ثریا را از دست می‌دهد و نهایتا به این باور می‌رسد که حتی او نیز همانند دیگر از شاپور نفرت دارد، به نقطه فرو‌پاشی کامل می‌رسد. بخشی که با تشکر از هاشم برای از بین بردن آخرین بنای انسانیت باقی‌مانده در وجودش آغاز شده و با نواختن ارکست مرگ توسط نوازندگان اسلحه به دست با رهبری شاپور گریان به اتمام می‌رسد.
    5b07248d-ed5e-4ce5-80d4-50bd5b8e10f6.jpg
    گفت‌و‌گوی هاشم و اصغری در آخرین لحظات بی‌اندازه غیر‌ضروری و غیر‌منطقی است
    تازه‌ترین اپیزود سریال شهرزاد در کنار تمام نقاط قوت و اتفاقات مهمی که به نمایش می‌گذارد، از مشکلات مختلفی رنج می‌برد. یکی از این مشکلات طولانی شدن بی دلیل گفت‌و‌گو‌ها و مکالمه‌های بین شخصیت‌ها است. برای مثال هر قدر سکانس‌های دو نفره هاشم و فرهاد جالب توجه است و به خوبی نوشته شده است، دیالوگ‌های میترا و سیمین که با شخصیت اصغری ادامه پیدا می‌کند، بیش از اندازه طولانی و خسته‌کننده هستند و سازندگان تنها می‌توانستند بخش‌های مربوط به این دو شخصیت در منزل خانواده دماوندی را حفظ کنند. دیگر مشکل این قسمت بخش‌های صحنه آهسته است که شاید کار‌کرد احساسی داشته باشند و مرگ دوستان فرهاد، هاشم و اصغری را حماسی کنند، اما اصرار بیش از اندازه روی آن‌ها موجب نار‌ضایتی می‌شوند و تاثیر‌شان را از بین می‌برد. اما غیر‌منطقی‌ترین ایراد را در لحظات پایانی اصغری و هاشم جستجو می‌کنیم. مکالمه‌ای غیر‌ضروری و اضافه که با توجه به تعداد گلوله‌های شلیک شده به هیچ عنوان قابل توجیه نیست. مسلما اگر این قسمت را بدون مکالمه و در حالی که بدن بی جان هاشم و اصغری نمایش داده می‌شود، به پایان می‌رساندیم، تجربه‌ای بهتر و بدون اشکال خلق می‌شد.
    23b7fb5f-cb85-4696-b299-452a0b99d1d3.jpg

    ششمین اپیزود فصل سوم سریال شهرزاد از کلیشه‌ها استفاده می‌کند، مقدمه‌چینی طولانی‌اش خسته‌کننده ظاهر می‌شود و بهره‌گیری بیش از اندازه از تکنیک‌های فیلم‌برداری به نقطه ضعف تبدیل می‌شود، اما به دلیل تمرکز روی دو خرده‌داستان مهم و کنار زدن یکی از مهم‌ترین و تاثیر‌گذار‌ترین شخصیت‌هایش، به قسمتی تبدیل می‌شود که جز‌ء بر‌ترین‌ها محسوب نمی‌شود، اما قدمی بزرگ در راه تغییر و تحول داستان به شکلی غیر‌منتظره و هیجان‌انگیز بر‌می‌دارد. حرکتی که امیداریم به پایان پذیرفتن سریال در بهترین شرایط و تبدیل شدن به تجربه فراموش‌نشدنی ختم شود.
    [BCOLOR=rgb(238, 45, 88)]
    منبع
    [/BCOLOR] زومجی
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    شلیک به خود
    چرا سریال شهرزاد فصل به فصل نزول کرد؟
    «شهرزاد» سریال بی بو و بی خاصیتی نیست. درام و حواشی دور و اطرافش چنان نیروی قدرتمندی برای جلب مخاطب ایجاد کرده که احتمالا لقب «مشهورترین سریال ده سال اخیر» برای آن اغراق آمیز نیست. این سریالی است که جامعه به آن واکنش نشان داده؛ اول به خاطر قصه گرم و پرقدرت و مثلث عشقی اش که انگار پایش را از خط قرمزها فراتر گذاشته و بعد، حواشی سرمایه گذارش که جامعه مخاطبانش را دوقطبی کرده و مثل همیشه دوگانه فقیر/ غنی را شکل داده است.
    روزنامه سازندگی - فاطمه باقری: «شهرزاد» سریال بی بو و بی خاصیتی نیست. درام و حواشی دور و اطرافش چنان نیروی قدرتمندی برای جلب مخاطب ایجاد کرده که احتمالا لقب «مشهورترین سریال ده سال اخیر» برای آن اغراق آمیز نیست. این سریالی است که جامعه به آن واکنش نشان داده؛ اول به خاطر قصه گرم و پرقدرت و مثلث عشقی اش که انگار پایش را از خط قرمزها فراتر گذاشته و بعد، حواشی سرمایه گذارش که جامعه مخاطبانش را دوقطبی کرده و مثل همیشه دوگانه فقیر/ غنی را شکل داده است.
    موافقان کمپین «نه به شهرزاد» در شبکه های مجازی قدرت نمایی می کنند اما موافقان خاموش آن، با خریدن سریال، به شکل مخفی از آن دفاع می کنند. چنین سریالی که باعث واکنش مخاطبان می شود، اثر خنثایی نیست، اثری نیست که بشود از کنارش گذشت و به آن بی توجه بود. دست کم مایه هایی دارد که می شود از آنها حرف زد و تحلیلش کرد؛ هم تحلیل مضمون که نشانه هایی از به جاماندن نوعی از روشنفکری کهنه و ایرانی را در خود دارد هم تحلیل ساختار که نشان می دهد چطور سریال از اوج به فرود رسیده است. حالا که سه فصل از سریال گذشته، می شود قصه «شهرزاد» را در سه فصل بررسی کرد.
    1609596_514.jpg
    اول. عاشقانه: قدرتمندترین نیروی درام «شهرزاد» بود که فصل اول را قوام بخشید؛ نیرویی با شخصیت های مثبت و منفی که مدام تغییر جا می دادند و تماشاگر بین آن دو قطب سرگردان میش د. قدرت دارم «شهرزاد» در این بود که شخصیت های جذابی ساخته بود و چنان به آنها خصلت های انسانی بخشیده بود که همدلی تماشاگر را بر می انگیخت. بدترین شخصیت ها گاه دوست داشتنی می شدند و بهترین ها، برای لحظاتی بدترین آدم های روی زمین بودند. این تغییر فازهای متعدد در کنار شخصیت قدرتمند خود شهرزاد و نیروی عشقی که سه قطب قوی داشت، کمک می کرد تا تماشاگر مدام دل نگران واکنش ها و رفتارها شود.
    قصه «شهرزاد» قصه عشق ممنوعه نبود، اما به نوعی شبیه تجـ*ـاوز به خاطره عاشقانه دو فرد بود، قصه ای بود که قصه های دیگر از درونش می جوشید و مخاطب منتظر بود تا هرکدام از آنها به یک ماجراجویی تازه ختم شود. به خصوص که «شهرزاد» از زمینه های داستانی های عاشقانه کهن ایرانی هم بهره گرفته بود و خصلت تراژیک و تلخ آن را در خودش تسری داده بود. تماشاگر می دانست که این ماجرا، پایان خوش ندارد و آنچه در آخر به جا می ماند، تلخی است. بنابراین هرچه در این زمینه داستانی پرورش پیدا می کرد، فاجعه ای را نوید می داد. تمام فصل اول سریال، تحت تاثیر این نیروی قدرتمند شکل گرفته بود.
    راستش همه قصه های فرعی، از ماجراهای سیـاس*ـی تا ماجراهای گانگستری ارزشی نداشتند و تنها ملاتی برای قوی تر کردن بنای «شهرزاد» بودند. اصلا ماجرا، داستان عشقی بود که قباد آن را نابود کرده و دوباره از نو بنا گذاشته بود. شهرزاد که یک دختر مدرن و امروزی بود قرار بود کم کم از سایه بیرون بیاید و عیان شود و دو قطب دیگر ماجرا که به نوعی قرینه هم بودند (قباد و فرهاد) پس زده شوند و قوه زنانگی بر مردانگی تخیلی آنها چیره شود. همین که شهرزاد «انتخاب» می کرد، به او وجهی قهرمانانه می داد و برای فصل اول، همین هم کافی بود.
    دوم. سیـاس*ـی: یکی از تم های «شهرزاد» همین وجه سیـاس*ـی است، یکی از وجوهی که تا وقتی در خدمت داستان عاشقانه بود، کارکرد مفیدی داشت اما وقتی خودش به مضمون اصلی سریال بدل شد، بنای مستحکم درام ترک برداشت. ماجراهای سیـاس*ـی «شهرزاد» از همان فصل اول شروع شد، شخصیت فرهاد که عشاق محمد مصدق و دکتر فاطمی بود از همان اول برای ورود به یک داستان پرماجرا زمینه چینی کرد. ولی راستش توان آن در حدی بود که به قصه عاشقانه شهرزاد- فرهاد- قباد کمک کند.
    خودش به خودی خود نه تنها جذاب نبود که کاریکاتوری بود. دوره پرتلاطم بیست و سی شمسی، چنان دوران تند و پرآشوبی بود که حتی خطابه ها هم پر از واژه های مشتعل بود. بنابراین شیوه پاستوریزه مبارزه فرهاد و شعارهای آبکی اش نه تنها اشاره ای به آن دوران نمی کرد که مضحکه ای از آن زمانه می ساخت. این «ویت کنگ کافه نشین» تجلی هیچ مبارزه جدی نبود بنابراین تماشاگر هم که بعد از تجربه انواع دوره های مبارزه سیـاس*ـی و کنش های اجتماعی مخاطب آن قرار می گرفت چیزی نصیبش نمی شد و به آن مثل یک قصه آبکی پاورقی می نگریست.
    حد و اندازه ماجراجویی سیـاس*ـی فرهاد در فصل اول مناسب بود، قرار نبود زمینه اصلی داستان شود و کنشی بود که واکنش مهمی در برداشت و موتور محرکه داستان می شود. اما این بستر، در فصل سوم قدرتمند شد و چنان اهمیت پیدا کرد که بخش زیادی از داستان صرف وقایع نه چندان جذاب سیـاس*ـی و تخیل قدرتمندی قرار گرفت که حرکت سیـاس*ـی را در عمل گرایی می دید. نقطه ضعف، آنجا بود که داستان «شهرزاد» برای پیش‌روی نیاز به نیروی خلاق داشت و با تغییر قصه در فصل دوم، دیگر هیچ کنش عاطفی بین شخصیت ها اتفاق نمی افتاد. سه قطب شهرزاد- فرهاد- قباد درجا می زدند و هیچ کس نمی توانست تغییری در این روابط ایجاد کند.
    اما قصه باید جلو می رفت و این گذشته آدم ها بود که کمک می کرد. وجه سیـاس*ـی از اینجا مهم شد، چون می توانست کنش گر باشد و مثل بمب، تکان هایی به داستان بدهد. چرا این طور نشد؟ چون قصه سیـاس*ـی کشش نداشت و شخصیت فرهاد تا وقتی جذاب بود که یکی از اضلاع در ماجرای عاشقانه بود. حضور منفک او در یک ماجراجویی سیـاس*ـی، با آن حال و احوال شخصیت و تصور کمیکش از نجات نخست وزیرِ محصور، هیچ رغبتی ایجاد نمی کرد. بنابراین زمان زیادی از سریال صرف ماجرایی شد که عملا قصه را جلو نبرد و دستاوردی نداشت جز تفسیر دیدگاه فیلمساز از روشنفکری که راه حلِ عملیِ اصلاح گری را نه در روشنگری که در مبارزه مسلحانه می دید.
    اینجاست که تصور کلی فیلمساز از روشنفکر نمایان می شود و همیشه با خلط روشنفکر با آدم باسواد، مواجهه روشنگرانه و آگاهی ساز او با بی عملی و انفعال اشتباه گرفته می شود «شهرزاد» تصور می کند که فرهاد روشنفکر است چون روزنامه نگار است، شعر می گوید و مقاله می نویسد و با این تصور، مدام رویکرد او را تند و تیز می کند تا مبارزه او دارای محتوا شود. خب، این تصور از روشنفکری، بیش از حد عامیانه و عوامانه است: فرهادی که ما دیدیم نه تنها در تولید فکر نقشی ندارد که تمام اعمالش ضدتفکر است و چنین آدمی نه فقط جذبه ای برای مخاطب ندارد که حتی عمل گرایی اش هم وجهی کمدی پیدا می کند. فرهاد چریک نبود، شبیه آستین پاورز بود که سر از تاریخ ایران درآورده بود.
    کتابهای صوتی را، از نوار بشنوید

    ارائه شده توسط
    favicon.png

    قصه های قرآن جلد اول و دوم
    در ایستگاه راه آهن اثر ایساک بابل
    سنت و مدرنیته اثر صادق زیباکلام
    جامعه شناسی نخبه کشی اثر علی رضاقلی
    هنر آشنا شدن اثر جفری گیتومر

    1609598_803.jpg
    سه. گانگستری: یکی از مهم ترین ارکان «شهرزاد»، ورود به عوالم گنگسترهاست. اگر علی حاتمی در «هزاردستان» بازنمایی اصیلی از «پدرخوانده» ارائه داده بود حسن فتحی هم تلاش کرده بود با «بزرگ آقا» به کورلئونه «پدرخوانده» نزدیک شود: تمام این شخصیت ها قوی، موثر در روند ماجرا، باهوش و رند بودند و می توانستند مدام بین جبهه خیر و شر حرکت کنند. علی نصیریان «بزرگ آقا» را به شخصیتی محبوب بدل کرده بود که قدرتش در تک تک کلمات و حرکاتش مشهود بود و مثل یک پیر فرزانه جایگاهی فراانسانی و عالِم به او بخشیده بود.
    مهم نیست که او یک گنگستر بود، نصیریان بزرگ آقا را یک دانای کل تصویر کرده بود و این شخصیت چنان ابهتی داشت که همه ماجراها و آدم ها را تحت تاثیر قرار می داد. با حذف این شخصیت، «شهرزاد» عملا نقطه اتکایش را از دست داد؛ نه خواهر «بزرگ آقا» قدرت او را داشت نه قباد قادر بود در جلد و کالبد او فرو رود. اما ماجرای گنگستری از فصل دوم بیشتر جلوه کرد و در نبود ماجرای عاشقانه، مثل تم سیـاس*ـی آن، ماجراهای بیشتری آفرید. اما کدام یک از اینها معقول بود؟ کدامیک از آنها تاثیری در روند ماجرای عاشقانه «شهرزاد» داشت؟ کدام یک کمک کرد تا شهرزاد از فرهاد فاصله بگیرد و به قباد نزدیک شود یا به عکس، از قباد دور شود و به فرهاد نزدیک تر؟
    وقتی این لایه های داستانی درهم تنیده نشوند، ماجراها با همه جذابیت شان نمی توانند تماشاگر را همراه کنند و «شهرزاد» با قضیه گنگستری اش یک سره در وادی معمولی بودن سقوط کرد. اگر از سازندگان بپرسید آنها نمی تواند این سه تکه را از هم جدا کنند. به نظر آنها «شهرزاد» ترکیبی از سه ماجرای عاشقانه، سیـاس*ـی و گنگستری است که در بستری تاریخی اتفاق می افتد. اما واقعیت این است که این تلفیق ِژانرها وقتی درست است که همه روی هم اثر بگذارند و چند لحنی را در یک لحن کل به نتیجه برسانند.
    «شهرزاد» بعد فصل اول نیروی پیش رونده عاطفی نداشت و سه قطب داستان عاشقانه اش مدام درجا می زدند و نه عقب می رفتند نه جلو می آمدند. انگار هیچ کدام از آنها قادر نبودند معادله را تغییر دهند. بنابراین قصه در سطوح دیگر دنبال شد تا این وضع بغرنج، فراموش شود. اما فراموشی این موقعیت دشوار دراماتیک یعنی از دست دادن تماشاگری که مشتاق است از سرنوشت قطب های داستان مطلع شود نه این که سرانجام شخصیت های فرعی را ببیند یا داستان زن صیغه ای شوهر خواهر شهرزاد را تا ته تماشا کند.

    چرا شهرزاد ضعیف شد؟
    در تمام سه فصل، این خود شهرزاد بود که کم کم قوام پیدا کرد و بعد تن دادن به بازی، هویت پیدا کرد و روی پای خودش ایستاد. «شهرزاد» تاکید داشت روی نقش زن محکم و خودساخته که در مجامع فرهنگی ظهور و بروز پیدا می کرد. تاکید داشت روی قدرتی که تحت تاثیر جنسیت قرار نمی گرفت و می توانست در زندگی خودش و بقیه تاثیرگذار باشد. اما این رویکرد با بی توجهی سازندگان برباد رفته تا امروز که قسمت ششم فصل سه «شهرزاد» هم پخش شده، او به یک شخصیت فرعی منفعل بدل شده که تمام وجوه جذابش تزیینی است.
    1609599_443.jpg
    عزت نفس و خوداتکایی اش به کارش نمی آید و بیشتر یک نیروی کمکی برای دیگران است. از این همه موهبتی که شخصیت به دست آورده، هیچ بهره ای بـرده نمی شود و این شخصیت های دیگر هستند که سیر تحول سریال را در دست گرفته اند. بنابراین، مثل قسمت ششم، بود و نبود او اهمیتی ندارد. چرا؟ چون سرنوشتش مبهم است و تماشاگر مدت هاست نمی داند که این قصه چطور باید جلو رود. سریال بزرگ قادر است خطر کند و شخصیت هایش را در معرض سخت ترین انتخاب ها قرار دهد و از دل آن موقعیت های جذاب بیافریند. اما «شهرزاد» محو اشاره های گنگ سیـاس*ـی شده و از جوشش شخصیت دور مانده است.
    شهرزاد، برگ برنده این سریال است و شاید در قسمت های باقیمانده نقش موثری برعهده بگیرد. اما آنچه تا به حال دیده ایم، خالی شدن اوست از هر آنچه در وجودش شکل گرفت؛ قدرت، نفرت، عشق و اعتماد به نفس. این زن، زنِ قوی، منحصر به فرد، امروزی و مدرن، اگر در نهایت به وسیله مردان منکوب شود، به چه درد می خورد؟ شهرزاد «شهرزاد» حالا چیزی جز همان زن در پستو مانده نیست. مهم نیست که او می تواند به کافه برود یا به حرف های روشنفکرانه شوهرش گوش دهد، او هیچ جایگاهی در جامعه اش ندارد و هرچه هست اسارت است. نیرویی است که قدرتش سرکوب شده و این چنین آدمی، منفعل و بی خاصیت است.

    شخصیت های فرعی چه کمکی می کنند؟
    سریال حسن فتحی مملو از شخصیت های فرعی است که معلوم نیست چه نقشی در قصه اصلی دارند و چطور به آن جان می دهند. مثلا هیچ کس نمی داند که «اصغری» با این بروز عاشقانه که در یک قسمت هم در کسوت گنگستری ظاهر شده بود، به چه کار قصه آمد؟ «حشمت» چه نقشی در روند ماجراها داشت؟ داستان «ثریا» چه تاثیری روی تنه اصلی گذاشت یا تباهـ*کاری های «هوشنگ» چقدر بدنه قصه را جلا می دهد. شخصیت های فرعی متنوع و پرتعدادترند؛ اما کارکردشان معلوم نیست.
    اگرچه گاه زیرکی هایی در طراحی برخی از آنها به کار رفته؛ مثلا شخصیت «اکرم» که اول شخصیتی منحط و منفی بود در فصل سوم تغییر ماهیت داد و کم کم به جبهه خیر گرایش پیدا کرد. همان طور که هاشم دماوندی هم در این جبهه جا گرفت و کشته شد. این تیزهوشی نویسندگان بود که به خلاف تصور تماشاگر، شخصیت ها را در مسیر دیگری حرکت دهد و موقعیت های جذاب بیافریند. نکته اینجاست که باید این قاعده برای همه رعایت می شد. بنابراین با تمام شدن یک داستان، طیف وسیعی از آنها بی استفاده باقی می مانند و باید حذف شوند. «شهرزاد» قدر آدم هایی را که آفریده، نمی داند.

    داستان شهرزاد
    «شهرزاد» عصاره تجربیات حسن فتحی است؛ کارگردان باتجربه ای که کارش را از 23 سالگی و بازی در نمایش «چهار صندوق» بهرام بیضایی و کارگردانی فردوس کاویانی شروع کرد و از شاگردان نمایشنامه نویسی بیژن مفید به حساب می آمد. زمان زیادی طول کشید تا فتحی به شکل حرفه ای وارد کار تئاتر شود. سال 1367 بود که او نمایش هایی مثل «هی ماتادور» را اجرا کرد و کمی بعد هم نوبت «مضحکه پهلوان و پری» رسید. سال 1372 هم که نمایش «خیابان های سرد شب» را اجرا کرد، به نوعی با تئاتر خداحافظی کرد، او که کار در تلویزیون را شروع کرده بود مشغول ساخت تله تئاتر شد.
    1609602_861.jpg

    حسن فتحی
    همان زمان بود که شبکه دو، دومین سریال مناسبتی تاریخ تلویزیون را به او پیشنهاد داد: «همسایه ها» که برای ماه رمضان تولید می شد. موفقیت این سریال باعث شد که مدیران به فتحی اعتماد کنند و پس از آن «پهلوانان نمی میرند»، «روشن تر از خاموشی»، «شب دهم»، «مدار صفر درجه»، «میوه ممنوعه» و... را ساخت. آخرین کار او برای تلویزیون سریالی بود به نام «زمانه» که رگ و ریشه اش به «هملت» می رسید. فتحی در تمام کارهایش که دایره موضوعی تلویزیون ار گسترده کرد، توانست ظرفیت قصه گویی را بالا ببرد و خط قرمزها را جا به جا کند.
    در «شب دهم» داستان عشق یک جاهل را به علایق دینی پیوندزد و رستگاری اش را در گرایش مذهبی او دید، در «مدار صفر درجه» عشق و عاشقی یک پسر ایرانی و دختر فرنگی را در کشاکش جنگ دوم جهانی طرح کرد و از ماجرای کمک ایرانی ها به یهودی های اروپایی حرف زد، در «میوه ممنوع» قصه شیخ صنعان را امروزی کرد و در «روشن تر از خاموشی» داستان شاه عباس و میرداماد را مطرح کرد و چهره ای متفاوت از شاه صفوی نشان داد. اما آنچه در آثار فتحی مشهود است، تمایل او به داستان های عاشقانه است. حسن فتحی عاشق تراژدی است و تمام داستان های عاشقانه اش هم غم انگیز و تراژیکند.
    همیشه مرگ بین عاشق و معشوق فاصله می اندازد و حسرت یک زندگی رویایی عاشقانه بر دل عاشق می ماند. اگرچه روی لبه خطوط قرمز حرکت می کند؛ اما می داند که قصه عاشقانه معمولا برای مخاطب نوعی سوال ایجاد می کند و بیشتر از آن، توجه او را به قضاوت های شخصی جلب می کند: این که چه رویکردی در ماجرای عشق درست است و عرف، تا کجا به آدم های درگیر حق می دهد. جذابیت آثار او در این است که معمولا مرزهای این قضاوت تغییر می کند و معیره زیر سوال می رود. «شهرزاد» آخرین دستاورد او برای مواجهه با این وادی است، داستانی که هنوز تمام نشده و شاید در آخر، باز هم یک تراژدی را رقم بزند.
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(235, 235, 235)]
    a759b3d3-cd83-45ac-b545-7b7c54f311c1.jpg
    [/BCOLOR]
    نقد سریال شهرزاد: قسمت هفتم، فصل سوم
    در هفتمین قسمت فصل سوم سریال شهرزاد، نقشه سروان آپرویز با موفقیت ادامه پیدا می‌کند، شادی خانواده‌های دماوندی و سعادت از بین می‌رود و اختلاف بین قباد و شاپور شدت می‌گیرد.
    ششمین اپیزود فصل سوم سریال شهرزاد از جهاتی اتفاقات داستانی مهمی را رقم زده است که آینده سریال را متحول می‌کنند. این اپیزود به جای نمایش خرده‌داستان‌های متعدد سریال شهرزاد، بخش اعظم تمرکز خود را به پیگیری دو داستان که از قسمت قبل زمینه‌چینی شده بود، اختصاص داد. در این اپیزود مشاهده کردیم که با اعمال نفوذ سر‌هنگ تیموری، نقشه نجات دکتر مصدق به تله‌ای برای قتل هم‌فکران فرهاد و دستگیری او تبدیل شد. در موازات این داستان به‌واسطه مواد مخـ ـدر جا‌سازی شده در ماشین که توسط افراد شاپور بهبودی انجام شده، هاشم و اصغری دستگیر می‌شوند. این نقشه تنها به دستگیری ختم نمی‌شود و افراد خانواده بهبودی پس از نجات دو شخصیت مذکور، آن‌ها را به جایی می‌برند که شاپور مقدمات کشتن آن‌ها را چیده است. اگر‌چه این بخش‌ها بار درام داستان را قوت می‌بخشند، در جهت سانتی‌مانتالیسم قدم بر‌می‌دارند و سکانس‌های جالب توجهی از جمله رهبری ارکست مرگ توسط شاپور را در خود دارند، اما به دلیل وجود مشکلات متعدد در آن‌ها، تاثیر خود را از دست می‌دهند. مشکلاتی اعم از استفاده بیش از اندازه از صحنه‌های اسلو موشن و غیر منطقی بودن دیالوگ‌های هاشم و اصغری در آخرین لحظات.
    ۲۰ دقیقه ابتدایی از تبدیل شدن اپیزود هفتم به قسمتی عالی جلوگیری می‌کند
    سریال شهرزاد به عنوان سریالی که تلاش می‌کند اتفاقاتش را با روندی منطقی به نمایش بگذارد، از کوچک‌ترین جزئیات چشم‌پوشی نکند و پس از هر اتفاق، تاثیر آن روی جهانش را به تصویر بکشد، در بخش اعظم جدید‌ترین اپیزود خود به پیگیری رخداد‌های قسمت قبل اقدام می‌کند. این روند باعث شده است که ۲۰ دقیقه ابتدایی اثر بدون در نظر گرفتن صحبت مخفیانه شهرزاد با کبیر با استفاده از تلفن و تغییر صدا و باز‌جویی سرهنگ تیموری از فرهاد با هدف پیدا کردن هم‌دستان و عاملین اصلی نقشه نجات دکتر مصدق، تنها به مشاهده عزاداری خانواده‌های دماوندی و سعادت و یاد‌آوری خاطرات هاشم توسط شیرین و صابر ختم شود. همچنین در این دقایق شاهد بخش‌هایی بودیم که در پایان فصل دوم به عنوان تیزر فصل سوم به نمایش در آمد. این بخش به همان مشکلی دچار است که موقعیت‌های حساس اپیزود ششم در‌گیر آن بودند: استفاده بیش از اندازه از تکنیک حرکت آهسته. همچنین سکانس‌های اضافه‌ای در این بخش وجود دارد که سازندگان می‌توانستند آن‌ها را کاملا حذف یا حداقل مدت آن‌ها را کاهش دهند. تنها نکته مثبت این بخش بازی عالی ترانه علی‌دوستی است که از حالت‌های چهره و زبان بدن به بهترین شکل ممکن استفاده می‌کند.
    6db654bd-439a-4bf2-9613-ea656bfd07bf.jpg

