چگونه رمانی با موضوع غیر کلیشه ایی و جالب بنویسیم؟

وضعیت
موضوع بسته شده است.

~*Yas*~

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/09/03
ارسالی ها
834
امتیاز واکنش
16,776
امتیاز
681
سن
24
سلام کاملا باهاتون موافقم. متاسفانه اکثر رمانای عاشقانه موضوع همخونه ای دارن و هرکسی با بهره گیری از این موضوع بدون توجه به نکات دیگری که رمانو میتونه زیبا میکنه(مثل دیالوگ های پر معنا-اتفاق های غیر تکراری-...) یه رمان مینویسه.
بهترین رمانایی که دراین زمینه خوندم:بانوی قصه-دژکوب-گناهکار-شاه شطرنج-آن نیمه ی دیگر-...
و البته یه چیزی هم که به شدت اعصاب منو خورد میکنه(:campe45on2::aiwan_lighgt_blum:) اینه که 90 درصد ماجرا یه ارتباطی به گذشته ای داره که شخصیت های اصلی رو به هم مربوط میکنه و باید کلی وقت گذاشت و گذشته ای مربوط به شاید حتی چند جد قبل تر از شخصیت هاست رو بخونیم که موصوع رمانو بگیریم چیه:aiwan_light_blumf::aiwan_lightff_blum:
 
  • پیشنهادات
  • آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    اول از همه باید اشاره کنم که رمان جدید خیلی کم شده. ایده های اصلی رمان ها، ۸۰%شون تکراریه. خوبیش اینه که لااقل نصف افراد این گروه، حوادث جدید توی رمان میارن و این قضیه زیاد به چشم نمیاد. توی انجمن چنین چیزهایی رو زیاد دیدم.
    قلم خوب می تونه کلیشه رو دور کنه؛ اما این کار همیشه جواب نمیده. یعنی چی؟
    مثلا من رمان توسکا رو خوندم. میام دقیقا همون رمان رو با یک قلم فوق العاده بهتر می نویسم. آیا این جواب میده؟
    اینجوری نمیشه که. شما میای ایده «ازدواج اجباری» رو بر می داری. همینجوری بخوای بنویسی که خیلی بی خود میشه!
    پس میای ایده های خیلی جالب توش میاری. مثلا پسره اواسط رمان یک بیماری روانی بگیره و دختره هم با این کار میره خیلی راحت درخواست طلاق میده. یه هو می فهمه، ای وای! حامله شده! اینجوری نمی تونستن طلاق بگیرن؛ بی سروصدا میره یک مرکز غیرقانونی و بچه رو می اندازه. بعد می فهمه آی هوار، دیگه نمی تونه بچه دار بشه. شب داشته با ناراحتی توی خیابون راه می رفته که یهو می بینه، ای وای، چند تا مرد گنده دارن تو خیابون راه میرن؛ میره یک جا قایم میشه که حرفاشون رو می شنوه. (اینجا میاید داستان و پلیسی می کنید و...) این یارو ها داشتن می رفتن رییس مجلس رو بکشن. دختره میره به پلیس خبر بده که این یارو ها می افتن دنبالش و مجبور میشه فرار کنه. خلاصه یارو ها می گیرنش و این زندانی میشه. بعد باید به مختون فشار بیارید تا یه جوری دختره از اونجا فرار کنه و باند این یارو ها رو لو بده و ازش قدردانی بشه و از شوهرشم طلاق بگیره، برگرده پیش مامان و باباش!!!
    ***
    آهااااا! اینجوری باحال میشه. از الان گفته باشم هرکی این ایده رو برداره می کشمش؛ برای خود خودمه:aiwan_lightsds_blum:
    تفنگ دارم. هرکی جیگرشو داره بیاد جلو:uzi:
    ***
    نکته مطلب: "با آوردن حوادث جالب می تونید رمانی جدید به رغم بزنید."
     

    Nazigol

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/09/05
    ارسالی ها
    181
    امتیاز واکنش
    1,875
    امتیاز
    377
    سن
    22
    محل سکونت
    خونه!!!
    مثلا برای رمان عاشقانه می شه شخصیت دختر عاشق پسر همسایشون که معتاده می شه و با وجود مخالفت های پدر و مادرش برای ازدواجشون فرار می کنن و با هم ازدواج می کنن.بعد دختره می فهمه نمی تونه با اعتیاد پسره کنار بیاد و پسره هم هر وقت مواد بهش نمی رسیده اونو می زده.بعد دختره روش نمی شه پیش خانواده و آشناهاش برگرده.یه روز که تا سر حد مرگ کتک می خوره همسایه ها نجاتش می دن و می برنش بیمارستان.بعد پلیسو خبر می کنن و می فهمن شوهرش چیکار کرده.بعد خانوادشو خبر دار می کنن و با هم آشتی می کنن.از شوهرش هم طلاق می گیره و می ره خونه باباش و درسش رو ادامه می ده وبعد استاد دانشگاهش میاد خواستگاریش و اونم جواب مثبت می ده و خوشبخت میشه.تازه رمانه نکته آموزنده داره که چی؟این عشقای خیابونی به درد نمی خوره،به حرف مامی و ددیت گوش کن و درستو بخون.من که رمان نویس نیستم ولی شما اگه خواستین می تونین اینو بنویسین.
     

    آیدا.ف

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/02/07
    ارسالی ها
    5,830
    امتیاز واکنش
    35,457
    امتیاز
    1,120
    سن
    20
    یک موضوع کلیشه ای که پیشنهاد می کنم دیگه ازش استفاده نکنین:
    **همیشه دختره توی رمان باید کسی باشه که سختی می کشه.**
    درسته، دخترها احساسی تر با موضوع برخورد می کنن و از حق نگذریم این مدلی قشنگ تره.
    اما پسر هم باشن، مشکلی پیش نمیاد؛ حالا یک بار هم اشک پسره رو در بیاریم جیگرمون خنک شه.:aiwan_light_biggrin:
    به خلاصه رمان ها دقت کردین؟ اکثرشون با این مضمونن:
    **داستان راجبه دختریه که...**
    حالا نمیشه راجبه پسری باشه که...؟:aiwan_ligsdht_blum:
     

    برنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/27
    ارسالی ها
    305
    امتیاز واکنش
    4,502
    امتیاز
    485
    محل سکونت
    شهرجهانی (یزد)

    NEDA KASHI

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/11/16
    ارسالی ها
    73
    امتیاز واکنش
    982
    امتیاز
    246
    سن
    24
    محل سکونت
    روی کتاب -__________-
    دوستان نویسنده
    تو رو خدا دختر پسرایی برای رمانتون خلق کنید که انقد نصف شبا احساس تشنگی و نفگی بهشون دست نده برن اشپزخونه و بعدش کلی صحنات عاشقونه رمانتیک بنظرم اصلا جالب نیست کنار گاز و لباس شویی و یخچال این حرکات رمانتیک و روتین خخخ
     

    tasnim-a

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/03/28
    ارسالی ها
    757
    امتیاز واکنش
    13,362
    امتیاز
    671
    همه ما انسان ها، قوه تخیل داریم.
    یه نویسنده، باید قوه تخیلش خیلی خوب باشه و با استفاده از این قوه بتونه رمان های قشنگ تری بنویسه.
    مثلا نویسنده ای که فقط از ایده سایر داستان ها استفاده میکنه و فقط اسم شخصیت ها رو تغییر میده، نویسنده نیست، بلکه فقط تقلید از اون رمان کرده.
    همونطور که گفتم، چون اکثر ایده ها تکراری شده، باید از قوه تخیل استفاده کردو موضوعات ذهنی خودمون رو بیاریم تو داستان.
    اون موضوعات رو باز کنیم و قشنگ تر ازشون بگیم!(:
     

    برنو

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/01/27
    ارسالی ها
    305
    امتیاز واکنش
    4,502
    امتیاز
    485
    محل سکونت
    شهرجهانی (یزد)
    سلام سلام !
    من اومدم با پيشنهاد هاي جديد !
    چند وقت پيش اتفاقي برنامه ي كتاب باز از شبكه ي نسيم رو داشتم ميديدم كه يه بخشش اين بود كه يه سري عكس بي ربط و معمولي رو به مهمان نشون ميدادن و ازش مي خواستن چند سطر داستان واسشون سرهم كنه .
    گذشت تا روزي كه من داشتم تو نت ميگشتم كه اتفاقي از يه عكس خوش اومد و سيوش كردم .الان دارم چهارچوب داستاني كه قراره در آينده با الهام از اون عكس بنويسم رو ميبندم تا بعدا سر فرصت پردازشش كنم .
    شما هم ميتونيد امتحان كنيد شايد ديدن يه عكس ،يه ديالوگ يا يه جمله از يه فيلم يا يه آهنگ بتونه واستون الهام بخش باشه .
    ولي توصيه مي كنم كه بلافاصله داستان پردازي رو شروع نكنيد ،چون اين كار ممكنه نهايتا به يه كپي بي نمك وكليشه اي ختم بشه .يه كمي ذهنتونو باز كنيد و موضوع رو بالا پايينش كنيد تا به نتايج جالبتري برسيد .سپاس :)
     

    Bitter opium

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/12/27
    ارسالی ها
    141
    امتیاز واکنش
    1,231
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    میان ورقه های کتاب
    آی گفتیا! تو دلم موند یه بار پسره سرشو بزاره رو بالش های های گریه کنه:campe45on2:
    حالا درسته پسرا مغرورترن، احساساتشونو کمتر بروز میدن ولی خدایی یعنی نمیشه تو خلوت خودش حتی غصه بخوره؟:NewNegah (1):
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا