من دانای کل رو میپسندم!به نظرم خیلی بهتره...البته در مواقعی که لازم باشه زندگی چند آدم رو شرح بدیم..
و همین طور لحن کتابی هست که رمان یا داستان رو زیبا میکنه!
شیوه روایت(منظور اونجاهایی هست که دیالوگ یا مونولوگ نیست)اگه دانای کل باشه و از گفتار محاوره پرهیز کنه،جذابیت فزاینده ای داره؛مضاف بر این که اکثر قریب به اتفاق رمانهای پر فروش دنیا تابع این قاعده ان.
اما دیالوگ یا مونولوگ ها تابع حوادث،طراحی شخصیت،دوره ی زمانی داستان و... هستن.
مثلا یه شخصیت لات معابانه حرف میزنه،یکی داستان دیگه در 600 سال پیش روایت میشه پس می طلبه که از لحن های تارخی بهره گرفته بشه،یا ممکنه یه شخصیت در هول ولا باشه خب مُسَلمه که باید نحوه لحن مقطعی داشته باشه.
اول شخص بنظرم بهتره چون زاویه دید از شخصیت اصلیه رمانه و ما با توجه به احساسات اون رمان رو میخونیم احساساتش میتونه تاثیر گذار تر باشه
اما سوم شخص هم در بسیاری از موارد خیلی خوبه چون رمان رو ازهمه زوایای دید میشه بررسی کرد:)
من خودم، کلا اول شخص رو میپسندم.
دلیل منطقی هم برای انتخابم ندارم ولی سوم شخص حس خوبی رو بهم نمیده و باعث میشه رمانی که دارم میخونم؛ دیرتر تموم بشه.
البته استثنا هم داریم!
و در مورد گفتاری یا کتابی بودن رمان...
بستگی به ژانر و داستانِ رمان داره.
مثلا رمانهای عاشقانه ابکی رو گفتاری بنویسن خیلی بهتره.
سوم شخص بهتره!شاید بعضی نویسنده ها باهاش راحت نباشن.اما به نظرم بهترین زاویه دیده.
مثلا توی بعضی از رمانا از زبان چند شخصیت داستان رو می نویسن.عوض این کار نویسنده می تونه از زاویه دید دانای کل استفاده کنه.اینطوری کار خودشم راحت تر کرده چون همزمان می تونه راجع به چند شخصیت توضیح بده و رابـ ـطه ی بین مخاطب و شخصیت ها بهتر صورت می گیره.در زاویه دید اول شخص مخاطب بیشتر با یه شخصیت خو می گیره ولی در دانای کل اینطور نیست.
راجع به ادبی یا محاوره ای بودنش نظری خاصی ندارم:/اما به نظرم سوم شخص کتابی بهتره!
دقیقا به خاطر همین من سوم شخص رو نمیپسندم
چون که از زبان چند شخصیت همزمان بازگو میکنه و این گیج کنندس.مخصوصا اینکه بعضی نویسنده ها جوری مینویسن که معلوم نیس از زبان کدوم شخصیته.
مثال میزنم:
گفت:دوستت دارم عزیزم.
پوزخندی زدم.چه دختر سبکی!!
خیلی گیج شدم.آخه چرا باید از من به عنوان همسرش خواستگاری کنه؟؟
در این حالت بیشتر نویسنده ها حتی یادشون میره که پرش زمانی یا حداقل شخصیتی رو مشخص کنن!!مثل رمان مرد من.خودم به شخصه نصفه ولش کردم چون گیجم کرده بود.معلوم نبود کدوم شخصیت داره این فکرارو میکنه!!الان شما از مثال بالام فهمیدید که یهو از افکار پسره پرید به دختره؟؟تازه من یخورده ضایع این کارو کردم نویسنده مرد من طوری نوشته بود که کلا شخصیت دختر و پسرش معلوم نبود!!!
و زاویه دید اول شخص بیشتر اوقات اعصاب آدمو خورد میکنه.مثلا شما رمان هیچکسان سه رو بخونید.من نمیگم اتفاقا رمانش عالی بود.ولی به نظرتون اگه وقتی بهراد بیهوش شد، نویسنده عزیزمون از زبان مسعود یا سورن میگفت چه اتفاقاتی افتاده،ابهامات از بین نمیرفت؟؟مخصوصا حالا که قصد ادامه دادن رمان رو نداره.
مثال:
گفت:دوستت دارم.
*******
واقعا اون مهبد بود ازم خواستگاری کرد؟؟یعنی باور کنم؟؟نمیدونم.گیج شدم.
داشتم بی هدف تو خیابون میرفتم که مهبد رو دیدم که همراه ستاره تو کافی شاپ نشسته بودن.اشک تو چشمام جمع شد.حداقل میذاشت دو روز از خواستگاریش بگذره بعد ازم زده شه.هه چه فکر و خیالا که نکردم!!!
حالا از دید چند شخصیته:
((فرناز))
گفت دوستت دارم!!!
((مهبد))
چند ساعت بعد خواستگاری از فرناز:
پوزخندی زدم.چه دختر سبکی!!!اومده و داره ازم خواستگاری میکنه!!!ولی من فرناز رو دوست دارم.میخوام که همسر خودم باشه.مال من.
((فرناز))
گیج شده بودم.چرا باید از من به عنوان همسرش خواستگاری کنه؟؟مگه اون ستاره رو دوست نداشت؟؟نمیدونم ولی من دوستش دارم.
اه فرناز فکر کن!!شاید بخواد از احساساتت سوءاستفاده کنه!!
به نظرتون کدوم بهتر بود؟؟خودتون قضاوت کنین.البته به این کوتاهی هم نیس ولی من چون میخواستن مثال بزنم اینطوری کردم.
هر کس نظری داره!
و این که می گید یه مواقعی گیج می شید که الان داره راجع به کدو شخصیت می نویسه باید بگم به قلم نویسنده بر می گرده!
نویسنده باید اونقدر حرفه ای باشه و سعی کنه بین شخصیت هاش فرق بزاره و مخاطب بتونه این تفاوت بین شخصیت هارو احساس کنه!
دقیقا من با زاویه دید دانای کل همچین موضوعاتی رو دیدم!اما من کلی گفتم.و این نظر شخصی من بودو نظرم رو به کسی تحمیل نکردم.