    پس از گذر از ۲۰ دقیقه ابتدایی اثر است که اپیزود هفتم وارد مرحله پیش‌روی اتفاقات می‌شود و با گذر از سکانس‌های احساسی، در جهت ادامه داستان حرکت می‌کند. این امر به دلیل حضور سروان آپرویز رقم می‌خورد که اگر تمام ویژگی‌های شخصیتی‌اش از جمله با برنامه و حساب شده عمل کردن، عدم اطاعت از قوانین و مقررات و پیروی نکردن از مناسبات و شیوه کارکرد طبقه‌های اجتماعی، را که در طی فصل دوم با آن‌ها آشنا شدیم، کنار گذاشته و نادیده بگیریم، اصلی‌ترین دلیل موفقیت این شخصیت در بهبود شرایط سریال شهرزاد، بازی بی‌نظیر و فوق‌العاده امیر جعفری است. هنر‌مندی که به خوبی توانسته ریزه‌کاری‌ها و خصوصیات نقش سروان آپرویز را درک کرده و به مرحله اجرا در‌آورد. دارامی که در قسمت قبل به دنبال هاشم بود و نهایتا به قتلگاه برنامه‌ریزی شده می‌رسد، پس از آنکه از سقوط نجات پیدا می‌کند، با در دست داشتن اطلاعات مهمی که مسلما به نفع سروان آپرویز و به ضرر خانواده‌های دیوان‌سالار و بهبودی است، خود را به شهربانی می‌رساند. با مشاهده عکس‌ها و شنیدن گفته‌ها، سروان آپرویز که در هنگام رو‌یا‌رویی با تندی با دارامی بر‌خورد کرد، به یکباره تغییر رفتار داده و حتی به زیر‌دستش اجازه نشستن می‌دهد.
    سروان آپرویز نشان داده که هیچ عملی را بدون قصد و نیت انجام نمی‌دهد
    اگر کوچک‌ترین شناختی نسبت به سروان آپرویز داشته و رفتار‌های خاصش را زیر نظر گرفته باشیم، به این نتیجه می‌رسیم که رفتار‌های متضاد او چندان آینده خوشی نخواهند داشت. به همین دلیل است که محبت‌های سروان آپرویز به دارامی، دعوت او به شام و رساندن تا خانه، نمی‌توانند این تصور را در مخاطب ایجاد کنند که این اعمال بدون هیچ قصد و غرضی انجام می‌شوند. در واقع شخصیت سروان آپرویز تا‌کنون نشان داده که نقشه‌های مختلفی در سر دارد و برای تحقق آن‌ها از هیچ اقدامی فرو‌گذار نیست. این اقدامات موارد مختلفی از جمله سوء‌استفاده از افراد و حتی حذف موانع را نیز شامل می‌شود. دارامی پس از آنکه وظیفه‌اش را به درستی انجام داد و طرح و برنامه‌های سروان آپرویز را یک قدم به عملی شدن نزدیک کرد، تمام تاثیر خود را از دست داد. شخصیتی که تاثیرش در روند داستان سریال شهرزاد به همین مقطع ختم می‌شود و سازندگان چندان به وجود آن نیازی ندارند. پس منطقی است که دارامی برای اینکه هیچ مانعی ایجاد نکرده و در روند نقشه‌های سروان آپرویز خللی ایجاد نکند، به راحتی کنار گذاشته شود. بدون شک حذف شخصیت دارامی نمی‌تواند به مانند هاشم و احتمالا فرهاد روی داستان تاثیر‌گذار باشد، اما بدون شک اطلاعاتی که او در اختیار سروان آپرویز قرار داده اپیزود‌های آتی سریال را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
    62857f4f-78f1-4873-b376-028b52d7804f.jpg

    در فصل دوم و از زمان بازجویی، سروان آپرویز تلاش کرد که رابـ ـطه نزدیکی با اکرم داشته باشد. این تصمیم به این دلیل است که او از اهمیت مهره‌ها، حتی کوچک‌ترین آن‌ها، در ایجاد اتفاق‌ها و تغییر روال اوضاع با‌خبر است. بار‌ها مشاهده کرده‌ایم که او چگونه از افراد استفاده می‌کند و از طریق آن‌ها اهداف خود را پیش می‌برد. سروان آپرویز از روش‌های مختلفی اعتماد را جلب می‌کند. به دارامی که مدت‌ها فقط دستورات را اجرا کرده، از در مهر و دوستی وارد می‌شود و در قبال اکرم که همواره به مانند یک عنصر نا‌مطلوب رفتار شده و رنگ عشق را ندیده، ابراز علاقه کرده و به زندگی‌اش اهمیت می‌دهد. این اقدامات باعث شده‌اند که اهداف واقعی مخفی مانده و افراد بدون آنکه بدانند نقش خود را به بهترین شکل ایفا کنند. متولد شدن فرزند اکرم و قباد، دقیقا همان چیزی است که او برای تکمیل نقشه‌اش به آن نیاز دارد. رقـ*ـص سروان آپرویز در پایان‌بندی سریال به آن دلیل است که تمام نقشه‌هایش در مسیر درست قرار گرفته‌اند و تمام اهدافش محقق خواهند شد. هیچ عملی دیگری نمی‌توانست تمام حس و حال سروان آپرویز را این‌گونه به نمایش بگذارد.
    بر‌هم خوردن اتحاد خانواده‌های دیوان‌سالار و بهبودی به شدت گرفتن اختلاف‌های مافیایی منجر خواهد شد
    به جز سروان آپرویز که باید او را مهم‌ترین شخصیت اپیزود دانست، سکانس جالب توجهی را از شاپور و قباد مشاهده کردیم. سکانسی که به دلیل بر‌هم خوردن برنامه‌های قباد به وقوع می‌پیوندد. قباد با وجود تمام اختلاف‌ها هیچ‌گاه تصمیم به قتل هاشم نداشت، با این حال رئیس خانواده بهبودی به این دلیل که توان باز‌خواست خود را نداشته، به سراغ نزدیک‌ترین متهم خروج ثریا از زندانی که توسط خود او ساخته شده می‌رود. این متهم کسی نیست جز هاشم دماوندی. پس از آنکه قباد از تغییر در نقشه‌اش آگاه می‌شود، بدون فکر با سر‌هنگ تیموری تماس می‌گیرد. تماسی که نه تنها نتیجه‌ای ندارد، بلکه قابل حذف نیز است. اما در این جا است که نصرت باری دیگر ثابت می‌کند که منطقی‌ترین فرد حاضر در خانواده دیوان‌سالار است. فردی که بر‌خلاف قباد، شرایط را سنجیده و بر‌اساس آن تصمیم می‌گیرد. دیالوگ‌های طعنه‌آمیز شاپور و بر‌شمردن جرم‌هایی که به گردن قباد، سرهنگ تیموری و بسیاری دیگر است، چنان تلخ است که تحمل آن‌ها چندان آسان نیست. در سناریوی شاپور، بی‌گـ ـناه‌ترین فرد خودش است، کسی که شاید هاشم را کشته باشد، اما در وقوع اتفاقاتی که به آن منجر شده، کمترین تاثیر را داشته است. با انداختن سیگار در لیوان توسط قباد و از بین رفتن اتحاد بین دیوان‌سالار و بهبودی، جنگ‌های مافیایی به اوج خود خواهند رسید.
    d36ba49d-f955-45b0-98c3-980a5e1bc008.jpg

    هفتمین اپیزود از فصل سوم سریال شهرزاد در بخش‌هایی از جمله در‌گیری بین سرهنگ تیموری و فرهاد غیر‌منطقی ظاهر می‌شود و در عین داشتن سکانس‌های اضافه، از مشکل استفاده بیش از اندازه از اسلو موشن رنج می‌برد. با این حال سکانس دو نفره قباد و شاپور، بازی عالی امیر جعفری و شخصیت‌پردازی فوق‌العاده سروان آپرویز، چنان سکانس‌های بی‌نظیر و تماشایی را پدید می‌آورند که می‌توان از مشکلات این قسمت چشم‌پوشی کرد. سریال شهرزاد برای چندمین بار ثابت کرد که از قوانین معمول در بین سریال‌های داخلی پیروی نمی‌کند. هم‌اکنون این سریال در مسیری قرار گرفته که نمونه آن را تا‌کنون در بین آثار ایرانی مشاهده نکرده‌ایم.
    [BCOLOR=rgb(238, 45, 88)]
    منبع
    [/BCOLOR] زومجی
     
    آخرین ویرایش:

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(235, 235, 235)]
    379eef7b-602f-47f2-98c7-b0824e266bb5.jpg
    [/BCOLOR]
    نقد سریال شهرزاد: قسمت هشتم، فصل سوم
    در قسمت هشتم از فصل سوم سریال شهرزاد، سروان آپرویز توطئه‌هایش را پیش می‌برد و فرهاد همچنان بر خط فکری آزادی‌خواهانه‌اش پایبند است.
    سریال شهرزاد در قسمت هشتم از فصل سوم خیلی زود روند اتفاقات اصلی داستان را آغاز می‌کند. مشخص است که سازندگان از کش دادن سریال توسط صحنه‌های ناراحتی خانواده‌های دماوندی و سعادت دست برداشته‌اند و با حذف بخش‌های اضافی در این قسمت، بدون هیچ معطلی دو خرده داستانی را که در روند طولی سریال اهمیت بسیاری دارند به هم رساندند. این دو خرده داستان، ماجرای سروان آپرویز با اکرم و ماجرای شهرزاد با شیرین هستند. دوخرده داستانی که اتفاقا جفت‌شان در مقابل قباد دیوان سالار قرار می‌گیرند. این دوخرده داستان با اینکه هدف یکسانی دارند اما به خودی خود هم در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. حضور دو گروه از دشمنان قباد اولین اتفاق سریال است که در همان ابتدای این اپیزود رخ می‌دهد. جایی که با توطئه‌ی آپرویز، شهرزاد به دیدار اکرم می‌رود و اکرم طبقه نقشه‌‌اش با آپرویز سعی دارد با برانگیختن احساسات مادرانه شهرزاد، توجه او را جلب کند. سریال در این نقطه به پرداخت‌های کاراکترهایش پایبند می‌ماند و اجازه نمی‌دهد تا شهرزاد به راحتی تسلیم صحنه‌آرایی‌های اکرم شود. با شک کردن شهرزاد به ماجرا، روندی که بیننده تا قبل از آن پیش‌بینی کرده بود به خطر می‌افتد و بیننده نیز مجبور به تئوری پردازی در رابـ ـطه با اتفاقات آینده داستان می‌شود. اتفاق اصلی اما جایی اتفاق می‌افتد که اکرم راز تاثیرگذارترین اتفاق داستان را که همان مرگ بزرگ‌آقا است برای شهرزاد فاش می‌کند. اتفاقی که با توجه به بو بردن شهرزاد از باطن ماجرا، سرنوشت توطئه‌ی آپرویز را بیش از پیش پیچیده می‌کند. واضح است که این افشاگری تاثیراتی بر خط داستانی شیرین هم خواهد داشت. تاثیراتی که به وضوح به نفع سروان آپرویز خواهند بود. چرا که شیرین هرکاری درباره قباد انجام دهد به معنی تحقق یافتن نقشه‌ی آپرویز خواهد بود.
    76213987-db11-4b10-b94f-5210a73b8499.jpg
    سریال در این قسمت روی شخصیت سروان آپرویز مانور خاصی می‌دهد
    سریال در این قسمت روی شخصیت سروان آپرویز مانور خاصی می‌دهد. شخصیتی که پیش‌تر برایمان ثابت شده بود که حاضر است برای رسیدن به اهدافش همه موانع را از سر راه کنار بزند. این شخصیت به واسطه بازی بسیار خوب امیر جعفری، خیلی خوب از کار درآمده است. در قسمت هشتم، سریال شهرزاد تمرکز ویژه‌ای روی اخلاق و زرنگی آپرویز داشته است. در یکی از سکانس‌های سریال آپرویز توسط مافوقش احضار می‌شود و به نوعی درباره‌ی دلایل پیش نرفتن پرونده دیوان سالار جواب پس می‌دهد. آن جا است که بیننده می‌بیند آپرویز حتی از قتلی که خودش انجام داده است هم سواستفاده می‌کند. منظورم به قتل رساندن دستیارش، دارمی است که سعی می‌کند قتلش را به دیگران ربط می‌دهد. سکانس دوم جایی است که نصرت از طرف قباد یا بهتر است بگوییم از طرف خودش سراغ آپرویز می‌رود و به او پیشنهاد رشوه می‌دهد. آپرویز در این سکانس پس از اندکی فرافه‌کنی و تهدید با ارتقای پیشنهاد رشوه، مخاطب را درگیر دوراهی می‌کند که آیا این هم یکی از نقشه‌های منحصر به فردش است یا این بار راستی راستی این پلیسِ قانون گریز قصد دارد به عنوان نتیجه‌ی تمام نقشه‌هایش، قبل از نابودی قباد دیوان سالار شخصا بخشی از ثروت او را تصاحب کند. البته در دیالوگ‌های آپرویز و اکرم نیز می‌توان فهمید که یکی از دلایل نقشه کشیدن‌های او برای پایین کشیدن قدرتمندان، تصاحب ثروتی است که به عقیده‌ی او حق خودش و امثالش است. درمجموع سریال در این قسمت با تاکید بر اهمیت شخصیت آپرویز باز هم ثابت کرد که این پلیسِ یتیم تمام تلاشش را برای از بین بردن خانواده‌های پرقدرت، به خصوص دیوان سالارها به کار می‌گیرد. البته احتمال دارد سازندگان برای پیش زمینه داستانی آپرویز هم برنامه‌هایی داشته باشند.
    1ddb2011-7444-4f87-aac6-55828bdfdcf5.jpg

    پس از حضور آپرویز سریال شهرزاد به تنوع بی‌نظیری در مکالمات دو نفره بین مامورین شهربانی و افراد رسید. بی شک گل سرسبد کل سریال در این زمینه بازجویی آپرویز از بلقیس دیوان سالار بود. اما در قسمت هشتم شاهد سکانسی هستیم که کم از سکانس ذکرشده ندارد. جایی که شهرزاد با فروبردن خشمش از افراد حکومتی فاسد، برای کمک به فرهاد به سراغ سرهنگ تیموری می‌رود. سکانسی که به واسطه‌ی بازی فوق‌العاده ترانه علیدوستی به خوبی آن چه را که می‌خواهد به مخاطب تحویل می‌دهد. در تک تک ثانیه‌های این سکانس سایه سنگین و خارج از ادب سرهنگ تیموری روی شهرزاد احساس می‌شود. تا جایی که احساسات بیننده هم برای بی احترامی به شخصیت مستقل و محترمی مانند شهرزاد تحت تاثیر قرار می‌گیرد. یکی از نکات قابل توجه این اپیزود رانندگی شهرزاد بود؛ قابل توجه از این منظر که سازندگان سریال ادعا کرده بودند که در انتهای فصل سه، رانندگی شهرزاد در سریال تاثیراتی خواهد داشت. اگرچه ممکن است آموزش رانندگی فرهاد به شهرزاد صرفا برای حفظ جزییات داستان باشد تا پس از نمایش رانندگی شهرزاد منطق قصه زیر سوال نرود. اما امیدوارم که موضوع رانندگی کردن شهرزاد کاربرد مهم‌تری هم در داستان داشته باشد. سکانس رویارویی شهرزاد و فرهاد در مقابل دادگاه بر خلاف سکانس قتل هاشم دماوندی توانست تاثیر مورد نظرش را روی بگذارد. این سکانس برخلاف سکانس قتل هاشم و اصغری پیش‌زمینه‌ی آن چنانی هم نداشت اما به دلیل به اندازه بودن زمانش، خصوصا در زمینه اسلوموشن تاثیر بیشتر و بهتری روی مخاطب گذاشت.
    6bbc0d06-8c5e-46f9-941c-1268307d7fe9.jpg
    قسمت هشتم سریال شهرزاد از نظر محتوای سیـاس*ـی-اجتماعی در بالاترین نقطه‌اش قرار دارد
    یکی از مهمترین عناصر پیش برنده در سریال شهرزاد تم سیـاس*ـی-اجتماعی آن بوده است. تم شهرزاد تا قبل از قسمت قبل همیشه با حفظ فرم از نظر محتوا رو به جلو حرکت کرده است. در واقع پرداخت و بیان موضوعات سیـاس*ـی-اجتماعی در شهرزاد به دو بخش قبل از قسمت هشتم و خود قسمت هشتم تقسیم می‌شود. منظورم این است که قسمت هشتم سریال شهرزاد از نظر محتوای سیـاس*ـی-اجتماعی در بالاترین نقطه‌اش قرار دارد. دلیل این موضوع بدون شک سخنرانی فرهاد با اجرای بی‌نظیر مصطفی زمانی در جلسه دادگاه است. جایی که این شخصیت با تاختن به وضعیت وخیم و فاسد اجتماعی-سیـاس*ـی کشور نه تنها دادگاه را زیرسوال می‌برد، بلکه از آرمان‌های دکتر مصدق هم دفاع می‌کند و علاوه بر این‌ها با آغـ*ـوش باز به استقبال مرگ در راه آزادی می‌رود. سریال در قسمت هشتم به ماجرای دادگاه فرهاد پسنده نمی‌کند و پا را فراتر می‌گذارد. جایی شهرزاد به سراغ میزکار فرهاد می‌رود و شعر مشهور زمستان از مهدی اخوان ثالث را که در نقد وضعیت سیـاس*ـی-اجتماعی کشور در زمان کودتای ۲۸ مرداد سروده شده است می‌خواند. بارش برف و آغاز زمستان بسیار خوب آغاز سردترین فصل زندگی شهرزاد و فرهاد را به تصویر می‌کشد. همین که با بارش برف در تهران مواجه می‌شویم، فرهاد با صدایی رساتر شروع به زمزمه‌ی مصرع مشهور «هوا بس ناجوانمردانه سرد است» و ادامه‌ی شعر می‌کند. سریال به این ترتیب در رساندن پیامش به بیننده عملکرد تحسین برانگیزی از خود به جای می‌گذارد.
    cad03801-ad3a-4fb5-82f8-79045c7671c1.jpg

    شخصیت پردازی قباد نیز به مانند گذشته پیش می‌رود. قباد اکنون به شخصیتی تبدیل شده است که به عنوان بزرگ خاندان دیوان سالار، هیچ اختیاری از خود ندارد و سردسته‌ی نوچه‌هایش یعنی نصرت شده است. رشد شخصیتی قباد نیز او را به سمتی پیش می‌برد که کاملا در باتلاق اشتباهاتش گیر کرده است و تمامی تصمیماتش به گونه‌ای تلاش مذبوحانه‌ای هستند تا بتواند راهی برای رسیدن به شهرزاد دست و پا کند. قباد بلاخره در این اپیزود تصمیم به نتیجه‌گیری از توطئه‌ای که برای فرهاد و همفکرانش چیده بود می‌کند. پیشنهاد او شهرزاد را در خودآزمایی بی‌نهایت سختی قرار می‌دهد؛ خودآزمایی که به قطع در آینده و پایان سریال نقش بسیار مهمی خواهد داشت. قسمت هشتم از فصل سوم شهرزاد برخی از خرده داستان‌های شکل گرفته را به منظور پیشبرد داستان به سمت کامل شدن حرکت داد؛ خرده داستان‌هایی که به هم مربوط هستند و به احتمال بالا در یک نقطه به سرانجام خواهند رسید. قسمت هشتم سریال شهرزاد نه تنها در پرداخت بُعد عرض در قصه‌گویی موفق است، بلکه در بُعد طول و پیشبرد کلی قصه هم عملکرد خوبی دارد.
    [BCOLOR=rgb(238, 45, 88)]
    منبع
    [/BCOLOR] زومجی
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(235, 235, 235)]
    998d6025-0cdb-499e-8cc6-600ef03ff75e.jpg
    [/BCOLOR]
    نقد سریال شهرزاد: قسمت نهم، فصل سوم
    در قسمت نهم از فصل سوم سریال شهرزاد، تم عاشقانه سریال به مرور مفاهیم می‌پردازد و شهرزاد به استقبال بزرگترین آزمون زندگی‌اش می‌رود.
    قسمت نهم از فصل سوم سریال شهرزاد درگیر با بخش تاریک‌تر زندگی است. بخشی که کوچک‌ترین لبخندی هم در آن ممنوع است. جایی که نه چیزی درست پیش می‌رود و نه قرار است درست پیش برود. همه چیز به هم ریخته است و مدام بدتر و ناراحت کننده‌تر می‌شود. سختی‌ها و مشکلات اوج می‌گیرند و کاراکترهای درگیر قصه، در تیره‌ترین درد و رنجی که برایشان ممکن است باید به مسیرشان ادامه دهند. این شرایط تاریک زندگی افراد باعث می‌شود آن‌ها در مسیر گول زدن خود با مفاهیمی مانند واقع‌گرایی به جای ایستادگی بر اصل مبارزه با ستمگران قرار بگیرند. آن جنس از واقع‌گرایی که شاید خودفروشی و بزدلی تلقی شود. قسمت نهم از فصل سوم سریال شهرزاد پر از لحظات تیره و افسارگسیخته است. فضای تازه‌ترین اپیزود شهرزاد آن قدر تلخ است که حتی خرده‌سکانس اشتباه در تلفظ نام پروین اعتصامی توسط حمیرا که برای خنداندن مخاطب در نظرگرفته شده بود، تلاش مذبوحانه‌ای برای ایجاد فضای کمدی در این قسمت از سوی تیم کارگردانی به نظر می‌رسید. این موضوع البته نکته‌ای منفی نیست، بلکه نشان می‌دهد که این سریال تا چه حد در نمایش غم و مصیبت موجود در قصه‌اش موفق شده است.

    f5fd01e5-d0a0-4060-8bb9-3428706830a1.jpg
    نباید فراموش کنیم که کل سریال شهرزاد بر پایه‌ی یک عشق بسته شده است
    قسمت جدید شهرزاد دقیقا از همان‌جایی که قسمت قبل به پایان رسید، آغاز شد. شهرزاد حالا باید در مقابل مهم‌ترین مرحله‌ی زندگی‌اش قرار بگیرد. در ابتدای این اپیزود به نکته مهمی اشاره می‌شود، اینکه نباید فراموش کنیم که کل سریال شهرزاد بر پایه‌ی یک عشق بسته شده است. از آن عشق‌هایی که عاشق و معشوق باید برای رسیدن به هم مدام خود را فدا کنند و در آتش آن بسوزند. باید به یاد داشته باشیم که تک تک اتفاقات سریال شهرزاد به نوعی تحت تاثیر رابـ ـطه‌ی عاشقانه‌ی میان شهرزاد و فرهاد است. مسئله‌ی پایبندی به عشق در طول اپیزود همواره تکرار می‌شود. برای نمونه سکانس حضور شهرزاد در مقبره خانوادگی دیوان سالار پس از ملاقات او و فرهاد اشاره‌های مستقیمی به مفهوم عشق داشتند. سکانس درد و دل شهرزاد و مرضیه خانم البته نکته‌ی دیگری هم برای بیان داشت. این که حامیان عشق شهرزاد و فرهاد نیز در برابر سختی و مصیبت‌های وارد شده در حال تسلیم شدن هستند. در این قسمت شاهد رویارویی دوباره شهرزاد با بزرگ آقا و حرف‌های معنی دار او با یک شخص مرده بودیم. سکانسی که به وضوح تلاش می‌کند بغض و خستگی شهرزاد از اتفاقات پیش آمده را نشان دهد. این سکانس البته به خوبی به مرور روایت کلی سریال و سیر تحولی شهرزاد از زاویه دید خود شهرزاد می‌پردازد. این سکانس جایی است که خود شهرزاد هم اعتراف می‌کند که دخر خوشحالی که در وجودش زندگی می‌کرد، مدت‌‌ها است زیر بار خودخواهی بزرگ آقا از بین رفته است.
    411dc9dd-6f7d-4bcf-a17a-eebfdd02420c.jpg

    سریال در ادامه به بررسی سیر شخصیتی هوشنگ می‌پردازد. اگر کمی به عقب بازگردیم می‌بینیم که هوشنگ به واسطه‌ی خــ ـیانـت به خانواده‌اش، برای جور کردن مقدمات عروسی با همسر دوم، به خبرچینی برای قباد دیوان‌سالار روی آورد. در نتیجه‌ی این کارها، هوشنگ نقشه فراری دادن دکتر مصدق به دست فرهاد و همفکرانش را به گوش قباد رساند و موجب دستگیری فرهاد شد. هوشنگ در سکانس رستوران اما مقابل همسر صیغه‌ای سابقش قرار می‌گیرد. سریال در اینجا به خوبی پیامد‌های خبرچینی و خــ ـیانـت را به تصویر می‌کشد. با اینکه سکانس رستوران در قسمت نهم در راستای روایت در بُعد عرض بود اما هیچ بعید نیست که کاراکتر هوشنگ همچنان در اتفاقات تاثیرگذار سریال نقش مهمی ایفا کند.
    e8bc8185-21a1-4d75-abc2-9233927aab02.jpg
    فضای این قسمت از سریال شهرزاد به شدت تاریک است
    شاید تاثیرگذارترین بخش‌های سریال برای همه بینندگان، لحظات رویارویی شهرزاد و و فرهاد در اتاق بازجویی و پس از آن باشد. جایی که لبخند این دو حتی برای چند ثانیه هم نمی‌تواند دوام داشته باشد. دیالوگ‌های میان شهرزاد و فرهاد به مانند همیشه قوی کار شده‌اند و در رساندن پیام به مخاطب بسیار پرقدرت ظاهر می‌شوند. دیالوگ‌هایی که از ابتدای سریال همواره معرف ویژگی‌های شخصیتی این دو کاراکتر بودند و به نوعی به امضای آن‌ها تبدیل شده‌اند. محسن چاووشی که دیگر بخشی جدانشدنی از سریال شهرزاد محسوب می‌شود، در این قسمت هم در زمان مناسب در سریال جای داده شده است و به تاثیرگذاری اپیزود نهم از فصل سوم سریال شهرزاد کمک به‌سزایی می‌کند. در بخشی از اپیزود نیز شاهد له شدن گل سرخ که به نوعی نماد عشق است زیر چرخ ماشین شهرزاد بودیم که به هیچ عنوان بی معنی نیست. مهم‌ترین و تاثیرگذارترین اتفاق اپیزود اما زمانی بود که شهرزاد تصمیم قطعی‌اش را برای بازگشت به عمارت دیوان‌سالار گرفت. این اتفاق نه تنها مهم‌ترین اتفاق این قسمت محسوب می‌شود، بلکه یکی از مهم‌ترین اتفاقات کل سریال نیز است. چرا که بازگشت شهرزاد به عمارت دیوان‌سالار و زندگی با قباد به وضوح عواقبی خواهد داشت. آن هم در شرایطی که خانواده دیوان سالار به هیچ عنوان شرایط خوب و ثابتی ندارد و به‌گونه‌ای در مرز فروپاشی قرار دارد. شهرزاد با بازگشت به عمارت دیوان سالار در ظاهر تنها در مقابل قباد قرار می‌گیرد اما از زاویه دیگر، شهرزاد با بازگشت به عمارت دیوان سالار به نوعی در جبهه‌ی مقابل بهبودی‌ها، شهربانی‌چی‌ها، نصرت و سروان آپرویز قرار می‌گیرد و خواه و ناخواه در حال ورود به موقعیت خطرناکی است.
    39bfe9be-b401-4f23-97b4-83cd04a0ff9b.jpg

    سریال شهرزاد در این قسمت از نظر فنی پایان خوبی را تجربه کرد. منظورم این است که سازندگان به خوبی توانستند یک کلیف هنگر را اجرا کنند. شهرزاد از سوءظن اکرم به جان امید بو برد و در قسمت بعد شاهد پیامد‌های این اتفاق خواهیم بود. از دیگر دستاورد‌های خوب سریال می‌توان به روایت و تعریف خوب قصه اشاره کرد. جایی که به جای آزادی مطلق قهرمان داستان، مشکلاتش کمی کاهش یافتند و سازندگان به کلیشه‌های همیشگی سینمای ایران برای نجات قهرمان از مرگ دامن نزدند. سکانس رویای فرهاد و صحبت کردن او با هاشم شاید به نوعی کلیشه‌ای به نظر برسد اما در نحوه‌ی اجرا آن قدر از رویاپردازی‌های نخ نما شده در روایت‌های سینمایی، خصوصا در ایران دور بود که می‌توان آن را غیرکلیشه‌ای هم خواند. یکی از نکات قابل توجه این قسمت از شهرزاد، نادیده گرفتن دو خط داستانی دیگر است. در این قسمت به صورت مطلق تمرکز روی خط داستانی شهرزاد و قباد است و خبری از دو خط داستانی شیرین-صابر و اکرم-آپرویز نیست. در سکانس بسیار کوتاهی شاهد حضور شاپور بهبودی هم بودیم که صرفا برای این در این قسمت گنجانده شده بود که بیننده متوجه شود شاپور قصد سفر به پاریس را دارد و خانواده دیوان‌سالار از قاچاق افیون انصراف داده است. این دو موضوع به حتم در ادامه‌ی سریال تاثیرگذار خواهند بود اما امکان بیان بهتری هم برایشان وجود داشت.
    fe6e6060-10e0-49ba-9c51-79922f963c7d.jpg

    سریال شهرزاد در قسمت نهم از فصل سوم، تمرکز اصلی را روی خرده اتفاقات درونی داستان قرار داده است و به سیر تحولی کاراکترها می‌پردازد. در کنار این موضوع، به دلیل رخ دادن چندین اتفاق، به احتمال بالا در آینده‌ای نزدیک شاهد پیشرفت‌های قابل توجه‌ای در طول سریال خواهیم بود که آغازشان از همین اپیزود شکل گرفته است.
    [BCOLOR=rgb(238, 45, 88)]
    منبع
    [/BCOLOR] زومجی
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    15
    بازدیدها
    1,689
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    611
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    640
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    227
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    282
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    242
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    417
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    645
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    404
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    749
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    425
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    226
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    166
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    1,362
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    1,433
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    335
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    945
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    444
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    171
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    505
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    904
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    399
    پاسخ ها
    6
    بازدیدها
    862
    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    346
    پاسخ ها
    7
    بازدیدها
    246
    پاسخ ها
    32
    بازدیدها
    453
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    137
    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    316
    پاسخ ها
    8
    بازدیدها
    294
    نقد و بررسی فیلم ایرانی نقد سریال آشوب
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    147
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    455
    بالا