وودرو پسری دوازده ساله با چشمانی چپ است که یک شب مادرش ناگهانی خانه را ترک می کند و ناپدید می شود و او ناچار برای ادامه زندگی پیش پدربزرگ و مادربزرگ خود در یکی از شهرهای ویرجینیا می رود.
دخترخاله دوازده ساله ی او، جیپسی که راوی داستان نیز است، دختری زیبا است با موهایی بلند و مجعد که دیوار به دیوارخانه پدربزرگ اقامت دارد. او پدرش را در حادثه ای از دست داده و با مادر و ناپدری اش زندگی می کند. بین او ووودرو دوستی عمیقی ایجاد می شود و هر دو به تدریج به حقایقی درباره پدر و مادرخود پی می برند. وودرو با برخوردی صبورانه و آرام در برابر آزار برخی ازهمکلاسی هایش مقاومت می کند و با جلب اعتماد جیپسی به او کمک می کند تا بتواند کابوس مرگ پدرش را از خود دورکند. جیپسی که فکرمی کند چهره واقعی او زیرموهای بلند ومجعدش پنهان شده موهایش را به شکل ناشیانه ای کوتاه می کند. او با پشتیبانی ناپدری اش هم از گزند سرزنش های مادر رها می شود و هم با رفتن نزد آرایشگر او و شگردی که پیش می گیرد، مدل موهایش الگوی همکلاسی هایش می شود. جیپسی سرانجام به این نتیجه می رسد که مردم با شیوه های گوناگونی با حقایق دردناک و تلخ زندگی خود روبرو می شوند.
خواندن این داستان به نوجوانانی که با فقدان پدر یا مادر روبرو هستند، یا به دنبال هویت اصلی خود هستند و همچنین نوجوانانی که دارای معلولیت هستند پیشنهاد می شود. اثربرنده جایزه نیوبری درسال ۱۹۹۷ بوده است.