معرفی کتاب جنگی که نجاتم داد

fatimi

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/02/03
ارسالی ها
707
امتیاز واکنش
4,498
امتیاز
471
محل سکونت
شیطون آباد
jangi-ke-nejatam-dad_0.jpg


جنگی که نجاتم داد، داستان دختر نوجوانی است معلول که به سبب نقص مادرزادی نمی تواند حرکت کند. داستان در سال ۱۹۳۹ سال آغاز جنگ جهانی دوم رخ می دهد، دوره ای كه معلولیت جسمی معادل معلولیت ذهنی شمرده می شد.

آدا به همراه برادر و مادرش در لندن زندگی می کند. یکی از پاهای آدا مشکل دارد و نمی تواند راه برود. مادر که خرج زندگی بر دوشش است با آدا بسیار نامهربان است. او آدا را به خاطر پایش در خانه زندانی کرده است و به او اجازه نمی دهد بیرون برود. یک بار که ادا خود را از پله های خانه به پایین می رساند مادر آن قدر او را کتک می زند که از شانه اش خون می آید: «هیچی نیستی! فقط مایه ی خجالتی. هیولایی با اون پات. فکر کردی خوشم میاد عالم و آدم تو را ببینن»

دنیای آدا به خانه ی کوچکشان و فضایی که می تواند از پنجره ی اتاقش ببیند محدود است و از بسیاری چیزها مانند درخت یا چمن هیچ تصور و شناختی ندارد. تنها دلخوشی او برادر کوچکش است اما وقتی برادرش آن قدر بزرگ می شود که به مدرسه برود آدا می فهمد که باید کاری برای خودش بکند و پنهان از چشم مادر راه رفتن را یاد می گیرد. جنگ جهانی دوم شروع می شود و کودکان به مناطق روستایی فرستاده می شوند تا از بمباران در امان باشند. آدا امیدوار است که مادر او را همراه برادرش جیمی به منطقه ای امن بفرستد. اما مادر با بی رحمی می گوید که هیچ خانواده ی خوبی او را نخواهد پذیرفت.

آدا با برادرش فرار می کند و به همراه کودکان دیگر سوار قطار می شود. در روستا هیچ خانواده ای آن دو را به خاطر ظاهر کثیف و نحیفشان نمی پذیرند و مامور دولت ناچار آن ها را به خانم اسمیت می سپارد.

خانم اسمیت که خود نیز به سبب افکار متفاوتش با پدرش مشکل دارد، به آدا فرصت می دهد که توانایی های خود را بشناسد و اعتماد به نفسش را به دست می آورد و خود را دوست بدارد.
 

برخی موضوعات مشابه

بالا