مصاحبه و گفتگو مصاحبه آی‌فیلم با ویتوریو استورارو مدیر فیلمبرداری «محمد رسول الله (ص)»

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 224
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
Vittorio-Storaro15-53-49.jpg
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
مصاحبه اختصاصی آی‌فیلم با ویتوریو استورارو مدیر فیلمبرداری «محمد رسول الله (ص)» - بخش یک
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
آی‌فیلم: سلام آقای استورارو. باید تشکر کنم که وقت‌تان را در اختیار من گذاشتید. می‌دانم که مشغله‌های زیادی دارید و از شما به خاطر اینکه اینجا هستید قدردانی می‌کنم.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
استورارو: تشکر می‌کنم که به خاطر فیلمی مثل «محمد رسول الله (ص)» با من تماس گرفتید. من همیشه برای این فیلم در دسترس خواهم بود چرا که بخش مهمی از زندگی من بود. امروز صبح دوباره فیلم را برای یک نمایش خیلی ویژه برای مدیر هنری «جشنواره‌ی فیلم رم» دیدم و مسحور تمام چیزها و کارهایی شدم که انجام داده بودیم. منظورم این است که پروسه‌ی کاری‌مان طولانی، پیچیده، سخت و بدون شک خیلی ویژه بود و همچنین شگفت‌انگیز بود که توانستیم چنین پروژه‌ی باور نکردنی را به سرانجام برسانیم.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
آی‌فیلم: به عنوان سوال نخست، لطفاً بگویید که چگونه به گروه مجید مجیدی برای فیلم «محمد رسول الله (ص)» ملحق شدید؟
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
استورارو: بله، بگذارید صادقانه بگویم. بعد از اینکه با برناردو برتولوچی «بودای کوچک» را در مورد زندگی سیذارتا که بودا شد کار کردیم و پس از اینکه یک پروژه‌ی شگفت‌انگیز دیگر درباره‌ی زندگی حضرت عیسی(ع) را با دین رایت در نیوزیلند شروع کردیم که پیش‌تولید آن طولانی بود و بعد از چندین ماه پیش‌تولید به دلایل مختلف بخصوص مشکل اقتصادی که آمریکا و کانادا در سال ۲۰۰۸ با آن مواجه بودند متوقف شد، بدون هیچ شکی به این فکر می‌کردم که من واقعاً چیزی در مورد زندگی حضرت محمد(ص) نمی‌دانم. بنابراین کتاب کوچکی در مورد زندگی او خریدم و خواندن آن را آغاز کردم. من هیپنوتیزم شده بودم و از اینکه شباهت‌های مختلف بین رهبران معنوی بزرگی چون بودا، عیسی(ع) و محمد(ص) - و بخصوص بین عیسی مسیح(ع) و محمد(ص)- را درک می‌کردم خیلی خوشحال بودم. در حین خواندن کتاب مدام به این فکر می‌کردم که اگر فرصتی برای به تصویر کشیدن داستان چنین شخصیت معنوی بزرگی وجود داشته باشد، چقدر خارق‌العاده و شگفت‌انگیز خواهد بود و در حالی که در مورد نوعِ تصویرسازیِ ممکن مشغول رویاپردازی بودم، کتاب را تمام کرده و یادم می‌آید آن را روی میز گذاشتم. حتی به یک دقیقه هم نکشیدکه از کامپیوترم صدایی به نشانه‌ی رسیدن یک ایمیل آمد. ایمیل را باز کردم و دیدم که از طرف یک دفتر در لوس آنجلس است مبنی بر اینکه آیا مایلم تصویربرداری فیلمی با عنوان «محمد» به کارگردانی مجید مجیدی را انجام دهم؟ چیزی که برایم اتفاق افتاد غیر قابل باور بود؛ وقتی چیزی را آرزو می‌کنید، وقتی به چیزی واقعاً عشق می‌ورزید، شما نوعی انرژی دارید که از درون‌تان نشأت می‌گیرد. مثل این است که شما به سمت آرزو‌ و رویای‌تان حرکت می‌کنید و رویا به حقیقت می‌پیوندد.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
آی‌فیلم: واقعاً شگفت‌انگیز است.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
استورارو: بله درست است. یک لحظه‌ی تاریخی برای من بود.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
آی‌فیلم: به عنوان دومین سوال، آیا این فیلم آثاری هم در زندگی شخصی شما داشت؟
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
استورارو: بدون هیچ شکی، بدون هیچ‌گونه شکی، وقتی مجید مجیدی و تهیه‌کننده‌ی جوان مهدی ]حیدریان[به منزل من در رم آمدند تا تصویری از کلّ جریان به من ارائه کنند، ما راجع به مفهوم اصلی فیلم صحبت کردیم و سوال اصلی من این بود که آیا این تصویر در نظر گرفته شده است تا میان ادیان مختلف تفرقه بیاندازد یا سعی دارد ادیان را با هم متحد کند؟ مجید مجیدی فوراً به من پاسخ داد: «نه، نه ویتوریو. ما دوست داریم هرآنچه ممکن است انجام دهیم و سعی ما این است که زندگی محمد(ص) و تفسیر قرآن را به نحوی به نمایش بگذاریم که پیام عشق و دوستی‌مان به سراسر دنیا باشد. این دلیل آمدن ما نزد تو است و قصد داریم از چندین شخصیت معتبر بین‌المللی در پروژه استفاده کنیم، چرا که این فیلم تنها به ایرانیان و مسلمانان تقدیم نمی‌شود، چون آن‌ها عموماً با این پیام‌ها و آموزه‌های دینی آشنا هستند و بنابراین خصوصاً برای تمام جامعه‌ی بین‌المللی ساخته می‌شود.» بنابراین وقتی او به من گفت... او گفت ویتوریو ما می‌خواهیم خواستگاه محمد را را به تصویر بکشیم و بر کرامت انسان‌ها صحه بگذاریم، من بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم و بنابراین من گفتم قطعاً بله. چرا که به خاطر دارم وقتی با آقای برتولوچی «بودای کوچک» را کار می‌کردم خیلی خوشحال بودم. خیلی خوشحال بودم که در مسیری حرفه‌ای در چنین پروژه‌ای هستم که شما به طور معمول دانش‌تان، تکنولوژی و خلاقیت‌تان را برای به تصویر کشیدن یک داستان به کار می‌گیرید، در همان زمانی که در حال مطالعه‌ی فیلمنامه هستید سعی دارید آن نوع تفکر را به صورت بصری تحقق ببخشید و به صورت عملی اساس و پایه‌ی زندگی را بیاموزید. تمام فیلم‌ها قسمتی از یک داستان هستند و هر داستان به بالا رفتن دانش ما کمک می‌کند، اما فرصت به تصویر کشیدن یک فرد معتبر مثل بودا، برای من به گونه‌ای بود که هر روز در حال یادگیری اصول معنوی و مذهبی و اجتماعی و سیـاس*ـی راه یک انسان برای زندگی بودم. این برای من کاملاً اهمیت داشت. وقتی آماده‌ی پیش‌تولید داستان حضرت مسیح(ع) می‌شدم نیز همین موضوع برای من اتفاق افتاد. به همین دلیل است که وقتی مجید با من تماس گرفت، من آماده‌ی کار کردن فیلمی مثل «محمد(ص)» بودم. من در حال جست‌وجو برای انجام پروژه‌ای مثل آن بودم. این بخش از زندگی من به طور عمده برای دانستن و انجام تمام تجربه‌ام، خلاقیتم و تمام چیزهایی که می‌دانم برای به تصویر کشیدن زندگی و پیام اصلی این رهبران معنوی بزرگ در طول تاریخ، اختصاص یافته و این‌ها در سراسر دنیا ساخته شدند. سفری در پنج سال که ازسال ۲۰۱۰ آغاز شد؛ وقتی برای نخستین بار فیلمنامه را خواندم و مجیدی را ملاقات کردم، تا همین حالا در ۲۰۱۵. این مهم در زمان انجام پیش‌تولیدی که در تهران و در چندین مکان مختلف در ایران انجام شد و در یک سالی که من کاملاً تصویربرداری فیلم را در ایران دنبال می‌کردم و همچنین در طول مدت پس از تولید که سفرهای زیادی به مونیخ داشتم که تدوین فیلم و کارهای دیجیتالی در آنجا انجام می‌شد و ما کل تصاویر را با سیستم الکترونیک انتقال دادیم و تصاویر مورد نظر مشخص شد و اصلاح رنگ و نور انجام شد به این منظور که چشم‌انداز مناسبی از این فیلم ایجاد شود، انجام شد. علاوه بر این روح نمایش فیلم نیز مهم است و همانند مجیدی که در جشنواره‌ی فیلم مونترال فیلم را نمایش داد، من هم فیلم را تنها دو هفته پیش برای انجمن تصویربرداران آمریکا در لوس آنجلس به نمایش گذاشتم؛ انجمنی که از خیلی خیلی سال پیش عضو آن هستم. بسیاری از دوستان و سینماگران نه تنها آمریکایی، بلکه از تمام دنیا حاضر بودند و همچنین آقای فرانسیس فورد کوپولا که باهم بیش از پنج فیلم کار کرده بودیم و آقای دین تاوولاریس مدیر تولید که با وی نیز قبلاً کار کرده بودم و میلنا کانونرو طراح لباس و... آنها همه در آنجا حضور داشتند و من خیلی خوشحال بودم برای نشان دادن سفرم و اتفاق جدید ویژه‌ی زندگی‌ام و این اتفاق زندگی محمد(ص) جوان بود.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
آی‌فیلم: تجربه‌ی کار با گروه ایرانی چطور بود؟
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
استورارو: قبل از هرچیز، مهمترین تجربه، کار کردن با مجید مجیدی بود، چرا که شما می‌دانید فیلم مثل یک ارکستر می‌ماند. ما مثل یک ارکستر چندین سولیست در سینما داریم که بازیگر، طراح صحنه، طراح لباس، تصویربردار، تدوینگر و غیره نامیده می‌شوند. اگر در یک ارکستر به عنوان مثال «رهبر ارکستر» داریم، در سینما هم کارگردان داریم. بنابراین رابـ ـطه بین هریک از ما، بخصوص من و کارگردان، خیلی خیلی مهم است. منظورم این است که اگر یک زبان مشترک که زبان سینما و زبان ارتباط انسانی است را پیدا نکنید، مشکل خواهد بود که یک چنین تصویر کلاسیک، حماسی و معنوی عمیقی مثل محمد(ص) را کار کنید. بنابراین باید بگویم این شروع عشق ورزیدن ما به هم بود. من و مجید هر روز صبح همدیگر را در آغـ*ـوش می‌کشیدیم و فرهنگ و تفکرمان را با یکدیگر در میان می‌گذاشتیم، بدون اینکه تقابل بین‌مان به وجود آید. البته وقتی هریک از ما نظر خود را ارائه می‌کند، لزوماً نظرات مثل هم نیست. من هر صبح به تمام ایده‌های مجید گوش می‌کردم و ایده‌ها را وقتی که کاملاً با نظرش همسو بودم دنبال می‌کردم یا وقتی که ایده‌ی متفاوتی داشتم آن را به عنوان یک پیشنهاد یا طرح پیشنهادی به او ارائه می‌کردم و این حالت در هر فیلم خوبی وجود دارد. منظورم این است که کارگردان تنها کسی است که تصمیم نهایی را می‌گیرد، اگر این ایده چیز جدید مجزایی از ایده‌ی او باشد، ملاحظه‌ی جدید او می‌تواند بخشی از سفرش باشد، تنها اوست که می‌تواند تصمیم نهایی را بگیرد. باید بگویم معمولاً ما، بین خودمان خیلی خیلی هماهنگ بودیم. جدا از این قضیه، از لحظه‌ای که مجید پروژه را با من در میان گذاشت، من به او دوباره قسمتهایی از فیلم‌های مختلفی که کار کرده بودم را نشان دادم مثلاً «اینک آخرالزمان» یا «سرخ‌ها» با وارن بیتی، «اینک آخرالزمان» با کاپولا، «آخرین تانگو» با برناردو برتولوچی‌. به منظور رسیدن به آن نوع کیفیت، از برخی تکنولوژی‌ها استفاده کرده بودم و همچنین برای استفاده از آن تکنولوژی من از خیلی خیلی سال پیش عوامل ویژه‌ای انتخاب کرده بودم. این نوعی از تکنولوژی بود، مثلاً نوعی دوربین، نوعی سیستم تصویری، سیستم یونیویژن، سیستم یک لابراتوار فنی و غیره که تمام فرایند آماده‌سازی تصویر که شامل ظهور و چاپ می‌شود را در برمی‌گیرد.بنابراین عملاً من به او این حقیقت را نشان دادم که به منظور ساخت یک فیلم به صورتی که آنها از من انتظار داشتند، نیاز دارم که چندین دستیار و برخی امکانات تکنولوژیک از ایتالیا با خودم ببرم و مهدی حیدریان تهیه‌کننده‌ی جوان کاملاً موافقت کرد، چرا که آنها می‌دانستند در ایتالیا ما در مقایسه با پنج سال پیشِ ایران، تکنولوژی پیشرفته‌تری داشتیم. بنابراین عملاً آنها همه‌چیز را سازماندهی کردند، همچنین هر تکنولوژی که ما نیاز داشتیم. چرا که ایده‌ی اصلی این پروژه ساخت یک سه‌گانه در مورد حضرت محمد (ص) است و ما تنها اولین قسمت آن را آماده و ارائه کردیم. نگرانی اصلی انجام قسمت‌های دوم و سوم است. بنابراین تمام تکنولوژی که آنها خریداری کرده‌اند نیز برای دو قسمت دیگر مفید بود؛ دو بخش دیگر که هنوز کار نشده‌اند. من به مجید مجیدی گفتم دوست دارم این دستیاران را با خودم داشته باشم و در همان موقع می‌خواهم همکاران و خلاقیت تکنیسین‌های ایرانی خود را همراه داشته باشم، همان تعداد عوامل ایرانی. و اگر من تعدادی عوامل تصویربرداری ایتالیایی دارم، خیلی دوست دارم که یک تیم تصویربرداری هم از ایران داشته باشم، چون فکر می‌کنم ما باید باهم کار کنیم و خلاقیت‌مان را باهم به اشتراک بگذاریم. وقتی کسی به یک کشور متفاوت، یک فرهنگ متفاوت و یک زبان متفاوت دعوت می‌شود، یک چیز خیلی مهم است؛ آن هم اینکه ما باید به هم یاد بدهیم و از هم یاد بگیریم، و این چیزی بود که فکر می‌کنم اتفاق افتاد. بدون هیچ شکی من روش فیلمسازی مجید مجیدی را یاد گرفتم، همانطور که من روشم را به طور معمول به عنوان یک فیلمبردار آن‍‌گونه که در فیلم‌هایی که با کارگردان‌هایی مثل فرانسیس فورد کوپولا، برناردو برتولوچی، وارن بیتی و کارلوس سائورا کار کردم، ارائه دادم. فکر می‌کنم این یک فرصت باور نکردنی بود که ما دانش‌مان را به اشتراک گذاشتیم و اینکه هر دوی ما با این دانسته‌های متفاوت که از هم آموختیم رشد کردیم. من و عواملم با دانش عوامل ایرانی و کارگردان ایرانی؛ فکر می‌کنم مجید و عوامل ایرانی هم روش ایتالیایی و همچنین روش بین‌المللی فیلمسازی مثل آنچه که من معمولاً انجام می‌دهم را نیز آموختند.
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
آی‌فیلم: در مصاحبه‌های قبلی‌تان گفته بودید نقاشی‌های آرتیست ایرانی فرشچیان الهام‌بخش بزرگی برای شما بوده‌اند. ممکن است در این مورد بیشتر برای‌مان بگویید؟
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
استورارو: بدون هیچ‌ شکی این مرحله‌ی دیگری است که مجید جهت آشنایی با هنر افراد معتبر ایرانی برای من انجام داد. در حقیقت وقتی من برای اولین بار به ایران رفتم تا اوقاتی را با او و تهیه‌کننده سپری کنم و نخستین لوکیشن را به اتفاق کرکا کلژاکویچ پیدا کنم، برای جست‌وجوی بهترین مکان جهت ساختن شهر مکه‌ی آن زمان،مجید یک روز بعد از ظهر من را به یک کتاب‌فروشی زیبا برد و کتابی از نقاش فوق‌العاده فرشچیان به من نشان داد. مسحور آن ]نقاشی‌های[ رویایی شده بودم. او واقعاً یک مرد خیال‌اندیش بود. این فقط زیبایی نقاشی نیست، بلکه هم‌زمان نوآوری چیزی بین راز، رویا و زیبایی است. می‌توان گفت این تنها فرهنگ ایرانی نیست، این فرهنگی است که به تمام دنیا تعلق دارد. و من آن تصاویر را در خلال تمام پیش‌تولید فیلم در کنارم نگه داشتم، داشتم از کتاب عکس‌برداری می‌کردم، من نقاشی‌هایی از او که در موزه‌ای در تهران دیده بودم را عکس‌برداری کردم و در سکانس‌های مختلف برخی از عکس‌های نفاشی‌های فرشچیان کنارم بود، چرا که همیشه لزوماً انتقال مستقیم بین نقاشی‌های او و تصویربرداری من نبود، گاهی وقت‌ها یک انتقال غیر مستقیم وجود داشت که مربوط می‌شد به نوعی هماهنگی، نوآوری، نوعی رمز و راز که نقاشی می‌تواند آن را به شما به عنوان تصویربردار بدهد و من گام به گام در طول تمام تصویربرداری، همه‌ی کتاب‌های درباره‌ی نقاشی‌های آقای فرشچیان را خریدم.
[/BCOLOR]
 
  • پیشنهادات
  • Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    storaro219-41-23.jpg
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    مصاحبه اختصاصی آی‌فیلم با ویتوریو استورارو مدیر فیلمبرداری «محمد رسول الله (ص)» - بخش دو
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: قبل از شروع پروژه، شما با سفر به شهرهای مختلف ایران از مساجد و اماکن مقدس بازدید کردید تا با هنرهای تجسمی و معماری اسلامی آشنا شوید. آیا هیچ‌یک از آنها علاوه بر نقاشی‌های فرشچیان برای شما الهام‌بخش بودند؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: شهر کاشان یک منبع الهام بزرگ بود. وقتی مجید به من گفت ویتوریو بیا باهم برویم، ما باهم به اتفاق تهیه‌کننده‌ی جوان رفتیم. مجید به من گفت لطفاً بیا تا ببینی مردم ایران چطور مناجات می‌کنند. وقتی وارد کاشان شدم در آن غروب جادویی در آن مکان شگفت‌انگیز مردم زیادی را دیدم که در بین آن‌ها، زن‌ها، کودکان و افراد پیر هم بودند و به صورت بسیار ساده روی فرش نشسته بودند و لحظات بسیار ساده‌ای داشتند که نماز می‌خواندند، با یکدیگر صحبت می‌کردند و بچه‌ها هم در اطراف مشغول بازی بودند. شب قدم به قدم نزدیک می‌شد و ما بیشتر و بیشتر غرق این مکان مقدس می‌شدیم. همه‌چیز خیلی جادویی و خیلی الهام‌بخش و این یک تجربه‌ی منحصر به فرد بود. صادقانه بگویم من هرگز چنین لحظه‌های شگفت‌انگیزی میان انسانیت و الوهیت تجربه نکرده‌ام؛ لحظاتی که در آن غروب در کاشان تجربه کردم.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: به عنوان برنده‌ی سه جایزه‌ی اسکار، در کنار تصویربرداری فیلم آیا سعی کردید که تجربیات‌تان را با عوامل فیلم به اشتراک بگذارید؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: ببخشید سوال‌تان را متوجه نشدم.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: به عنوان برنده‌ی سه جایزه‌ی اسکار، در کنار تصویربرداری حرفه‌ای فیلم آیا سعی کردید که تجربیات‌تان را با عوامل فیلم به اشتراک بگذارید؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: کمابیش قبلاً جواب‌تان را دادم. من عادت دارم به سراسر دنیا سفر کنم، خصوص بعد از «اینک آخرالزمان» که اولین فیلمی بود که با یک کارگردان خارجی کار کردم، جدا از تجربه‌های قبلی‌ام در ایتالیا با برناردو برتولوچی، البته او هم یک کارگردان ایتالیایی است، ولی عمدتاً با برناردو برتولوچی کار کرده بودم. وقتی شما وارد یک ملیت و قوم دیگر می‌شوید، تجربیات‌، خلاقیت، هوش و فرهنگ‌تان و هرچه که به صورت تاریخی به شما تعلق دارد را می‌آورید. شما دارید با یک فرهنگ دیگر، تکنولوژی دیگر و مردم دیگری با زبان و فرهنگ متفاوت مواجه می‌شوید. همیشه شگفت‌انگیز است که وقتی وارد یک گروه می‌شوید معمولاً یک هماهنگی خوب وجود دارد. آدم‌های جدید می‌بینید، دوستان جدید، دانش و تکنولوژی‌تان را به اشتراک می‌گذارید. به عنوان مثال در مورد من یک فیلمبردار دیگر هم بود که کار تصویربرداری دوم را انجام می‌داد. او یک مرد شگفت‌انگیز و یک تکنسین خیلی خوب بود و دوستان خوبی شدیم و من مشارکت با همه را دوست دارم. به طور مثال علیرضا (شجاع نوری) بازیگر نقش پدر بزرگ محمد(ص) نه تنها یک بازیگر بزرگ، بلکه یک انسان خارق‌العاده است. وقتی که فیلم را دوباره می‌بینیم - مثل امروز صبح که من دیدم - او یکی از بزرگان است؛ او شخصیتی افسانه‌ای دارد. پرده‌ی نمایش او را چنین به تصویر می‌کشد... در عین حالی که او یک انسان بزرگ است. کمی بعد -دو سال پیش- من را به فستیوال فیلم تهران که او مسئول بخش بین‌الملل آن بود، دعوت کرد. گاهی وقت‌ها، به عنوان مثال، شما با تمام بازیگرانی که در فیلم حضور دارند انگلیسی صحبت نمی‌کنید، گاهی وقت‌ها ما فقط به هم لبخند می‌زدیم یا چند کلمه حرف می‌زدیم. شما می‌توانید این حقیقت را احساس کنید که همه‌ی ما یک نوع سفر داشتیم تا باهم داستان کودکی محمد(ص) را روایت کنیم. همه‌ی ما یک‌جور هماهنگی خوبی بین‌مان داشتیم. باید بگویم این تجربه، نه تنها در سطح فنی یا فرهنگی یا سیـاس*ـی خوب بود، بلکه به عنوان یک انسان این یک تجربه‌ی خوب بین ما بود. صادقانه... این خیلی صادقانه است... ما واقعاً به هم عشق می‌ورزیدیم.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: شما جنبه‌های مختلف زندگی حضرت محمد(ص) را با استفاده از نور به تصویر کشده‌اید. چطور توانستید بین مراحل مختلف زندگی ایشان مثل تولد، کودکی، بیماری و... با استفاده از نور تمایز ایجاد کنید؟ آیا برای این منظور از جلوه‌های ویژه هم استفاده کردید؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: خب... می‌دانید... به بیان من سینماتوگرافی دارد به ما می‌گوید که چکار کنیم. سینماتوگرافی در زبان یونانی یعنی نوشتن با حرکت‌های نور. بنابراین بخصوص در داستانی که قرار بود بر روی آن کار کنم وقتی که مفهوم آن را درک کردم، مفهوم کلی داستان را، همانی که در فیلمنامه نوشته شده بود و همانی بود که مجید همیشه سعی می‌کرد برای من توضیح دهد، من سعی کردم که تصویربرداری خاصی را برای آن تحقق ببخشم. در شروع باید بگویم ما یک رابـ ـطه‌ای بین زندگی حضرت محمد(ص) و حرکت نور ایجاد کردیم. چه چیزی محمد(ص) را به عنوان یک انسان در سنین مختلف، متفاوت می‌کرد؟ من سعی می‌کردم حرکت نور را به تصویر بکشم. ایزاک نیوتن دانشمند بزرگ انگلیسی در قرن هفدهم سعی کرد بگوید نور از رنگ‌های مختلف تشکیل شده است. این رنگ‌ها حرکت‌های متفاوتی ایجاد می‌کنند، چرا که لرزش‌های متفاوت و فرکانس‌های مختلفی دارند. این موهبتی است برای ما و نه تنها از طریق قدرت بصری، بلکه از طریق بدن‌مان هم برخورد متفاوتی را حس می کنیم. ولی مجید مجیدی به من گفت نه ویتوریو، این نوع برخورد ممکن نیست، چون که محمد(ص) در زمان بلوغ پیامبر ما نشد، بلکه از زمان تولد پیامبر ما بود. دانستن این مسئله نوع برخوردم را تغییر داد و گفتم که باشد، حالا متوجه شدم. ما فرصتی عالی داریم... می‌دانید وقتی که داریم فیلم می‌سازیم یکی از مسائل اصلاً چگونگی نشان دادن شخصیت اصلی است، چون که شخصیت اصلی باید چنان اهمیتی پیدا کند که بیننده بتواند با او ارتباط برقرار کند و داستان او را از جنبه‌های مختلف دنبال کند که این نیازمند داشتن تصویر است. حالا در مورد این فیلم ما این امکان را ]نداشتیم[ به خاطر احترام که نمی‌توان تصویر محمد(ص) را نشان داد، زیرا که ممکن است تبدیل به بت شود. پس این دلیل اصلی است که در دین شما نمی‌توان پیامبر را نشان داد، آن‌گونه که در مسیحیت از هنرپیشگان مختلف برای به تصویر کشیدن یا نشان دادن عکس انسانی استفاده می‌شود و مردم می‌توانند به راحتی با آن رهبران معنوی ارتباط برقرار کنند. برای اینکه به این مسئله احترام گذاشته شود، تنها فرصت... مهمترین فرصتی که به ذهنم رسید انرژی بود. پس او را می‌شد تنها از طریق انرژی، انرژی بصری، نشان داد. انرژی بصری چیست؟ نور. کاری که من انجام دادم نوشتن داستان یک پیامبر، رسول خدا، به وسیله‌ی نور بود. او را می‌شد از طریق نور نشان داد که این مسئله بخش کلیدی تمام آن شد که سعی در انجامش داشتم. من سعی می‌کردم لحظات مختلف زندگی محمد(ص) را با سفری مختلف، سفری بین نور و زندگی به نمایش بگذارم. آنچه که از او می‌دانستم این بود که باید همیشه از طریق انرژی همچون نور نشان داده می‌شد. رنگ نور را هم سعی کردم که نمادین باشد: سفید. سفید را از زمان تولد محمد(ص) تا دوره‌های بعد زندگی‌اش به کار بردم. به طور کامل با رنگ سفید او را می‌بینیم.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: به عنوان سوال بعدی، برای داشتن مخاطب بین المللی آیا باید نوع دیگری از فیلمسازی در نظر گرفته شود؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: نوع دیگری؟ نوع دیگری از فیلمسازی در نظر گرفته شود؟ واقعاً نمی‌دانم. تنها... آیا شما فیلم را دیده‌اید؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: متأسفانه هنوز خیر، ولی می‌خواهم که آن را ببینم.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: جالب است. بگذریم. آن نوعی که فیلم را به تصویر کشیدیم تنها نوعی بود که می‌توانستیم فیلم را به مخاطب بین‌المللی ارائه دهیم و تنها دیدگاه مجیدی را نشان نمی‌دهد، بلکه مجیدی از همه پرس‌وجو کرد و از دید خلاقانه‌ی همه از جمله من در تصویربرداری... اسکات اندرسون در جلوه‌های ویژه... کرکا کلژاکویچ مدیر تولید جیانتو دروسی در طراحی گریم استفاده کرد. همان‌طور که می‌دانید گریم بصری عبدالمطلب و ابوطالب بدون شک بسیار خاص بود و نوع ساخت این فیلم، تصویری بین‌المللی داشت. ما این‌گونه داستان محمد(ص) را همراه با گروه بین‌المللی، مجید مجیدی و بازیگران ایرانی به جهان ارائه دادیم. روش دیگری را من نمی‌شناسم. این روشی بود که ما می‌دانستیم و این‌گونه فیلم را ساختیم.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: آیا در طول این پروژه با مشکل هم مواجه شدید؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: اگر بخواهم صادقانه بگویم، در واقع هر پروژه‌ای فرصت‌های خاص خودش را دارد. نمی‌خواهم بگویم محدودیت چون من به دنبال فرصت‌های به واقعیت رساندن پروژه هستم. من تیم خودم، مثلاً گروه فیلمبرداری خودم، را همراهم داشتم و این گام بلندی بود و باعث شد بتوانم کارم را آن‌گونه که عادت دارم انجام دهم، پس برای من واقعاً راحت بود. همچنین فرصت کار در مکان‌های مختلف همچون کویر لوت و یا بندر دریایی که در دهکده‌ی ماهیگیری فیلم گرفتیم همواره نوعی چالش برای ما به وجود می‌آورد، زیرا دمای خیلی بالا یا خیلی پایین یا باد، شن، صحرا و هر نوع عنصری که پیدا کنید نوع پیچیدگی چالش‌برانگیز به وجود می‌آورد، ولی در عین حال هیچ راه دیگری برای درست انجام دادن داستانی از این دست وجود ندارد شما اینها را نیاز دارید، شهر در بالتیک را نیاز دارید، ساختن شهر مکه به این شکل را نیاز دارید. بنابراین، همه‌چیز برای شما یک فرصت می‌شود. اینکه ما ارتباط بین دو گروه ایتالیایی و ایرانی داشتیم هم برای ما پدید آورنده‌ی فرصت بود. کار کردن مشترک باعث تسهیل در فهم این حقیقت شد، که ما در ابتدا با دو دین مختلف، دو زبان مختلف، دو تکنولوژی مختلف و دو طرز تفکر مختلف روبرو هستیم، ولی ما مسیری مشترک به رهبری مجید مجیدی داشتیم که فکر می‌کنم این مسئله بسیار عادی است.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: مجیدی کارگردان بزرگی در ایران است. شما در مورد تجربه‌ی کاری‌تان با او صحبت کردید. آیا چیزی هست که بخواهید در مورد مجیدی اضافه کنید؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: بی‌تردید هر کسی شخصیت خاص خودش را دارد. برناردو برتولوچی با فرانسیس فورد کوپولا تفاوت دارد، فرانسیس کوپولا با وارن بیتی تفاوت دارد، وارن بیتی با کارلوس سائورا تفاوت دارد، کارلوس سائورا با مجید مجیدی تفاوت دارد. مجیدی با تمام این‌ها تفاوت دارد. ولی عنصر فوق‌العاده‌ای وجود دارد که اینها را باهم یکی می‌کند و آن عشق اینها به کارشان است و این حقیقت که پروژه‌ای همچون «اینک آخرالزمان» برای فرانسیس، «آخرین تانگو» برای برناردو، «سرخ‌ها» برای وارن بیتی، «فلامینگو» برای کارلوس سائورا و «محمد (ص)» برای مجیدی در حقیقت پروژه‌های رویایی‌شان است. اینها پروژه‌ی اصلی زندگی‌شان است و هنگامی که شما کارگردانی دارید که این‌چنین درگیر و عاشق پروژه‌اش است که گویی رویاپردازی روزانه‌اش را تبدیل به رویای همه می‌کند، همان‌گونه که ژان کوکتو می‌گفت که "سینما یک رویاست، رویای واقعی برای همه". فوق‌العاده است.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: با توجه به تجربه‌ی شما با مجیدی، آیا امکان دارد که دوباره در آینده با او همکاری داشته باشید؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: خب، ما در ابتدا در این مورد صحبت کردیم. بدون هیچ‌گونه تأیید در مورد امکان ادامه دادن تا آخر سه‌گانه‌ی «محمد (ص)» و قطعاً پس از چنین تجربه‌ی مثبتی که با او در ایران داشتم خوشحال خواهم شد و تمایل دارم که سفر به تصویر کشیدن شخصیت و تجسم حضرت محمد(ص) را ادامه دهم. خیلی خوشحال خواهم شد.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: سوال‌های من تمام شده‌اند، آیا چیزی می‌خواهید اضافه کنید؟
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: فیلم ساخته می‌شود و بی‌تردید بخشی از زندگی ماست. هر فیلم قسمتی از زندگی را نشان می‌دهد. همین کافی است که بگویم بسیار خوش‌شانس بودم که در زندگی با شخصیت‌های فوق‌العاده‌ای آشنا شدم،
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    نه تنها پدرم که مرا به سوی تصویربرداری سوق داد، بلکه معلمان عالی که داشتم و کارگردانان بزرگی که دیدم در تمام طول این مسیر و همچنین شانس تصویربردار شدن در زمانی که تکنولوژی دستخوش انقلاب شده بود. چرا که آنها شخصیت‌های فوق‌العاده‌ای داشتند در اقصی نقاط دنیا در تصویربرداری آنها از وقتی هفت ساله بودم به من یاد داده‌اند وقتی که اولین فیلم را دیدم که پدرم آن را برایم آورد. او مسئول پروژکتور بود و پروژکتور و فیلم‌ها را به خانه می‌آورد، قسمتی از فیلمی از چارلی چاپلین بود، احتمالاً هفت ساله بودم. از آن موقع تا الان در حال یادگیری هستم. امروز «محمد (ص)» را دوباره در حال اکران دیدم و گفتم که این سفر رشد خودم است. سینما مرا بسیار شاد کرده است و سپاس‌گزارم از اینکه توانستم قسمتی از این پروژه‌های عظیم که نام‌شان را بردم و آخرین آنها «محمد (ص)» بود، باشم.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: ممنون. صحبت با شما برای من خیلی باعث افتخار بود آقای استورارو. و متشکرم، متشکرم که وقت گذاشتید.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: لطفاً بروید و فیلم را ببینید.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: حتماً این کار را خواهم کرد.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    استورارو: فیلم را دوست خواهید داشت.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    آی‌فیلم: مطمئنم، متشکرم و برای‌تان آرزوی موفقیت دارم.
    [/BCOLOR]
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا