وان شات وان شات ضربان قلبم | MOON FACE کاربر انجمن نگاه دانلود

[{MOON FACE}]

نام اثر: وان شات ضربا

Please, ورود or عضویت to view URLs content!

قلبم
برگرفته از رمان مرد ماورائی
نویسنده: Denira_ss کاربر انجمن نگاه دانلود
شروع وان شات: اوایل رمان
علت وان شات: مسابقه

 

[{MOON FACE}]

صدای فریاد بلند مرد تمام تنش را لرزاند.
نوک انگشتانش از التهاب درونی اش یخ زده بود.
با پاهای لرزان به سمت حیاط حرکت کرد اما با فریاد دلخراش تنها یاور زندگی اش پاهایش از حرکت ایستاد اما نه الان وقت تسلیم شدن نیست.
از تمام توانش به کار گرفت تا باعث قربانی شدن دلش نشود.
دستان لرزانش را برروی دستگیره در قرار داد و با یک نفس عمیق دررا باز کرد.
-پیمانم
صدایش آن قدر لرزان و آرام بود که حتی برق ناراحتی را در چشمان گودزیلای فرشته رو (چهره) دید.
پسرک قدمی به سمت دختر خاله اش برداشت. رهان با چهره ای درهم رفته به آن دو نگاه می کرد.
به نظرش عشق بی مزه ترین کلمه ای بود که در لغت نامه دل ها وجود داشت.
اما با صدای مهمان خانه اش موشکافانه به آن دو خیره شد
-جلو نیا
پیمان با تعجب به نماد قلب و ذهنش نگاه می کرد اما یسنا با بیرحمی گفت:
-تو برای من یک عادت بودی. تو...
نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
-تو برای من فقط یک عادت بودی و من این رو تا قبل از آشنایی با...
-رهان نفهمیده بودم. رهان همه چیز داره هر چیزی که تو فکرش رو بکنی پول، خونه، ماشین اما تو هیچی نداری فقط خودتیو اون کت و شلوار اتو کشیده ات که اونم از صدقه سریه پدربزرگ.
دخترک گفت و ندید شکستن کمر عشقش را؛ ندید پرپر شدن آرزو های پسرک را.
پیمان با صدایی که حتی دل سنگ را هم آب می کرد گفت:
-اما من قلبم رو به تو هدیه کردم من تمام روحم رو به تو بخشیدم
مگر کسی آرزویی بزرگتر از این داشت!؟مگر کسی پول را به عشق ترجیح می داد.
یسنا شنید و با بی رحمیه تمام گفت:
-خرج های زندگی رو می تونی با عشق پرداخت کنی؟
پیمان چیزی برای گفتن نداشت
-باشه دختر خاله امیدوارم تو به جای من خوشبخت بشی
به سمت سوهان روحش حرکت کرد گفت:
-داشتن این دختر لیاقت می خواد که من نداشتم فقط خوشبختش کن

پایان