نقد و بررسی فیلم ایرانی نقد فیلم مادر قلب اتمی (علی احمدزاده)

آرسين

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/29
ارسالی ها
1,332
امتیاز واکنش
15,156
امتیاز
706
image.jpg
در سال ۱۳۹۲ علی احمدزاده و مانی باغبانی با فیلم پرحاشیه ی «مهمونی کامی» اولین تجربه ی نویسندگی رسمی خود را به نمایش گذاشتند؛ فیلمی که حول زندگی جوانان مرفه می چرخید و علی رغم پراکندگی های بسیار در صحبتها و تصادفات بسیار، داستانی واحد را تعریف می کرد. پس از مهمونی کامی، مادر قلب اتمی دومین همکاری این دو نفر است که این بار نیز خود احمدزاده روی صندلی کارگردانی آن نشسته. فیلمی که داستان ۲ دختر جوان را در شب تقسیم یارانه ها روایت می کند که بخاطر یک تصادف، درگیر ماجرایی عجیب می شوند.

نزدیکی به فیلم تجربی
مادر قلب اتمی در تمامی فریمها همانقدر که سعی می کند از فیلم تجربی دور شود، به آن نزدیک می شود. البته نباید ارزش آثار تجربی بزرگ تاریخ سینما (امک باکیا، سمفونی مکانیک، خراب آباد و…) را زیر سوال برد؛ شباهت و نزدیکی از آنجاست که فیلمساز بیشتر از آنکه دغدغه اش داستان و ساختار روایی اش باشد، درگیر شکل فیلم شده و بدنبال فرم صحیحی برای طرح ایده خود می باشد. از همین رو، فیلم (حال بدلیل عدم تسلط فیلمساز یا نقصان داستان) در قصه خود سرگردان شده و فقط از نظر ظاهر، بیننده را جذب خود می کند؛ در نتیجه ی این موضوع، روایت دچار پیچیدگی عجیبی شده و همان مخاطبی که فیلم را تا جایی دوست داشته، از فهم پیام فیلم باز می ماند؛ البته اگر اصلاً فیلمساز حرفی واحد برای زدن داشته باشد. این پیچش داستان گرچه جذاب است و مرتباً ذهن بیننده را به چالش می کشد، اما توخالیست و نتیجه ای در بر ندارد. همین موضوع باعث می شود که پیام و ایده فیلم منتقل نشده و مادرقلب اتمی در همان حدود فیلم تجربیِ نازل باقی بماند.

پراکندگی، عدم انسجام و بی منطقی
بزرگترین مشکل فیلم از متن آنست؛ از جمله، شخصیت پردازی، حوادث و نقشه ها همگی سطحی بوده و بیش از اندازه لازم، وابسته به قرارداد داستانی می باشند. پیشبرد روایت فیلم را می توان با عبارت “تصادف پشت تصادف” (ملاقات با کامی، حضور گلزار، آمدورفت پلیس، پیدا کردن آرینه و نوبهار توسط کاراکتر گلزار، باز نشدن درب C-27) توصیف کرد. این درحالیست که شانس نیز، خصوصاً در سکانس آخر، عنصر مهمی قلمداد می شود. عدم حضور منطق نیز از دیگر چیزهاییست که فیلمنامه را به نوشته ای شکست خورده تبدیل می کند. هر فیلمی برای انسجام خود نیازمند یک سیستم منطقی مشخص (نه لزوماً منطق رئال و آشنای ما) است؛ عاملی که در مادر قلب اتمی وجود ندارد. فیلمساز بیشتر از آنکه بخواهد فیلم درستی بسازد، می خواهد حرفهای فلسفی، سیـاس*ـی و اجتماعی خود را در فیلم بگنجاند؛ به همین دلیل آنچه اتفاق می افتد، درگیر شدن شخصیتهای داستان و بیننده ها با مجموعه ای از واقعیات، دغدغه ها و مسائل مختلف است که گاهاً هیچ ارتباطی هم به یکدیگر ندارند و باعث ضربه خوردن فیلم از نظر منطق داستانی می شوند. تصادفات بسیار، دیالوگهای نامربوط و سخنوری از موضوعات مختلف سیـاس*ـی، اقتصادی، اجتماعی، شخصی و فلسفی (خصوصاً ازطرف کاراکتر گلزار) از جمله این موارد می باشد.

image.jpg

و اما بزرگترین نقصان فیلمنامه، مسئله پرده سوم است. مادرقلب اتمی سعی می کند (مانند مهمونی کامی) یک پایان باز به مخاطب بخوراند؛ این در حالیست که پیش از جمع بندی این کار را می کند و پایانِ باز تبدیل به پایانِ بلاتکلیف می شود. این قضیه باعث می شود عملاً با فیلمی روبرو باشیم که پرده سومی ندارد! اگر بخواهیم بطور خلاصه بگوییم، داستان با معرفی آغاز می شود، مشکل را با یک تصادف به داستان تزریق می کند، آنرا با تصادفی حل می کند، معضل بعدی را باز با تصادف، به مشکل اولیه پیوند می زند، نقشه مشخصی وارد داستان نمی شود، تعادل جدیدی ایجاد نشده و پایانی شکل نمی گیرد. درکل می توان ضعفهای اساسی متن را اینگونه بیان کرد : ۱) هذیان گویی و پراکنده گویی کاراکتر گلزار و باورپذیر نبودن وی ۲) تصادفی بودن حذف و اضافه شدن اتفاقات و شخصیت ها و کارکرد هرکدام در پیشبرد داستان. از آنجا که تمرکز فعلی بر فیلمنامه است، اگر از بازی محمدرضا گلزار هم بگذریم (البته نسبت به کارهای قبلی، مقداری پیشرفت در اکت او دیده می شود؛ ولی همچنان میمیکهای مصنوعی و بدی ارائه می دهد)، جملاتی که وی برای معرفی شخصیت خود بیان می کند یا زیادی بزرگ است و یا در حد حرف باقی می ماند. الگوی رفتاری او نیز بیشتر به دیوانه ای سرگردان می ماند تا شخصی از دنیایی دیگر؛ بارها می توانیم تناقضات رفتاری او را در طول فیلم مشاهده کنیم (نوبهار را دوست دارد ولی او را می زند، بدنبال رساندن نوبهار به C-27 است و می داند که درب در چه ساعتی باز می شود ولی زمان برگشت را تلف کرده و او را ترغیب به باز کردن در می کند که دیالوگ مسخره ی “مگه در دستشوییه ۲۴ ساعت باز باشه” و خنده ی مصنوعی وی را بدنبال دارد، می گوید که در بچگی با صدام دوست بوده و به او نزدیک است ولی او را تحویل می دهد، آرینه را پرستار خود در یتیم خانه خطاب کرده و از وی تشکر می کند درحالیکه پیش از این حرف همیشه درحال تهدید و تحقیر اوست و…). از طرف دیگر شخصیت کامی (که شاید برگرفته از فیلم قبلی او نیز باشد) یک دانای مطلق است که خوابش را برای دو دختر تعریف کرده، با آنها سیگار می کشد و آهنگ می خواند و درنهایت خود را برای نجات دخترها با پلیس درگیر کرده و تمام می شود؛ این موضوع یکی دیگر از ضعفهای عجیب فیلمنامه است، زیرا شخصیتی که نام فیلم و دروازه ی ورود به دنیای دیگر، از خواب و حرفهای او گرفته شده مانند یک کالای یدک می ماند که بجای شخصیتهای اصلی ارتباط عنوان فیلم با داستان را بیان کرده، نقش فرشته نجات آنها را بازی می کند و کاملاً حذف می شود. اتفاقی که برای صدام نیز افتاده و علت انتخاب این شخصیت و حضور وی در بخشی از داستان هرگز مشخص نمی شود.

