من کلا رمان های عاشقانه رو بادقت انتخاب می کنم که حالم خراب نشه ولی بازم
توی نفرین یک جسد اون تیکه ای که داداشش مرد و اتفاقات بعدش یک مقدار ناراحتم کرد و برزخ اما اینم یه جاهاییش خیلی غمگین بود ولی اصلا اشک نریختم
وایی رمان انسانم ارزوست از خانوم مهتاب.ا.ک
واقعا اشکم در اومد....وحشتناک گریه دار بود ...البته به نظر خودم
دختری که خبرنگاره و میره به افریغا تا از مردم اونجا گزارش تهیه کنه
عاشق سربازی سیاه پوست میشه و اخر سرم میمرن و کل پایگاه با اون بزرگی نابود میشه
خیلی غمگین بود