دلنوشته کاربران (چِشمَک اَشٓک) | فاطمه.ع.ز کاربر انجمن نگاه دانلود

وضعیت
موضوع بسته شده است.

*بانو بهار*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/08/15
ارسالی ها
3,937
امتیاز واکنش
10,965
امتیاز
804
محل سکونت
میان شکوفه‌ها
می‌دانی؟
به یاد دارم که هر لحظه و هر ثانیه زیر گوشت می‌گفتم:
«ساعت چند است؟»
و تو پاسخ می‌دادی:
«تو تا لحظه‌ی مرگ من زمانت تمام نخواهد شد»»
درست می‌گفتی؛ از همان وقتی که در قلبم دگر جایی نداری و گویا مرد‌ه‌ای،
زمانی برای اینکه در کنار خاطراتت باشم
یا حتی زندگی کنم، ندارم.
 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    پاییز آمدی، جانم به قربانت؛
    اما حالا چرا؟
    -حالایی که دگر او در کنارم نیست و دستان گرمش دگر صورتم را قاب نکرده است-
    حالایی که دگر تنها صدای قدم‌های تنهای من قرار است به گوشت برسد.
     
    آخرین ویرایش:

    *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    !درست شبیه بادکنکی آزاد بودی که طاقت یک‌جاماندن را نداشتی. حیف شد.
    برایت آرزو می‌کنم سوزنی در راه پروازت نباشد.
     
    آخرین ویرایش:

    *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    وقتی عاشق می‌شوی،
    یک روز وقتی که غرق آرامش هستی.
    درست همان‌جایی که فکر نمی‌کنی یک طوفان بزرگ کل زندگی‌ات را بر هم می‌زند.
    درست همان‌جا است که عاشق آن چشم‌های مشکی‌اش می‌شوی.
    درست همان‌جا است که شب‌ها تمام فکر و ذهنت می‌شود.
    اشک در چشمانت حلقه می‌زند.
    چون برای تو نیست، از اعماق وجودت می‌گویی:
    «شرمنده، دوستت دارم؛ اما‌ کاری از دستم برنمیاد.»
    اما درست در همین دقیقه، فقط تو را آرزو می‌کنم. تُو یک اتفاق زیبایی که در زندگی من نیفتادی.
     

    *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    لبخند می‌زند.
    لبخند می‌زند؛ گاهی با نگاه‌هایش مرا زندانی می‌کند.
    می‌نویسند، می‌فرستد؛ اما حرفی از دوست‌داشتن نمی‌زند.
    قلبم گویی در دهانم در حال تپش است.
    مدام در فکر و ذهنم افکارت جان می‌دهند.
    سر بر بالشت می‌گذارم؛ اما دریغ از یک ثانیه آسایش و آرامش!
    من بی صبرانه منتظرم که بگویی: «دوستت دارم»
    اما تو سکوت کرده‌ای...
    می‌خواهم دست به کار شوم و احساسم را فریاد بزنم در‌گوشت...
    اما غرور یک دختر هاله‌ی از ظرافت اوست.
    می‌گویند: «دوست‌داشتن جرم نیست.»
    اما ترس دارم از اینکه مرا پس بزنی.
    گناهم چیست که دقیقاً در همان روز‌ها دل به تو بستم.
    تقصیر خودت است، زیادی صاف و صادق بوده‌ای.
    دلم گویی مانند پروانه‌ای برایت پر می‌کشد؛
    اما تو حرفی نمی‌زنی.
    می‌گویند: «صبر کن، بلاخره چیزی می‌گوید.»
    اما عزیزِ جان!
    سال‌ها گذشت و تو هنوز چیزی نگفتی، و من مانند شمعی در حال سوختنم... .
     
    آخرین ویرایش:

    *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    مو‌های مواج زیبای را در زیر آن روسری زیبانقشت پنهان کرده‌ای.
    با دستان ظریف و سفیدت چادرت را محکم نگه‌ داشته‌ای که مبادا از سرت بر زمین افتد.
    با خجالت، اما مشتاق نگاهم می‌کنی،
    سر برمی‌گردانی و لپ‌های گل‌انداخته‌ات نشانه خجالتت است.
    ناخودآگاه دلم برای آن دو سیب قرمزت پر می‌کشد.
    قدم برنمی‌دارم، زمان می‌ایستد، تا تو دوباره برگردی و‌ نگاهم کنی...
    اما سر به زیر انداخته‌ای و از چهره‌ات ناراحتی می‌بارد.
    می‌فهمم،
    داری انتظار می‌کشی...
    سخت است.
     
    آخرین ویرایش:

    *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    بوی مهر می‌آید؛
    اما مراقب این مهر باش! زود رسید
    و تا چشم‌ بر هم گذاری رفته است.
    مراقب این مهر‌های زندگیمان باشیم.♥
     
    آخرین ویرایش:

    *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    ای که من جانم فدای آن چشمان نافذ‌ت
    ای که جانم می‌رود تا لحظه‌ای دست‌هایت صورتم را قاب کند.
    تو هر آنچه هستی که می‌پرستمت.
    تو هر آنچه هستی که شب و روز با فکرت سپری می‌شود.
    تا همیشه‌‌ی همیشه تو را خواهم پرستید.
    و فقط می‌دانی چیست؟
    از خود بی‌خودشدن فقط لحظه‌ای که چشمانت را می‌بینم عزیزِ جان!

     
    آخرین ویرایش:

    *بانو بهار*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/08/15
    ارسالی ها
    3,937
    امتیاز واکنش
    10,965
    امتیاز
    804
    محل سکونت
    میان شکوفه‌ها
    شاه قلب ویرانه‌ی من!
    شاید که عشق یک عاقل برایت آبکی باشد؛
    چون که حساب عقل و دل جداست.
    من می‌خواهم تو را همانند یک دیووانه،
    یک بیمار
    عاشقانه دوست داشته باشم،؛ زیرا دیووانه‌بودن هم شیرین است.
     
    آخرین ویرایش:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا