غیر منتظره ترین جای رمان برای من رمان رکسانا بود که همه خیلی با هم خوب بودن چند خط بعد دیدم دختره مرگ مغزی شده و مرده و پسرم هنش دختره رو میبینه اصلا انتظار نداشتم
رمان ننه سرما که یهویی پسره اونجوری وحشتناک تصادف کرد و مرد و سر دختره و بچه شون هم هنوزم نفهمیدم دقیقا چه بلایی اومد ولی اونا هم مردن:/ رمان ناز و نیستی که دختره بعد سال ها ساعد رو قبول کرد اینم اصلا انتظار نداشتم
تو رمان سراسر هیجان و استرس زا اخرین بـ..وسـ..ـه پیش از مرگ که بعد از دوسال از خوندنش همچنان یکی از صحنه هاش انقدر قابل تجسم و لمس بود که از ذهنم پاک نمیشه وقتی پسر داستان دختر اول خانواده رو از برج پرت میکنه پایین به خاطر اینکه اون دختر از پسره حامله شده بود و پدر دختره اگر میفهمید دختر حامله شده هیچ ارثی بهشون نمیداد... و همینطور مرگ هایی که پسره در ماجرا به وجود نی اورد به خاطر حرص و طمعش به پول پدر دخترا! و در اخر مرگ خودش