نقد و بررسی فیلم خارجی نقد فیلم !Mother (مادر!)

آرسين

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/01/29
ارسالی ها
1,332
امتیاز واکنش
15,156
امتیاز
706
image.jpg

لغت “مادر” به خودی خود، سنگین است؛ اما آن علامت تعجب در انتها، یأس، ملودرام و هذیان را، همانگونه که «نورمن بیتس» (اواخر فیلم «روانی») فریاد میزند، به عنوان فیلم اضافه میکند. شاید هم پس از آن، باید بلافاصله لغاتی خشن بشنویم [که البته هیچ چیز جز همان “مادر” و علامت تعجب نصیبمان نمی‌شود]. فیلم مورد انتظار و بسیار ظالمانه دارن آرونوفسکی نفس‌ها را در سـ*ـینه حبس می‌کند و دهان‌ها را می‌دوزد. فیلمی که ترس جادویی و کابوس سیاهش را به بیننده تزریق کرده و او را بی‌حال می‌کند. «مادر!» نگرانی و ترس را با هر صحنه و اَکت و در انتهای هر سه ماه بارداری، تشدید، و ما را شوکه میکند.

image.jpg

لارنس و باردم در نقش زن و شوهری بی‌نام ظاهر شده‌اند که در خانه‌ای بزرگ در ناکجاآباد زندگی می‌کنند
«مادر!» را می‌توان “رؤیایی بسیار بد از چیزهایی بسیار بد” توصیف کرد؛ فیلمی که احتمالاً تحت تأثیر بچه رزماری (پولانسکی) یا ملک الموت (بونوئل) ساخته شده و شک بنده بر آنست که آرونوفسکی توسط جادوی سیاه استاد شرارت‌های اهانت آمیز، یعنی “لارس وون تریه” و فیلمش «ضدمسیح» نیز مسخ شده باشد. لیکن تنها زمانی می‌توان فیلم را فهمید که آن را بعنوان یک کمدیِ خشک و بی‌روح در نظر گرفت؛ آنگاه است که می‌توان «مادر!» را نمایشی ترسناک از تنفر و موقعیتی به واقع شگفت آور خواند. در اولین پرده، یک قلب در حال پایین رفتن از توالت است؛ تصویری که به خوبی با قساوتِ مرموز و توهم برانگیز فیلم منطبق است. جنیفر لارنس و خاویر باردم بعنوان نقش‌های اصلی، فوق العاده‌اند و میشل فایفر نیز، با شخصیت بی‌رحمش، بازگشتی خوشایند به پرده سینما دارد.

لارنس و باردم در نقش زن و شوهری بی‌نام ظاهر شده‌اند که در خانه‌ای بزرگ در ناکجاآباد زندگی می‌کنند؛ در ساختمانی بدردنخور به شکل هشت ضلعی که متعلق به خانواده مردی بوده و پس از یک آتش‌سوزی بزرگ، بطور گسترده بازسازی شده است. از قرار معلوم، لارنس طراحی و دکور منزل را، بطرز مطیعانه‌ای، به عهده گرفته، در حالی که شوهرِ مشهور و مسن‌تر او درگیر کار عذاب آور خود است: سعی و در نهایت شکست در نوشتن. وی نویسنده و شاعری مشهور است که آثارش عمیقاً دیگران را تحت تأثیر قرار داده؛ می‌توان او را به “پائولو کوئیلو”یی موقّر تشبیه کرد که البته به بن بست ذهنی رسیده و از آوردن کلماتِ بشدت حساسش، عاجز است؛ کسی که لپتاپ ندارد و از خودنویس و احتمالاً کاغذ پوستی استفاده میکند و در این میان، جنیفر، به سان “سوفیا تولستوی”یی نه چندان مشهور، محکوم به آزار دیدن توسط شوهر خود است.

مشکلی حاد وجود دارد؛ زندگی مشترکِ به ظاهر بی‌عیب آن‌ها، (به گفته ادبیات و زیست شناسی) نازاست؛ چرا که این زوج فرزندی ندارند و این مسئله، خود، یک مشکل است. با این حال، احساسات آنها با ظاهر شدن یک غریبه که دیروقت درب خانه آن‌ها را میزند، از حالت سکون خارج میشود. اِد هریس نقش مردی را ایفا میکند که ادعا دارد در بیمارستان محلی، جراح ارتوپد است و فکر کرده که خانه آن‌ها، پانسیون است و [با اینکه فهمیده اینجا خانه‌ای معمولی بیش نیست] میخواهد بداند که اشکالی دارد شب را در این محل سپری کند؟! نویسنده بزرگ با وجود سکوتِ سراسر حیرتِ همسرش، با رفتاری مهمان نوازانه و گرم، بطور ناهنجاری آغاز به صبحت با مرد غریبه کرده، با او ویسکی می‌نوشد و به او اجازه سیگار کشیدن در خانه را میدهد. پس از آن، سر و کله‌ی همسر مرد – با بازی میشل فایفر – پیدا میشود که رفتاری نامحترمانه نسبت به جایگاه لارنس بعنوان بانوی خانه دارد. او شروع میکند به ارائه‌ی پیشنهاداتی ناخوش آیند و گستاخانه برای بانشاط نگاه داشتن رابـ ـطه زناشویی زوج میزبان، که برای مثال میتوان به نظرِ وی نسبت به لبـاس زیر لارنس، که در ماشین لباسشویی آن را دیده بود، اشاره کرد.

image.jpg

جنیفر لارنس فیلم را به دوش میکشد و دوربین آرونوفسکی تقریباً در تمام فیلم، به صورت لارنس نزدیک است
بسان یک کابوس، زوج غریبه، خانه را تسخیر میکنند و معلوم میشود که مرد جراح از روبرویی با نویسنده، قصد و هدفی متفاوت از آن چیزی که ادعا میکرد، دارد. حضور غریبه‌ها در زندگی زوج داستان، پایانی خشن و فاجعه بار خواهد داشت؛ اما همین فاجعه، اتفاقی شادی آور به ارمغان می‌آورد. نیروی شرّ در نهایت، باعث آبستن شدن لارنس میشود؛ یا شاید نیروی شرّ لباس خیر پوشیده و در حال رشد برای یک زندگی جدید است؟ بنظر می‌آید حضور یک بچه، پایانی خوش را رقم زده و به تحمل تجربه‌ی ناخوشایند زن (بخاطر شوهرش)، پایان می‌دهد؛ لیکن معضلات و درگیری‌های او تازه شروع میشود.

جنیفر لارنس فیلم را به دوش میکشد و دوربین آرونوفسکی تقریباً در تمام فیلم، به صورت لارنس نزدیک است و همین موضوع باعث میشود تا با تماشای جوانی و زیبایی وی، بلافاصله نارضایتی و ناآرامی‌ای که او تجربه میکند و باید تحت کنترل خود داشته باشد، به بیننده منتقل شود. همچنین صورت سنگی باردم نیز، به وفور دیده میشود. مرد خود را مرکز یک نظام عقیدتی میبیند که هر روز و بخاطر آثار منتشر شده‌اش، بر تعداد مریدانش نیز افزوده میشود. کسی که واکنشش به شکایات آتشین همسرش، لبخندی بی‌تفاوت و نمادین است و با زن، به گونه‌ای رفتار میکند که انگار بچه‌ای غیرقابل درک یا فردی کودن میباشد.

«مادر!» به نوبه‌ی خود مرا بیاد نمایش موزیکال «کتاب مورمِن» انداخت؛ چرا که میتوان آن را از چند دریچه مورد بررسی قرار داد: میتوان گفت که درباره تولد یک آیین جدید است، با همه چرندیات نامعقول، غرور باطل و تکریم‌های پرستش گونه‌ای که شامل میشود؛ یا میتوان گفت که تصویری طنز از یک ازدواج است، بهمراه تمامی تحقیرهایی که زن، بخاطر زندگی با یک مرد جدی و مغرور (که میتواند جای پدرش باشد) باید تحمل کند. اما شاید بتوان گفت، بیشتر، درباره‌ی حس شادی، پس از هرج و مرجیست که بخاطر تخریب (همراه کردن بیننده با پرش‌های منزجر کننده بسوی جنون!) به انسان دست میدهد. فیلم، در ژانر وحشت مسخره است، در ژانر کمدی خنده‌دار است؛ اما بعنوان یک ماشین برای زهره ترک کردن شما بینظیر است.
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
280
پاسخ ها
6
بازدیدها
185
پاسخ ها
7
بازدیدها
176
پاسخ ها
7
بازدیدها
171
پاسخ ها
8
بازدیدها
358
پاسخ ها
6
بازدیدها
569
پاسخ ها
9
بازدیدها
313
پاسخ ها
5
بازدیدها
357
پاسخ ها
12
بازدیدها
268
پاسخ ها
8
بازدیدها
362
پاسخ ها
5
بازدیدها
211
پاسخ ها
4
بازدیدها
178
پاسخ ها
1
بازدیدها
604
پاسخ ها
15
بازدیدها
315
پاسخ ها
21
بازدیدها
408
پاسخ ها
3
بازدیدها
158
پاسخ ها
0
بازدیدها
144
پاسخ ها
9
بازدیدها
163
پاسخ ها
3
بازدیدها
132
پاسخ ها
11
بازدیدها
644
پاسخ ها
1
بازدیدها
346
پاسخ ها
1
بازدیدها
167
پاسخ ها
6
بازدیدها
125
پاسخ ها
5
بازدیدها
123
پاسخ ها
3
بازدیدها
103
پاسخ ها
7
بازدیدها
123
پاسخ ها
3
بازدیدها
159
پاسخ ها
4
بازدیدها
113
پاسخ ها
1
بازدیدها
122
پاسخ ها
3
بازدیدها
155
پاسخ ها
3
بازدیدها
137
بالا