کامل شده ترجمه داستانک عید عاشقانه | ترجمه از Negin.k کاربر انجمن نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

Negin.k

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/12/05
ارسالی ها
3,432
امتیاز واکنش
23,507
امتیاز
746
سن
21
خلاصه عید عاشقانه:
این عید،مولی ناراحت با بسته ای کادو پیچ شده نشسته تو خونه،ولی چرا؟؟

تایید کننده @Unidentified و @somayeh_at
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Negin.k

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/12/05
    ارسالی ها
    3,432
    امتیاز واکنش
    23,507
    امتیاز
    746
    سن
    21
    مولی با بسته کادو پیچ شده اش روی صندلی دو نفره نشسته بود.روی کارت رو خوند:تقدیم به هانتر،از طرف عشقت مولی.یه اشک از گونه اش افتاد به طوریکه او آرزو کرد در دولت مختلفی از عشق زندگیش نباشه.فامیلای مولی دور میز گرد آمده بودند و خاطرات کریسمس های قبلی را رد و بدل میکردند.این جشن کریسمس طولانی ترین جشنی هست که مولی داشت.کادو را روی زمین زیر درخت درخشان و روشن گذاشت و روی نیمکت نشست.رادیو آرام کارلوس را پخش میکرد،ولی مولی محل به آن نمیگذاشت و به پچ پچ های بلند همه ی عمه ها و خاله ها،عمو و دایی،و فرزندان عمو و خاله و دایی و عمه هایش.حلقه نامزدی اش را که هانتر به او داده و او بین انگشتانش چرخانده بود،از دستش خارج کرد.او لباسی سفید با بند قرمز رنگی دور شکمش پوشیده بود.احساس سرما کرد اگر چه سوسو ی آتش جلویش بود.زنگ در زده شد و مادر بزرگش از او خواست تا در را باز کند.او خودش را از صندلی بلند کرد و لباسش را صاف کرد و اشک ها را از روی گونه های گلگون خود پاک کرد.
    او در را باز کرد و لبخندی در سراسر چهره او پخش شد چون او چیزی را که عاشقش بود ایستاده در جلوی در دیده بود با یک رز قرمز و موهای مشکی اش که برف تازه رویش پاشیده شده.او یک قدم بیرون آمد و در را پشت سرش بست.
    "این کریسمس با حضور تو مثل همیشه نیست"هانتر گفت و طره موهای افتاده بر صورت مولی را کنار زد.او را در آغـ*ـوش کشید .با اشتیاق و علاقه شدید که باعث میشد انگشتانش را با شادی بسیار حلقه کند.
    زمزمه كرد "خوشحالم که همچین فکری میکنی"و لبخند شيريني تمامي صورتش را پوشاند .
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا