به نام نگارنده ی هستی
نمایشنامه : به موازات مرگ و زندگی
سبک : اجتماعی ، روانشناسانه
نویسنده : RASTA.CH
چند سطر گفتگو :
ما صدای کسی را میشنویم که درمورد زیرزمین ساختمانی در 25 کیلومتری تهران ، جاده ساوه ، صحبت میکند .
صدا درمورد 8 نفر صحبت می کند که در این زیرزمین تاریک دورهم جمع شده اند و می رقصند و بازی می کنند .
همچنین این صدا ، داستان هایی از این 8 شخصیت روایت می کند که ....
شخصیت ها :
گوهر
سامان
میر
شبنم
آرش
سمیه
شایان
آیدا
سحر
* متاسفانه سبک نوشتار نمایشنامه به صورتی هست که نمی تونم اونجور که توی تایپک نوشته شده بود شخصیت ها رو مشخص کنم !
چندتا جوون دور هم جمع شدند و قصد دارند تصمیمی بگیرند .... با خوندن متن خودتون متوجه منظورم میشید :) .
* به شخصیت ها اضافه خواهد شد !
پرده ی اول :
اینجا، یه ساختمون خارج بیرون شهره ، جاده ساوه – 25 کیلومتری تهران
خونه خیلی تاریکه . همه ی چراغ های ساختمون خاموش اند ، جز یک چراغ ، توی زیرشیروونی ....
یه راه روی بلند و تاریکه که به 10 تا پله منتهی میشه . 10 تا پله ای که میرسند به همون یه چراغ روشن ...
توی خونه ، اولش یه جور تاریکیه که چشم و اذیت می کنه
اما ؛ بعد کم کم چشمات عادت می کنه
عادت ؛ به تاریکی !
8 نفر یه شب دور هم جمع میشن و شروع می کنن به یه جور بازی ...
سامان : خب بیاین بازی رو شروع کنیم !
امیر : کی صاحب مجلسه ؟
گوهر : من ، چطور مگه ؟
امیر : خونه خالی یه دیگه ؟
گوهر : فعلا که هست .
امیر : فعلا یعنی تا کی ؟
گوهر : صابخونه رفته خارج .
سامان : خیل خوب ، آخرین نفر بی سروصدا از در خونه میره بیرون .(نگاهش را بین افراد چرخاند) به کسی هم چیزی نمیگه ، اوکی ؟
آخرین ویرایش توسط مدیر: