- عضویت
- 2015/11/08
- ارسالی ها
- 22,523
- امتیاز واکنش
- 65,135
- امتیاز
- 1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
محکومبهمرگی گریخته است یا باد هر کجا که بخواهد میوزد (به فرانسوی: Un condamné à mort s'est échappé ou Le vent souffle où il veut) فیلمی فرانسوی به کارگردانی روبر برسون و محصول سال ۱۹۵۶ است.فیلم بر پایه خاطرات آندره دوینی ساخته شده است؛ یک زندانی جنگی که در طول جنگ جهانی دوم در زندان مونتلوک نگهداری میشد. شخصیت اصلی این فیلم فونتن نام دارد. عنوان فرعی این فیلم از کتاب مقدس، John 3:8 گرفته شده است. خود برسون همچون دوینی و شخصیت فونتن توسط نازیها به خاطر عضویت در جنبش مقاوت فرانسه به زندان افکنده شده بود.فیلم مردی گریخت به جشنواره فیلم کن سال ۱۹۵۷ هم وارد شد. این فیلم در کتاب ۱۰۰۱ فیلمی که باید قبل از مردن ببینید هم گنجانده شده و از جمله معروفترین فیلمهای برسون است. موسیقی فیلم هم از آثار موزارت گرفته شده است.یک محکوم به مرگ گریخت به کارگردانی روبر برسون و براساس خاطرات سرهنگ آندره دویگنی، براساس داستان واقعی اسارت و فرار گروهبان اندره دویگنی فرانسوی که چند ساعت پیش از اعدام از زندان آلمانیها گریخت ساخته شده است.برسون را می توان یکی از کارگردانان برجسته سینمای اروپا پس از پایان جنگ دوم جهانی دانست که حقیقتاً با تجربیاتی که در آثارش به خرج داده می تواند حرفهای ناگفته زیادی برای کسانی داشته باشد که دغدغه اصلی شان رشد و بالندگی هنر است. برسون می تواند از اشیای بی جان در محیط اطراف شخصیت اصلی فیلم در پیشبرد و مقهوم اصلی فیلم کمک بگیرد. نگاه بصری برسون به مقوله فیلمسازی، چنان گسترده است که تماشاگر فیلم را خود به خود به وجد می آورد و این مفهوم را القا می کند که در عین محدودیت آکسسوار صحنه می توان آثار بزرگی خلق کرد.در فیلم به جای کلام صدای محیط زندان، سکوت، اشاره و نگاهها سخن می گویند و این مسئله باعث افزایش جذبه این فیلم سیاه و سفید می شود. یک محکوم به مرگ گریخت پایانی زیبا دارد که با تلاش فونتن و پس از آزاد شدن از زندان مه غلیظی تمام محیط را فرا می گیرد که گویا تغییر فضای موجود است ولی نکته جالب اینجا است که فونتن بعد از آزادی کوچکترین واکنشی از خود نشان نمی دهد و گویا از یک زندان کوچک وارد زندان بزرگی شده است ولی چهره اش نشان از موقعیتی می دهد که به آن ایمان داشته است.در تاریخ چندین و چند ساله سینما موضوع فرار از زندان بارها مورد توجه کارگردانان بوده و بارها از ان فیلم هایی ساخته شده است ولی فقط تعدادی از ان ها موفق شده اند جایی در بین دوستاران سینما پیدا کند .در این فیلم هم شاهد همین موضوع هستیم ولی روبربرسون تلاش کرده با خلق داستانی بی مکان و بی زمان و خلق یک شخصیت نمادین قدرت امید و ایمان را در بشریت نشان دهد .روبر برسون در این فیلم به وضوح ایمان به رهایی ، اراده قوی و تفکر به پیروزی را در فونتن نشان می دهد و به دلیل شخصیت پردازی قوی این حس را به تماشاگر نیز منتقل می کند .فیلم بیشتر در یک نمای بسته (سلول فونتن ) می گذرد تا چهره فونتن را ببینیم و این ایمان و اراده استوارش را حس کنیم و از همه مهم تر اجسام و اشیا موجود در سلول را با دقت بنگریم . همه چیز در همان سلول کوچک و به نظر خالی اتفاق می افتد ، در این فیلم اشیا مثلا همان قاشق همان گنجه کوچک همان پنجره ارزش بالایی پیدا می کنند و همین وسایل هستند که شخصیت را نجات می دهند .با وجودی که تلاش های فونتن بی تاثیر نیست ولی عمده دلیل موفق شدن اودر فرار جریان های نهفته و گذرا و حتی کم ارزشی است که از کنار ان ها می گذریم مثل صوت قطار.
[/BCOLOR][BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
یکی دیگر از نکات فیلم که باید به ان اشاره کرد ریتم فیلم است که شاید در نگاه اول کمی کند به نظر برسد ولی فیلم دارای یک ریتم درونی است که بسیار هم خوب کنترل می شود به گونه ای که نمی توان ادعا کرد سکانسی زاید یا طولانی است . یکی دیگر از خصوصیات فیلم عدم حضور نیروهای المانی است به طوری که در فیلم خیلی کم دیده می شوند و دلیلش هم می تواند این باشد که روبر برسون اثری ساخته جهانی که مربوط یه هیچ دوره یا هیچ جنگی نیست از همین رو فونتن می تواند در هرجای این جهان و این زندان هم می تواند هرجای دیگر باشد رمز ماندگاری این فیلم همین است ، برسون در این فیلم فقط به 2 چیز تاکید داشته یکی اشیا ساده و کم اهمیتی که به ان ها بی تفاوتیم و دیگری ایمان و اراده ادمی ، دلیل پیروزی فونتن نیز همین است درحالی که دو تن از دوستانش در راه فرار شکست می خورند .
یکی دیگر از مولفه های این فیلم تاکید بر صداها است ، مثلا در سکانس اغازین فیلم هنگامی که فونتن می گریزد ما در نمایی در داخل ماشین فقط صدای شلیک گلوله را می شنویم و بعد بازگشت فونتن یا صدای صوت قطار و ... روبر برسون به خوبی با همین صداها حرف ها و سکانس هایش را روایت می کند .روبر برسون به خوبی موفق شده است که ایمان به ازادی و موفقیت را در تک تک اشیا و موجودات حاکم در فیلم داخل سازد و به موجودات بی جان حسی زیبا را منتقل کند از همین رو این فیلم را می توان جزو بهترین اثار برسون کارگردان فرانسوی به جساب اورد .
[/BCOLOR]یکی دیگر از مولفه های این فیلم تاکید بر صداها است ، مثلا در سکانس اغازین فیلم هنگامی که فونتن می گریزد ما در نمایی در داخل ماشین فقط صدای شلیک گلوله را می شنویم و بعد بازگشت فونتن یا صدای صوت قطار و ... روبر برسون به خوبی با همین صداها حرف ها و سکانس هایش را روایت می کند .روبر برسون به خوبی موفق شده است که ایمان به ازادی و موفقیت را در تک تک اشیا و موجودات حاکم در فیلم داخل سازد و به موجودات بی جان حسی زیبا را منتقل کند از همین رو این فیلم را می توان جزو بهترین اثار برسون کارگردان فرانسوی به جساب اورد .