سلام...
این تایپیک رو خیلی بی هدف زدم،حوصلم سر رفته بود...
خب دوستان من یه متن میدم شما اون رو ادامه بدید...
توجه داشته باشید،نفر اول متن من رو ادامه میده و نفر دوم که میاد متن کسی رو ادامه میده که متن من رو ادامه داده...و اینطور پیش میره که یه داستان کوتاه بی انتها ساخته میشه...
****
آرام و قدم بر می داشتم؛برای رسیدن به آن محل کذایی هیچ علاقه ای نداشتم.
دلم می خواست ثانیه ها متوقف شوند!نه...نه!به عقب برگردند و بعد متوقف شوند!
دلم هوای آن خانه ی پر عشق را کرده بود،آن خنده ها،آن...
اشک هایم محلت فکر بیشتر را از من گرفتند!
این چند وقته حتی اختیار اشک هایم را هم ندارم!درست مانند زندگی سردی که در آن سر می کنم!
نمی دانم اتفاق از چه موقع شروع شد!شاید همان موقع که به هوای پول و آسایش،دستان پر مهر مادرم را رد کردم!مادری که در بیست و اندی سال زندگی ام کم برایم زحمت نکشیده بود!هم پدر بود و هم مادر!
آهی سوزناک کشیدم!شاید به خاطر ازدواج عجولانه ام با سپنتا!سپنتایی که زمانی از او الهه ای ستایش انگیز ساخته بودم!ولی یک روز با دیدن او.....
این تایپیک رو خیلی بی هدف زدم،حوصلم سر رفته بود...
خب دوستان من یه متن میدم شما اون رو ادامه بدید...
توجه داشته باشید،نفر اول متن من رو ادامه میده و نفر دوم که میاد متن کسی رو ادامه میده که متن من رو ادامه داده...و اینطور پیش میره که یه داستان کوتاه بی انتها ساخته میشه...
****
آرام و قدم بر می داشتم؛برای رسیدن به آن محل کذایی هیچ علاقه ای نداشتم.
دلم می خواست ثانیه ها متوقف شوند!نه...نه!به عقب برگردند و بعد متوقف شوند!
دلم هوای آن خانه ی پر عشق را کرده بود،آن خنده ها،آن...
اشک هایم محلت فکر بیشتر را از من گرفتند!
این چند وقته حتی اختیار اشک هایم را هم ندارم!درست مانند زندگی سردی که در آن سر می کنم!
نمی دانم اتفاق از چه موقع شروع شد!شاید همان موقع که به هوای پول و آسایش،دستان پر مهر مادرم را رد کردم!مادری که در بیست و اندی سال زندگی ام کم برایم زحمت نکشیده بود!هم پدر بود و هم مادر!
آهی سوزناک کشیدم!شاید به خاطر ازدواج عجولانه ام با سپنتا!سپنتایی که زمانی از او الهه ای ستایش انگیز ساخته بودم!ولی یک روز با دیدن او.....
دانلود رمان های عاشقانه