یکبار، یک مزرعه بزرگ در ده مایلی شهری قرار داشت، و در آن کشاورزی سخت کوش با همسرش زندگی میکرد.
سه دختر کوچولو داشتند، و از ازدواج سابقش دوپسر ده و دوازده ساله!
همسر سابقش دختر یک وزیربود، که نام ساده ای بر پسرهایش نهاده بود؛کاتو و امرسون. درحالی که همسر دومش عاشقانه نام دخترانش را انتخاب کرده بود؛لیا لول، رزینا و گراسی بل.
آنها استبلی مخصوص اسبهایشان داشتند و یک مکان مخصوص برای گاو ها و مرغ هایشان، و مردی به نام جاد را در آنجا استخدام کرده بودند.
مزرعه متلق به پدر پدربزگ بچه ها بود، یعنی آنها در مزرعه اجدادیشان زندگی میکردند.
اگرچه قطعاتی از زمین دراین مدت فروخته شده بود، اما هنوز هم بزرگ بود، خیلی بزرگ.
خانه اصلی آنها مایلها دور از این مزرعه در جاده ای قدیمی قرار داشت که ده سال پیش در اثر رعد و برق های شدید سوخته بود.
پدر بزرگ و مادربزرگ امرسون و کاتو در آنجا زندگی میکردند، که بعد از آتش سوزی آنها برای یکی دوسال نقل مکان میکنند پیش پسرشان و همسر اولش.
خانه قدیمی خیلی طولش زیاد و عرضش کم بود که بواسطه درخت بید بزرگی پوشانده شده بود. در حادثه سوختگی این درخت بطرز شگفت آوری آتش نگرفت و اکنون نیز بزرگ میشود و رشد میکند.
سایه ای در یک گوشه از سقف انداخت، تا خانه جدیدشان زیر سایه باشد. خانه جدیدشان کنار جاده ماکادامیز قرار داشت، بسیار زیبا و بزرگ بود و رنگ زیبای زرد را به سقفش زده بودند و با قلع آن را درخشان کردند.
همراه درخت بزرگ، انبارشان نیز از آتش سوزی حفظ شده بود که در آن یونجه و ابزار مزرعه را نگه میداشتند. زیرا ابزار کشاورزی خیلی با ارزش هستند، همیشه هزینه های خرج آنها بیشتر از چیزی بود که بدست می آوردند زیرا؛ سوختگی خانه آنها به حدی زیاد بود که خانه در هم شکست و ازبین رفت.
مرد مستخدم هم همیشه در انبار، روی یه دسته از یونجه ها میخوابید
بنظر میرسید بعد ها بسیاری ازاین حقایق در روزنامه نگاشته شدند.
از وقتی که جاد به عنوان مستخدم در مزرعه آنها کار میکرد سه ماه میگذشت.
جاد به عادت صحبت های شبانه پدر بچه ها پایان داده بود. آنها به تجارت مشغول شدند، فکر میکردند شاید قسمت دیگری از زمین را بفروشند.
اما با دیدن حال آنها متوجه شدیم شاید بیشتر این حرف هایشان بخاطر خوردن بیش از حد نوشیدنی بود.
کاتو و امرسون میتوانستند مکان زندگی جاد را بهم بریزند و خودشان به تنهایی زمین را درو و محصولات را برداشت کنند.
سه دختر کوچولو داشتند، و از ازدواج سابقش دوپسر ده و دوازده ساله!
همسر سابقش دختر یک وزیربود، که نام ساده ای بر پسرهایش نهاده بود؛کاتو و امرسون. درحالی که همسر دومش عاشقانه نام دخترانش را انتخاب کرده بود؛لیا لول، رزینا و گراسی بل.
آنها استبلی مخصوص اسبهایشان داشتند و یک مکان مخصوص برای گاو ها و مرغ هایشان، و مردی به نام جاد را در آنجا استخدام کرده بودند.
مزرعه متلق به پدر پدربزگ بچه ها بود، یعنی آنها در مزرعه اجدادیشان زندگی میکردند.
اگرچه قطعاتی از زمین دراین مدت فروخته شده بود، اما هنوز هم بزرگ بود، خیلی بزرگ.
خانه اصلی آنها مایلها دور از این مزرعه در جاده ای قدیمی قرار داشت که ده سال پیش در اثر رعد و برق های شدید سوخته بود.
پدر بزرگ و مادربزرگ امرسون و کاتو در آنجا زندگی میکردند، که بعد از آتش سوزی آنها برای یکی دوسال نقل مکان میکنند پیش پسرشان و همسر اولش.
خانه قدیمی خیلی طولش زیاد و عرضش کم بود که بواسطه درخت بید بزرگی پوشانده شده بود. در حادثه سوختگی این درخت بطرز شگفت آوری آتش نگرفت و اکنون نیز بزرگ میشود و رشد میکند.
سایه ای در یک گوشه از سقف انداخت، تا خانه جدیدشان زیر سایه باشد. خانه جدیدشان کنار جاده ماکادامیز قرار داشت، بسیار زیبا و بزرگ بود و رنگ زیبای زرد را به سقفش زده بودند و با قلع آن را درخشان کردند.
همراه درخت بزرگ، انبارشان نیز از آتش سوزی حفظ شده بود که در آن یونجه و ابزار مزرعه را نگه میداشتند. زیرا ابزار کشاورزی خیلی با ارزش هستند، همیشه هزینه های خرج آنها بیشتر از چیزی بود که بدست می آوردند زیرا؛ سوختگی خانه آنها به حدی زیاد بود که خانه در هم شکست و ازبین رفت.
مرد مستخدم هم همیشه در انبار، روی یه دسته از یونجه ها میخوابید
بنظر میرسید بعد ها بسیاری ازاین حقایق در روزنامه نگاشته شدند.
از وقتی که جاد به عنوان مستخدم در مزرعه آنها کار میکرد سه ماه میگذشت.
جاد به عادت صحبت های شبانه پدر بچه ها پایان داده بود. آنها به تجارت مشغول شدند، فکر میکردند شاید قسمت دیگری از زمین را بفروشند.
اما با دیدن حال آنها متوجه شدیم شاید بیشتر این حرف هایشان بخاطر خوردن بیش از حد نوشیدنی بود.
کاتو و امرسون میتوانستند مکان زندگی جاد را بهم بریزند و خودشان به تنهایی زمین را درو و محصولات را برداشت کنند.
آخرین ویرایش: