نقد و بررسی فیلم خارجی نقد فیلم پاريس تگزاس : paris texas

  • شروع کننده موضوع Behtina
  • بازدیدها 155
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

Behtina

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2015/11/08
ارسالی ها
22,523
امتیاز واکنش
65,135
امتیاز
1,290
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
نقد فیلم پاريس تگزاس : paris texas
[/BCOLOR]
[BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
ZZ031055AC.jpg
تراويس ، مردي ميانسال با لباسي ژنده، در برهوتي خشک ، به سوي هدفي مبهم ،مصمم راه مي رود.او بعد از چهار سال ترک همسر و فرزندش توسط برادرش بازيافته مي شود وبه خانواده او که اينک سرپرستي پسرش هانتر را بر عهده دارند بـرده ميشود.ديدار پدرو پسر هشت ساله اش، آنها را بر آن مي دارد تا به دنبال جين ، همسر تراويس روند و تماشاگر را به گشودن راز سرگشتگي اش در اين سالهاي گريختگي هدايت مي کند.
اين فيلم از نوع فيلم هاي جاده اي(Road Movies) است. شيوه روايي خاصي که بر گذر بودن و عدم ثبات اشاره دارد و اينکه چگونه ابژه ها درمقطعي نقش خود را بازي مي کنند، تاثير گذارده و محو مي شوند.
پاريس تگزاس فيلمي ست نئو نوآر(فيلم سياه بعد از دهه ي 70) و داراي ويژگي هاي سينماي اکسپرسيونيسم و پردازش به کشف واقعيت هاي دروني.
فرم داستان به صورت نماياندن معلول هاي عقب رونده (جستجوي سرنخ ها)بينان شده است، اماادامه پيرنگ در انتهاي فيلم مانع از آن ميگردد که بيننده درپيش بيني وقايع در ذهنش موفق شود و يا جا بخورد. زيرا اصولا فيلم به دنبال چنين چيزي نيست و يا حداقل نمي خواهد بيان روشن و طبيعي از کنش ها را به تصوير کشد.
فرم روايي اين فيلم بي شباهت به فرم اپيزوديک نيست. و مي توان آن را به سه اپيزود که خود زيرمجموعه هايي دارند تقسيم کرد:
1-تراويس در بيابان و سپس ديدار با برادرش
2-رفتن به خانواده برادر و ديدار تراويس با هانتر
3-جستجو و ملاقات با جين
در اين تقسيم بندي به ترتيب تراويس، هانتر و جين به عنوان نماينده سه راس مثلث اپيزود ها(خانواده) به نوبت ظاهر مي شوند و زير ذره بين مي روند.و با دورنمايي دراماتيک، کششها و انفصال هاي يک خانواده متلاشي را به نمايش مي گذارند.
تراويس و دنيايش
تصوير ابتدايي، تراويس را نشان ميدهد که «سر به بيابان گذاشته» و به دنبال هيچ در رفتن است.اين عبارت نشان دهنده نوعي گريز و فراموشي گذشته است (که به واقع هيچ گاه حاصل نمي شود) و انسان را تا افقي مجهول (انتهاي فاصله بصري) مي کشاند تا خود را به آن سوي مرز هاي رهايي پرتاب کند.
واين امر حاصل نمي شود ، وقتي موضوعيت گريختگي خود فرد باشد، و او يکي را بر مي گزيند، جنون يا بازگشت.

تراويس باز گردانده مي شود.
تراويس نماد اديسئوس شکست خورده ي عصر حاضر ماست . او فضاهاي خالي درونش را در مي نوردد و در عدم درک چرايي شکاف زندگي و عشق از دست رفته اش پيوسته در تنهائيش در دل يک سرزمين پهناور گم مي شود، جايي بدون زبان و خيابان. با ترسي از گذشته و دلهره ي آنچه کشف خواهد کرد و يا دلهره ي اينکه با اين وحشت رو به رو نشود (در پايان)
او پيوسته در سطح است از پرواز و ارتفاع وحشت دارد،کفش هارادوست دارد و اين ترس از سقوط مانع اوجگيري اش مي شود ، و در آن صحنه ي آخر، از پايين خانواده را در اوجي نسبي با رضايتي تقريبي نظاره ميکند.(برعکس برادر که شغلش نسب بيليورد هاي بزرگ در ارتفاع ست، خانه اش در بلنداي شهر است و...) و صحنه اي که مستخدم به تراويس مي گويد براي يک پدر با وقار بودن ، او بايد به آسمان نگاه کند...
پاريس تگزاس شهري است در شمال ايالت تگزاس در کنار رود سرخ . جايي براي کنار هم قرار گرفتن فرهنگ فرانسوي و آمريکائي و اشاره اي تلويحي به ادغام رومنس و خشونت. همانطو ر که تراويس با لباسي کابويي ترانه ي فرانسوي مي خواند. و يا هانتر که در هوستون هنگامي که به دنبال مادر است لباس خلبانان آمريکائي را به تن دارد و ...
قطعه زمين خالي خريده شده توسط تراويس در پاريس تگزاس نشاني از بازگشت به سرچشمه هاست،و شروع سازندگي و عمل به ارزش ها .جايي که نطفه تراويس در آن بسته شده بود.
درون مايه ها
نمادها و جلوه هاي بصري خيره کننده در فيلم بيشمارند،وآن موسيقي متن غريبي که تاثيرگيري اين غم غربت و درک فاصله هارا دوچندان ميکند. فاصله اي که اجبارا بعد از محو عشق کودکانه دو زوج و شروع عملي زندگي و تولد بچه و شروع فرياد تفاوت خواهش ها و نياز ها دو زوج را در دو انتهاي اين بند نازک تعهد تربيت فرزند قرار مي دهد.
آرتور شوپنهاور(A.S) فيلسوف پريشان احوال آلماني در کتاب معروفش به نام «جهان به مثابه اراده و بازنمود» بيان مي کند که هدف غايي تمام روابط بين دوجنس مخالف ، نه وصل ، نه آزادي جنسي، نه درک و نه سرگرمي ست. امر رمانتيک بر زندگي غالب است زيرا نيرويي در نهاد دروني ما ( همان ناخودآگاه از نظر فرويد) وجود دارد که با غلبه بر عقل ، بي آنکه فرد بداند او را به سوي جنس مخالف ميکشد. شوپنهاور اين نيرو را « اراده معطوف به حيات » مينامد و آن را سائقه اي ذاتي در انسان ها براي بقا و توليد مثل تعريف ميکند. و عشق چيزي نيست جز جلوه ي آگاهانه کشف والدي آرماني از جانب اراده معطوف به حيات. اين اراده ي پنهان با تعقيب خوشبختي شخصي (شيفتگي به خود) اشتباه گرفته ميشود. با شکل گيري نهاد خانواده بر اساس اين ميل ، ابتدا همه چيز در سايه تکميل اين اراده به نام عشق به يکديگر شکل ميگيرد. اما با تولد فرزند ،به يک باره جان نيمه آگاه فرد پس از ارضاي خلق همنوع بيدار شده و او را از فرزند و همسر زده ميکند، زيرا خويشتنش را فدا شده و رو به زوال مي بيند و آزادي شخصيش را دربند تعهد به خانواده. به اين ترتيب شکاف ها بين اعضاي خانواده ايجاد ميشود ... و فاصله ي نسل ها.
اما در اين تراژدي ،فيلم تا حدودي مرد(تراويس) را مقصر مي داند ، کسي که با عشق بي اندازه اش نسبت يه زن، او را منفعل و دربند مي کند و با حس مالکيتش در تصاحب او مانند يک کالا در خانه محبوسش ميکند. و اين ايجاد حس عدم آزادي در زن با تولد بچه افزون ميشود.اما موضوع به اين سادگي نيست آيا زن با عشـ*ـوه گريش دست در دست مرد خود را به زير نمي کشد؟
(جين در نوار ويدئويي)و هنگامي که تراويس خسته و مـسـ*ـت درکنار هانتر روي کاناپه دراز کشيده و از جذابيت زنان مي گويد
تراويس باز ميگردد و اينک با علم به اين مورد و اينکه چقدر نسبيت به هانتر بدهکار است(فشار حسي که پدران را همواره خورد ميکند) تا تکه هاي گذشته را به هم متصل کند و هانتر را به جين برساند. اگر چه مي داند که ديگر به اين جمع تعلق ندارد.
به طور کل فيلم پيام اخلاقي مثبت معمول را ندارد و از حقايق تلخي ميگويد که درپستوي ِ خانواده پنهان است و پايه اش را پيوسته تهديد مي کند.

اتاق فراموشي
شايد مهمترين صحنه ي فيلم ، ديالوگ پاياني تراويس در آن اتاقک باشد ، و تازه از اين جا است که کل داستان براي بيننده باز گو مي شود.اتاقکي که همانند جايگاه اعترافگيري کشيشان عمل ميکند.و فرد را با بيان معضلات و گناهانش تهي از سنگيني اين بار مي نمايد.
و آينه شفاف يک ترفه اي که امکان نگاه متقابل را سلب مي کند.و همواره يک نفر در تاريکي قرار ميگيرد ، همانند گذشته تراويس و جين(همان طور که خود بيان مي کند) که در مقاطعي هريک ناديده گرفته شده بودند و هيچ گاه بعد از تولد فرزندشان همزمان يکديگر را نديده بودند.
و به همين خاطر است که تراويس صندلي اش را برمي گرداند تا در صداقتي متقابل گذشته را واهشته کند. و اين نکته ظريفي است که مردان با ديدن تحريک ميشوند و زنان با صدا و تغيير لحن طرف مقابل .
تصاوير خيال
تراويس در تمناي وصال به دوران شيرين گذشته اش، همواره غرقه در تصاوير است ، عکس زمين خالي در پاريس تگزاس ( نوعي نوستالژياي ازلي)، عکس خانواده اش و ويدئوي خانوادگيشان در گذشته ، اين تصاوير به گفته هانتر نه خودشان که خاطره اي هستند در وهم انسان در کهکشاني بسيار بسيار دور.به ياد بياوريد صحنه اي را که تراويس با دوربين به سايه و نه خود هواپيما روي زمين نگاه ميکند.
جين هم در آن اتاقک بيان ميکند که هميشه در خيال او را مي ديده و گفتگو مي کرده اما به تدريج اين تصاوير در خيالش محو شده و تنها صداي تراويس را از درون هر صداي مردانه اي ميشنود.
در اينجا مرز بين واقعيت و خيال در روابط گم مي شود. گويي نه اين واقعيت وجودي افراد که ياد و خاطره ي ايشان است که کنارهم بودگي يشان را براي فرار از تنهايي توجيه ميکند.
دوراني که در يک لحظه زيبايند و تمام آنچه بعد از آن در ذهن به حيات ادامه ميدهد ياد و خاطره يشان است. همانند عکسي که هانتر را با آن فواره ي زيباي آب نشان ميدهد، جلوه اي که به گفته ي هانتر در يک لحظه هست و در يک لحظه نابود مي شود.
ايده هاي ديداري فيلم
فيلم پر است از صحنه هاي خيره کننده که بسياري از قاب ها را تبديل به يک عکس کم نظير مي کند. و اين قرابت عکس و تصاوير فيلم برداري در طول فيلم جلوه ي بصري متنوع و چشم نوازي را ايجاد مي کند که به طبع زيبا طلب بيننده به خوبي پاسخ مي دهد.
نمي توان نقش تعيين کننده نورپردازي و نماهاي تکرنگ فيلم را در القاي فضاي حاکم به بيننده ناديده گرفت. مثلا تراويس و جين در اولين ملاقاتشان لباس قرمز پوشيده اند. به گونه اي که لباس جين با رنگ شديدش او را بسيار برجسته تر از عناصر محيط نشان ميدهد و قرمز نمادي است از روابط جنسي/سبعيت/انحطاط و شيطان . و در صحنه ي پاياني که رنگ سرخ به شدت خودنمايي ميکند مرگ، خطر و تولد را به ذهن مي آورد.
و يا مثلا در ملاقات دومشان تراويس زير نور آبي ،پشت به جين، در فضايي آميخته از خطر،ترس و فراموشي ، گذشته اش را بيان مي کند .
و شکوه،آرامش و خوشبختي اي که در لباس سبز جين و هانتر درلحظه پيوند اين دو و نور سبز چراغ خيابان که تراويس زير آن ايستاده ، القا مي شود.


پاریس تگزاس

کارگردان : ویم وندرس.
محصول سال : ۱۹۸۴ آلمان غربی و فرانسه
بازیگران :Harry Dean Stanton و Nastassja Kinski
مدت فیلم : 1۴۷ دقیقه .

جوایز: برنده نخل طلای کن و ۱۴ جایزه مهم فیلم دیگر
[/BCOLOR]
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
280
پاسخ ها
6
بازدیدها
185
پاسخ ها
7
بازدیدها
176
پاسخ ها
7
بازدیدها
171
پاسخ ها
8
بازدیدها
358
پاسخ ها
6
بازدیدها
569
پاسخ ها
9
بازدیدها
313
پاسخ ها
5
بازدیدها
357
پاسخ ها
12
بازدیدها
268
پاسخ ها
8
بازدیدها
362
پاسخ ها
5
بازدیدها
211
پاسخ ها
4
بازدیدها
178
پاسخ ها
1
بازدیدها
603
پاسخ ها
15
بازدیدها
315
پاسخ ها
21
بازدیدها
408
پاسخ ها
3
بازدیدها
158
پاسخ ها
0
بازدیدها
144
پاسخ ها
9
بازدیدها
163
پاسخ ها
3
بازدیدها
131
پاسخ ها
11
بازدیدها
643
پاسخ ها
1
بازدیدها
346
پاسخ ها
1
بازدیدها
167
پاسخ ها
6
بازدیدها
124
پاسخ ها
5
بازدیدها
123
پاسخ ها
3
بازدیدها
103
پاسخ ها
7
بازدیدها
123
پاسخ ها
3
بازدیدها
159
پاسخ ها
4
بازدیدها
113
پاسخ ها
1
بازدیدها
122
پاسخ ها
3
بازدیدها
155
پاسخ ها
3
بازدیدها
137
بالا