image.jpg

بخش فنی و اجرایی
باوجود تلاش احمدزاده برای الهام گرفتن از آثار سینمایی دیگر در جاهایی از فیلم (مانند تونلی که درب C-27 در آنست؛ شباهت آن به تونلی که در دو فیلم سولاریس(تارکوفسکی) و اپیدمیک(وون تریه) وجود دارد، غیرقابل انکار است و می تواند نمادی باشد از آغاز سفر اصلی روحانی و روانی شخصیتها)، اما فیلم وی بیشتر از اینکه به اثری پست مدرن و نوآور شبیه شده باشد، تبدیل به کاری بی سر و ته شده و سعی دارد توجه بیننده را با رگه های رئال جادویی خود، جلب نماید. البته اشکان اشکانی در پست فیلمبردار و [خصوصاً] احسان واثقی در پست تدوینگر، کار خود را به نحو احسن انجام داده و باعث شده اند تا حداقل آنچه در پرده نمایش داده می شود، در سطحی مناسب و در جاهایی قابل تحسین قرار گیرد؛ علاوه بر اینها، نورپردازی و صداگذاری نیز در حد و اندازه قابل قبولی قرار دارند. یکی از مواردی که بشدت به چشم می آید اما، گریم نسبتاً ناشیانه گلزار است که شاید بتوان آن را (در کنار انتخاب وی بعنوان بازیگر برای نقشی در سن و سال صدام و اجرای ضعیف خود گلزار) عامل باورناپذیری کاراکتر او دانست. پگاه آهنگرانی با ارئه بازی عالی، حضورش را باری دیگر در لیست بازیگران خوب ایرانی تثبیت کرد. ترانه علیدوستی نیز با اجرایی خوب، جایگاه خود را در بین بازیگرانِ «در بورس» حفظ کرد. اما محمدرضا گلزار (که بازهم تأکید می کنم نسبت به آثار گذشته، پیشرفتی نسبی داشته) با بیان مصنوعی، اکت معمولی و میمیک ضعیفش، علاوه بر تخریب کاراکتریستیکهای خود، کار خوب زوج زن فیلم را نیز به باد می دهد و درکنار زوج نویسنده، یکی از عوامل عدم شکل گیری فیلم می شود.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
131
پاسخ ها
0
بازدیدها
119
پاسخ ها
0
بازدیدها
246
پاسخ ها
0
بازدیدها
280
پاسخ ها
6
بازدیدها
185
پاسخ ها
7
بازدیدها
176
پاسخ ها
7
بازدیدها
171
پاسخ ها
8
بازدیدها
358
پاسخ ها
6
بازدیدها
557
پاسخ ها
9
بازدیدها
313
پاسخ ها
5
بازدیدها
357
پاسخ ها
12
بازدیدها
267
پاسخ ها
8
بازدیدها
362
پاسخ ها
5
بازدیدها
209
پاسخ ها
4
بازدیدها
178
پاسخ ها
1
بازدیدها
590
پاسخ ها
15
بازدیدها
315
پاسخ ها
21
بازدیدها
408
پاسخ ها
3
بازدیدها
157
پاسخ ها
0
بازدیدها
143
پاسخ ها
9
بازدیدها
163
پاسخ ها
3
بازدیدها
130
پاسخ ها
11
بازدیدها
634
پاسخ ها
1
بازدیدها
346
پاسخ ها
1
بازدیدها
167
پاسخ ها
6
بازدیدها
124
پاسخ ها
5
بازدیدها
122
پاسخ ها
3
بازدیدها
102
پاسخ ها
7
بازدیدها
123
پاسخ ها
3
بازدیدها
157
پاسخ ها
4
بازدیدها
112
پاسخ ها
1
بازدیدها
121
پاسخ ها
3
بازدیدها
155
بالا