پشت كوه قسمتي كه زينب فهميد مزاحم تلفنيش كيه واقعا جالب بود ،همينطور صحنه هايي كه زينب و مرپوژ جا بجا شده بودن و نميتونستيم تشخيص بديم زينب واقعي كيه . رمان دنياي پنهان قسمتي كه ثريا فهميد گذشته ي قبليش ديگه تكرار نميشه و خونه ش رو از دست داده همينطور قسمتي كه احمد رضا درباره مرمر و عروسكش براي ثريا تعريف كرد و بهش گفت مرمر دختر شيطانه ! رمان هيچكسان 2 قسمتي كه بهراد توي زير زمين خونه ي فرومندها يه عده آدم غريبه رو ديد و در آخر متوجه شد كه مشكل اونها جن زدگي نبوده !
سري سوم هيچكسان بهراد مياد خونه و ميره تو حموم و جنازه نيمه جون مسعود رو ميبينه و مسعود رو دستاش ميميره و چند دقيقه بعد مسعود صحيح و سالم مياد تو خونه ي بهراد و بهش ميگه چرا لباسات خوني شده !
رمان بلندترین سکوت
رمان راجب یه دختر به اسم ترانه و یه پسر به اسم کیارش ودوتا نوجوان به اسم بهار و سپهر بود
ولی هیچوقت فکرش رو نمیکردم که بهار همون ترانه است و سپهر همون کیارش
تو رمان اسطوره وقتی دیاکو زنده موند
فکر کنم تو رمان هیچ وقت دیر نیست دختر داستان عاشق یاس شد اونجا هم شکه شدم و اخر داستان باز تمام شد هنوزم تو شوکم:aiwan_light_blush: