اسم اثر:وا شات بنیم ازل سویگلیم (عشق خاص من) برگرفته از رمان سُهش جلد دوم رمان بازیگر عشق
*اسم انتخابی ترکی میباشد.
نویسنده:الهام ۸۱ کاربر انجمن نگاه دانلود
شروع وان شات:
انگار غافلی که من اینجا مسافرم!
ایمان به عشق دارم با انکه کافرم
ترسی ز دوزخم نبود ز انکه یار گفت:
هرکس توبه کرد بداند که غافرم
شروع:
با رسیدن به خانه،صحنه ی تصادف برای بار هزارم و این بار قوی تر به سد عواطفم ضربه زده بود .با دیدن ان عروسک ها متوجه مجازات دردناک گناهانم شده بودم.مجازتم ان بود که حق عاشقی از من سلب شده بود و یاداور بود که پدر هستم!پدری برای بچه ای ناخواسته.اما به راستی من میتوانستم سال های عمرم را چشم بدوزم به فرزندی که مادرش حکم عذاب را برایم رقم میزند؟ و اینک من دو مار گزنده را در روبه روی خود میدیدم که امکان داشت هر لحظه به خرگوشم لطمه ای زنند.
آری مهسا به خانه ی پدرم رفته بود و تقدیر من چه بود که بعد از پارمیدایم منبع ارامش هدیه ای بود که بیشتر از هرچیز به مادرش وابسته بود؟
در راه انقدر به گذشته فکر کرده بودم که چند دفعه ای نزدیک بود هرچند به مقدار کمی به پارمیدایم نزدیک تر شوم ، و تنها دردم چشمان معصوم عشقم بود که در اخرین لحظات به رنگ لعل در امده . با مروارید های صورتش را ابیاری کرده بود.فکر هایم را کنار میزنم و با غرور خاصی که به ان قسم خورده بودم که در نزد ان دو نشکند وارد خانه شدم.ایا به راستی من باید تلبکار می بودم یا ان دو؟من به انها گفته بودم که جذای اجبارشان را می بینند و حال باید از چه بدهکار می بودم؟ از کاری که ان دختر هم در ان مقصر بود؟به سمت داخل خانه حرکت کردم و به مادرم سلام کردم که جوابش را از پدر شنیدم:
-به چه عجب اقای خوش غیرت برای بردن زن و بچه اش رو ببره؟
_اون زن من نیست. با گرم شدن طرفی از صورتم متوجه سیلی شدم که باید در گذشته به جای اجبار این تحمیل بر من زده می شد و نه اینک!
_اون هـ*ـر*زه کیه که به این طفل معصوم ترجیحش دادی؟
با شنیدن کلمه هـ*ـر*زه از کوره در رفتم:
_هرزه زنیه که فیبل از اینکه عروست بشه نوه دارت کرد پدر!نه اون!اون از گل هم پاکتره.
با شنیدن صدای نیش داره مهسا به این فک کردم که ایا می شد برای ساعتی سخن هایش بدون نیش و کنایه باشد؟
_میشنوم.
_چی میخوای بشنوی؟
_که چطور با اون وقاحت اون دختر اومده جلوی خونه ی من و با عشقش کار داشته! تو هم انگار نه انگار که من همسرتم.
در دست ویرایش......
*اسم انتخابی ترکی میباشد.
نویسنده:الهام ۸۱ کاربر انجمن نگاه دانلود
شروع وان شات:
انگار غافلی که من اینجا مسافرم!
ایمان به عشق دارم با انکه کافرم
ترسی ز دوزخم نبود ز انکه یار گفت:
هرکس توبه کرد بداند که غافرم
شروع:
با رسیدن به خانه،صحنه ی تصادف برای بار هزارم و این بار قوی تر به سد عواطفم ضربه زده بود .با دیدن ان عروسک ها متوجه مجازات دردناک گناهانم شده بودم.مجازتم ان بود که حق عاشقی از من سلب شده بود و یاداور بود که پدر هستم!پدری برای بچه ای ناخواسته.اما به راستی من میتوانستم سال های عمرم را چشم بدوزم به فرزندی که مادرش حکم عذاب را برایم رقم میزند؟ و اینک من دو مار گزنده را در روبه روی خود میدیدم که امکان داشت هر لحظه به خرگوشم لطمه ای زنند.
آری مهسا به خانه ی پدرم رفته بود و تقدیر من چه بود که بعد از پارمیدایم منبع ارامش هدیه ای بود که بیشتر از هرچیز به مادرش وابسته بود؟
در راه انقدر به گذشته فکر کرده بودم که چند دفعه ای نزدیک بود هرچند به مقدار کمی به پارمیدایم نزدیک تر شوم ، و تنها دردم چشمان معصوم عشقم بود که در اخرین لحظات به رنگ لعل در امده . با مروارید های صورتش را ابیاری کرده بود.فکر هایم را کنار میزنم و با غرور خاصی که به ان قسم خورده بودم که در نزد ان دو نشکند وارد خانه شدم.ایا به راستی من باید تلبکار می بودم یا ان دو؟من به انها گفته بودم که جذای اجبارشان را می بینند و حال باید از چه بدهکار می بودم؟ از کاری که ان دختر هم در ان مقصر بود؟به سمت داخل خانه حرکت کردم و به مادرم سلام کردم که جوابش را از پدر شنیدم:
-به چه عجب اقای خوش غیرت برای بردن زن و بچه اش رو ببره؟
_اون زن من نیست. با گرم شدن طرفی از صورتم متوجه سیلی شدم که باید در گذشته به جای اجبار این تحمیل بر من زده می شد و نه اینک!
_اون هـ*ـر*زه کیه که به این طفل معصوم ترجیحش دادی؟
با شنیدن کلمه هـ*ـر*زه از کوره در رفتم:
_هرزه زنیه که فیبل از اینکه عروست بشه نوه دارت کرد پدر!نه اون!اون از گل هم پاکتره.
با شنیدن صدای نیش داره مهسا به این فک کردم که ایا می شد برای ساعتی سخن هایش بدون نیش و کنایه باشد؟
_میشنوم.
_چی میخوای بشنوی؟
_که چطور با اون وقاحت اون دختر اومده جلوی خونه ی من و با عشقش کار داشته! تو هم انگار نه انگار که من همسرتم.
در دست ویرایش......
سایت دانلود رمان نگاه دانلود
دانلود رمان های عاشقانه
انجمن کتاب و رمان نویسی نگاه دانلود
آخرین ویرایش توسط مدیر: