تاپیک‌های دنباله‌دار ☑️♏️ داستان بساز☑️♏️

آیا داستان بساز جالب بود؟

  • الف)عاره عجیجم❤️️

  • ب) گزینه الف


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

MaryaM.Y

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/01/27
ارسالی ها
254
امتیاز واکنش
2,060
امتیاز
371
محل سکونت
Mirror in The Wall
خب خب:aiwan_light_declare:
از اسم تاپیک میشه فهمید که قضیه چیه ولی:aiwan_light_bdslum:

یه عدد از یک تا شش رو در نظر بگیرید:NewNegah (1): جای پرانتز قرار بدید - - ( )
بعد یه عدد از صفر تا پنج رو در نظر گیرید:aiwan_light_bdfglum: جای پرانتز قرار بدید - ( ) -
در آخر یه عدد از صفر تا چهار در نظر بگیرید:aiwan_light_good2: جای پرانتز قرار بدید ( ) - -
عدد سه رقمی بدست میاد:
حالا داستان رو بسازید:aiwan_light_mail1:

از سمت چپ عدد اول:
1-بارون صورتم رو خیس کرده بود و موهامو شبیه گوسفند شده بود ولی همچنان بطرف خونه راه می رفتم، توی مغزم آشوب بود و نمی دونستم وقتی رسیدم چه چیزی در انتظارمه...
2- امروز با لاکچری ترین ماشینم رفتم دانشگاه، همه به من زل زده بودن و باورشون نمی شد که این ماشینه منه، بی توجه به همه به طرف کلاس رفتم و غلام رضا رو دیدم که با هیکل ورزیده و آغشته به استروئید رو صندلی نشسته...
3- باورم نمیشه که خانوادم منو میخوان بفرستن خونه ی آقای حشمتی همکار بابام که یه پسر جذاب دارن و من اصلا براش نقشه نمی کشم...
4- در خونه رو باز کردم و دیدم مامان داره با لبخند بهم نگاه می کنه، با تعجب پرسیدم:چیزی شده؟ که مامان گفت: امروز دوست داداشت که باباش کارخونه داره می خواد بیاد خواستگاریت...
5- موهای بلوندم که توش رگه های زیتونی و قهوه ای داره رو تا کمر باریک و برنزم شونه کشیدم و مژه های فر و بلند مادرزادیمو با تف حالت دار کردم تا چشم های زمردی با رگه های آبی آسمونیش مشخص بشه...
6- با سر درد به خونه رسیدم و پدر معتادم رو ته حیاط دیدم و فهمیدم مادرم با پای شکسته داره غذا درست میکنه و حتما برادر دزدم خونه نیست تا با پدر مواد مصرف کنه...
از سمت چپ عدد دوم:
0 توی کوله پشتی صورتیم لباس های جلفِ غرب زدمو گذاشتم و کفش های پاشنه 20 سانتی رو برداشتم تا قد کوتاهمو بلند نشون بده و فقط یه کت مدل مایکل جکسون رو برداشتم که سرتاسر نگین و زیپ بود...
1- شاهزاده ای سوار بر BMW با سیکس پک و از این موهایی که وسطش بلند تره و توی کامرانیه خونه داره و لباساش مارکه، گم شده، مال منه ، اگه دیدنش بگین بیاد خونه، اگه نیومد کتکش بزنید تا بیاد...
2- بلیط ترن هوایی رو از دست دوستم زبیده گرفتم و سوار شدم که دیدم پرویز پسر همکار بابام کنارم نشسته اصلا ذوق زده نشدم ولی نمیدونم چرا وقتی ترن به طرف پایین حرکت می کرد یکدفعه آویزونش شدم و گفت پرویز بیا خواستگاری من...
3- آخر کلاس همه منتظر من بودن تا به هر روشی جزومو بگیرن ولی من منتظر این بودم تا غلام رضا برگرده و بگه که جزومو میخواد ولی احمق تر از این حرفا بود...
4- از اون طرف خونه ی هزار متری مون، خدمتکارمون تماس گرفت و گفت: خانم پدرتون تشریف آوردن تا میراث اجدادی شون رو قبل مرگ تقسیم کنند و گفتن حتما تشریف بیارید...
5- تا در حیاط باز شد مامانم گفت برو تو آشپزخونه هر وقت گفتم چایی بیار، تا حالا قیافه ی اسکندر دوست داداشم که اومده خواستگاریم رو ندیده بودم ولی وقتی چایی رو بردم دیدم که شخصی شبه شلنگ، کله ی تاس، ریش بلند و کاپشن به تن روی مدل لم داده و خیار بزرگی رو گاز میزنه...
از سمت چپ عدد سوم:
0- اصلا مهم نبود که چقدر بد تیپ و بد قیافه است مهم این بود که باباش کارخونه داره و بعد ازدواج با قتل پدرش میتونستیم به کارخونه برسیم و تا آخر عمر خوشبخت باشیم! پایان
1- من خیلی خوش تیپ و لاکچری هستم و اصلا نیاز به شوهر ندارم و تا آخر عمر سینگل خواهم موند. پایان رمان من یک لاکچری هستم!
2- پاپا شرط گذاشته که اگر ارث رو میخوای باید با پسر اسماعیلِ شوفر که راننده شخصیشه ازدواج کنم منم فقط بخاطر عشقی که به پ.ا.ش داشتم ازدواج کردم، مدیون امام رضائید اگه یه وقت فکر کنید بخاطر ارث همچسن کاری کردم. پایان
3- بعد از پیشنهادم به پرویز، پرویز خودش رو از بالای ترن به پایین پرتاب کرد و هنوز علت مرگش نامشخصه ولی من خودم شنیدم دکتره می گفت سکته ی مغز داشته و بعد از پرتاب درجا مرده، حیف بود واسه من که تو این سن بیوه بشم، حیف بود! پایان جلد اول رمان پرویز، پرویز!
4- دیگه صبرم تموم شده بود و تصمیم گرفتم که از این خونه فرار کنم و به سواحل آنتالیا پناه ببرم تا بترشم و بمیرم. پایان!

از دکمه ی تشکر هم میتونید استفاده کنید:aiwan_light_ireful2:
شاد و سربلند باشید!




 
  • پیشنهادات
  • سیده آمین ارمان

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/05/10
    ارسالی ها
    1,730
    امتیاز واکنش
    20,744
    امتیاز
    795
    محل سکونت
    البرز
    6- با سر درد به خونه رسیدم و پدر معتادم رو ته حیاط دیدم و فهمیدم مادرم با پای شکسته داره غذا درست میکنه و حتما برادر دزدم خونه نیست تا با پدر مواد مصرف کنه...- از اون طرف خونه ی هزار متری مون، خدمتکارمون تماس گرفت و گفت: خانم پدرتون تشریف آوردن تا میراث اجدادی شون رو قبل مرگ تقسیم کنند و گفتن حتما تشریف بیارید...0- اصلا مهم نبود که چقدر بد تیپ و بد قیافه است مهم این بود که باباش کارخونه داره و بعد ازدواج با قتل پدرش میتونستیم به کارخونه برسیم و تا آخر عمر خوشبخت باشیم! پایان
     

    bluebloom

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/13
    ارسالی ها
    3,510
    امتیاز واکنش
    69,983
    امتیاز
    1,151
    سن
    22


    604
    6- با سر درد به خونه رسیدم و پدر معتادم رو ته حیاط دیدم و فهمیدم مادرم با پای شکسته داره غذا درست میکنه و حتما برادر دزدم خونه نیست تا با پدر مواد مصرف کنه... 0 توی کوله پشتی صورتیم لباس های جلفِ غرب زدمو گذاشتم و کفش های پاشنه 20 سانتی رو برداشتم تا قد کوتاهمو بلند نشون بده و فقط یه کت مدل مایکل جکسون رو برداشتم که سرتاسر نگین و زیپ بود...4- دیگه صبرم تموم شده بود و تصمیم گرفتم که از این خونه فرار کنم و به سواحل آنتالیا پناه ببرم تا بترشم و بمیرم. پایان!

    وای وای وایBoredsmiley
    چه چرت و بیمزه درومد ش :aiwan_ligsdht_blum:
    دمت گرم بسی خندیدیم 25r30wiSigh
     

    lindi

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/10
    ارسالی ها
    429
    امتیاز واکنش
    15,191
    امتیاز
    631
    مال من دو تاش درس شد سومی نه
    543
    موهای بلوندم که توش رگه های زیتونی و قهوه ای داره رو تا کمر باریک و برنزم شونه کشیدم و مژه های فر و بلند مادرزادیمو با تف حالت دار کردم تا چشم های زمردی با رگه های آبی آسمونیش مشخص بشه......از اون طرف خونه ی هزار متری مون، خدمتکارمون تماس گرفت و گفت: خانم پدرتون تشریف آوردن تا میراث اجدادی شون رو قبل مرگ تقسیم کنند و گفتن حتما تشریف بیارید...... بعد از پیشنهادم به پرویز، پرویز خودش رو از بالای ترن به پایین پرتاب کرد و هنوز علت مرگش نامشخصه ولی من خودم شنیدم دکتره می گفت سکته ی مغز داشته و بعد از پرتاب درجا مرده، حیف بود واسه من که تو این سن بیوه بشم، حیف بود! پایان جلد اول
    Please, ورود or عضویت to view URLs content!
    پرویز، پرویز!
    بسی حالب بود
     

    آدینه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/26
    ارسالی ها
    1,025
    امتیاز واکنش
    53,320
    امتیاز
    1,026
    محل سکونت
    اصفهان
    532
    5- موهای بلوندم که توش رگه های زیتونی و قهوه ای داره رو تا کمر باریک و برنزم شونه کشیدم و مژه های فر و بلند مادرزادیمو با تف حالت دار کردم تا چشم های زمردی با رگه های آبی آسمونیش مشخص بشه ...
    3- آخر کلاس همه منتظر من بودن تا به هر روشی جزومو بگیرن ولی من منتظر این بودم تا غلام رضا برگرده و بگه که جزومو میخواد ولی احمق تر از این حرفابود...
    2 - پاپا شرط گذاشته اگه ارثیه ات میخوای باید با پسر اسماعیلِ شوفر که راننده شخصیشه ازدواج کنم منم فقط بخاطر عشقی که به پ.ا.ش داشتم ازدواج کردم، مدیون امام رضائید اگه یه وقت فکر کنید بخاطر ارث همچین کاری کردم. پایان
     

    یه دخی خاص

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/30
    ارسالی ها
    182
    امتیاز واکنش
    14,544
    امتیاز
    606
    محل سکونت
    آغـ*ـوش گرم خانواده
    450 :NewNegah (6):
    جالب بود دمت گرم :campe45on2:
    - در خونه رو باز کردم و دیدم مامان داره با لبخند بهم نگاه می کنه، با تعجب پرسیدم:چیزی شده؟ که مامان گفت: امروز دوست داداشت که باباش کارخونه داره می خواد بیاد خواستگاریت...
    - تا در حیاط باز شد مامانم گفت برو تو آشپزخونه هر وقت گفتم چایی بیار، تا حالا قیافه ی اسکندر دوست داداشم که اومده خواستگاریم رو ندیده بودم ولی وقتی چایی رو بردم دیدم که شخصی شبه شلنگ، کله ی تاس، ریش بلند و کاپشن به تن روی مدل لم داده و خیار بزرگی رو گاز میزنه...
    - اصلا مهم نبود که چقدر بد تیپ و بد قیافه است مهم این بود که باباش کارخونه داره و بعد ازدواج با قتل پدرش میتونستیم به کارخونه برسیم و تا آخر عمر خوشبخت باشیم! پایان
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    9
    بازدیدها
    254
    پاسخ ها
    15
    بازدیدها
    340
    • نظرسنجی
    تاپیک‌های دنباله‌دار داستان زندگی
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    182
    • نظرسنجی
    تاپیک‌های دنباله‌دار پایان داستان
    پاسخ ها
    5
    بازدیدها
    157
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    150
    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    315
    پاسخ ها
    198
    بازدیدها
    5,328
    پاسخ ها
    40
    بازدیدها
    1,392
    پاسخ ها
    253
    بازدیدها
    12,938
    بالا