ادامه پست قبلی:چون با یکیشون خاطره دارم بمن نگو با درس بیرحمی من زخم دارم تو نمیفهمی غریبه ام با این امتهانا من از تمام این سوالا بیزارم از هرچی پرسشه میترسم از هرچی معلمه من طلب کارم همین که مغز تو پر از درد شد در برگه من خاطره ای رد شد از وقتی درسو دیدم ترسیدم از وقتی درسو دیدم بد شد این مدرسه بد کرده بامغزمکم بوده از این نمره ها سهمم
دلم پره از رفیقی که تو شبهای امتحان نهایی که هنوز کامل نخونده بودم کلی جزوه براش تلگرام کردم اما بعد امتحانا ی شب نیومد بیرون ولی نمراتم ازش بهتر شد و دلم خنک شد...رفیقم خیلی نامردی!!